جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جنبش دانشجویی ؛ کوشش برای ترسیم آینده


جنبش دانشجویی ؛ کوشش برای ترسیم آینده
کوچه ما تنگ نیست
شادمانه باش!
و شاهراه ما
از منظر تمامی آزدی ها می گذرد!
شاملو
جنبش دانشجویی ایران این روزها دوران سرنوشت سازی را سپری می کند.دوارنی که بی شک دستاوردهای آن می تواند برای دوره های بعد این جنبش معیار عمل وقضاوت قرار گیرد.چرا که به هر روی نتیجه این کنش ها و واکنش ها راه به جایی خواهد برد.اینکه مطالبات محقق شوند و یا در هجوم رعب آور از سوی طرف مقابل این مطالبات رنگ خاموشی گرند و عرصه عمل را برای نسل آینده جنبش محدود تر کند.
البته این دوران سرنوشت ساز منحصر بفرد نیست.ایران در طی سال ها که برای تحقق جامعه مدنی و حاکمیت قانون کوشیده است دورانهای از این دست را کم از سر نگذرانده و این نیز آخرین فرصت برای فریاد مطالباتش نخواهد بود.
اما از آنجا که باید هر تصمیمی در ظرف زمانی خود مورد بررسی قرار گیرد از این رو به نظر می رسد جنس فعالیت ها و نحوه مطالبه مطالبات می تواند در فرآیند حیات این جنبش در آینده نقش مهمی ایفا کند.
جنبش دانشجویی بعد از انتخابات سوم تیرماه که با روی کار آمدن مدعیان مهرورزی همراه شد از موضع انتقادی ای که در دوره اصلاحات قرار گرفته بود به موضعی فرا انتقادی و جدال پیش رفته است.
رویدادهایی که در دانشگاه امیر کبیر در ۱۶ آذر سال گذشته رخ داد بی شک تبلورهمین ادعاست.در واپسین سال اصلاحات زمانی که دانشجویان رو در رو سید محمد خاتمی قرار گرفتند و شدید ترین انتقادها را همراه با برخی فحاشی ها نثار وی کردند و فریاد "خاتمی ، خاتمی ، استعفا استعفا" را سر می دادند هرگز گمان نمی بردند که چندی بعد کسی را روبروی خود بینند که در کمتر از یک سال همه آنچه را به مدد روزها و سوزها رشته شده بود پنبه کند.
باید اذعان کرد جنبش دانشجویی به عنوان یک جریان جوان که همه مولفه های یک فرد جوان ا دارد وارد فاز ماجراجویانه ای شده است. این جنبش دارای توانایی ها و صد البته کاستی هایی است که متاسفانه کاستی هایش را چندان جدی نمی گیرد.
در اوهام انقلابی گری خود چندان مدهوش شده است چند قدمی را نمی بیند و آمال و افق های دست نیافتنی را ترسیم می کند.که این آمال را بر مبنای توانایی نداشته اش برنامه ریزی می کند.
بی شک اگر این جنبش نتواند ارزیابی دقیقی از آینده خود داشته باشد ، ضربه های مهلک و جبران ناپذیری را تجربه خواهد کرد که التیام این زخم ها نیاز به سالها خواهد داشت.
مرور یک تجربه تاریخی نیز شاید در این میانه چندان بی راه نباشد.۲۵ مرداد ۳۲ که محمدرضا شاه از ایران به "رم" گریخت حسن فاطمی از یاران وفادار دکتر مصدق به تندی مواضع خود علیه دربار افزود و با صراحت بیشتری شاه فراری را محکوم کرد.او شاید نمی دانست که چند صباحی بعد تر اراذل و اوباش در تهران به رهبری شعبان جعفری کودتایی را اجرایی خواهند کرد و شاه را بازخواهند گرداند.
استبداد شاهنشاهی بازگشت و فاطمی بعدها اعدام شد و نه فقط داستان جمهوی خواهی فاطمی نا تمام ماند که مولود خردسال مشروطه خواهی مصدق نیز نارس شد.(گزارش سال ۱۳۳۲)
این تجربه حتی بعدها نیز به باد فراموشی سپرده شد.زمانی که دانشجویان اسلحه در دست گرفته بودند و قانون واژه فراموش شده «مبارزه» شان بود هرگز فکر نمی کردند ممکن است استبداد از پنجره دیگری وارد شود که ایران سرزمین استبداد زده ای است که کسی به این نمی پردازد!
نگاهی گذرا به جامعه دانشجویی فعلی ایران نشان می دهد که شمار دانشجویان کنشگر در قیاس با همتایان منفعل خود به میزان قابل توجهی کاسته شده است.دلیل این امر شاید به ادعای دوستان چپ غلبه طبقه بورژوا در جامعه شده است که باعث شده به سوی نوعی انفعال گام بردارند ، باشد ، اما سوالی که من از این "رفقا" دارم این است که چرا این روند طی چند سال گذشته (از تیر ۷۸ و مخصوصا خرداد ۸۰) به این سو کمتر شده است؟!
دوستان دانشجو در جنبش باید این را بپذیرند که رفتارهای دوستان قدیمی شان در رویدادهای مذکور باعث کنار کشیده شدن بسیاری از دانشجویان از فعالیت های صنفی شد .فعالیت هایی که حتی در قالب انجمن های علمی و فرهنگی ها هیچ ربطی به نقد حاکمیت نداشت ، معلق ماند و تعداد محدودی دانشجو که در جامعه احساس مسئولیت می کردند نیز به تنهایی وارد این ورطه شدند و نتیجه اش هم اکنون در دانشگاه رویدادهای امیر کبیر مشاهده می شود:بلند پروازی های دانشجویی ، عرصه خالی عمومی و فشار شدید قضایی!
حفظ ساختار و انسجام جنبش، رفتار مدارامنشانه گاندی وار ، وادار کردن حاکمیت به قانون اساسی ، اقدام قانونی و اعلام نقض قانون از سوی حاکمیت و تلاش برای احیای اشتباهات گذشته می تواند ضمن آنکه تجارب ناکام گذشته را در اذهان پاک می کند می تواند ره گشای ورود نسلی جدید از دانشجویان در جنبش شود.
ارتکاب به اشتباهات گذشته در عصر کنونی و آرمانیزه کردن اهداف مسلم دانشگاه ، قهرمان سازی های کاذب و روحیه پرخاش جویانه نه تنها افتخار جنبش دانشجویی نیست که شاید خطایی باشد غیر قابل بخشش و نشانی مسلم بر "جوانی کردن" اعضا.
جنبش همچنین باید از نگرش هایی که خود را مبرا از هر گونه خطا می داند و طرف مقابل را سرشار از پلیدی می انگارد بپرهیزد و از مطلق نگری "عصبیت وار" آنگونه که ابن خلدون بر آن تاکید می کند پرهیز کند. که ما میراث خوار یک تاریخ عَصَبی و عصبانی هستیم و چه بسا حال و آینده را فـدای ایــن عصبیّت ویرانساز کرده ایم...در فضائی از عصبیّت و احساسات و افسانه سازی و افسون، تاریخ، عمیقاً به تعصّبات سیاسی آغشته اسـت.
جنبش دانشجویی همواره موظف است خود را به مثابه "منتقد عرصه عمومی" آنگونه که هابر ماس ادعا می کند معرفی کند.ضرورت و لازمه این امر چیزی جز نگاه به آینده نیست.این جنبش باید امانت فعلی خود را به نسل های آینده بسپارد تا همتایان آنها در سالهای بعدتر به پشت گرمی تجارب امروزی خود را منتقد عرصه عمومی ببینند.
باید اذعان کرد که رفتار ما به عنوان نسل فعل این جنبش فراگیر در آینده مورد نقد نسلی از دانشجویان قرار خواهد گرفت..نقدی که شاید با خرده گیری هایی همراه باشد که "چرا عرصه را بر ما محدود کردید"؟!که ما آخرین نسل دانشجویان نیستیم و نخواهیم بود!
بادا که شرمسار نمانیم!
احسان صلح جو
منبع : روزنامه موج نو