یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

عقدغیابی صنعت و دانشگاه


عقدغیابی صنعت و دانشگاه
طرح ارتباط موثر بحث صنعت و دانشگاه سابقه ای ۷۰ ساله - برابر با عمر دانشگاه در کشور ما دارد. اما برغم توافق عمومی بر ضرورت و اهمیت این مهم، سوال اینجاست که چرا قدم جدی و موثری در این قلمرو برداشته نشده است؟ و از آنجا که یکی از مهمترین حلقه های مفقوده تحقق جنبش نرم افزاری ارتباط صنعت و دانشگاه می باشد باید دید چه عواملی مانع شکل گیری بزرگراه صنعت و دانشگاه است؟ و چه راهکارهای عملی در جهت رفع موانع پیش رو و تحقق این رویای دیرینه که شرط لازم سمت گیری تولید علم بسوی تولید ثروت است می توانند موثر باشند؟ اولین حرکتی که دولت در این راستا انجام داد اواخر اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ اتفاق افتاد. در پی مصوبه ای، دولت از گروهی از متخصصان صنعت در دانشگاه خواست موضوع ارتباط صنعت و دانشگاه را در جهت ایجاد پیوندی نزدیک و مستمر بین مراکز علمی و صنعتی بررسی نمایند. حاصل این بررسی به استقرار دفتر مرکزی ارتباط صنعت و دانشگاه در حوزه معاونت پژوهشی وزارت فرهنگ و آموزش عالی وقت انجامید.
وبه این طریق فعالیت دفاتر ارتباط با صنعت در دانشگاه ها با اهدافی همچون: « ایجاد ارتباط مستقیم و موثر بین واحدهای صنعتی و مراکز آموزشی به منظور اتخاذ سیاست صنعتی صحیح در جهت رسیدن به استقلال و خودکفایی صنعتی و هماهنگی امر آموزش با سیاست مذکور»، آغاز گردید. به منظور تحقق این اهداف طی بخشنامه ای در تاریخ ۶۱/۱۱/۱۲، چهارده وظیفه برای دفاتر ارتباط با صنعت، به دانشگاه ها ابلاغ شد که مهمترین آنها عبارت بودند از:دریافت پروژه های پیشنهادی و مورد نیاز صنایع و انجام تحقیقات در مورد آنها.پیگیری تشکیل کلاسهای بازآموزی شاغلان بخش صنعت در دانشگاه.معرفی کادر علمی دانشگاههای نیازمند به گذراندن دوره های علمی به مراکز صنعتی منطقه.اما علی رغم هزینه ها و تلاشهای صورت گرفته، پس از گذشت بیش از دو دهه شواهد و قرائن، خبرهای خوشحال کننده ای برای ما ندارند. در دو دهه ۶۰ و ۷۰ اوضاع به همین منوال گذشت تا اینکه در ابتدای دهه ۸۰ ایجاد پارکهای علمی و فناوری حلقه مفقوده ارتباط صنعت و دانشگاه بارقه ای از امید را روشن نمود.طرحی که در دنیا سابقه ای ۵۰ ساله دارد و تجربه موفقی در اروپا و آمریکا داشته است، لکن با وجود شرایط حاکم بر صنعت و دانشگاه در کشور ما، اشکالاتی که در بخش موانع ذکر خواهیم کرد دامنگیر این طرح نیز خواهد شد.
● موانع و مشکلات این طرح
▪ اولین و مهمترین مشکل در خصوص ارتباط صنعت و دانشگاه، نبودن یک استراتژی مدون و همه جانبه در مورد پیوند این دو نهاد موثر و میزان نقش دولت در این میان است. به عقیده نویسنده هر حرکتی بدون لحاظ این استراتژی از آنجا که مقطعی و بخشی است محکوم به زوال خواهد بود. استراتژی مذکور خط مشی منظومه ای است از تمام عوامل و بخشهایی که در این جهت می توانند موثر باشند.
▪ مانع دیگری که شاید از صعب العبورترین موانع باشد نظام آموزشی است. اهمیت این موضوع بقدری است که اغلب موانع دیگر وقتی کالبدشکافی می شوند بنوعی سر از نظام آموزشی در می آورند. شکل نظام آموزشی غیر مرتبط با نظام صنعتی کشور همچون سدی بزرگ در مقابل جریان ارتباط صنعت و دانشگاه ایستاده است. عدم تطبیق عناوین دروس دانشگاهی با نیازهای واقعی صنعت، از صنعت و دانشگاه دو دنیای کاملا متفاوت ساخته است. چنانکه همواره جای این سوال باقی است که آنچه به عنوان دانش در دانشگاههای ما تدریس می شود تا چه حد در جهت نیل به آرمانها و مسائل جاری کشور موثر بوده است؟ آیا رشته مکانیک ما در خدمت تحول صنعت خودرو و کشتی بوده است؟و آیا رشته اقتصاد ما بسمت حل معضلات ریشه ای اقتصاد از جمله فقر و تبعیض و شکاف طبقاتی رفته است؟ در این میان درصد بزرگی از اساتیدی که با صنعت آشنایی چندانی ندارند و صرفا چهره هایی علمی و تئوری هستند نیز کار را مشکلتر می کنند. ۲ یا ۳ واحد کارآموزی اجباری که تنها نقطه امید است به بدترین وضع ممکن برگزار می شود. مجموعه این معضلات به همراه موانع دیگر کار را بگونه ای جلو می برد که وقتی دانشجو از دانشگاه فارغ التحصیل و وارد صنعت می شود به دنیای جدیدی پا گذاشته که تقریبا هیچ چیزی از آن نمی داند. مشکل سوم وجود برخی تضادها در ماهیت صنعت و دانشگاه است. دانشگاه تولید علم می کند، تولید علم به تحقیقات و پژوهش نیاز دارد و تحقیقات به زمان. از طرف دیگر صنعت که تولید ثروت می کند می خواهد در کمترین زمان به بیشترین سود دست یابد و در برابر پژوهش کم حوصله است. در پژوهش اصلی کلی وجود دارد و آن اینست که تحقیقات ممکن است به موفقیت نرسد و یا در طولانی مدت نتیجه بخش باشد، اما این مسئله ای است که صنعت کم طاقت، بسادگی آن را برنمی تابد. به تعبیر دیگر، عقل بازاری صنعت، زبان علمی دانشگاه را نمی فهمد با این وجود یافتن زبانی مشترک برای صنعت و دانشگاه قدری دشوار بنظر می رسد. تضاد دیگر در ارزشهای بعضا نامتناظر حاکم بر صنعت و دانشگاه است. در دانشگاه معیار ارزش برای کیفیت علمی اساتید و ارتقای هیئت علمی میزان درج مقالات علمی در مجلات خارجی است چه آنکه بکار مشکلات روز صنعت کشور بیاید یا نیاید. حال آنکه صنعت بدنبال مرهمی برای زخمهای خود می گردد و در پی راه حل هایی اجرایی و کاربردی برای مسائل واقعی خود است.
▪ آفت دیگری که برخی از صاحب نظران برآن اذعان دارند اینست که صنعت و دانشگاه در کشور ما هردو مقوله هایی وارداتی هستند و در اثر یک نیاز درون زای اجتماعی مطرح نشده اند.اولین صنعت به معنای فنی و مدرن آن در کشور ما صنعت نساجی است که به سال ۱۲۸۰ مربوط می شود و همچنین صنعت نفت که تمام ارکان آن توسط خارجی ها اداره می شده، و اولین دانشگاه با ساختار آموزشی و اداری امروزینش دانشگاه تهران است که سابقه آن به سال ۱۳۱۳ باز می گردد، هر دوی اینها بهمراه سیل خروشان تکنوکراسی و مدرنیته که از غرب جاری می شد در حالی که روح خود را جا گذاشته بودند تنها جسدشان به کشور ما رسید. بهمین دلیل با گذشت نزدیک به ۷ دهه از قدمت آن دو، هنوز جایگاه واقعی خود را بدست نیاورده اند و نیازشان به یکدیگر، آنگونه که طراحان و تولیدکنندگان اصلی آنها فهمیده اند، بدرستی درک نشده است. چنین است که هریک به راه خود می روند و مسیری واحد برای نیل به هدفی واحد را نمی پیمایند.
▪ دیگر آنکه اگرچه کوشش هایی در جهت پیوند صنعت و دانشگاه صورت گرفته اما عیب مهم و مشترک اغلب این کوششها اینست که آنها خواسته اند رابطه ای فرمایشی و اجباری و گاهی تشویقی بین این دو نهاد موثر ایجاد نمایند. آنچه روشن است اینست که تا زمانی که مقوله صنعت و دانشگاه در حد نسخه ای تاخورده باقی بماند و همچون کادویی زرورق شده بین اصحاب صنعت و اهالی دانشگاه رد و بدل گردد، انتظار وقوع کار بزرگی را نباید داشت.
● چه باید کرد؟
پشت میز مذاکره دو نفر نشسته اند، صنعت و دانشگاه. درحالی که جای شخص ثالثی خالی است و آن دولت است. دولت با نگاهی از بالاتر و قدرتی نافذتر باید مثلث ارتباط صنعت و دانشگاه را تکمیل کند و این راس فوقانی به کمک رئوس دیگر طی استراتژی جامعی، مسیر اضلاع مثلث مذکور را ترسیم نمایند- تا کنون جهت ارتباط، بیشتر از دانشگاه به سمت صنعت بوده است تا صنعت بسمت دانشگاه. دلیل آنهم بی اعتمادی صنعت نسبت به دانشگاه و دلیل این نیز عدم تطبیق خروجی دانشگاه با ورودی صنعت است. صنعت باید بیشتر وارد میدان شود و در دانشگاهها سرمایه گذاری کند تا چرخه پژوهش بگردش در آید و حتی صنایع بزرگ که در استراتژی صنعتی آینده نقش اصلی دارند خود صاحب دانشگاه تخصصی شوند. از سوی دیگر دانشگاه نیز باید اعتماد صنعت را فراهم نماید. باید با مشورت و نیازسنجی از صنعت در مورد سیلابس دروس ارائه شده تجدید نظر کند. واحدهای بین رشته ای مانند مدیریت، اقتصاد، مبانی حقوق و اصول بازرگانی، آشنایی با بازار کار و شیوه های کارآفرینی بطور جدی به واحدهای اجباری اضافه شوند. نمایشگاههای فصلی صنایع و بنگاههای صنعتی در دانشگاهها برپا گردند تا فضای تئوریک مطلق قدری شکسته شود و بینش و انگیزه دانشجویان نسبت به دنیای پیش رویشان تقویت گردد.دانشگاه باید برای اساتیدی که به اصطلاح یک دستشان به گچ دانشگاه و دست دیگرشان به روغن صنعت آغشته است اعتبار بیشتری قائل شود و از آنها در جهت ایجاد این پیوند بیشتر کمک بگیرد. ظرفیت پذیرش دانشجو بخصوص در رشته های مهندسی کاربردی( و نه علوم پایه) با نیاز صنعت متوازن شود و در این جهت دانشگاهها از کمیت بسمت کیفیت حرکت نمایند.
● بررسی چند طرح
▪ پارکهای علمی و فناوری:
پارکهای علمی و فناوری در جهان قدمتی ۵۰ ساله دارد و اکثر دانشگاههای معتبر دنیا برای ارتباط با صنعت به سراغ این پارکها رفته اند. چراکه فعالیت انجام شده از نوع تحقیق و توسعه(RD) بوده و ارتباط نزدیکی را با شرکتها بوجود می آورد. در این مسیر « پارک پژوهشی مثلثی» کارولینای شمالی در آمریکا و « پارک علمی کمبریج» و « هریوت وات» در انگلستان پیش قدم بودند. امروز پس از گذشت ۵ دهه بیش از ۸۰۰ پارک علمی، تحقیقاتی و فناوری در بیش از ۵۵ کشور دنیا فعالیت می کنند که اکثر آنها توسط دانشگاهها پایه گذاری شده یا وابسته به آنها می باشند. در ایران نیز مدتی است به پارکهای علمی توجه بیشتری شده است بطوریکه اکنون حدود ۸ پارک علمی و فناوری و ۲۸ مرکز رشد در استانهای مختلف به ثبت رسیده اند. که البته برای پیدا کردن جایگاه واقعی خود به زمان بیشتری نیاز دارند.
▪ کانون های تفکر( tank think):
در دهه ۱۹۶۰ واژه « کانون تفکر» به شکل رسمی مورد استفاده قرار گرفت و هدف آن، ایجاد ارتباط بین دانش و سیاست بود. موسسه رند، اولین نهادی بود که رسما درسال ۱۹۴۷ با عنوان « کانون تفکر» در نیروی هوایی آمریکا تاسیس شد. بطور کلی کانون های تفکر، مراکز مستقل سیاست پژوهی و استراتژی پردازی هستند که با بهره گیری از خبرگان جامعه و جمع آوری آرای آنها درواقع به مثابه پلی میان آنان و دولت عمل می کنند و تصمیمات و سیاست های کاربردی و مشخصی را به مسئولین پیشنهاد می دهند. هدف دیگر کانونهای تفکر، ایفای نقش یک مرجع مستقل و ارزیابی نقادانه سیاست ها و برنامه های دولت یا دستگاه سیاستگذار است.یکی از بهترین حوزه های فعالیت کانونهای تفکر دانشگاهها هستند که می توانند در جهت تقویت و گسترش نقش خود به عنوان ناظری آگاه بر نظام ملی تکنولوژی و صنعتی کشور گام بردارند. و در تکمیل چرخه دولت، دانشگاه و صنعت نقش کاتالیزوری موثر را بازی نمایند.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید