پنجشنبه, ۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 23 May, 2024
مجله ویستا

همچنان به توسعه سیاسی نیاز داریم


همچنان به توسعه سیاسی نیاز داریم
شاید كمتر صاحبنظر و كارشناسی پیروزی احمدی نژاد را پیش بینی می كرد. حتی در درون طیف راست هم كسی احتمال پیروزی احمدی نژاد را نمی داد. احمدی نژاد در دور اول انتخابات، اگرچه با وجود اعتراض های مهدی كروبی در اعلام نتایج و شمارش آرا، در جای دوم قرار گرفت و مرد شگفتی ساز مرحله اول لقب گرفت، اما آرای ۱۷ میلیونی دور دوم و پیروزی قاطع وی در مقابل هاشمی رفسنجانی، روحانی پرنفوذ و سرشناس جمهوری اسلامی بسیار شگفت انگیزتر بود. به خصوص آنكه با پایان دور اول و آغاز تبلیغات رسمی دور دوم، بسیاری از نخبگان و جناح های سیاسی ایران علیه احمدی نژاد و به نفع رفسنجانی موضعگیری نمودند. در همین راستا، برخی ضمن مقایسه انتخابات ۲۰۰۵ ایران با انتخابات ۲۰۰۲ فرانسه، خواستار آن بودند كه نیروهای میانه رو و معتدل از دو جناح چپ و راست، در یك ائتلاف ملی از پیروزی «احمدی نژاد» و جناح حامی او جلوگیری كنند. اما به رغم تمامی تلاش ها و رایزنی ها، همان جناح به پیروزی رسید و آن هم با درصدی بسیار بالا و قاطع. پیروزی احمدی نژاد سئوالات بسیاری همراه داشت: دلیل چنین اقبال مردمی چیست؟ چه می شود جامعه ای كه زمانی محمد خاتمی را به سبب شعارهای اصلاح طلبانه اش و تكیه بر تئوری های جامعه مدنی و توسعه سیاسی و به عنوان نماد اصلاحات، با درصد بالایی از آرا به نمایندگی از خود بر كرسی ریاست قوه مجریه نشانده بود و به تحلیل تقریباً تمامی كارشناسان، حكایت از رشد بالای فرهنگ سیاسی ایرانیان و روح جمعی اصلاح طلب جامعه ایرانی داشت، اینك نمایندگان اصلاح طلب را پس زده و شخص و جناحی را جهت ادامه اداره كشور برمی گزیند كه در نقطه مقابل خاتمی قراردارد؟ آیا می توان پذیرفت كه جامعه اصلاح طلب حامی توسعه سیاسی در دوم خرداد ،۷۶ در سال ۸۴ تبدیل به جامعه ای رادیكال و رجعت گرا شده است؟ آیا جنبش اصلاح طلبی مردم ایران به انتهای راه رسیده است؟ و... و سئوالاتی از این دست كه: چرا رفتار جمعی ایرانیان در برخی مقاطع قابل پیش بینی نیست؟ چه تفاوت هایی بین جامعه ایران و جامعه ای از جنس جامعه فرانسه وجود دارد؟ و...در پاسخ به سئوالات فوق و بسیاری سئوالات دیگر، به نظر می رسد باید نگاهی دقیق به جامعه ایران داشت و آن را مورد تجزیه و تحلیل مجدد قرار داد، ویژگی های آن را شناخت و بعد بر اساس این شناخت، قضاوت نمود و پرسش ها را جواب داد.آنان كه دو كشور ایران و فرانسه را به مقایسه می گیرند و انتظار رفتاری یكسان از این دو جامعه دارند، به تفاوت های ساختارهای اجتماعی _ سیاسی دو جامعه بی توجه هستند.در جوامع و نظام های دموكرات از جنس نظام فرانسه به سبب ثبات و حاكمیت نهادهای دموكراتیك و جامعه مدنی قدرتمند و پویا، راهكارهای لازم جهت برون رفت از بحران های احتمالی نیز در ساختار و بطن این نظام ها وجود دارد و نوع تعاملات و جهت گیری های سیاسی نیز تا اندازه بسیار قابل پیش بینی، درك و تحلیل پذیر است.جامعه در چنین نظام هایی از حالت توده ای خارج شده و شهروندان آن، بنابر علایق، منافع و ارجحیت های اجتماعی _ سیاسی خود و از طریق عضویت در تشكل ها، گروه ها، احزاب و سندیكاها و حضور فعال در نهادهای مدنی، به پیگیری مطالبات و خواست های قانونی خود می پردازند و نظام سیاسی هم مشوق و محرك جامعه مدنی است. در نظام اجتماعی تكثرگرای دموكراسی غرب، قشربندی های مختلف (اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و...) از نظم و ثبات و كارآمدی بالایی برخوردار است و مطالبات شهروندان یك جامعه از طریق مجاری مشخص و قانونی و در قالب نهادهای گوناگون پیگیری می شود. و در این بین، احزاب سیاسی نقش ویژه ای در تثبیت و هدایت مطالبات شهروندان داشته و در یك تعامل قانونمند، به جهت دهی افكار عمومی جهت رسیدن به وضعیت مطلوب می پردازند.در رقابت های سیاسی در سطوح ملی، شهروندان بر اساس عضویت در احزاب و در قالب خط مشی و سیاست های حزب به پیگیری مطالبات خود می پردازند. در چنین فضایی، احزاب با برنامه های مشخصی پا به عرصه رقابت انتخاباتی می نهند و این برنامه ها از سوی جناح های رقیب مورد نقد و پرسش قرار می گیرد و عرصه برای ارائه طرح ها و سیاست های كارآمد و موثر فراهم شده و لذا راه بر سیاست ها و برنامه های كلی و مبهم (پوپولیستی) بسته می شود. در چنین نظامی، شهروندان براساس همان برنامه ها و اولویت ها به حزب مورد نظر خود رای می دهند. در انتخاباتی از نوع انتخابات فرانسه هم زمانی كه دو حزب چپ و راست میانه علیه راست افراطی ائتلاف می كنند، نتیجه این ائتلاف و صف بندی ها تقریباً قابل پیش بینی است. احزاب بر اساس عضوگیری اعضای خود را می شناسند، لذا بر میزان آرا و رای دهندگان انتخاباتی اشراف دارند. شهروند عضو حزب در راستای همان منافع شهروندی و حزبی خود، از سیاست های كلی حزب پیروی می كند. بنابراین در یك جامعه و نظام دموكراتیك، نظم و ثبات نهادمندی مبتنی بر تكثری قانومند در حوزه های مختلف وجود دارد كه بر اساس آن، می توان به تحلیل و پیش بینی پرداخت و بر همین اساس سیاست ها و برنامه های كلان كوتاه و بلندمدت در سطوح مختلف طراحی و اجرا نمود. ثبات و نظم موجود، كارآمدی نظام سیاسی را تضمین و تامین می نماید. در این نظام كه برنامه و سیاست ها مشخص و در معرض نقد همه جانبه و منصفانه قرار دارد، فضای سیاسی از شفافیت برخوردار است و تك تك شهروندان از فرصت های كافی و مساوی با یكدیگر برخوردارند و بنا به درك و شناخت خود، جهت گیری می نمایند، جایی برای پیروزی سیاست های پوپولیستی باقی نمی ماند. در این نظام نمی توان با اتكا به یك سری سیاست های مبهم و كلی دست به تهییج افكار عمومی در سطحی وسیع زده و ثبات نظام را دچار تزلزل و اغتشاش نمود.اما جامعه ای از جنس و نوع جامعه ایران، به رغم رشد بالای سیاسی و فرهنگی، هنوز از مشكلات و معضلات اساسی رنج می برد. نبود یك جامعه مدنی قدرتمند مستقل از حاكمیت ضعف توسعه سیاسی (ضعف نهادها و ساختارهای دموكراتیك) و به تبع آن، نبود احزاب سیاسی به معنای واقعی كلمه، آن گونه كه در غرب شكل گرفته، همگی باعث شده كه در ایران شاهد پدیده ای باشیم به نام «جامعه توده ای». از نظر جامعه شناسی دوركهایم، جامعه توده ای مظهر وضعیت «آنومی» یا بی هنجاری است. جنبش توده ای، بسیج و سازمان های سیاسی گسترده، ویژگی های سیاسی جامعه توده ای هستند. در نتیجه بسیج سیاسی، طبقات پایین جامعه به درون حوزه های سیاسی راه پیدا می كنند. اساس همبستگی توده ای نه علایق گروهی و صنفی بلكه روابط غیرشخصی ایدئولوژیك است. جامعه توده ای دارای گرایش های «پوپولیستی» است. تنها خواسته هایی كه به اراده توده ها نسبت داده می شوند، مشروع به شمار می روند. در جامعه توده ای، نهادها و تشكل های جامعه مدنی نمی توانند دوام یابند. در چنین جامعه ای آن بخش هایی از جامعه بیشتر به جنبش های توده ای می پیوندند كه در نتیجه تحولات جامعه نو، زیان دیده و رو به افول باشند. گروه هایی مانند خرده بورژوازی، مهاجران، كارگران جدید، جوانان و بیكاران. «كارل گوستاو یونگ» روانشناس نامدار سوئیسی ویژگی های یك جامعه توده ای را چنین برمی شمارد: «افزایش پویایی اجتماعی، گسسته شدن پیوندها، گسیختگی هنجارها و مرجعیت سنتی، ایجاد ثروت و فقر بی اندازه، نیروی كار مازاد، توده هایی از بیكارانی كه جایگاه شناخته شده ای در جامعه ندارند، سر برآوردن روشنفكران بی طبقه، ناامنی اقتصادی و ناكامی اجتماعی مزمن و فقدان هر گونه شیوه نهادینه شده و منظمی برای ابراز گلایه ها و تحمیل خواسته ها.» به تعبیر یونگ، چنین وضعی «موجب پدید آمدن توده ای از افراد منزوی، ناپایدار، از خودبیگانه، مضطرب، ناتوان و نومید می شود. هر گونه رویداد آشفته كننده، ترسناك یا برانگیزانده ای بر این انسان های بی ریشه و درمانده تاثیری خاص می گذارد.» یونگ در ادامه و در مورد واكنش توده ها چنین می گوید: «بحران سبب بروز واكنش توده ای،به صورت یك جنبش منجی طلب می شود كه وعده های خوشی در زمینه ایجاد امنیت اقتصادی، برابری و خوشبختی در این دنیا و یا در دنیای دیگر می دهد. با توجه به تفاوت شرایط تاریخی، شدت و شكل این تحولات و واكنش ها با هم فرق بسیار دارد.»این الگوی كلی یونگ، اگرچه خاص اروپای قرن ۲۰ است، اما می توان آن را در تعداد زیادی از جنبش های توده ای از جمله جنبش های ملت گرای معاصر در جهان سوم مشاهده نمود.تحلیل روانشناختی یونگ بر این اصل استوار است كه شرایط اجتماعی _ اقتصادی بر حالات و واكنش های روانی تاثیر می گذارد، همچنانكه نیروهای روانی، می توانند تاثیر مهمی بر شرایط اجتماعی _ اقتصادی به جا بگذارند.مروری بر ویژگی های یك جامعه توده ای نشان از تشابه فوق العاده زیاد این جامعه با جامعه ایران امروز دارد. از گسیختگی هنجار ها گرفته، تا لشكر بیكاران و تا ثروت و فقر بی اندازه تا ناامنی اقتصادی و... به هر صورت جامعه ایران امروز متاسفانه حالتی توده وار به خود گرفته و این همه ناشی از نبود ساختار دموكراتیك و عدم شكل گیری یك جامعه مدنی كارا و پویا و نهاد های مدنی تاثیر گذار بر روند توسعه بوده است. از ویژگی های مهم یك نظام و جامعه دموكراتیك آن طور كه «رابرت دال» پژوهشگر برجسته آمریكایی به آن اشاره می كند، این است كه شهروندان از فرصت و مجال كافی و مساوی با یكدیگر برخوردار هستند، تا به تامل و درك آگاهانه امور بپردازند و دریابند چه رهیافت ها، گزینش ها و تصمیماتی مصالح آنها را تامین می كند. كه البته این درك آگاهانه و گزینش مبتنی بر تجزیه و تحلیل در قالب تشكل ها، گروه ها، سندیكا ها و احزاب بود و در یك كلام در درون یك جامعه مدنی قدرتمند و مستقل از نفوذ حكومت شكل می گیرد، همانی كه در جامعه ایران متاسفانه به دلایل سیاسی _ تاریخی و حتی فرهنگی شكل نگرفته (یا بهتر است گفته شود اجازه شكل گیری به آن داده نشده) ایران امروز از نبود نهاد های مدنی قدرتمند رنج می برد. حتی به سختی می توان از وجود حزب به معنای واقعی آن در دموكراسی های غربی تعریف و تشكیل شده در ایران صحبت كرد و طبعاً در نبود نهاد های مدنی، جامعه، حالت توده ای بی شكل آماده تاثیر پذیری از جریانات و سیاست های پوپولیستی به خود می گیرد.در نبود نهاد هایی از جنس احزاب سیاسی، شفاف سازی مبتنی بر تجزیه و تحلیل افكار، اندیشه ها و جریانات فكری _ عقیدتی جهت درك آگاهانه و انتخاب مبتنی بر تشخیص منطقی امور برای شهروندان یك جامعه امكان پذیر نیست و اینجا است كه می توان در یك فضای غیرشفاف با اعلام برنامه هایی مبهم وعده های كلی موجی از توده های سرگردان، ناامید و بی شكل را در جهت پیشبرد هدف های سیاسی خود با خود همراه نمود و این همان پوپولیسم است. پوپولیسم عبارت از جلب پشتیبانی مردم با توسل به وعده های كلی و مبهم و معمولاً همراه با شعار های ضدامپریالیستی جهت پیشبرد هدف های سیاسی مستقل از نهاد ها و احزاب موجود با فراخوانی توده مردم است. به عبارتی دیگر پوپولیسم بزرگداشت و تقدیس مردم یا خلق و اعتقاد به اینكه هدف های سیاسی باید به اراده و نیروی مردم و جدا از احزاب یا سازمان های سیاسی پیش برده شوند.
تداخل اقشار گوناگون در این نهضت ها به طور عمده ناشی از عدم تشكل طبقاتی و عدم وجود مرزبندی روشن طبقاتی است. پوپولیسم دارای مشخصاتی از قبیل تعصب، تكیه بر توده های محروم و از خود بیگانه، نداشتن ایدئولوژی مشخص و... است.پوپولیسم ممكن است چپ باشد یا راست و یا هیچ كدام از اینها نباشد، معمولاً خواهان بازگشت به فضایل دوران گذشته است. انتخابات ریاست جمهوری ایران در قالب این نظریه قابل تحلیل است. اگر جامعه ایران را واجد ویژگی های یك جامعه توده ای بدانیم و به ارتباط منطقی پوپولیسم و جامعه توده ای معتقد باشیم، شاید آنگاه پیروزی فردی از جناحی موسوم به آبادگران كه صراحتاً به مرزبندی و تشكیلات حزبی بی اعتنا است و مستقیماً خود را با توده مردم در ارتباط مستقیم می داند، چندان شگفت انگیز نباشد. البته غیرقابل پیش بینی بودن چنین وقایعی از ویژگی های جوامعی چون ایران است. نگاهی به شعار های انتخاباتی دكتر احمدی نژاد حكایت از این واقعیت غیرقابل تردید دارد كه این شعار ها در قالب وعده های كلی به جامعه عرضه شده است و فرصت نقد و بازنگری منصفانه و محققانه بر آنها در این مدت نبوده وعده عدالت اجتماعی، مبارزه با فساد مالی و پدیده هایی چون رانت خواری، اختلاف طبقاتی و وعده انقلاب در مدیریت و... اگرچه بسیار زیبا است اما برای عملیاتی و اجرایی شدن آنها باید تأمل كرد. «و البته علت استقبال زیاد از این برنامه ها ناشی از ضعف جامعه مدنی و نهاد های دموكراتیك و فراگرد دموكراسی در سیستم سیاسی _ اجتماعی ایران است.»احمدی نژاد همانطور كه از قبل از انتخابات و در جریان تبلیغات انتخاباتی تاكید كرده بود، شخصی فارغ از جناح بندی های سیاسی بوده و خود را از تعلقات حزبی و نهادی جدا می دانسته است، مشخصه شعار های تبلیغاتی ایشان (مردی از جنس مردم) بوده است و این یعنی ارتباط مستقیم و بلاواسطه با مردم. مخاطب ایشان توده های مردم جدا از قشر بندی های حزبی، جناحی و طبقاتی هستند «اتفاقاً می توان ادعا كرد كه اكثر آرا ریخته شده به حساب آقای احمدی نژاد از جانب آن بخش از مردم بوده كه وابستگی های جناحی و حزبی آنها چندان قوی و مستحكم نیست. به واقع حامیان ایشان به برنامه ها و وعده های وی فارغ از هرگونه تعلقات حزبی و جناحی رای داده اند. (فراخوانی توده مردم مستقل از احزاب و نهاد ها)دكتر احمدی نژاد همچنین به نوعی از رجعت اعتقاد دارند و صراحتاً از بازگشت به آرمان های اولیه انقلاب كه به اعتقاد ایشان در طول سال های اخیر مغفول و مظلوم مانده سخن می رانند. (رجعت به فضایل گذشته)راه برون رفت از این حالت ممكن نیست مگر به مدد تقویت جامعه مدنی، نهاد های دموكراتیك و در یك كلام رشد دموكراسی در ایران و در این بین رشد و تقویت احزاب و جناح بندی های سیاسی امری لازم و غیرقابل تردید است كه اتفاقاً جامعه ایران براساس شكاف های اجتماعی موجود آمادگی شكل گیری احزاب را به خوبی دارا است. به هر صورت شفاف سازی صحنه رقابت های سیاسی و گزینش مبتنی بر درك و خرد جمعی جهت تصمیم های منطقی جز از راه تقویت نهاد های مدنی و احزاب سیاسی امكان پذیر نیست.باید شرایطی را در جامعه فراهم كرد كه تشكل طبقاتی در سطوح مختلف اجتماعی امكان پذیر باشد و شهروندان براساس منافع گروهی، صنفی و طبقاتی خود از طریق عضویت در نهاد های اجتماعی _ سیاسی مختلف از طرق قانونی وارد عرصه رقابت شده و در یك فضای شفاف مبتنی بر نقد منصفانه با درك و تاملی آگاهانه به مطالبات شهروندان خود برسند. آنچنان كه دكتر حسین بشیریه می گوید: «ایران راهی جز توسعه سیاسی ندارد و توسعه سیاسی هم معنایی جز دموكراتیزاسیون ندارد.» در این بین حمایت از تشكل هایی چون جبهه دموكراسی خواهی و حقوق بشر یكی از راه های تقویت پایه های دموكراسی در ایران است.
منابع:
۱- بشیریه، حسین. جامعه شناسی سیاسی. تهران، نشر نی، چاپ نهم ۱۳۸۲.
۲- اوداینیك، ولودیمیر والتر. یونگ و سیاست. ترجمه علیرضا طیب. تهران، نشر نی، چاپ اول ۱۳۷۰.
۳- گروه نویسندگان. جامعه مدنی و ایران امروز. نشر نقش ونگار. تهران. چاپ اول ۱۳۷۷.
۴- فرهنگ علوم سیاسی. مركز اطلاعات و مدارك علمی ایران. تهران. بهار ۱۳۷۴.
عبدالوحید علومی
منبع : روزنامه شرق