سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

بگذار لبنان بسوزد


بگذار لبنان بسوزد
آنچه این روزها در لبنان می گذرد و حمله مخرب نیروهای اسرائیلی به این كشور، از سوی كاخ سفید و كنگره ایالات متحده به عملیات دفاعی اسرائیلی ها تعبیر می شود. حتی برخی از گزارشگران متعصب سی ان ان نیز از عبارت كلیشه ای «خشونت در خاورمیانه» كه اغلب اوقات لحنی جانبدارانه و مشكوك نیز در خود نهفته دارد استفاده می كنند. كشته شدن بیش از پانصدنفر، آمار پانصدهزار نفری آوارگان و تخریب كامل فرودگاه، پل ها و نیروگاه های برق بسیار فراتر از یك پاسخ نامناسب از جانب نیروهای اسرائیلی به شمار می رود. پاسخ مخرب و نابرابری كه اسرائیل آن را به دلیل گروگان گرفته شدن دو سرباز خود در دوازدهم جولای و كشته شدن سه تن دیگر در خاك كشورش مشروع می داند. بی شك عبارت محتاطانه دبیركل سازمان ملل كه وضعیت در لبنان را به «استفاده افراطی از زور» تعبیر كرد نیز به هیچ وجه گویای خشونتی نیست كه لبنان این روزها شاهد آن است. حملات هوایی اسرائیل به لبنان دقیقاً خسارتی دو برابر حملات موشكی حزب الله به مناطق مختلف اسرائیل دربردارد. شدت حملات هوایی و غافلگیركننده به حدی است كه بسیاری از قربانیان ساكن روستاهای جنوبی كه جان خود را بر اثر این حملات از دست دادند در گورهای دسته جمعی دفن شده و بازماندگان نیز زیر باران حملات هوایی به صورت گروهی سوار وانت های امداد شده و راه شمال را در پیش می گیرند. در حالی كه مردم جنگ زده لبنان در انتظار گشایش مسیرها برای رسیدن كمك های بشردوستانه به خود هستند، به نظر می رسد كه حملات اسرائیل تمامی ارتباطات هوایی، زمینی و دریایی به لبنان را كاملاً مختل كرده است.
درست روز بیستم جولای بود كه سربازان اسرائیلی از خط آبی تعیین شده توسط سازمان ملل نیز گذشتند. با این وجود به نظر می رسد كه ساكنان كاخ سفید با عدم درخواست آتش بس میان طرفین درگیر بی صبرانه برای پیروزی اسرائیل انتظار می كشند.
نخست وزیر اسرائیل اندكی پس از اولین حمله حزب الله این اقدام را جنگ محض نامیده و مدعی شد كه تبعات آغاز چنین نبردی بسیار اسف بار و غیرقابل جبران خواهد بود. از سوی دیگر مقامات اسرائیلی رسماً اعلام كردند كه دولت و مردم لبنان را مسئول مستقیم آغاز این جنگ می دانند. تصمیم اسرائیل برای افزایش حملات علیه لبنان با سخنان دبیر كل حزب الله - شیخ حسن نصرالله- مبنی بر جنگ رودررو با اسرائیل و كشته شدن پانزده شهروند اسرائیلی به دنبال موشك باران مناطق اسرائیلی نشین در روز چهارم درگیری، جنبه جدی تری به خود گرفت. با وجود آنكه موشك های كاتیوشای شلیك شده توسط حزب الله به سمت شهرهای اسرائیل بسیار مخرب تر از موشك های قسام حماس هستند اما به نظر می رسد كه هیچ كدام از حملات حزب الله قابل مقایسه با تهاجم همه جانبه اسرائیل نیست.
با وجود تمام نابرابری های مشهود میان طرفین درگیر، رسانه های آمریكایی ترجیح می دهند میان حملات طرفین درگیر نوعی تناسب برقرار كنند، این در حالی است كه به هیچ وجه شباهتی میان حملات حزب الله و نیروهای اسرائیل وجود ندارد. البته در نحوه سر و سامان دادن بازماندگان و تلاش برای كاهش میزان تلفات انسانی تعادل خاصی میان طرفین برقرار است. در حالی كه شهروندان اسرائیلی برای فرار از حملات موشكی به پناهگاه های از پیش ساخته شده منتقل می شوند، مقامات حزب الله نیز از غیرنظامیان درخواست كرده اند كه برای كاهش تلفات منازل خود را تخلیه كنند. سی ان ان برای پررنگ تر كردن این تناسب از گزارشگر جنجالی خود لاری كینگ كمك می گیرد. گزارشگری كه ابتدا به سراغ سخنگوی جنجالی اسرائیل میری آیسن می رود كه از آمار بالای تلفات در اسرائیل سخن می گوید. بلافاصله پس از پخش این گزارش از اسرائیل است كه تصویر مدیر شبكه ماهواره ای المنار متعلق به حزب الله در حالی كه با یك چشم موشك های پرتابی به سمت اسرائیل را در آسمان نگاه می كند، پخش می شود. این روزها گزارشگرانی كه سابقه كاری آنها در پرده ای از ابهام فرورفته است با گزارش ها و تحلیل های نه چندان حرفه ای خود بر ابهام اوضاع می افزایند.
به عنوان نمونه خبرنگار سی ان ان در قبرس در توضیح اوضاع جنگ میان طرفین اینگونه استدلال می كند كه حماس به دلیل شیعه بودن اعضای آن با حزب الله لبنان كه اهل تسنن آن را تشكیل داده اند سابقه خصومت تاریخی دارد. گزارشگر ام اس ان بی سی نیز در راستای گزارش میزان وخامت اوضاع در شهر بمباران شده اعلام می كند كه حزب الله لبنان این شهر را به دلیل مسیحی نشین بودن آن مورد حمله موشكی خود قرار داده است. این در حالی است كه درست در پشت سر گزارشگر تصویر زنان و مردان مسلمانی دیده می شود كه برای شركت در مراسم تدفین در حال رفت و آمد به سوی مساجد هستند.
بی شك با گذشت زمان اشتباه خبرنگاران غرض ورز آمریكایی حل و فصل و حتی بخشیده می شود. در این میان چرخش سریع انگشت اتهام كاخ سفید به سمت ایران و سوریه به عنوان مشوق های حزب الله در آنچه كه آمریكایی ها آن را ماجراجویی لبنانی ها توصیف كردند، بیانگر میزان توهم موجود در بسیاری از اختلافات سیاسی میان كشورها است. اسرائیل نیز بلافاصله از عبارت «مثلث ترور اسلامی» سخن گفته و تهران و دمشق را دو ضلع این مثلث می نامد. این در حالی است كه سخنگوی سابق و كاندیدای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری آتی حتی پا را از این تعبیرها فراتر نهاده و رسماً اعلام می كند كه ایالات متحده و اسرائیل در آستانه «جنگ جهانی سوم» به سر می برند. همزمان با این قبیل اتهامات، اعضای كنگره نیز در صف طویلی پشت سر هم ایستاده و به ترتیب پس از ظهور در مقابل دوربین های تلویزیونی اعلام می كنند كه سوریه و ایران در حقیقت شعله ور كننده آتش درگیری در خاورمیانه هستند.
چنین اتهاماتی در حالی هر روز در رسانه های خبری به صورت مستقیم و غیرمستقیم مطرح می شود كه تاكنون هیچ كدام از منابع اطلاعاتی اسرائیل نتوانسته اند مدرك مستدلی برای ایجاد رابطه میان شیخ حسن نصرالله و مقامات ایرانی و سوری پیدا كنند. این در حالی است كه هسته اولیه این قبیل اتهامات نیز كه در آن اسرائیل مدعی شده بود حزب الله به دستور رئیس جمهور سوریه و مقامات عالی رتبه ایرانی اقدام به گروگانگیری دو سرباز اسرائیل كرده است همچنان بی هیچ پشتوانه مستدلی در رسانه های خبری نقل قول می شود. از سوی دیگر این موضوع كه موشك های پرتابی از سوی نیروهای حزب الله ساخت ایران و سوریه هستند به عنوان تنها مدرك مستدل برای بیان هر اتهامی علیه این دو كشور استفاده می شود. این در حالی است كه از این منظر باید واشینگتن را نیز به دلیل ساخت تسلیحاتی كه این روزها مانند باران بر سر فلسطینی ها و مردم لبنان ریخته می شود، محكوم كرد.
حزب الله به هیچ وجه از آشكار شدن حامیان خارجی خود در سطح بین المللی و طرح این فرضیه كه این حامیان در واقع مسبب درگیری میان طرفین بودند ابای چندانی ندارد. اما حقیقت این است كه زمان بندی این درگیری ها آن هم در شرایطی كه اسرائیل تنها به دلیل گروگانگیری یك سرباز خود توسط حماس تمام غزه را به اشغال مجدد خود درمی آورد، بیانگر وجود محركی دیگر در مناقشات سیاسی خاورمیانه است. محركی كه می توان آن را به نیت حزب الله برای تبدیل شدن به قهرمان فلسطینی ها در منطقه تعبیر كرد. در واقع حزب الله قصد دارد با به رخ كشیدن این قهرمانی كشورهای عربی را كه حاضر نیستند اندكی از مواضع منفعت طلبانه خود در قبال آمریكا عقب نشینی كنند، تحت تاثیر قرار دهد. بی شك انتقادات بیش از اندازه مقامات مصری و سعودی از اقدامات این روزهای حزب الله بیش از آن كه از ترس گسترش تفكرات شیعه ریشه گرفته باشد به دلیل محبوبیت بالای نصرالله در میان جوانان این دو كشور است.
یكی از كارشناسان مسائل لبنان معتقد است كه حركت این روزهای حزب الله بیش از هر زمان دیگری در طول تاریخ ملی و نشات گرفته از خواست مردم لبنان است. حتی پیش از خروج سربازان سوری از خاك لبنان در سال ۲۰۰۵ نیز حزب الله با بلاغت ناسیونالیستی بیشتری سخن می گفت. در حالی كه مخالفان سیاسی حزب الله آنچه را كه این گروه جنبش استقلال نامیده بود به نمایش درمی آوردند، حزب الله نیز به سادگی از كمك رسانی های سوریه قدردانی كرده و هیچ اصراری بر حضور بیشتر نیروهای سوری در خاك لبنان نداشت. علاوه بر این در جریان مطالبه مردمی برای خروج سربازان سوری حزب الله نیز همصدا با لبنانی ها پرچم لبنان را بر سردر مقر حزب آویزان كرد. حزب الله در حالی مطالبات خود را آزادی اسرای دربند لبنانی و واگذاری مزارع اشغالی شبعا توسط اسرائیلی ها عنوان می كند كه مقامات لبنانی نیز پیش از این چندین بار بر این مطالبات مهر تایید زده اند.با این وجود مقصر دانستن مقامات لبنانی در به وجود آمدن درگیری های مرزی میان اسرائیل و حزب الله همچنان از توجیه عقلانی چندانی برخوردار نیست. درست برخلاف تحلیل هایی كه این روزها از رسانه ها می شنویم كاملاً واضح است كه این گروه مقاومت اسلامی با وجود داشتن نمایندگان در كابینه و پارلمان كاملاً مستقل عمل می كند. از شرایط به وجود آمده میان طرفین درگیر می توان اینگونه استنباط كرد كه حزب الله قصد دارد با گردشی آرام و منعطف از فشار داخلی برای خلع سلاح و تحویل تسلیحات خود به ارتش لبنان بكاهد. بی شك با آزادی سایر زندانیان در بند لبنان آن هم در شرایطی كه آخرین معاوضه اسرا در سال ۲۰۰۴ انجام گرفته است حزب الله به دستاوردی غیرقابل انتظار دست خواهد یافت. البته لبنان نیز در این پیروزی بی نصیب نخواهد ماند.
جدا از تفكیك انگیزه های واقعی حزب الله از این قبیل اقدامات آنچه تاكنون مبهم و غیرقابل درك باقی مانده این است كه در واقع انگیزه اصلی و نیت نهایی اسرائیل از بمباران مناطق مختلف لبنان چیست؟ در واقع استراتژی نهفته در حملات گسترده اسرائیل برای بسیاری از كارشناسان بین المللی مبهم است. با وجود آنكه جت های اسرائیلی پس از گروگان گرفتن یكی از سربازان خود توسط نیروهای حماس اطراف كاخ رئیس جمهور سوریه را بمباران كرده و مدارك مستدل برای اثبات همكاری میان حماس و سوری ها بسیار كم رنگ تر از اتحاد حزب الله با این كشور همسایه بود، اما به نظر می رسد كه این بار اسرائیل ترجیح می دهد آشكارا با متحد قدیمی رقیب درگیری نداشته باشد. به همین دلیل است كه یك مقام عالی رتبه اسرائیل در مصاحبه با هاآرتص مدعی می شود كه اسرائیل گروه گانگستری نیست كه بی هدف هر جهتی را مورد حمله هوایی خود قرار دهد. علاوه بر نكات گفته شده این درگیری در واقع محكی است برای سنجیدن قدرت اجرایی قطعنامه های سازمان ملل كه در حقیقت دستاویزی است برای اجرای دیپلماسی بین المللی. البته اسرائیل گویا قصد دارد با اقدامات داوطلبانه خود راساً این قطعنامه ها را قدرت اجرایی ببخشد.
درصورت عدم توانایی دولت لبنان در خلع سلاح نیروهای حزب الله، اسرائیل می تواند به راحتی این كار را انجام دهد. اگر مقامات لبنانی قادر به نمایش اقتدار و خودمختاری خود در كشور نیستند آن هم به گونه ای كه مورد خواست طرف مقابل است اسرائیلی ها می توانند به راحتی این اقتدار را در لبنان پیاده كنند. درست همانگونه كه ایالات متحده خود را مجری قطعنامه های بین المللی در خاورمیانه می داند اسرائیل نیز این حق را برای خود محفوظ نگاه داشته و بی شك از حمایت رسانه های آمریكایی نیز برخوردار است. رسانه هایی كه حملات گسترده هوایی اسرائیل به خاك لبنان را كاملاً موجه و منطقی می دانند. با این وجود باید از گردانندگان این رسانه ها سئوال كرد كه چرا هیچ كدام از مجریان قطعنامه های سازمان ملل قطعنامه ۴۲۵ این سازمان در سال ۱۹۷۸ را كه خواهان عقب نشینی نیروهای اسرائیلی از خاك لبنان بود تا سال ۲۰۰۰ و آن هم در زیر آتش حزب الله عملی نكرد.
امروز تمامی این غرض ورزی ها به تاریخ پیوسته اند. اما با بازگشت به این روزها شاهد سخنرانی سفیر افراطی اسرائیل در ایالات متحده هستیم كه می گوید: ما چاره ای جز كشتن و خنثی سازی حزب الله نداریم. از سوی دیگر یك مقام عالی رتبه انگلیسی در مصاحبه با تایمز در روز بیستم جولای می گوید: نگرانی ما این است كه اقدامات نظامی اسرائیل نتایج مطلوب پیش بینی شده را به دنبال نداشته و از سوی دیگر ادامه این درگیری ها منجر به كشته شدن شهروندان بی گناه بیشتری شود.
با وجود تمامی این اظهارات مقامات غربی، اسرائیل از بیستم جولای بر شدت حملات گسترده خود علیه لبنانی ها افزوده و مقامات اسرائیلی نیز اعتراف می كنند كه این درگیری ها تا زمان نامحدودی ادامه خواهند داشت. البته از سوی دیگر وزیر دفاع اسرائیل مدعی می شود كه همرزمان وی به هیچ وجه قصد اشغال مجدد و طولانی مدت جنوب لبنان را ندارند. چرا كه بسیاری از مقامات اسرائیلی عقب نشینی خود از جنوب لبنان در مه ۲۰۰۰ را به اندازه ترك خاك غزه در سال ۲۰۰۵ مفید و مثمرثمر می دانند.
درست به همین دلیل است كه طراح اشغال غزه آریل شارون با اعتراف به توانمندی ارتش خود برای بقا در غزه این اقدام را جایز و مناسب می خواند. درك این مسئله كه آیا درگیری میان اسرائیل و حزب الله به تضعیف جایگاه این گروه مقاومت در لبنان می انجامد و یا درست بر خلاف این امر لبنانی ها به این نتیجه می رسند كه داشتن گروهی مستقل و نظامی تضمین كننده امنیت بیشتر آنها است به زمان بیشتری نیاز دارد. به نظر می رسد كه استراتژی نظامی اسرائیل در شرایطی در حال پیشروی است كه مقامات در راس اسرائیل از یك سو در حال محك زدن میزان موفقیت خود در حمله نظامی هستند و از سوی دیگر چشم به دهان متحد همیشگی خود برای همراهی بیشتر دوخته اند.
بسیاری از مقامات بین المللی مانند كوفی عنان با وجود آنكه درگیری میان طرفین را به استفاده افراطی از خشونت تعبیر می كنند خواهان برقراری آتش بس فوری و بی قید و شرط میان طرفین نیز هستند. البته نباید فراموش كرد كه این قبیل مطالبات نیز در هیاهوی حملات گسترده هوایی اعتبار خود را از دست داده اند. این در حالی است كه واشینگتن همچنان با نشان دادن چراغ سبز خواهان ادامه درگیری میان طرفین است. دقیقاً به همین دلیل است كه یك مقام ارشد نظامی ایالات متحده در پاسخ به سئوال خبرنگار واشینگتن پست در خصوص زمان پایان درگیری می گوید: زمانی كه حمله نظامی آغاز می شود باید اجازه داد تا این گزینه نیز راه خود را به جلو پیش ببرد.
همین است كه باز هم با تكرار تاریخ این چند سال به استراتژی جنگ طلبانه جورج دبلیو بوش می رسیم كه در آن شهروندان غیرنظامی دستاویزی می شوند برای ایجاد رعب و وحشت میان مخالفان ایالات متحده. درست پانزدهم جولای بود كه نماینده ایالات متحده در سازمان ملل روند رسیدگی به درخواست نخست وزیر لبنان برای برقراری آتش بس میان طرفین را بلوكه كرد. از همان زمان بود كه با وجود شدت گرفتن درگیری ها میان طرفین و آمار رو به فزونی قربانیان غیرنظامی رویای آتش بس به خواب زمستانی فرو رفت تا وزیر امور خارجه كابینه جنگ با خونسردی تمام از آتش بس در شرایطی كه مقدمات آن فراهم باشد سخن گوید. بی شك تا زمانی كه مقدمات به نفع اسرائیل در كنار هم چیده نشود چراغ سبز ایالات متحده برای ادامه جنگ نیز همچنان می درخشد. بی تردید خط دادن كاخ سفید به اسرائیل در طول این سال ها هرگز نامحسوس نبوده اما تا این اندازه افشاسازی روابط مشترك میان طرفین نیز بی سابقه است. وزیر امور خارجه ایالات متحده در حالی نیمه آشكار سیاست خارجی خود را بر روی میز گفت وگو با همتای مصری خود انداخته و از آتش بس سخن می گوید كه در نیمه پنهان استراتژی ها از ادامه درگیری سخن می گوید. كاندولیزا رایس در سخنرانی خود در روز شانزدهم جولای مجدداً سخنان خود در ژوئن ۲۰۰۵ را تكرار می كند: در طول ۶۰ سال گذشته سیاستمداران آمریكایی از جمهوری خواه تا دموكرات همگی سیاست هایی را اتخاذ كردند كه نویددهنده امنیت و ثبات سیاسی بود. این در حالی است كه در طول همین سال ها ما همواره چشمان خود را بر نبود دموكراسی و مردم سالاری در منطقه خاورمیانه بسته بودیم.
البته از آغاز درگیری آشكار میان اسرائیل و حزب الله این سیاست كاملاً تغییر كرده است. در حقیقت جورج دبلیو بوش با شعله ور تر كردن آتش درگیری میان طرفین تمامی سیاست های صلح طلبانه مورد ادعای خود و كابینه اش را زیر پا گذاشته است.
نوزدهم جولای بود كه خبرنگاری از تونی اسنو سخنگوی كاخ سفید پرسید كه آیا به نظر وی اصرار بوش مبنی بر اینكه رایس هنوز اقدامی جدی و میانجیگرانه انجام نداده، آمریكا را همانند و در كنار اسرائیل تبدیل به یك طرف این درگیری نخواهد كرد؟ اسنو از پاسخ دادن مطابق معمول طفره رفت: چرا باید تبدیل به جنگ ما بشود؟ این جنگ كه در خاك ما نیست. اصلاً این جنگ نیست یعنی من اسمش را جنگ نمی گذارم. فقط یك سری درگیری است بین لبنان و اسرائیل.
واقعیت اما برخلاف باور اسنو است. این یك جنگ است، هر چند جنگی كه نمی توان برای آغاز آن توجیهی پیدا كرد. اسرائیل برای قانونی جلوه دادن اقدامات خود به مواردی چون دفاع از مرزها و اجرای قطعنامه های سازمان ملل متوسل می شود. این در حالی است كه سابقه سیاه آمریكایی ها در بی توجهی به خواسته های جامعه جهانی و تجاوز های مكرر به سرزمین های تحت كنترل دیگران باور چنین توجیهاتی را دشوار كرده است. ایالات متحده اكنون تنها بازیگر صحنه تعاملات جهانی است كه از قدرت لازم برای توقف این جنگ برخوردار است اما ترجیح می دهد به جای این كار بر آتش جنگ بدمد. تاریخ قطعاً ایالات متحده را نیز به عنوان عامل تداوم این جنگ و خونریزی مسئول خواهد شناخت.
ترجمه: سارا معصومی
منبع: MERIT
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید