چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

قفل بسته بحران لبنان


قفل بسته بحران لبنان
دومین سالگرد ترور رفیق حریری نخست وزیر دوران صلح و ثبات لبنان به رغم تمام نگرانی های موجود از احتمال اوج گیری درگیری ها در آن با آرامش کافی در میدان شهدای لبنان برگزار شد. بنا به گزارش های موجود به رغم اظهارات تند ولید جنبلاط و سمیر جعجع رهبران جنبش های دروزی و فالانژ و به رغم جو کلی مراسم که افراطی برآورد شد، موضع گیری سایر رهبران ائتلاف ۱۴ مارس به ویژه سعد حریری رهبر ائتلاف و علی امین مفتی صور ملایم بود و طی مراسم به رغم فضای پیش گفته، به طور عمده به مذاکره و وحدت تاکید کردند.
به نظر می رسد جو آرام مراسم با تمهیدات متعدد از روزهای گذشته پیش بینی شده بود چرا که نامه همسر حریری به شیخ حسن نصر الله و مقاله نصر الله در تجلیل از حریری شرایط را تا حدودی تلطیف کرده بود ضمن اینکه پلیس و نیروهای امنیتی لبنان نیز با قرار دادن سیم خاردار و بلوک های سیمانی از هرگونه تماسی میان طرفداران دولت و مخالفان جلوگیری کرده بودند.
اما به رغم عدم وقوع حادثه یی در مراسم سالگرد حریری هنوز هم چشم انداز صلح و ثبات در لبنان چندان روشن به نظر نمی رسد و در شرایطی که شکل برگزاری مراسم بزرگداشت ترور حریری از تلاش سیاستمداران عمده لبنانی برای جلوگیری از گسترش درگیری ها و نگرانی آنان از سرانجام ادامه تنش های فعلی حکایت داشت، اما شدت و وسعت اختلافات دو طرف درگیر و وابستگی آنان به طرف های خارجی موجب می شود که به رغم عقلانیت مشاهده شده، چشم انداز حل بحران تیره به نظر برسد.
نگاهی به تاریخ لبنان از هنگام استقلال این کشور در سال های پس از جنگ جهانی دوم تاکنون نشان می دهد بافت جمعیتی به شدت متنوع لبنان در کنار موقعیت مکانی آن، عامل به وجود آمدن کشمکش های شدید و بحران در آن بوده است.
در واقع نگاه متفاوت گروه های قومی - سیاسی و بینش ویژه هر کدام از آنان نسبت به جهان پیرامون و منافع ملی لبنان موجب شده که هر کدام از این گروه ها سیاستی ویژه را در حوزه های داخلی و خارجی اتخاذ کرده و پیگیری کند، سیاست هایی که به طور معمول با دیدگاه ها و استراتژی های اعمالی یکی از قدرت های منطقه یی و جهانی همگامی و همپوشانی بیشتری را داشته است.
این موضوع هر چند به خودی خود نمی تواند کشمکش زا و بحران آفرین باشد، اما ضعف دولت های لبنان که ناشی از تسری بافت متکثر و متنافر قومی به دولت و استقلال نسبی گروه های قومی - سیاسی بوده در کنار واقع شدن لبنان در همسایگی یکی از مهم ترین بحران های پس از جنگ جهانی دوم (بحران فلسطین) موجب شده که گروه های پیش گفته مجبور به موضع گیری فعال در قبال تحولات پرشتاب پیرامونی خود شوند که این موضع گیری ها با توجه به دیدگاه های متضاد آنان موجب بروز کشمکش، ایجاد بحران و سرانجام شعله کشیدن جنگ داخلی در لبنان شده، این کشور را به یک کانون دائمی بحران در منطقه تبدیل کند.
با دقت در تاریخ معاصر لبنان، روند پیش گفته را می توان در مجموعه حوادثی که در فاصله سال های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۵ به وقوع پیوسته و جنگ داخلی لبنان را در پی آورده است، به آسانی مشاهده کرد. اما با پایان جنگ سرد و اراده قدرت های جهانی مبنی بر پایان دادن به بحران های منطقه یی، جنگ داخلی لبنان نیز به تدریج و از اواخر دهه ۸۰ میلادی فروکش کرده، فضای سیاسی آن پس از کنفرانس طائف رو به آرامش نهاد و امریکا و متحدانش با توجه به نفوذ جدی سوریه در لبنان، با پذیرفتن امتیازهای ویژه برای سوریه، توافق لازم را برای پایان دادن به جنگ داخلی فراهم آورد.
این امتیازهای ویژه موجب برتری یافتن طرفداران سوریه در بافت سیاسی لبنان شده، لبنان را به یک همراه همیشگی سیاست خارجی سوریه تبدیل کرد. وضعیتی که به طور طبیعی وزن سوریه را در معادلات منطقه یی افزایش می داد. از طرف دیگر در تمام طول دهه ۹۰ و سال های آغازین قرن بیست و یکم سوریه و دولت متحد آن در لبنان در یک اتحاد طبیعی با گروه حزب الله به سر برده است چرا که ناتوانی سوریه در رسیدن به توافقات لازم با اسرائیل، موجب شده تا سوریه حمایت لازم از حزب الله به عنوان یک اهرم فشار در برابر اسرائیل به عمل آورد.
این در حالی بود که حزب الله نیز با توجه به مبانی فکری و ایدئولوژیک خود ضربه وارد آوردن به اسرائیل و جنگ با این کشور را وظیفه یی ملی و مذهبی برای خود می دانست و البته حضور اسرائیل در جنوب لبنان دلائل منطقی و حقوقی لازم را برای ادامه فعالیت حزب الله در جنوب لبنان فراهم می آورد.
در پایان دهه ۹۰ میلادی خروج اسرائیل از جنوب لبنان محیط استراتژیک منطقه را تحت تاثیر قرار داد. در واقع هر چند مقاومت حزب الله نقش موثری در پایان اشغال جنوب لبنان داشت، اما با خروج اسرائیل، ادامه فعالیت مقاومت اسلامی در جنوب لبنان توجیه حقوقی خود را از دست داد. در کنار این فرآیند ادامه ثبات سیاسی در لبنان و توسعه اقتصادی گسترده در این کشور گروهی از سیاستمداران ناسیونالیست لبنانی را (که حریری نماد آنان بود) به این نتیجه رساند که لبنان به مرحله یی از ثبات و آرامش رسیده است که بتواند از عهده تامین امنیت خود برآید.
لذا این گروه از سیاستمداران که طی سال های آرامش و بازسازی در لبنان نفوذ و اعتبار قابل توجهی را کسب کرده بودند در کنار گروه های غربگرایی قرار گرفتند که همواره خواستار خروج نیروهای سوری از لبنان و قطع فعالیت مقاومت اسلامی در جنوب بودند.
ائتلاف این دو جریان نیروی سیاسی قدرتمندی را به وجود آورد که همپوشانی لازم را با خواست های طرف های غربی درگیر در بحران فراهم می آورد و در نهایت موفق شد با استفاده از فضای تبلیغاتی ناشی از ترور رفیق حریری سوریه را به خروج از لبنان مجبور کند.
بعد از این قدرت نمایی جناح های غربگرا ارائه گزارش اولیه تحقیقات سازمان ملل در خصوص مرگ حریری که سوریه را به دست داشتن در ترور نخست وزیر سابق لبنان متهم می کرد و متعاقب آن طرح تشکیل دادگاه بین المللی برای رسیدگی به ترور حریری، سوریه و متحدان آن را در وضعیت نامطلوبی قرار داد، اما محبوبیت و نفوذ مردمی حزب الله و نمایش های مردمی آن در حمایت از سوریه با همراهی برخی از نهادهای ذی نفوذ لبنان به ویژه رئیس جمهور و ارتش مانع از تحقق کامل طرح های دولت غربگرای لبنان شد و موضوع تشکیل دادگاه بین المللی ترور نخست وزیر سابق لبنان و همچنین خلع سلاح حزب الله به تعویق افتاد. به طور خلاصه تحولات سیاسی در لبنان موجب برتری گروه های غربگرا در این کشور شده، زمینه لازم را برای اعمال فشار بر سوریه و متحدانش و عقب نشینی مرحله یی آنان فراهم آورده بود.
اما جنگ پیروزمندانه حزب الله با اسرائیل در تابستان سال جاری معادلات سیاسی را تغییر داد. از ظواهر امر و نحوه برخورد اسرائیل، قدرت های غربی و دولت های محافظه کار عرب در هنگام شروع بحران مشخص بود که هیچ کدام انتظار چنین مقاومت نظام مند و برابری را از حزب الله نداشتند و همگان در انتظار نابودی سریع پایگاه های حزب الله و خلع سلاح این گروه در پایان بحران بودند.
اما مقاومت غیرقابل تصور حزب الله در برابر هجوم ارتش اسرائیل، هدف قرار دادن خاک اسرائیل و وارد آوردن ضربات موثر بر ارتش این کشور در رویارویی های زمینی و سرانجام پایان بحران بدون هیچ دستاوردی برای اسرائیل، نه تنها جایگاه حزب الله و متحدان آن را در لبنان ارتقا بخشید بلکه بر نفوذ و تقویت مواضع متحدان منطقه یی حزب الله در خاورمیانه (به ویژه ایران) به شدت افزود. به بیان دیگر نبردی که با هدف نابودی حزب الله و تضعیف شدید سوریه آغاز شده بود و هدف نهایی اش تبدیل لبنان به متحد منطقه یی امریکا و دولت های محافظه کار عرب منطقه بود، بر اثر کفایت و مدیریت مطلوب رهبری حزب الله در راهبری یک نبرد محدود و چریکی به مهم ترین وسیله ارتقای جایگاه ایران در منطقه و حزب الله و سوریه در کشور لبنان تبدیل شد.
در این شرایط و طی ماه های بعد رهبران حزب الله با استفاده از جایگاه مردمی که پس از این مانور نظامی به دست آورده بودند و با متهم کردن دولت لبنان و گروه های حاکم بر آن به همراهی با اسرائیل و وابستگی به امریکا خواستار به عهده گرفتن نقشی جدید در دولت هم وزن با اعتبار سیاسی جدید خود شدند که استنکاف دولت از این امر بحران جاری را در لبنان موجب شد.
در این شرایط از یک سو تن دادن دولت لبنان به خواست های حزب الله و متحدان سوریه در لبنان می تواند شرایطی را پدید آورد که عملاً امکان اعمال قدرت موثر دولت را علیه مخالفان آن سلب کرده با توجه به نفوذ قابل توجه طرفداران سوریه در نیروهای امنیتی و ارتش و همچنین اعتبار مردمی حزب الله در لبنان و جهان عرب، معادلات قدرت در جهت عکس خواسته آنان حرکت کرده و دوباره لبنان به مرکز مقاومت علیه اسرائیل و سنگر سوریه تبدیل خواهد شد.
این در حالی است که کنفرانس پاریس و حضور قاطع دول غربی و عربی در آن و حمایت بی چون و چرا از دولت لبنان، موقعیت بین المللی مناسب گروه ۱۴ مارس و دولت برآمده از آن را نمودار کرد. از سوی دیگر امکان مصالحه برای حزب الله و طرفداران سوریه نیز متصور نیست چرا که با توجه به سختگیری قدرت های غربی علیه سوریه، عقب نشینی آنان در شرایط فعلی به تحرک کلی و دائمی صحنه سیاسی از سوی طیف طرفدار سوریه منجر خواهد شد ضمن اینکه در طرف دیگر ماجرا، حزب الله نیز خود را در موضع برتر می بیند و با توجه به شم سیاسی قابل توجه، بعید به نظر می رسد که بدون استفاده قابل قبول از این موقعیت تازه یافته و تبدیل آن به قدرت مشروع سیاسی پای خود را از این کارزار بیرون بکشد.
به بیان دیگر شرایط سیاسی در لبنان وضعیت منحصر به فردی را یافته چنانچه نه تنها هر دو طرف عمده درگیری، مصالحه و عقب نشینی را بسیار نامطلوب و خطرناک می دانند، هر دو طرف نیز از ابزارهای لازم برای ادامه مقاومت و حضور در صحنه رقابت برخوردارند.
در این شرایط و با توجه به بحران جاری هر چند استنکاف دو طرف درگیر از حاد کردن برخوردها و وارد کردن آن به فاز نظامی امید آفرین بوده، تلاش قدرت های منطقه یی همچون ایران، عربستان و سوریه و قدرت های فرامنطقه یی مانند فرانسه و امریکا، شوق آفرین است و ضریب احتمال فروکش کردن درگیری های جاری را بیشتر کرده، اما متاسفانه باید گفت که نمی توان به حل محدود درگیری های فعلی امید زیادی بست چرا که همان عوامل پیش گفته یعنی ساختار قومی لبنان، دخالت های منطقه یی و فرامنطقه یی در آن و همسایگی اش با بحران فلسطین موجب شده حل قطعی بحران لبنان ارتباط مستقیمی با حل سایر بحران های منطقه یی به ویژه بحران فلسطین داشته باشد و هر چند که ممکن است بحران جاری با ارائه یک راه حل میانه و موقت در آرامش حل و فصل شود، اما با کمال تاسف ریشه های بحران عمیق تر از آنی است که بتوان به تلاش های جاری برای حل و فصل نهایی آن امید زیادی بست.
مرتضی شربیانی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید