یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جست وجوی پیروزی در شکست جنگی که هرگز نباید اتفاق می افتاد


جست وجوی پیروزی در شکست جنگی که هرگز نباید اتفاق می افتاد
«هر فردی که جانشین (جرج) بوش رئیس جمهور (آمریکا) شود، احتمالا چالش اصلی وی، عراق خواهد بود، و این فرد مجبور است خسارات گسترده ای را برطرف سازد که بوش با جنگی که هرگز نمی بایست رخ می داد، به وجود آورد...» (سرمقاله نیویورک تایمز).
حال که لحظه موعود پس از هفت سال فرا رسید، روزنامه «نیویورک تایمز» به گناه خودش و نقشی که در تحریک رئیس جمهور به جنگ داشت، اعتراف نمی کند، نیویورک تایمز که در صفحه نخست خود و در گزارشی به قلم «جودی میلر»، صدام را تهدید همیشگی برای آمریکا می دانست، بالاخره می پذیرد که این جنگ «هرگز نمی بایست رخ می داد» و مسئولیت «جبران» خرابی ها را متوجه رئیس جمهوری می کند که جانشین بوش خواهد شد. چه صداقتی! چطور تنها گفته می شود... «جبران خسارات گسترده ای که او به وجود آورده است.»
این رئیس جمهور جدید دقیقا چگونه می تواند جان های از دست رفته ۴۰۰۰ سرباز آمریکایی و اثرات ویرانگری که مرگ آنها بر مادرانشان، پدرانشان، همسرانشان، شوهرانشان و فرزندانشان داشته است، را «جبران» کند؟ چطور می توان بدن های درهم شکسته و ذهن های آسیب دیده «مجروحان» جنگی که هرگز نمی بایست رخ می داد را «بهبود» بخشید؟
عراقی هایی که بالغ بر یک میلیون کشته داده اند، میلیون ها نفرشان از منازل و کشور خود رانده شده اند، صدها هزار نفر از آنها مجروح شده اند، زادگاهشان ویران شده است، زندگی خود را با ترس بی پایان سپری می کنند و برای سال ها، آمال و آرزوهای خود را از دست رفته می بینند، این رهبر (رئیس جمهور) جدید ما چطور می تواند (همه این خسارت ها را) «جبران» کند؟ این فردی که یک روز پس از بازگشتن مقصر ویرانی ها (جرج بوش) به مزرعه خود در تگزاس، به قدرت می رسد، چطور می تواند آبروی (از دست رفته) آمریکا را در خاورمیانه «ترمیم کند»؟ آمریکا چگونه می تواند دوباره به ارزش های بنیادینش که این مرد (بوش) آنها را به تمسخر گرفته و در نگاه جهانیان بی اعتبار ساخته است، برگردد؟ در کشوری با این همه پیچیدگی ها که زمانی ما آزادی مطبوعات آن را فریاد می زنیم، یک شخص کم طرفدار، با ریاکاری و دسیسه، به قدرت می رسد. رئیس جمهور جدید به خاطر یورش آمریکا به عراق، چطور عذرخواهی خواهد کرد؟ چطور او می تواند کشورهای خاورمیانه را متقاعد کند که ما دیگر از اقدامات جنایتکارانه مشابه آنچه که علیه اعراب (و مسلمانان) در افغانستان، سودان، سومالی و فلسطین صورت گرفت، حمایت نمی کنیم؟
مردمی که با ارزش های دیگری زندگی می کنند، خدایانی را می پرستند که ما آنها را به رسمیت نمی شناسیم، به دنبال اهدافی هستند که ما نمی فهمیم، لباس های دیگری می پوشند، به زبان های دیگر سخن می گویند و براساس فلسفه هایی زندگی می کنند که ما آنها را درک نمی کنیم، احترام گذاشتن به آنها، اکنون دیگر خیلی دیرشده است.
آیا رئیس جمهور جدید می تواند کشور را از مسیر تقدیرگرایی انجیلی بوش رها سازد، رئیس جمهوری که آمریکا را به سمت برداشتی که خود از «مشیت الهی» داشت، سوق داد و معتقد بود که بر آمریکا مقدر است سیستم پولی و شکل دموکراسی سرمایه دارانه خود را بر هر ملتی در این سیاره تحمیل کند، به جای آنکه برای آنهایی که متفاوت از ما هستند، مهربان باشیم و بردباری حقیقی به خرج دهیم.
آمریکا چطور باید چیزی را «جبران» کند که هرگز نمی بایست اتفاق می افتاد؟ دراین میان، آیا کسی «نیویورک تایمز» را به خاطر «خسارات گسترده ای که او (بوش) به وجود آورد» مسئول می داند؟ آیا آنها (گردانندگان نیویورک تایمز) در «سرمقاله» خود نوشته اند، آنهایی که مسئول این جنگ هستند، جنگی که «هرگز نمی بایست اتفاق می افتاد» واقعاً لازم است که مورد بازخواست قرار بگیرند؟ آیا آنها خود را مسئول دانسته اند؟ آیا آنها در مقابل مردم آمریکا به خاطر تقصیرشان و به تلافی تأثیر بسیار مخربی که این روزنامه داشته است، خالصانه ابراز ندامت کرده اند؟ آیا آنها انجام یک گزارش تحقیقی را برعهده گرفته اند که چگونگی قالب کردن این جنگ بر مردم آمریکا را تحلیل کند و مشخص سازند که دراین میان، چه کسی مسئول است و دستاورد چنین خدعه ای به کی می رسد، چه چیزی به عنوان منافع آمریکا جعل شد و به شکل خدعه آمیزی برای شروع «جنگی که هرگز نمی بایست اتفاق می افتاد» مورد استفاده قرار گرفت، و آیا در گزارش تحقیقی (مفروض) برای مقابله با خیانت های آتی رهبران منتخب ما، تمهیداتی اندیشیده می شود؟ آیا آنها (مسئولان روزنامه نیویورک تایمز) جملات «آلن گرین اسپن»، وزیر امور مالیه ما را مورد ملاحظه قرار دادند که گفت، «جنگ» به خاطر «نفت» بود و سربازان ما برای شرکت های نفتی فراملیتی ایجاد اطمینان کرده اند و برای آنها که مجبور بودند تولیدات را در یک بازار آزاد «بخرند» و به خاطر سود اندکشان در مضیقه بودند، ایجاد «آسایش» و التیام کرده اند؟
این رئیس جمهور جدید چطور می تواند در «جنگی» که «هرگز نمی بایست اتفاق می افتاد» پیروز شود؟ آیا این پیروزی برای آنانی است که «هرگز نمی بایست می مرده اند»، برای آنانی که بقیه عمر خود را باید بدون دست وپا و فکر سالم زندگی کنند، برای کودکان عراقی که تاروپود زندگی شان با صداهای شوم وحشتناک، غرش موشک ها و لرزش های صوتی درآمیخته است، برای سرزمین عراق که اکنون ویران شده و به بنای یادبودی از ویرانه ها تبدیل شده است، ویرانه ای که نشانه حضور ما در سرزمینی است که «هرگز نمی بایست در آنجا حضور می یافتیم»؟
در «جنگی» که خود عمل «جنگیدن»، یک فریب است و عقیده راسخ بدان از پایه غلط بوده است، دیگر پیروزی چه معنی می دهد؟ زمانی که سربازان ما به وطن بازمی گردند، چه پرچم هایی در گود «وال استریت» پیروزی مان را جار می زنند؟ اگر حقیقت این است که این ملت (آمریکا) از پیامدهای دروغ رئیس جمهور، کنگره و محافل فکری همدست آنها که جنگ شان را قانونی کردند، رنج بردند، دروغی که به کشتار و قرض منجر شد، آنها (در وال استریت) چه حقیقت دیگری را می توانند جار بزنند؟
اکنون دیگر وقت آن است که «نیویورک تایمز» و همه آنهایی که این ملت را وارد جنگی کرده اند که «هرگز نمی بایست رخ می داد»، مسئولیت جنایاتی که مرتکب شده اند را برعهده بگیرند و درعوض، درصدد تقویت آشتی و صلح برآیند و هم به مردم عراق و هم مردم آمریکا احترام بگذارند. همین مردم قربانیان این جنگ بوده اند، نه کسانی که دست به حیله زدند و خرابی و رنج به بار آوردند.
ما نمی توانیم در شرایط شکستی که نتیجه خدعه است، پیروزی را جست وجو کنیم؛ اما می توانیم مجازات کسانی را بخواهیم که مسئول (این واقعه) هستند و از این پس، با مردم عراق در ایجادعراقی تازه، با احترام برخورد کنیم، کشوری که پیروزی در آن، باوقار و دوستی تعریف خواهد شد.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید