یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

افغانستان و خطر بازگشت طالبان


افغانستان و خطر بازگشت طالبان
افغانستان در روز ۲۲و ۲۳ دسامبر ۲۰۰۷ میزبان یک رئیس جمهور (نیکولا سارکوزی رئیس جمهور فرانسه) و دو نخست وزیر (کوین ادوارد نخست وزیر استرالیا و رومانو پرودی نخست وزیر ایتالیا) بود. این در حالیست که گوردون براون نخست وزیر بریتانیا و یاپ دی هوپ شفر دبیر کل ناتو نیز اخیرا از افغانستان دیدن کرده بودند. این سفرها و تلاش ها هیچ کمکی به استقرار امنیت و بازسازی افغانستان نکرده اند.
شش سال پس از سرنگونی رژیم طالبان ملا محمد عمر از قدرت در کابل، طالبان دوباره به طور وحشت انگیزی در حال پیشرفت هستند. تقریبا نه نیروهای ناتو و نه انجمن ها یا سازمان های دیگر برای نجات افغانستان از درهم ریختگی کامل سرمایه گذاری نمی کنند. یک چنین نتیجه خنده داری را سازمان جهانی شورای سنلیس Senliscouncil The در یک گزارش تازه تحت عنوان «افغانستان در دوران بحران» بیان کرده است. البته اخبار سنلیس با توجه به اینکه هم در کابل و هم استان های جنوبی مثل قندهار و هلمند خبرنگارانی دارد، دارای اهمیت می باشد. بر اساس گزارش سنلیس، ۵۲ درصد از کل خاک افغانستان هم اکنون تحت حکومت طالبان قرار دارد و در ۳۸ درصد افغانستان، طالبان حضور برجسته ای دارند. چیزی که حوزه حکومت حامد کرزای را تعریف می کند فقط کابل و تعدادی استان های کوچک در شمال را تشکیل می دهد. چیزی که بیشتر و بدتر است این است که طالبان در بخش زیادی از کشور و بیشتر در جنوب به طور واقعا سیاسی، نظامی و روانی کنترل دارند. همزمان آنها در چشمان خسته از جنگ افغان ها حقانیت بیشتری به دست می آورند. پرسش این نیست که آیا آنها کابل را تصرف خواهند کرد یا نه بلکه پرسش اینست که چگونه این اتفاق رخ می دهد. گزارش سنلیس می افزاید اینکه طالبان می گوید در سال ۲۰۰۸ کابل را تصرف می کنند هر روز به واقعیت نزدیک می شود. واکنشهای عصبی از کابل، لندن و واشنگتن و سایر پایتخت های کشورهای عضو ناتو این است که گزارش سنلیس تهدید علیه ثبات افغانستان را بسیار بیشتر از آن که هست بزرگ می کند اما تعدادی از فرماندهان ناتو به ویژه فرماندهان انگلیسی از مدتها پیش اخطار داده اند که برتری نیروهای نظامی ناتو در برخوردهای نظامی با نیروهای طالبان که مردم محلی را با گفت وگو و ترساندن مجبور می کنند به آنها بپیوندند در بعضی نبردها بسیار کم می باشند. بسیاری از کارشناسان سازمان های امدادرسانی و خیریه که در افغانستان کار می کنند توصیه سنلیس را که چگونه باید این دایره اهریمنی شکست می پذیرند. سنلیس می افزاید: در این جا برداشت از اصلاحات اساسی باید بررسی شود: نخست این که نیروهای ناتو باید تا دوبرابر نیروهای فعلی یعنی ۸۰۰۰۰ نفر افزایش یابد. البته این مقدار کم تر از نیمی از ارتش کشورهای ناتو در عراق است، کشوری که تقریبا همان جمعیت را دارد با این تفاوت که کوچک تر و مسطح تر است.برای این که به یک چنین سطحی از نیرو برسیم سنلیس پیشنهاد می کند تمام کشورهای عضو ناتو با توجه به درصدی از ظرفیت اقتصادی تولید ناخالص ملی خود نیرویی را به افغانستان بفرستند. برای نمونه هلند با همین هدف ۱۷۰۰ سرباز به افغانستان فرستاده است.
اگر کشورهای ناتو مانند هلند نیروهای خود را باید افزایش دهند، تعداد سربازان هلندی به ۷۱۰۰ نفر می رسد و باقی مانده را که بالغ بر ۹۰۰۰ نفر می شود کشورهای مسلمان کمک می کنند. اگر کشورهای غیر ناتو هم نیروهای خود را بخواهند افزایش دهند ; سهم سوئد که امروز ۳۳۰ نفر است به سه برابر یعنی ۱۰۰۰ نفر خواهد رسید. دوم آنکه نیروهای نظامی ناتو وجود خود را به جای این که صرف مبارزه با تروریستها کنند، صرف مبارزه با طالبان نمایند. بدین معنا که نیروهای ناتو کمتر به تعقیب و کشتن تروریستها می پردازند و نیروی بیشتر را برای پیشرفتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می گذارند. بدین ترتیب ۲۴ کشور عضو ناتو که سوئد یکی از اعضای آنست می توانند کاری کنند اما سنلیس افکار عمل گرایانه تری دارد و آن «سازمان کمک های بلا عوض جنگ» است که به طور فعال در جهت یک اقتصاد کارا در پشت دیوارهای نظامی سرمایه گذاری کند و در این جا تعهدات جهانی برای افغانستان ضرورت می یابد که با تناسب تعهداتی که امروز عملی می شود چیز کاملا متفاوتی است. اما با این وجود این مقدار نیز بسیار کمتر از آن مقداری است که در بوسنی و کوزوو چه از جهت پولی و چه سرباز به نسبت سرمایه، سرمایه گذاری شده است.
بر اساس گزارش شورای سنلیس افغانستان در آستانه سقوط و فروپاشی توسط طالبان قرار دارد. طالبان در ۵۲ درصد افغانستان حضور دایمی دارند و علی رغم حضور دهها هزار سرباز ناتو و میلیاردها دلار کمک، شورشیان طالبان که در سال ۲۰۰۱ از قدرت رانده شدند، اکنون مناطق بسیار گسترده از جمله مناطق و روستاها، برخی از مراکز ولسوالی ها و راه های ارتباطی را بدون هرنوع چالشی تحت کنترل خود گرفته اند. گزارش مذکور که، شورای سنلیس نامیده می شود، حاوی اخبار هم تکان دهنده تری است که نشان می دهد چگونه جنگ با ترور، پایه های دموکراسی در کشور را ویران کرده و عامل اساسی شکل گیری دموکراسی یعنی وسیع ترین اقشار توده ای را دست به دامان طالبان کرده است. در این گزارش آمده است شورشیان طالبانی به نحو موثری کنترل روانی، مردم را در دست دارند و هر روز بیش از روز پیش در اذهان مردم افغانستان جا پیدا می کنند. گزارش های سازمان ملل نیز حاکی از آنست که افغانستان هرچه بیشتر برای امدادگران غربی به یک منطقه ورود ممنوع «go no» تبدیل می شود.
ارزیابی تاسف بار از اوضاع جاری افغانستان این است که مساله ای که اکنون با آن روبروایم دیگر این نیست که آیا طالبان به کابل باز خواهند گشت، بلکه این است که کی این امر صورت خواهد گرفت و به چه صورت؟ گزارش فوق تاکید می کند اگر جامعه بین المللی قبل از اینکه دیر شود، طرح استراتژیک خود را تغییر ندهد، تاریخی که اغلب اعلام شده، یعنی رسیدن طالبان به کابل در سال ۲۰۰۸ اکنون بیش از هر زمان دیگر امکان پذیر به نظر می رسد. اکسفامOxfam نیز هشدار مشابهی داده است. کمیته توسعه بین المللی وابسته به مجلس عوام انگلیس که یک نهاد حقوق بشری و کمک رسانی است نیز هشدار می دهد فساد گسترده در دولت مرکزی و حکومت های محلی در تشدید خرابی اوضاع امنیتی افغانستان تاثیر چشم گیری دارد.
دراین گزارش آمده است میلیون ها نفر در افغانستان در وضعیت فلاکت باری به سر می برند و موقعیت فاجعه بار انسانی در آن قابل قیاس با فقیرترین بخش های آفریقا است. این در حالیست که این کشور از سال ۲۰۰۱ بیش از پانزده میلیارد دلار کمک خارجی دریافت کرده ولی بنابر گزارش اکسفام بیشتر این کمکها به دست مردمی که به آن نیاز دارند نمی رسد یا صرف پروژه های توسعه پایدار که بتواند وضع زندگی مردم را بهبود ببخشد نمی شود. اگرچه گزارش با هدف دیگری تهیه شده، اما محتویات آن نشان می دهد جنگ باترور حداقل از دو طریق بزرگترین خدمت را به نیروهای بنیادگرا ارائه داده است. از یک طرف با برکشیدن نیروهای وابسته که از آغاز خود را به سیاست توسعه طلبانه آمریکا فروخته بودند، قدرتی منفور را در مرکز نشانده که شرح فساد حیرت انگیز و تکان دهنده آن در اینجا نمی گنجد.این نیروی وابسته و فاسد که فاقد هرنوع مشروعیتی است به ناگزیر به ائتلاف با جنگ سالارانی دست زده که تفاوتی با طالبان ندارند و برخی از آنها در اتحاد با طالبان یا نیروهایی مانند طالبان هستند و یکی از کارکردهای آنها استفاده از پولهای دریافتی در خدمت از هم پاشیدن بیش از پیش اقتصاد، انباشتن ثروت، قاچاق مواد مخدر و اسلحه است.
از طرف دیگر کشتار مردم بی گناه و دامن زدن به ناامنی توسط نیروهای ناتو که متحد این دولت محسوب می شوند، محل و مرجعی برای پناه بردن به جز همان طالبان مرتجع که حداقل با این دولت و نیروهای ناتو مخالفت می کنند نگذاشته است. امسال تنها ۱۲۰۰ مردم بی گناه و بی دفاع افغانستان کشته شده اند نیمی از آنها در عملیات نیروهای ناتو و متحدین افغانی اش. به گزارش اکسفام حملات هوایی در افغانستان چهار برابر عراق بوده است. مقامات ارشد نیروهای نظامی آمریکا و انگلیس علی رغم اینکه در بیانیه های عمومی بر موفقیت های کوتاه مدت بر طالبان تاکید می کنند، بطور خصوصی با نتایج گزارش فوق توافق دارند. شورشیان از دو بخش تشکیل شده اند: پایه های توده ای فقر زده که بخش گسترده تر را تشکیل می دهند، و یک هسته متمرکز از اسلام گرایان تندرو. شورای سنلیس برخلاف ژنرالها و مقامات رسمی به بخشی از حقایق افغانستان اشاره کرده، زیرا هدف از تهیه گزارش تشدید عملیاتی است که خود علت اصلی وضعیت کنونی است.
این نهاد که دفتر مرکزی اش در کابل است و گروه های پژوهشی در هلمند و قندهار و بخش های جنوبی افغانستان می فرستد، خواهان آنست که نیروهای ناتو که اکنون چهل هزار نفر هستند به دو برابر افزایش پیدا کنند و کشورهای اسلامی و نیز کشورهایی که حاضر به ارسال نیرو نیستند، یا کشورهایی مثل فرانسه و آلمان که حاضر به شرکت در عملیات جنگی نیستند، به افزایش نیرو کمک برسانند. عدم موفقیت این سیاست که در تعقیب همان استراتژی است که به تقویت طالبان انجامیده، قابل پیش بینی است تا آن حد که بین خود نیروهای موافق حضور در افغانستان نیز تمایلی به اجرای آن دیده نمی شود. علی رغم فشار آمریکا و انگلیس، هیچ نشانه ای از تقویت اعزام نیرو به افغانستان دیده نمی شود. در حالی که کشورهای غربی و نهادهایی مثل اکسفام و شورای سنلیس امید خود را به کرزای از دست داده اند، توافقی در مورد یک راه حل متقابل وجود ندارد. شورای سنلیس توصیه می کند که گروه های بازسازی نیروهای ناتو وظایف بیشتری برعهده بگیرند، اما اکسفام معتقداست نیروهای نظامی باید وظیفه تامین امنیت را برعهده داشته باشند. شورای سنلیس خواهان مجاز شدن کشت خشخاش و خرید آن توسط جامعه بین المللی به منظور استفاده طبی است. کمیسر عالی حقوق بشر نیز در پایان یک دیدار شش روزه از افغانستان، از روند کلی اوضاع افغانستان در موارد متعدد اظهار تاسف و نا امیدی کرد. به هر حال چنین به نظر می رسد که دامنه وعمق فساد مالی و اداری چنان گسترده و غیر قابل انکار است که انکار آن کاملا ناممکن شده است. همچنان حضور نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده در «افغانستان» در حالی وارد هفتمین سال خود می شود که دستگیری «بن لادن» و استقرار امنیت همچنان دو آرزوی مردم این کشور است. حوادث تروریستی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ بهانه ای شد برای نومحافظه کاران کاخ سفید تا به بهانه جنگ بر ضد تروریسم به افغانستان و سپس عراق حمله کنند. «کشتار غیر نظامیان» و «هزینه های سرسام آور جنگ» همه آن چیزی است که در پایان شش سال تصرف افغانستان عاید مردم این کشور شده است. جنگ افغانستان ابتدا در اتاق جنگ «کاخ سفید» و سپس در کاخ ریاست جمهوری پاکستان کلید خورد. حضور هزاران سرباز خارجی در افغانستان محملی را فراهم آورد که به گفته یکی از تحلیلگران اطلاعاتی آمریکا هزاران تروریست را از دیگر نقاط دنیا به مانند آهن ربا جذب این کشور کند.
امروز همانند شش سال گذشته بی ثباتی و ناامنی در افغانستان بیداد می کند و جز کابل پایتخت افغانستان، هیچ جای دیگر این کشور امن نیست. وضع رفاهی مردم نیز تفاوت قابل ملاحظه ای نکرده است و قطع آب و برق و تلفن به دفعات زیاد در طول روز اتفاق می افتد. کشت مواد مخدر پس از حضورآمریکا در افغانستان نه تنها کاهش نیافته بلکه افزایش قابل ملاحظه ای (۸هزار تن) نیز یافته است. ناامنی بیداد می کند، طالبان به لطف ناکامی نیروهای ائتلاف و ضعف دولت مرکزی ولایات جنوبی را به جولانگاه خود تبدیل کرده اند و نیروهای دولتی و ائتلاف را به مبارزه می طلبند. بن لادن زنده است و گه گاه دستمایه رسانه های آمریکا می شود و در این میان این مردم افغانستان هستند که هزینه می پردازند، هزینه ای با جان و مال خود. چندی پیش تعدادی از سربازان آمریکایی در کوهستان های ولایت نورستان هدف کمین قرار گرفتند که در پی این درگیری، شش تن از نظامیان آمریکایی کشته شدند. این کمین شدیدترین و خونبارترین حمله به نیروهای آمریکا در سال ۲۰۰۷ میلادی محسوب می شود به گونه ای که پس از این حمله، تعداد کشته شدگان نیروهای آمریکایی در افغانستان طی سال جاری میلادی، بالغ بر صدنفر برآورد شده است. این در حالی است که تلفات درگیری افغانستان طی سال جاری میلادی بالغ بر ۶۵۰۰ نفرذکر شده که همگی در درگیری های مسلحانه کشته شده اند. هنگامی که نیروهای آمریکایی و انگلیسی شش سال پیش یعنی هفتم اکتبر سال ۲۰۰۱ میلادی، افغانستان را با هدف مقابله با طالبان و مبارزه با تروریسم مورد تاخت و تاز قرار دادند، مدعی بودند که در اندک زمانی آزادی، دموکراسی و آرامش را برای مردم به ارمغان خواهند آورد. اینک با گذشت شش سال از حضور نیروهای بیگانه در افغانستان، نه تنها این کشور روی آرامش و دموکراسی را ندیده بلکه در گرداب ناامنی و نابسامانی غوطه ور شده است. دونالد رامسفلد وزیر دفاع سابق آمریکا چندی پیش در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت: جنگ در افغانستان یک موفقیت بزرگ بود و از این طریق، مردم افغانستان به آزادی و زندگی بهتر دست یافتند. رامسفلد در شرایطی این سخنان را به زبان می آورد که طالبان و القاعده در سراسر افغانستان پراکنده شده و هر روز درگیری ها و مشکلات جدیدی به بار می آورند. حتی کابل که آمریکا از آن به عنوان نمونه ای برای دیگر شهرهای افغانستان یاد می کند آنقدر نا امن و خطرناک است که سفارتخانه های خارجی در این شهر، امکان فعالیت ندارند و دیپلماتها کمتر جرات می کنند اتاق کار خود را ترک کنند. خشونت و جنایت در خیابان های کابل به پدیده ای روزمره تبدیل شده و فقر، بیماری و بیکاری، نخستین مشخصه این شهر به شمار می آید. ریچارد کلین از مقامات پیشین وزارت امور خارجه آمریکا و مدیر بخش خاورمیانه بنیاد کسینجر در واشنگتن، در مقاله ای می نویسد: کابل برای دیپلمات های آمریکایی به منزله یک زندان است. سفارت آمریکا در کابل تقریبا به حالت تعطیل است. بخش کنسولی سفارت آمریکا فقط درخواست ویژه مقامات رسمی را بررسی و صادر می کند و اگر یک تبعه کشور درخواست ویزای آمریکا را داشته باشد باید برای ارائه درخواست و مدارک خود به اسلام آباد سفر کند و به سفارت آمریکا در پاکستان مراجعه نماید. به گفته کلین این تصمیم از آن جهت اتخاذ شده که اگر صفی از مراجعه کنندگان در برابر سفارت آمریکا در کابل تشکیل شود در آن صورت امکان بروز حملات تروریستی به این سفارت افزایش می یابد. همچنین اگر یک کارمند سفارت آمریکا در کابل بخواهد به آژانس توسعه بین المللی ایالات متحده که آن هم متعلق به آمریکاست مراجعه کند باید از یک تونل زیرزمینی استفاده کند. با این حال، خیابانی که بین این دو ساختمان است بر روی تمامی خودروها بجز خودورهای آمریکایی و سازمان ملل، بسته است و افراد مسلح در آن به گشت زنی مشغول هستند. بیرون از کابل، درگیری، ناامنی و منازعه روستا به روستا، شهر به شهر وولایت به ولایت به چشم می خورد. به تمامی این نابسامانی ها باید مساله پیچیده تولید و توزیع مواد مخدر را نیز اضافه کرد. آمار منتشر شده از سوی مجامع بین المللی حاکی است که تولید مواد مخدر در افغانستان پس از حضور نیروهای آمریکایی بشدت افزایش یافته و طی سال ۲۰۰۶ دو برابر شده است. واقعیت آن است که نیروهای بیگانه نه تنها برای مردم دستاورد مثبت و مفیدی نداشته اند بلکه خود نیز در گرداب عمیق و پرهزینه ای فرو غلتیده اند. آمریکا بیست وچهار هزار نیروی نظامی در افغانستان دارد که چهارده هزار از آنان تحت فرماندهی ناتو و بقیه به عنوان سربازان مستقل عمل می کنند. این در حالی است که براساس آمار، تا کنون بیش از سه هزار نظامی آمریکا در افغانستان طی شش سال گذشته کشته شده اند. لشکرکشی آمریکا به افغانستان تا کنون بیش از هشتاد میلیارد دالر برای واشنگتن هزینه داشته که این مبلغ شامل کمک های غیرنظامی و امور دیپلماتیک نمی شود. درسال ۲۰۰۰ و پس از آن که طالبان کشت خشخاش را ممنوع کرد تولید تریاک نود درصد کاهش یافت. در همین سال «اتحاد شمال» به نیروی اصلی سیاسی حمایت کننده از تولید و تجارت تریاک خام تبدیل شد. حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و استقرار حکومت مورد حمایت آمریکا تولید تریاک را به شدت افزایش داد و شبکه قاچاق مواد مخدر را بازسازی نمود. با حمایت دولت کشت خشخاش به طور قابل ملاحظه ای افزایش پیدا کرد. بازارهای تریاک به سرعت احیا شدند و از فردای یازدهم سپتامبر قیمت تریاک در افغانستان سه برابر شد. در آغاز سال ۲۰۰۲ بهای هر کیلو تریاک به دلار ده برابر بهای سال ۲۰۰۰ بود. براساس ارزیابی صندوق توسعه ملل متحد - آنکتاد- تولید تریاک در سال ۲۰۰۲ نسبت به تولید آن در سال ۲۰۰۱ حدود ۶۷۵ درصد افزایش نشان می دهد. هم اکنون طالبان در استان های همجوار با پاکستان همچون وزیرستان برای خود حکومت های محلی تشکیل داده اند.
مقامات امنیتی ایالات متحده نیز بر این باورند که موفقیت در افغانستان برای وجهه آمریکا در خاور میانه، جنوب آسیا و آسیای مرکزی ضروری است. بنابراین احساس تعهد دراز مدت به آنجا دارند!؟ با توجه به مطالب بالا و بیان شرایط نامناسب امنیتی و اجتماعی در افغانستان، خطر بازگشت طالبان بیش از هر زمان دیگری این کشور جنگزده را تهدید می کند، و بیم آن می رود که افغانستان برای چندمین بار به یک بحران فراموش شده تبدیل شود. پس جامعه جهانی برای جلوگیری از ظهور این پدیده باید اقدامات عاجل و نه نمایشی انجام دهد.
نویسنده :نادعلی بای
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید