سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


تماشاچی، تعریف من از سینماست!


تماشاچی، تعریف من از سینماست!
چند می‌گیری گریه كنی؟ عنوان اولین فیلم بلند سینمایی شاهد احمدلو است كه در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر امسال هم حاضر بود و حمید لولایی به خاطر بازی در این فیلم سیمرغ بلورین نقش دوم مرد را كسب كرد....
چند می‌گیری گریه كنی؟ عنوان اولین فیلم بلند سینمایی شاهد احمدلو است كه در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر امسال هم حاضر بود و حمید لولایی به خاطر بازی در این فیلم سیمرغ بلورین نقش دوم مرد را كسب كرد. فیلم احمدلو توانست در بخش جنبی هم جایزه گل‌آقا را به خودش اختصاص دهد هرچند كه به نظر هیأت داوران گل‌آقا تا رسیدن به فیلم كمدی ششدانگ گویا راه زیادی باقی مانده! احمدلو سال ۱۳۵۳ در تهران متولد شده و پدرش (محمد ولی‌احمدلو) از دست‌اندركاران باسابقه سینمای ایران است. شاهد از دانشگاه هنر و معماری فارغ‌التحصیل شده و اولین حضورش در جلو دوربین به‌عنوان بازیگر در فیلم سرب (ساخته مسعود كیمیایی) بود. او در دو فیلم بعدی كیمیایی (دندان مار و گروهبان) هم بازی كرد و از سال ۱۳۷۲ به ساخت فیلمهای كوتاه روی آورد. اولین فیلم كوتاهش سیاهی لشكر بود كه در جشنواره ویدیویی سوره چهار جایزه اول را كسب كرد. خودش درباره تجربه این كار می‌گوید: همین جایزه‌ها مرا تشویق كرد كه روی فیلمسازی متمركز شوم و از بازیگری دور شدم. احمدلو در ادامه به انجمن سینمای جوان می‌پیوندد و فیلمهای كوتاه دیگری مثل: عكاسخانه، عاطفه در آب، برجك و سینما سگ را می‌سازد.
علاوه بر اینها به‌عنوان دستیار كارگردان، منشی صحنه و برنامه‌ریز هم در كنار كارگردانهای صاحب‌نام (از جمله داود میرباقری در فیلم ساحره) تجربیاتی كسب كرد. احمدلو بر خلاف آنچه از یك كارگردان جوان می‌توان انتظار داشت، بسیار خجالتی، محجوب و گزیده‌گو است و بیسكوییت كرم‌دار هم اصلاً دوست ندارد چون با وجود تعارفهای قرص و قایمی كه كردیم حتی یك عدد از این نوع بیسكوییت را هم نتوانستیم به خوردش بدهیم! آنچه می‌خوانید بخشهایی از گفت‌وگوی احمدلو با گل‌آقاست. پس از پایان این گفت‌وگو، شاهد از بخشهای مختلف مؤسسه گل‌آقا هم بازدید كرد و بخش انیمیشن مورد توجه ویژه‌اش قرار گرفت!
‌ می‌گویند برای ورود به سینما داشتن پول یا پارتی لازم است. مثل اینكه شما حداقل از پارتی خوبی مثل پدرتان (با سابقه حضورش در سینما) برخوردار بودید. این حدس درست است؟
شاید اگر پدرم شغل دیگری داشت من هم همان كار را ادامه می‌دادم. اما در سینما یك اصل خیلی مهم است كه من مرتب آن ‌را برای خودم تكرار می‌كنم. شاید اولین گام پول یا پارتی باشد اما گامهای دیگر ربطی به داشتن یا نداشتن پول و پارتی ندارد. شما بیوگرافی مرا كه نگاه كنید می‌بینید بازیگری هم كردم. اگر می‌خواستم در حد شهرت بازیگری و اینكه عكسم روی جلد مجلات چاپ شود باقی بمانم همان كار را به‌صورت حرفه‌ای دنبال می‌كردم ولی خوب در كنارش فیلم هم ساختم و به سختی هم ساختم. یعنی تمام شرایطی كه یك فیلمساز برای ساخت فیلم اولش را دارد طی كردم. پس فقط مرحله اول می‌تواند پول و پارتی باشد، بعد از آن دیگر هوش، استعداد، ذكاوت و تلاش شخصی است كه باعث ماندگاری در سینما می‌شود. من در كنار سینما همدوره‌ای‌هایی داشتم كه الان دیگر خبری از آنها نیست.
فیلمنامه‌های كارهایتان را هم خودتان می‌نویسید؟
فیلمنامه بیشتر كارهای كوتاهم را خودم نوشتم ولی فیلمنامه چند می‌گیری گریه كنی؟ را دوستم محسن تنابنده نوشت. ایشان را به تهیه‌كننده (آقای توكلیان) ‌معرفی كردم. چون استعداد و ذكاوت این كار را در او می‌دیدم. حیف بود فقط در حیطه خودش یعنی تآتر و چند فیلم سینمایی كار كند. اینجا همان مسأله‌ای كه بحثش شد مطرح است. یعنی ابتدا من آقای تنابنده را معرفی كردم ولی چون توانایی‌اش را داشت الان دارد فیلمنامه‌های مهم‌تری می‌نویسد و فقط شاهد احمدلو در بودنش در سینما مؤثر نبوده.
كدام یك از فیلمهای كوتاهتان جنبه طنز و كمدی داشت؟
طنز همیشه در ته‌مایه‌های همه كارهای من بوده. چون احساس می‌كنم یكی از مهم‌ترین عواملی است كه می‌توان از آن برای جذب مخاطب استفاده كرد. مردم دوست دارند بخندند و خنداندن مردم ایران كار مشكلی است. من از نوجوانی به مقوله طنز و كمدی علاقه داشتم و به همین دلیل لایه‌هایی از طنز در همه فیلمهایم وجود دارد. حتی در سینما سگ هم كه یكی از مطرح‌ترین فیلمهای كوتاه من و سینمای كشور است، كمدی كار كردم و جوایز خیلی جدی هم گرفتم. اصلاً همین فیلم كوتاه بود كه مرا به عنوان فیلمساز مطرح كرد.
چند می‌گیری گریه كنی؟ یك فیلم كمدی بود یا به قول خودتان در آن رگه‌هایی از طنز هم وجود داشت؟
به احترام تهیه‌كننده‌ام، آقای محسن توكلیان كه جا دارد از ایشان تشكر كنم چون این فرصت را به من داد كه اولین فیلم بلندم را بسازم، می‌گویم این فیلم را كمدی هم می‌دانم ولی نگاه اصلی خودم طنز تلخی است كه در ته‌مایه نگاه اجتماعی فیلم به آدمهایی از این سرزمین وجود دارد.
پس فیلمتان را جزو آثار كمدی طبقه‌بندی می‌كنید؟
نه... طنز بخشی از زبان فیلم است ولی زبان كاملش نیست. چون بخشهای اصلی واقعاً ملودرام بود و ما باید برحسب موقعیت و شرایطی كه در فیلمنامه بود، ملودرام عاشقانه‌اش می‌كردیم.
مثل كارهای وودی آلن در مقام كارگردان كه همیشه علاقه بر طنز، نگاههای اجتماعی، روان‌شناسی و فلسفی هم در آثارش وجود دارد و بعضی جاها حتی روی طنزهایش سایه سنگینی دارند.
خوب، شاید ما به‌خاطر شرایط اجتماعی‌مان طنز تلخ اجتماعی هم داریم كه آن را شاخه‌ای از طنز و كمدی می‌دانیم. شاید آنجا كمدی تعریف دیگری دارد ولی شرایط اجتماعی ما باعث شده طنز و كمدی را به دسته‌های مختلفی تقسیم‌بندی كنیم؛ وگرنه چند می‌گیری گریه كنی؟ به هر حال یك فیلم كمدی است. كسی كه می‌رود آن‌ را ببیند می‌خواهد یك فیلم كمدی تماشا كند. حتی تبلیغاتش هم طوری طراحی شده كه تبلیغات یك فیلم كمدی باشد و شاید به موجودیت اصلی فیلم هم زیاد نزدیك نباشد. در هرحال این فیلم برای تماشاچی ساخته شده. تعریف من از سینما هم همین است؛ سالنی كه تماشاچی باید پول بدهد، توی صف بایستد، بلیت بخرد، فیلم را ببیند، از آن خوشش بیاید و حتی وقتی از سینما بیرون آمد به فیلم فكر هم بكند.
‌‌ ‌زمان اكران فیلمتان در جشنواره، در سالن سینما حضور داشتید؟
بله من خودم تقریباً ۹۰ درصد از اكرانهای عمومی فیلم را با تماشاچی بودم.
استقبال و واكنش مردم چطور بود؟
خیلی خوب بود و مرا ذوق‌زده كرد. تهیه‌كننده و بقیه عوامل فیلم هم خوشحال شدند. چون عكس‌العملها از آن چیزی كه خودمان فكر می‌كردیم بیشتر و بهتر بود.
اگر به‌عنوان كارگردان فكر می‌كردم ده‌ جای فیلم بیننده را می‌خنداند، دیدم در بیست و پنج جای فیلم این اتفاق افتاد. این هم به‌خاطر لایه‌های طنز عمیقی است كه گفتم در فیلم وجود دارد. البته نمی‌خواهم از فیلم تعریف كنم و بگویم خیلی عمیق شده. نه! من می‌خواستم در حد و اندازه خودم یك فیلم ساده سینمایی بسازم و دوست ندارم هیچ ادعا و ادایی داشته‌باشم.
در سالهای اخیر سینمای كمدی افت زیادی كرده و تقریباً كمدی، دستمایه‌ای شده برای كشاندن مخاطب به سینما و در بسیاری از این فیلمها حتی ساده‌ترین اصول فیلمنامه‌نویسی و مسائل فنی سینمایی رعایت نشده و جالب است كه خیلی از این ضعفها را به حساب كمدی بودن فیلم، رفع و رجوع می‌كنند!
الان بیننده ما باهوش و آگاه است و دیگر مثل گذشته گول نمی‌خورد كه مثلاً ماشین پلاستیكی را از یك جایی بیندازیم پایین و طوری فیلمبرداری كنیم كه وقتی روی پرده سینما پخش می‌شود بیننده فكر كند یك ماشین واقعی افتاده توی دره! یا دور مداد كاغذ بپیچیم تا افكت باز شدن در را تولید كنیم. اینها مربوط به سینمای گذشته است و بیننده امروز این مسائل را نمی‌پذیرد. البته شرایط سینمای ما هم سخت است و وقتی تهیه‌كننده‌ای دو – سه‌تا فیلم می‌سازد كه هیچ‌كدام فروش نمی‌كند و می‌بیند مردم به كمدی علاقه دارند می‌آید كمدی می‌سازد. در این میان یكی خوب می‌سازد یكی بد، یكی زشت و دیگری زیبا... این هم در هر حال بخشی از سینمای ایران است.نمی‌شود زیر سؤالش برد چون اگر نباید وجود داشته باشد، قطعاً تا حالا وجود نداشت. شاید برای سینما لازم بوده كه هست. بالاخره چرخ سینما هم باید بچرخد.
ما هنوز از نظر تكنیكی با وسایل ۶۰ سال قبل كار می‌كنیم، اینها واقعاً در سینمای ما ضعف است. اما شخصاً حاضر نیستم مخاطبم را به هر قیمتی بخندانم. در این فیلم هم خدا را شكر بیننده به هر قیمتی نمی‌خندد. شرایط طوری چیده شده بود كه باید می‌خندید و درست می‌خندید. می‌دیدم كه مردم با لبخند از سالن سینما بیرون می‌آمدند چون راضی بودند. قصه فیلم هم قصه خوبی بود. یك ملودرام عاشقانه، مرگ تلخ یك پیرمرد، به پاكی رسیدن یك دزد و همه اینها موازی با یك لایه طنزآمیز به سمت جلو پیش می‌روند.
‌ چطور شد به مقوله طنز علاقه‌مند شدید؟ خودتان هم آدم شوخ‌طبعی هستید؟
در این زمینه مطالعاتی داشتم. مثلاً مجموعه كامل آثار عزیز نسین را خواندم.
از طرفی همیشه سعی كردم حوادثی كه در اطرافم رخ می‌دهد چه طنز و چه تلخ را با شاخكهای حساسی كه روزی آقای كیمیایی به آنها اشاره كرد بقاپم. نوجوان كه بودم یك روز كیمیایی به من گفت حالا دیگر شاخكهایت تیز شده و باید چشمهایت را خوب باز كنی و اطرافت را ببینی. من تقریباً ۹۰ درصد فیلمهای سینمای ایران و بیشتر فیلمهای خارجی را هم دیدم. بعد هم اینكه خودم آدم طنازی هستم. یعنی وقتی با دوستانم دور هم هستیم می‌توانم آنها را بخندانم و اگر در جمعشان باشم ممكن است بیشتر بهشان خوش بگذرد. تمام اینها عواملی است كه باعث شد شاهد احمدلو فیلمش را طنز بسازد.
‌ در مورد شما می‌توانیم این جمله را به كار ببریم كه جوان‌ترین كارگردان سینما هستید؟
نه، شاید نتوان گفت. چون كارگردانهای حرفه‌ای در سینمای بدنه داریم كه سنشان از من هم كمتر است. ولی خوب، من هم یكی از جوان‌ترین‌ها هستم. ولی در سال ۱۳۷۲ با ساخت اولین فیلم كوتاهم جوان‌ترین فیلمساز بودم.
از بحث جوانی خیلی دور نشویم. با توجه به اینكه جوانان، درصد زیادی از جمعیت ایران را تشكیل می‌دهند و شما خودتان هم جوان هستید تصمیم ندارید فیلمی درباره مسائل و مشكلات جوانان بسازید، حالا چه طنز، چه جدی؟
شاید فیلم دومم به بخشی از سؤال شما جواب بدهد. این فیلم كه نامش اگه می‌تونی منو بكش! است، كمدی فانتزی است كه نگاهی به زندگی سه دختر جوان دارد كه از طبقه پایین شهر هستند و برایشان موقعیتی پیش می‌آید كه می‌خواهند از زندگی كه دارند فراتر بروند. شاید در فیلمهای كوتاهم هم به این مسائل پرداختم.
نكته‌ای كه مورد توجه طنزنویسان مطبوعاتی هم هست، خط قرمزهای طنز است. این خط قرمزها در سینما هم وجود دارد و در بیشتر فیلمهای كمدی، كارگردان و نویسنده سعی كردند با نزدیك‌شدن به این خط قرمزها كه در كشور ما بیشتر شامل مسائل سیاسی و جنسی می‌شود، مخاطب را بخندانند. شما در فیلمهایتان چقدر به نزدیك‌شدن به این خط قرمزها علاقه دارید؟
خدا را شكر، فیلم اولم بدون اشكال از بخش ارزشیابی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پروانه ساخت و نمایش گرفت. این یعنی من مشكلی نداشتم و انگشت روی موضوعی نگذاشتم كه قرمزی خطش، خیلی قرمز باشد!
ولی چون به هر حال فیلمم كمدی است، بدون نگاه به این مسائل هم نیست ولی شاید چون زبانش ساده و صمیمی بوده ایرادی به آن گرفته نشد.
اصلاً یكی از خصوصیات طنز این است كه بیاییم انگشت روی مسائلی بگذاریم كه مردم از آنها خوششان می‌آید و قلقلكشان می‌دهد.
در حرفهایتان به شرایط ساختن فیلم اول اشاره كردید، این تجربه به‌عنوان اولین تجربه كار بلند سینمایی‌تان چطور بود؟
تجربه بسیار شیرین و قشنگی بود. من مشكلات زیادی نداشتم چون از بچگی در سینما بودم و خاك این سینما را هم خوردم. ضمن اینكه ۳۵ سال تجربه پدرم و سایر دوستان و اساتیدی را كه با آنها كار كردم هم در اختیار داشتم. مثل آقای ناصر چشم‌آذر، آهنگساز شهیر كشورمان و خالق باران عشق. ایشان قبل از اینكه دوست و استاد من باشند داماد خانواده ما هستند و حضورشان و همكاریها‌یشان در زندگی من بی‌تأثیر نبوده. چشم‌آذر آهنگساز فیلمهای من هم هست. راستی سؤالتان چی بود؟ یادم رفت!
در مورد حال و هوای این كار بلند سینمایی‌تان پرسیدم.
بله، در كنار این دوستان تجربه شیرینی كسب كردم. هدف ما این بود كه یك یادگاری خوب برای سینما خلق كنیم. دست همه كسانی كه كمك كردند و یك یادگاری خوب از من به‌جا گذاشتند درد نكند.
منوچهر نوذری هم آخرین حضورش جلو دوربین چند می‌گیری گریه كنی؟ بود. موضوع فیلم و فوت ایشان مدتی پس از این كار كمی عجیب به نظر می‌رسد.
منوچهر نوذری پس از ۳۵ – ۳۰ سال كه فیلم سینمایی بازی نكرده بود در فیلم من حاضر شد. از همكاری با ایشان خیلی لذت بردم و به نظرم شخصیت رضا شایسته به شخصیت منوچهر نوذری خیلی نزدیك بود. مسأله‌ای كه به آن اشاره كردید برای ما هم عجیب بود. حضور ایشان در این فیلم و بعد هم فوتشان...
مردم ما هنرمندان سرزمینشان را دوست دارند و شاید آدمهای زیادی باشند كه بخواهند آخرین كار منوچهر نوذری را ببینند.
به پایان گفت‌وگو كه نزدیك می‌شویم سؤالهای گل‌آقایی ما هم گل می‌كند... از آشناییتان با گل‌آقا بگویید.
در دوران نوجوانی، هفته‌نامه گل‌آقا را می‌شناختم و می‌خواندم. ولی الان شرایط كارم طوری است كه نتوانستم خیلی عمیق و مستقیم ماهنامه گل‌آقا را مطالعه كنم ولی همیشه گل‌آقا را دوست داشتم. خیلی هم تشكر می‌كنم كه گل‌آقایی‌ها فیلم مرا به‌عنوان برترین فیلم كمدی جشنواره انتخاب كردند و به آن جایزه دادند. جا دارد همین‌جا از مؤسسه فرهنگی- هنری گل‌آقا باز هم تشكر كنم.
آقای احمدلو الان مصاحبه‌كننده‌ها خیلی دموكرات شده‌اند و پرسیدن سؤال آخر را به خود مصاحبه‌شونده واگذار می‌كنند. حالا به‌عنوان پرسش آخر، چه سؤالی از خودتان می‌پرسید؟
از خودم می‌پرسم آیا می‌خواهی سینمای كمدی را باز هم ادامه بدهی یا در ژانرهای دیگر هم فیلم می‌سازی؟
و جوابش؟ به سینمای طنز و كمدی علاقه دارم چون دوست دارم بیننده بخندد. این كار برایم خیلی لذت‌بخش است. شاید دلیلش به خاطر تجربه‌های نه سیاه ولی تلخی باشد كه در دوره كودكی و نوجوانی داشتم و با تمام سختی‌ها و مشكلات پابه‌پای خانواده‌ام جلو رفتم. بله، من سینمای كمدی را ادامه می‌دهم اما دوست دارم تجربه‌های متفاوت‌تری هم در سینما داشته‌باشم و در ژانرهای وحشت یا ملودرام هم كار ‌كنم. از اینكه این موقعیت را برایم فراهم كردید تا خوانندگانتان با من و من با آنها بیشتر آشنا شوم متشكرم. این گفت‌وگو فرصتی ایجاد كرد كه بتوانم به شكل دیگری حرف بزنم.
‌ ما هم از شما متشكریم كه در گفت‌وگوی ما شركت كردید.
منبع : پایگاه‌ اطلاع‌رسانی گل‌آقا


همچنین مشاهده کنید