یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


یک عمارت یک میهمانی


یک عمارت یک میهمانی
قلعه «چالشتر»، اثری با شكوه از معماری و هنر حجاری ایران زمین است كه در ۵ كیلومتری شهركرد واقع است. در شرق بقایای حاكم نشین این قلعه، بخشی از سردرستون دار ورودی ارگ واقع شده كه تزئینات آن در اواخر دوره قاجاری (۱۳۳۰ ق) انجام شده است. این سَردر كه ارتفاع بلندی دارد، توجه هر بیننده ای را به معماری خاص این بنا معطوف می دارد.
بنای قلعه خدا رحم خان كه در مركز این مجموعه قرار گرفته نیز با تمام فضای پیرامون، ارتباط مستقیم دارد. برای دسترسی به حیاط خانه باید از طریق هشتی و راهرو به آن وارد شد. قلعه دارای یك ایوان مركزی است كه در جبهه شمالی، ۲ طبقه و سایر اضلاع، همكف ساخته شده است. ایوان شمالی كه در طبقه دوم واقع است، دارای درهایی بوده كه تخریب شده و ایوان های دیگر اضلاع نیز دارای ستون های سنگی است.
براساس اسناد به دست آمده، تقسیمات داخلی قلعه، شباهت زیادی به خانه ستوده داشته و به همین علت شباهت، كالبد دو بنا در مواقع ضروری همانند یك بنا عمل می كرده است. از مدخل با ابهت عمارت و هشتی كوچكش كه وارد آن شویم، حیاطی بزرگ با ایوان های طاق دار و حوضی منقوش در كنار آلات و ابزار مرمت، به چشم می خورد.
زیرزمین عمارت بیرونی، امروز نام موزه مردم شناسی را بر دوش می كشد؛ موزه ای كه به وضوح، زندگی در آن جریان دارد. از در چوبی منبت شده تا نعل بند پیر و مشتری اش، از كوزه و خمره های بزرگ تا ابزار كشاورزی، همه و همه در گوشه و كنار این موزه خودنمایی می كنند. از دالان كه می گذریم، فضایی باز وبزرگ، سنگ ها و مجسمه هایی حجاری شده را در معرض دید علاقه مندان قرار داده؛ شیر سنگی ( نماد دلاوری بختیاری )، سنگ مزار، سنگ آسیاب و...
این جا فضای موزه سنگ است. در ضلع شمالی هم عمارت زیبایی به مشتاقان میراث سلام می گوید. این بنا در واقع جزء آخرین بخش های بر جای مانده از مجموعه بناهای مرتبط با ارگ چالشتر مربوط به اواخر عصر صفوی تا دوره قاجاری به حساب می آید كه قسمت اندرونی كالبد معماری حاكم نشین مذبور را تشكیل می داده است.
در ضلع جنوب غربی مجموعه، حمام شخصی خان، هم شما را این چنین به تماشا می خواند...
● حمامی با كاشی های آبی فیروزه ای
از در ورودی حمام كه وارد شویم، با طی كردن یك راهرو، باید در چوبی دیگری را باز كنیم تا رختكن حمام نمایان شود. خدا رحم خان ستوده، روبه روی در با قلیان و بساط چای، به میهمانان موزه حمام سلام و خوش آمد می گوید. سمت راست رختكن، لنگ های آویخته بر بند رختی در كنار آیینه و سماور جلوه ای دیگر به حمام داده است.
در سمت چپ در كنار كمد رختكن با آن صابون های پیچی و اسباب حمام و در ابتدای مدخل راهرو به گرمخانه، حبانه ای بزرگ، آب گوارایی را برای خان و اعضای خانواده اش، سرد نگه می دارد. از راهرویی دیگر كه بگذریم، وقتی دمای بدنمان به محیط عادت كرد و بخار حمام به ما اجازه چشم گشودن داد، دلاكی را مشغول ماساژ دادن می بینیم.
ظرف تاس، شانه چوبی، سفید آب، صابون و زودی (صمغ درختان )، دور تا دور مردی با آرایش موی قجری را اشغال كرده، او محمود خان، پسر بزرگ خدا رحم خان است؛ مالك قسمت بیرونی عمارت ستوده. دیگ هفت جوش، قل می زند. آب خزینه گرم و گرم تر می شود. گربه رو ها از زیر دیگ، حرارت مطبوعی را به محیط وارد می كنند. بابا خان صفایی، پیرمرد محبوب منطقه دزك در كنج جنوب شرقی گرمخانه، در حال كیسه كشیدن است. كاشی های آبی فیروزه ای و سفید سربی، آرامش حمام را چندین برابر كرده؛ آرامشی برای یك روز نظافت.
● ستوده، عمارتی با معماری های خاص
اگر مانند ما، قصد راه یابی به خلوت خان را داشته باشید، باید از یكی از دو سوی عمارت، راه پله ها را در پیش بگیرید تا به ایوان زیبایی با آجركاری و كاشی معرق در لچكی ها و پیشانی با ازاره های سنگی منقوش برسید.
۴ اتاق موازی - شامل: ۲ نشیمن و ۲ گوشواره ، اتاق پذیرایی را محاصره كرده اند؛ ۵ دری بزرگی كه با نقوشی به سبك نقاشی لندنی كه تلفیقی از هنر نقاشی ایرانی و غربی است، هیبت و بزرگی خان را به رخ می كشد. در بالاترین نقطه دیوار، نزدیك به سقف قابی از جنس گردو، آنجا كه آیات «انا فتحناك» و «نصر من الله» چشم و نظر را از حریم خان دور می كند، نقاشی هایی بر گرفته از كلیسا ها و مكان های مقدس اروپایی نیز توجه هر بیننده ای را به خود جلب می كند.
یك ردیف پائین تر، قاب های نقاشی اسلامی با آیات « آیت الكرسی» اعتقادات خان را نمایان می سازد و نقاشی های گل و مرغ، گل و گلدان، اصالت ایرانی وی را یادآور می شود.
نقاشی های نزدیك به كف هم داستان های هفت پیكر نظامی گنجوی را برای من و تو حكایت می كند. به بالای شومینه هم كه بنگریم، تصویر زلیخا و سرخی خون دست زنان ترنج به دست هم، زیبایی یوسف را یادمان می آورد. اگر تو هم مانند ما با درخشش نوری سر برگردانی، قلقلك دستان خورشید را بر طلاهای دیوار می بینی. این اتاق، تاریكی ندارد. غروب هم كه شد، پنجره های كشویی كه در ۴ گوشه اتاق قرار گرفته میزبان فانوس هایی است كه نور را دوباره به این مكان باز می گرداند.
● موزه از گذشته برای آینده
از زیرزمین عمارت صداهایی به گوش می رسد. پیرمرد و پیرزنی در زیر كرسی، روزگار را سپری می كنند. آن طرف تر، چروك دستان زنان، الیاف و نخ ها را لمس می كند و این سوتر، مرد و زنی در لباس زیبای بختیاری، اجناسی را برای فروش به تو عرضه می كنند. اینجا محل كار و زندگی است؛ موزه ای از گذشته برای آینده.
سارا طالبی زاده
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید