جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بررسی پایه‏های اخلاق و فلسفه(کانت)


بررسی پایه‏های اخلاق و فلسفه(کانت)
(کانت) (۱) از فلاسفه بزرگ غرب، بنای اساسی اخلاق را قضایای اخلاقی پیشینی می‏داندکه زائیده عقل انسانی می‏باشد و به هیچ وجه از تجربه و آزمایش نشات نگرفته است‏و به‏طور کلی از نظر «کانت‏» وظیفه اولیه فیلسوف اخلاقی باید این باشد که عناصرپیشینی از معرفت اخلاقی را شناسائی و منشا آنها را پیدا کرده، نشان دهد.مثلا معانی تعهد را نباید در طبیعت انسان یا در اوضاع و شرائط عالمی که در آن‏قرار دارد جستجو کرد، بلکه باید آن را به نحو پیشینی در مفاهیم عقل(عملی)محض جست (۲) .
پس «کانت‏» اصالت تجربه را در اخلاق رد می‏کند، کانت در بخش اول کتاب خود:«اساس ما بعدالطبیعه اخلاق‏» می‏نویسد:
«در میان تمام آنچه که تصور آن ممکن است، در عالم و بلکه در خارج عالم به‏طورکلی چیزی وجود ندارد که بتوان آن را بدون قید و شرط خیر و خوب شمرد مگر اراده‏خیر (۳) .
خود «کانت‏» عبارت بالا را در همان کتاب چنین توضیح می‏دهد که مثلا هوشمندی وشجاعت و استقامت در کارها اموری هستند که از جهات مختلف می‏توان آنها را خوب‏شمرد ولی همین مواهب طبیعی ممکن است مبدل به نهایت‏شر و بدی شوند در صورتی که‏اراده‏ای که آنها را به کار می‏گیرد، اراده خوبی نباشد حتی اعتدال در عواطف وانفعالات که متقدمین آن را بدون شرط خیر می‏دانستند، نمی‏توان آن را بدون شرط خیرشمرد. زیرا بدون اراده خیر همین امور گاهی به عنوان اشیاء بد تلقی می‏شود. مثلاخونسردی و تسلط بر نفس مجرم، نه تنها او را خطرناک‏تر می‏کند، بلکه در چشم ما نیزشریرتر از مجرم عادی جلوه می‏نماید. و به تعبیر دیگر می‏توان کلام کانت را چنین‏بیان کرد:
«هر چیزی که متصف به خوبی و خیر می‏شود، در رابطه با چیز دیگری خیر است ونمی‏توان آن را نسبت‏به هر چیز و در هر حال خیر دانست. مثلا لیوان آب سرد برای‏فرد تشنه‏ای در هوای گرم خوب است اما همان لیوان آب سرد برای شخص سرماخورده‏ای درهوای سرد نه تنها خوب نیست، بلکه احیانا بد و شریر می‏باشد اما اراده خیر تنهاچیزی است که بدون هیچ شرطی مطلقا خوب است‏». سپس کانت اضافه می‏کند:
«آنچه موجب می‏شود که اراده خیر بدینگونه باشد، اعمال اراده و موفقیت‏های آن‏در صحنه و یا قدرت آن بر رسیدن به این مقصود و یا آن هدف نیست، بلکه کار در خوداراده است‏یعنی اراده خود ذاتا خیر می‏باشد، اراده از جهت ذات خودش مورد اعتبارو ملاحظه بوده، لازم است‏به تنهائی ارزشیابی شود و مقصود از اراده فقط آرزوی ساده‏نیست، بلکه تلاش برای استخدام تمام ابزارهائی است که قدرت بر آن داریم‏».
● سوال از «کانت‏»
حال در اینجا این سوال مطرح است که مراد از این که اراده‏خیر همیشه خیر است چیست؟ آیا مقصود ایشان از این عبارت این است که ما خیر بودن‏را همراه اراده ملحوظ داشته و جزو موضوع قرار داده‏ایم؟ اگر مراد این باشد، درپاسخ او می‏گوئیم که اراده در این صورت بالضروره خیر است و این ضرورت و بداهت‏به‏اصطلاح علماء علم منطق ضرورت به شرط محمول است، زیرا اگر محمولی در موضوع یک‏قضیه اخذ شود، در این صورت محمول به‏طور قطع بر موضوع خود حمل می‏شود و این دو ازیکدیگر قابل انفکاک نیستند. مثلا اگر بگوئیم «سیب، قرمز است‏» قرمز بودن سیب درچنین موردی ممکن است در متن واقع محقق باشد و ممکن است محقق نباشد و در حقیقت‏ماده قضیه در این صورت از دیدگاه منطقی امکان است اما اگر گفته شود «سیب قرمزقرمز است‏» در اینجا به بداهت محمول در این قضیه که قرمز بودن است، برای موضوع‏خود یعنی سیب قرمز ثابت است و ماده قضیه ضرورت بوده، به شرط محمول می‏باشد زیراممکن نیست‏سیب قرمز، قرمز نباشد.
بنابر این اگر این جمله «کانت‏» که تنها اراده خیر، خیر است‏به ظاهرش رها شود، مطلب جدید و نوئی را دربر ندارد، زیرا مفاهیمی از قبیل خوب و نیک و... ازجمله مفاهیمی هستند که متعلق آنها باید ذکر شود مثلا وقتی گفته می‏شود: «هوا خوب‏است‏» باید معلوم شود هوا نسبت‏به چه چیز خوب است آیا برای تبخیر خوب است‏یابرای انجماد و یا هیچ‏کدام؟
حال این سوال از ایشان مطرح است که در جمله: تنها اراده خیر خیر است، متعلق‏خیر چیست؟ آیا مراد آن است که اراده خیر نسبت‏به شی خاصی، خیر برای آن شی خاص‏است‏یا آن که اراده خیر به‏طور مطلق و نسبت‏به هر شی‏ای خیر است؟ ظاهرا مقصود«کانت‏» احتمال دوم باشد یعنی اراده‏ای که از هر نظر و نسبت‏به هر چیز خیر است،چنین اراده‏ای بدون قید و شرط خیر است. پس در این صورت این قضیه به بداهت وضرورت صادق است و ضرورت در این قضیه به اصطلاح علمای علم منطق در باب قضایا ازقبیل ضرورت به شرط محمول است. مثل این که این قضیه که ملکات و صفات خوب همواره‏خوب است ضروری بوده، قابل بحث و بررسی نمی‏باشد از اینجا روشن می‏شود:
انحصاری که کانت در خیریت مطلقه برای اراده خیر معتقد است، درست و صحیح نیست،بلکه غیر اراده خیر، چیزهای دیگری را نیز به روش اخذ محمول در موضوع می‏توان خیرمطلق دانست و این نظر و بیان، مطلب جدیدی نبوده و به معلومات انسان‏ها نمی‏افزایدو چیزی جز به اصطلاح یک توتوژی(افسانه‏ای) نیست.
وانگهی آنچه را که کانت معتقد است که: «اراده خیر ارزش آن ذاتی است‏» یعنی‏چه؟ زیرا هنگامی، وصفی برای چیزی ذاتی است اگر از هر چیز غیر از خودش صرف شود،باز آن وصف برای او محقق باشد، اما در مورد اراده خیر معقول یست‏خیر که وصف‏اراده خیر است‏خیر نباشد چون سلب شی از خودش عقلا محال است‏بنابراین اراده خیربالضروره خیر است ولی این مورد درصورتی است که خیر به عنوان محمول در جمله قرارگرفته باشد اما سخن این است که خیر در موضوعی که صفت‏برای اراده می‏شود، چه‏نسبتی با اراده دارد آیا ذاتی اراده است‏یا عرضی؟ اگر عرضی است‏به تعبیر علماءعلم منطق آیا از قبیل محمول به ضمیمه است‏یا نه؟
بدیهی است که خیر بودن، جزء ماهیت اراده نیست زیرا گاهی اراده هست و دارای‏خوبی نیست و می‏دانیم اگر چیزی همیشه همراه ماهیت نباشد نمی‏توان آن را برای‏ماهیت، ذاتی دانست.
پس در حقیقت می‏توان گفت که اراده به ملاحظه اراده بودن وقتی خوب است که مرادبر آن اراده مترتب گردد و چون مفروض این است که اراده در افعال اختیاری انسانهاجزء اخیر علت تامه می‏باشد. بنابراین از این جهت آن مقدار که مربوط به جنبه‏های‏اختیاری افعال می‏شود اراده، همیشه خوب است زیرا مراد ما آن اندازه که وابسته به‏اراده است، همیشه بر اراده مترتب می‏شود اما این خوبی یک خوبی اخلاقی نیست زیراخوبی اخلاقی فقط آنجا متصور است که چیزی در تحقق کمالات و به فعلیت رسیدن‏استعدادهای انسان موثر باشد وا ین در خوبی اراده نسبت‏به مرادش از جهت این که‏مراد بر اراده مترتب است، موجود نمی‏باشد پس از اینجا نمی‏توان اراده را خیرپنداشت زیرا بر این اساس می‏توان حتی اراده متعلق به شر را نیز خوب نامید درحالی که چنین نیست پس اراده را از نظر اخلاقی تنها هنگامی می‏توان خیر دانست که‏مراد و متعلق آن خیر و برای تحقق کمالات و به فعلیت رسیدن استعدادهای انسانی‏ملائم باشد و دلیل بر این مطلب این که گاهی با وجود آن که عملی در خارج محقق شده‏است‏شر بوده و لکن ما اراده فاعل را خیر می‏دانیم، این است که مراد بالذات یعنی‏صورت علمیه که اراده آن تعلق پیدا کرده و به عنوان دیدن فعل خارجی به کار رفته‏است، خیر می‏باشد و شخص نیز برای تحقق مراد خوب تلاش کرده است. نهایت در مقام‏تطبیق، خطائی رخ داده و فردی که اراده تادیب ظالم را داشته، مظلومی را مثلامورد ضرب قرار داده است.
پس اراده خوب یعنی اراده‏ای که مراد آن در صورت تحقق، خوب است ولی فرض این است‏که در موارد خطا مراد بالذات در خارج متحقق نشده است پس در خارج خوبی بالفعل رخ‏نداده بنابراین باز در این که اراده خوب، بالفعل است تشکیک راه می‏یابد ونمی‏توان تا آن اندازه پیش رفت که حتی در صورت عدم تحقق عمل خوب، اراده متعلق به‏آن را نیز نیک بالفعل دانست‏بر این اساس ما با قطع نظر از شرع نمی‏توانیم اراده‏متعلق به خیری را که به تحقق پیوسته است، واقعا و حقیقتا خیر بدانیم. (البته دراین مورد حسن فاعلی موجود است).
آری در صورتی که شرع را بپذیریم و اراده قرب به خداوند را در عمل خاصی داشته‏باشیم و خطائی در تطبیق آن متحقق شود شرع می‏پذیرد که این اراده خیر می‏باشد زیرااثر بر آن مترتب می‏گردد و منشا ترتب چنین فایده‏ای بر اراده قرب خداوند این است‏که تنها افعال خارجی دارای اثر مثبت نسبت‏به کمال انسانی نمی‏باشد، بلکه اعمال‏درونی و افعال جوانحی نیز چنین ویژگی را دارا هستند و در حقیقت می‏توان گفت‏بزرگترین موثر و مهمترین خیر در اعمال قلبی موجود است و آن توجه به حضرت حق‏تعالی و بریدن از غیر او می‏باشد (ولذکر الله اکبر) و این در اعمالی که به قصدقربت انجام می‏گیرد، همیشه موجود است و خطابردار نیست و لکن بدون در نظر گرفتن‏این جهت ما دلیلی نداریم که اراده خیر را در همه حال خیر بدانیم.
حسین حقانی زنجانی
۱- ایمانوئل کانت در سال ۱۷۲۴ میلادی در کنیگبراز از شهرهای آلمان متولد شد ومدت ۸۰ سال نیز عمر کرد. ریاضیات و طبیعیات و هیات و نجوم و فلسفه را رشته‏اختصاصی خود ساخت و در حدود ۸۰ کتاب و رساله در اکثر مسائل علمی و ریاضی وجغرافیای طبیعی و زمین‏شناسی و هیات و آثار جو و منطق و دیانت و سیاست از خودبه یادگار گذاشت(لغت نامه دهخدا، ماده «کانت‏» به نقل از سیرحکمت دراروپا).
۲- مقدمه اساس مابعدالطبیعه اخلاق به نقل کاپلتون، ص ۱۷۰.
۳- اسس متافیزیقا الاخلاق، ترجمه به زبان عربی از محمد فتحی الشنطیطی، ص ۵۱.
درسهایی ازمکتب اسلام- سال ۷۷ -شماره ۱
منبع : طوبی