جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


دلیلی برای خنده بیاورید


دلیلی برای خنده بیاورید
۱)
باید بپذیریم که هر چیز، هر پدیده یا هر موجودیتی، از فرط تکرار و درآمدن به قالب های مختلف، دارای «دستاوردهای نظری» می شود هر چقدر هم اگر حضور وجودش توسط رویکردها و تجربیات فلسفی یا علمی، مورد تردید یا تشکیک قرار گیرد.
اکنون که در گردونه ای بی سرانجام، مجبور به دیدار از چند فیلم «به طور شگفت انگیز غیرقابل قبول» بوده ام، به گمانم آن «دستاوردهای نظری»، خود به خود، در «متن بی دفاع من» حضور یافته اند و قواعدی نانوشته را، در ذهنم ـ ذهنی که قاعدتاً باید ذهنی منتقد باشد ـ شکل داده اند. این «قواعد نانوشته»، البته بخش اعظم شان، چندان جدید نیستند اما چند اصل تازه هم به آنها افزوده شده که تقدیم می کنم.
۱) مهم نیست که ایده شما طنزآمیز باشد یا نه، یا به متن و فیلمی کمدی منجر شود یا نه، یا حتی قدرت خنداندن مخاطبان عام را داشته باشد یا نه، با کنار هم قراردادن چند نمای خنده دار در آنونس فیلم و چاپ یک پوستر «همه در آن خندان»، شما می توانید مخاطبان عام را به سینما بکشانید.
۲) «عشق و عاشقی» حتی درسنین پیری، همیشه «بفروش» است و مردم خوششان می آید که آخرش، لباس عروسی تن هنرپیشه های فیلم ببینند.
۳) حضور موسیقی در فیلم ـ چه سنتی، چه مدرن، چه پسامدرن، چه با ساز ایرانی، چه با ساز خارجی، چه غمگین، چه شاد ـ در خدمت فروش بیشتر فیلم است.
اما اصول جدید:
۱) سعی کنید بخش هایی از کارتان شبیه آثار سینمای «نفروش» باشد تا دهن منتقدان را ببندید. این بخش ها نباید از ۵ درصد کل فیلم تجاوز کند و شامل راه رفتن های طولانی در برگریزان پائیزی یا زیر بارش برف یا «غمگین در رختخواب دراز کشیدن» است و گاهی هم می توانید از موسیقی راک دهه های شصت و هفتاد میلادی استفاده کنید.
۲) «تعلیق» در قصه یعنی منصرف شدن های مقطعی شخصیت های فیلم از تصمیماتی که همه می دانیم از ته دل، دنبال محقق شدن آنها هستند. هر چقدر این «انصراف »های مقطعی بیشتر باشد، تماشاگر مشتاق تر می شود!
۳) حضور یک ایرانی «غربت نشین» که به کشور برمی گردد تا به «ارزش های ملی» وفادار باشد، همیشه جواب می دهد یعنی در طول عمر سینمای ایران جواب داده اما پیش از ساختن فیلم، حتماً چند فیلم فرانسوی هم ببینید که ترجیحاً «ژرار دوپاردیو» بازیگر آن باشد و نقش یک روشنفکر از خارج برگشته را هم در آنها بازی کرده باشد تا «وجه شیک» فیلم تان، افزایش روزافزون داشته باشد.
۴) نمایش مکان های شیک که تماشاگران را به یاد فیلم های خارجی بیندازد، اصل جدیدی نیست اما مطمئناً نشان دادن این مکان ها در کادرهای بسته ـ که باز در جهت بستن دهن منتقدان است که اشاره ای به استفاده ابزاری از این مکان ها نکنند ـ تازه است. [شاید هم من در اشتباه باشم و دیدن فیلم های خارجی از شبکه های سراسری تلویزیون، فیلمسازان ما را دچار این «شک» کرده که حتماً خارجی ها یک چیزی می دانند که از کل یک رستوران، یک میز را نشان می دهند یا هنرپیشه ها را در حالی که تصویر دانه درشت شده، در اینسرت دهان یا دماغشان می بینیم!]
۵) سعی کنید خونسرد باشید! اگر قبلاً برابر منتقدان و حرف هاشان خونسرد بودید و لااقل به خندان یا عصبانی بیرون آمدن تماشاگران از سینما توجه داشتید، حالا دیگر آنها هم چندان مهم نیستند. شما به هر حال برای فیلم بعدی تان، تهیه کننده پیدا می کنید!
۲)
باید اعتراف کنم که به رغم بالا رفتن سن [بالاخره به ۴۱ سالگی پا گذاشته ام] و خوردن قرص های اعصاب، آخرش نتوانستم برابر «خواستگار محترم» ساخته داوود موثقی، خونسردی ام را حفظ کنم! چرا چون امسال فیلم های بد زیاد دیده ام اما همه آن فیلم های «نچسب» لااقل به «گیشه» و قوانین نانوشته آن تا حدی وفادار بودند و سعی می کردند با حفظ ضرباهنگ فیلم ـ به هر قیمت ممکن و از هر طریق ممکن ـ تماشاگران را ـ لااقل بخش قابل توجهی از آنان را که مثلاً ممکن بود به شهر شادی و پارک بازی بروند ـ راضی از در سینماها بیرون بفرستند و از این راه، سینمای ایران را روی پا نگه دارند. «خواستگار محترم» اما، تنها در آنونس خود، سعی بر حفظ این تماشاگران دارد و فیلم، واقعاً کسالت بار است و من ترجیح می دهم فیلمی را که این فیلم با اضافه کردن یک «محترم» [به عنوان صفت] به نام آن فیلم، موفقیت اش را خواسته تکرار کند و نتوانسته، دو سه بار دیگر ببینم تا بفهمم این که می گویند «هنوز دود از کنده بلند می شود»، در سینمای ایران معنا و مفهومش چیست دست اندرکاران شبکه فیلم های خانگی می دانند که «خواستگار» مهدی فخیم زاده با بازی زنده یاد هادی اسلامی و ثریا قاسمی، هنوز در فهرست فیلم های ایرانی پراستقبال این شبکه، جایگاهی ویژه دارد. البته درست است که در آن فیلم، «هادی اسلامی» از خارج نیامده و ثریا قاسمی را از دوران جوانی نمی شناخته اما بقیه عناصر آن، با فیلم جدید کمابیش انطباق دارد؛ گرچه پسر غیرتی جایش را به داماد غیرتی داده باشد و یک «ماجرای» عاشقی جوانانه هم اضافه شده باشد به موضوع که «یوسف تیموری» به عنوان راننده آژانسی که «فرهاد آئیش» را در خانه داماد گوهر خیراندیش می رساند، درگیر آن باشد و در مراسم خواستگاری، تازه متوجه شود که دختر مورد نظر، نوه «خیراندیش» است.
[و یادتان باشد که ما تاقبل از مشخص شدن این موضوع، تقریباً در سی درصد نماها، خانه داماد را یعنی شریفی نیا را دیده ایم اما این «عروس خانم آینده» را ندیده ایم و این یعنی استفاده خلاقانه از شگردهای سریال های پلیسی که «قاتل» را نشان نمی دهند و یک دفعه می فهمیم که «قاتل»، یکی از «مقتول»هاست یا ‎/‎/‎/!]
«خواستگار محترم» نه تنها یک فیلم کمدی نیست که حتی یک فیلم خنده دار هم نیست و نمی دانم چطور می شود فقط با یک ایده خنده دار [آن هم از منظر نویسنده و کارگردان که هردو، یک نفر هستند] یک فیلم خنده دار ساخت. شوخی های فیلم آن قدر معدود و دم دستی اند که اصلاً به چشم نمی آیند و اگر آن «یک شوخی پیامک تلفن همراهی» نبود [که در آنونس هم جایش داده اند و قرار است قرار از کف تماشاگران فرضی برباید] اصلاً فیلم، یک لحظه خنده دار هم نداشت. [منظور آنجایی است که آئیش و خیراندیش در یک رستوران سنتی در حال غذاخوردن اند وآئیش می پرسد: «میل داری » و گوهر خیراندیش می گوید: «اگر میل نداشتم که نمی خوردم» و منظور آئیش «ای.میل» است!]
فیلم با ورود آئیش به ایران و در هواپیمایی که دارای صندلی های دو ردیفه است شروع می شود [شاید این از عدم دانش من باشد اما فکر می کنم که این هواپیماهای کوچک مال سفرهای داخلی است نه خط پاریس ـ تهران!] که آئیش، حالش در دستشویی هواپیما، چندان روبه راه نیست و این صحنه در پایان فیلم هم تکرار می شود درحالی که کس دیگری ـ پیرمرد دیگری ـ در مسیر بازگشت به پاریس دچار چنین حالتی است اما آئیش چون ازدواج کرده، حالا دیگر نیازی به لیوان آب و کیسه قرص ندارد. [به گمانم می توانیم این را به جای «شگرد روایی»، پیام اخلاقی پایان فیلم فرض کنیم.]
مشکل اصلی فیلم [غیر از نداشتن شوخی و حتی به عنوان یک ملودرام با باری از ـ مثلاً ـ طنز ] این است که قصه اش در حد یک فیلم ده دقیقه ای کشش دارد اما هی کش می آید هی کش می آید. کاش داوود موثقی، «خواستگار» فخیم زاده را با دقت بیشتری نگاه می کرد تا لاقل متوجه شود چطور از منظر روایت، رگ خواب تماشاگر عام، دست این پیشکسوت سینمای ایران بوده آن هم در روزگاری که سینمای ایران، تحت تأثیر ورود و حضور نسخه های لوح فشرده فیلم های خارجی، دچار مشکلات اقتصادی حاد نبوده است.
مهران رادین
منبع : روزنامه ایران