سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


من راهم را در آن کلا‌س گم می‌کنم


من راهم را در آن کلا‌س گم می‌کنم
هربرت جورج ولز نمی‌دانست وقتی که می‌گوید: <آینده هر چه که باشد، مساله‌ای است میان فاجعه و آموزش> در هزاره سوم این آموزه سرنوشت‌سازی برای ساکنین این کره خاکی می‌شود و اگر دایان جرلوک - نویسنده کتاب در مقدمه کتابش هم نمی‌گفت ما اکنون می‌دانیم که <تفسیر حرف ولز را ما امروزی‌ها بهتر می‌فهمیم، خیلی بهتر، تا هم‌نسلا‌ن او، حتی بیشتر از خود ولز.> ‌ ترجمه کتاب <آموزش و اجتماع> در <پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی> بیش از هر اتفاقی یک اثر آینده‌نگرانه است. اهل اندیشه و آنانی که سر در آموزش و علوم تعلیمی در این سامان دارند می‌دانند ترجمه چنین اثری اگر مربوط به ۲۰ سال آینده ایران نباشد دست‌کم برای ایران امروز بسیار زودهنگام بود. ما هنوز بر مدار آموزش کلا‌سیک روزگار می‌گذرانیم و در عصر کلا‌س‌های مکتبخانه‌ای سیر می‌کنیم.
سال گذشته یک استاد آموزش ریاضی در دانشگاه شهید بهشتی گفته بود: <اگر ملزومات و ملا‌حظات آموزش رسمی قرن نوزدهم را بخواهیم امروز به کار بریم من هیچ تمایزی بین این دو قرن نمی‌بینم. ما دو قرن است که درخصوص آموزش رسمی تغییر چندانی نکردیم و در عوض، اگر آموزش غیررسمی ربع قرن گذشته را با امروز سال ۸۶ مقایسه کنیم من راهم را در آن کلا‌س گم می‌کنم.> ‌ کتاب <آموزش و اجتماع> رویکردی جامعه‌گرایانه را در منطق آموزش به‌کار می‌گیرد تا رویکرد جدیدی را در نظام آموزشی معطوف سازد. بنابراین بر اساس این دیدگاه اگر قرار باشد آموزش و یادگیری، سازنده خویشتن انسان و منزلت بخش فرد شود، دیگر نمی‌تواند مجزا و بی‌کنش متقابل با محیطی باشد که در آن بزرگ شده و زیست می‌کند؛ محیطی به نام اجتماع، جامعه و جهان، چرا که خویشتن ما وابسته به جمع است، آن هم به‌گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر و نه به اختیار ما و دیگرانی که اجتماع ما را شکل می‌دهند. باید باور داشت که آموزش چیزی فراتر از چهاردیواری کلا‌س درس و حیاط مدرسه و دانشگاه است. نویسنده انگلیسی این کتاب محتوای نظری خود را براساس نظریات جان دیویی و هنری موریس و تاحدی جان راولز اختصاص داده است. جان دیویی اندیشمندی که در نظام آموزشی آمریکا انقلا‌بی برپا کرده بود، معتقد بود: <آموزش باید جایی باشد که عادات فرهنگی معینی را در کودکان بپرورد و در آنها مهارت‌های لا‌زم را ایجاد کند تا بتوانند با دنیایی که در آن زیست می‌کنند گفت‌وگو کنند.
کودکان می‌توانند عادات را در جریان تجربه‌های مثبت و پرمعنایی که در فضای مدرسه شکل می‌گیرند فرا گیرند و فراگیری چنین تجربه‌هایی موجب می‌شود ظرفیت‌های کودکان برای تسلط بر محیط خویش توسعه یابد و یاد بگیرند که از حداکثر توان ظرفیت‌های خویش به بهترین وجه ممکن استفاده کنند. در واقع این‌طور باید گفت وقتی کودکان را از طریق ارتباط‌ها و معاشرت با دیگران در معرض تجربه‌های گوناگون قرار دهند، آنها یاد می‌گیرند استعدادهای ذهنی و جسمی خود را به حد مطلوب برسانند.> چهره درخشان دیگری که <مدارس اجتماع> را توسعه بخشید هنری موریس بود، او بود که دیدگاه خویش را عملی کرد و اقدام به <بنیاد دهکده‌ای> متشکل از پردیس‌های آموزشی انسجام یافته کرد و نیز دانشکده‌های اجتماع را در کمبریج و لنکستر ایجاد کرد. در دیدگاه موریس آموزش چیزی فراتر از چهاردیواری‌های کلا‌س درس و حیاط مدرسه بود. از نظر موریس، آموزش موجود نهادی جزیره‌مانند است که از بسیاری جنبه‌های ارزشمند زندگی و اجتماع دور افتاده است.
در دیدگاه او آموزش به صورت مفهومی درآمده بود گویای آنکه <چیزی خواهد بود هم‌مرز زندگی.> موریس در یکی از نوشته‌هایش که در آن پایه‌های بحث خود درباره مدرسه دهکده را مطرح کرده، چنین می‌نویسد: <ما باید آموزش را در شهرها، روستاها و حومه شهرها طوری سازمان دهیم که مدارس جوانان یا پیوندی داشته باشند با نهادهایی که اهداف نهایی آموزش را برآورده می‌کنند یا دست‌کم به شکل بخشی از آن نهادهایی که اهداف نهایی آموزش را برآورده می‌کنند، باشند. ما باید آموزش را طوری سامان دهیم که با تمام فعالیت‌هایی که زندگی را کامل می‌سازند همراه باشد؛ هنر، ادبیات، موسیقی، جشنواره‌ها، اداره امور محلی و فعالیت‌های سیاسی. این امر برای تدریس جوانان همان اندازه اهمیت دارد که برای خود معلمان نیز مهم است.
بخش مهم دیگری از کتاب حاشیه‌ای از افکار ماکسین گرین متفکر بزرگ غرب است. فیلسوف پرآوازه‌ای در آموزش و پرورش که گفته است <فلسفیدن> مهم است نه اینکه به تحلیل مواضع فکری و توضیح و تبیین زبان بسنده کنیم بلکه به گونه‌ای ظریف و باریک‌اندیشانه تفاوت‌های بنیادینی را بررسی کنیم که امکان می‌دهند با آزمون پرسش‌ها و مساله‌ها به شیوه‌ای نقادانه و گیرا، زندگانی خویش را متحول سازیم. او تشریح می‌کند: <من با بهره گرفتن از نظریه اجتماعی آزادیخواهانه کوشیده‌ام موضوع‌هایی را صورت‌بندی کنم که با موضوع اجتماع و ترویج آن درآمیخته‌اند. اکنون قصد دارم به این جمع‌بندی بپردازم که با توجه به شرایط حاضر در مدارس و جامعه‌های امروز، چگونه می‌توان به مدد چنین نظریه‌ای راهی را به قصد ترویج اجتماعات در جریان تحصیل پیش گرفت. نتیجه‌ای که به آن رسیده‌ام این است که یک دیدگاه آرمان شهرباورانه و در عین حال واقع‌بینانه می‌تواند شرایط راهگشایی را پیش پای ما بگستراند تا بتوان اجتماعاتی آزادمنش در مدارس را ترویج کرد. ‌ آرمان‌شهرهای واقع‌گرایانه چشم‌اندازی از <آنچه می‌تواند باشد> روی ما می‌گشاید؛ تفکر آینده‌گرایانه‌ای بر این پایه که دلسوزانه پذیرای امکان‌های نهفته‌ای باشیم که اینجا و اکنون وجود دارند. پس اجازه دهید بگوییم که چنین تفکری، یک جور خوشبینی باورپذیر یا <آگاهی انتظاری> است.>
▪ نوشته دایان جرلوک، ترجمه رضا خواجه‌پور
▪ ناشر پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ: ۱۳۸۶
مجید یوسفی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید