یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

در محضر میزبان جمعه


در محضر میزبان جمعه
غروب غمگین جمعه، دل‌ها گرفته و سرها رو به آسمان و چشم‌ها به افق‌های دور دوخته می‌شود؛ شاید این جمعه بیاید، شاید. من منتظرم، تو منتظری، ما منتظریم، همه منتظرند. انگار انتظار با نام او در طول تاریخ عجین شده است. انتظاری که منتظران بیشماری را چشم‌انتظار به خاک سپرد ولی بازهم نسل‌های بشر منتظرند؛ از بودا و زرتشت تا یهود و مسیحیت، انتظار را در دین و مرام خود تجربه کرده و می‌کنند. زرتشت، سوشیانت خود را به موسی نیافت و یهود، پیامبر موعود خود را به عیسی نیافت و مسیحیت، منجی خود را به مصطفی(ص) نپذیرفت و باز مثل همیشه به انتظار نشستند تا آن‌که آنان می‌خواهند بیاید و در نتیجه یهودیان ،عیسی را نپذیرفتند و یهودی باقی ماندند و مسیحیان، مصطفی (ص) را نپذیرفتند و مسیحی باقی ماندند اما شماری ازیهودیان و مسیحیان که موسی و عیسی را پذیرفته بودند همانند مسلمانان، مصطفی (ص) را پذیرفتند ولی این بار نیز عده‌ای ازمیان مسلمانان چون امت موسی و عیسی بر پیامبر(ص) و خانواده‌اش ظلم کردند و جانشینان و نسل او را کشتند و بر قتل فرزندان پیامبر اسلام (ص) جشن گرفتند و باز بشر، گرفتار ظلم و جنایت و خیانت شد و دردمندتر از همیشه متوجه همان افق دور به انتظار منجی نشست و به دنبال منزل معرفت و عشق به راه افتاد تا میزبان سعادت و میزان عدالت را پیدا کند اما نسل‌ها پشت نسل‌ها هرگز به سرمنزل مقصود نرسیدند و مسلمانان چون یهودیان و مسیحیان درصف انتظار نشستند تا میزبان جمعه جمع‌شان بیاید و درب خانه معرفت و عدالت را به روی تشنگان وصال باز کند و دیدگان‌ آنها را به رویت وجود نورانی‌اش روشن سازد اما هنوز نیامده و انتظار طولانی مسلمانان به انتظار طولانی‌تر مسیحیان و یهودیان و سایر امت‌ها اضافه شد و هر کسی از ظن خود شد یار آن منتظر موعود که قرار است در جمعه‌ای بیاید اما جمعه‌ای که معلوم نیست ولی در معبدی که معلوم هست؛ همان مسجدی که قدمگاه ابراهیم و اسمعیل و انبیای ابراهیمی از نسل اسمعیل و اسحاق است و همه، انتظار دیدن اورا بین مقام و رکن کعبه دارند و جمعه‌شماری می‌کنند و در هر جمعه مهمان او می‌شوند و با او نجوا دارند؛ نجوایی از سر درد جنایت جانیان و خیانت خائنان علیه بشر تا آنجا که بشر همواره در اضطراب جنگی هولناک زیر فشارها و استرس‌ها زندگی می‌کند.
اومیزبانی است که عاشقان، مهمان عشق او هستند، میزبانی که مهمان را می‌بیند و سلام او را می‌شنود ولی مهمانان او را نمی‌بینند و پاسخ او را نمی‌شنوند و این جمعه که موعد جمع شدن و میعاد عاشقان است، بازهم به انتظار نشسته‌ایم. انتظار یعنی همان آماده بودن، مهیا بودن، فراهم کردن همه توانایی‌های شخصی و امکانات گروهی برای کسی که به خاطر او در انتظار به سر می‌بریم.
به مطلوب او میل کنیم و اندیشه و عمل‌مان را به منظور او سامان دهیم. انتظار، فلسفه‌ای دارد که مبنای آن جهت دادن تحول‌ها به سوی کمال و معروف است. تحول و تحرکی که هرگز در جامعه انسان‌ها بازنمی‌ایستد و همواره متحرک است و تاریخ می‌سازد.
و اکنون انقلاب امروز ما با انتظار دیروز ما پیوند خورد و فرزندی از سلاله پاک انبیا و اولیای الهی شتابی موفق به انتظار منتظران بخشید و پرچم رهبری و هدایت را به حکیم و فرزانه ای دیگر سپرد و زمینه ظهور آن عبدصالح و منجی بشریت ر‌ا آماده‌تر ساخت تا ظلم ظالمان جهان، برابر دادخواهی ملت مستضعف ایران هر چه بیشتر و بیشتر برای جهانیان ثابت شود تا آن‌جا که فرزندان ملک فرس حق تعلیم و تعلم فیزیک اتم را نداشته باشند تا نیروگاه هسته‌ای برای تامین انرژی آینده کشورشان بسازند و صالحان پاکباخته در ایران اسلامی به صفوفی مستحکم گرد هم جمع نشوند وحول محور عدالت‌خواهی آل‌الرسول(ص) در جهان اسلام نباشند.امویان دیروز از یزید و آل امیه و آل ابن‌زیاد و آل مروان مردند و نابود شدند اما امروز باز هم امویان دین ابزار در جهان ظلم و ستم هستند که در یک حلقه نامرئی با منکر پیشه‌گی در برابر معروف‌خواهی حسینیان زمان می‌ایستند و با مثلث پلید زر و زور و تزویز، ترویج منکر کرده و همانند امویان دیروز دین ابزاری می‌کنند و به اسم اسلام، پای دشمن اهریمن را به مجلس رقص شمشیر برای تجویز کشتار مسلمانان فلسطین باز می‌کنند.
یزیدیان امروز تزویر و پنهان‌کاری بیشتری دارند، به اسم دین و تظاهر دینداری علیه معارف دین می‌تازند و ستم را به نام داد بر مردم تحمیل می‌کنند، مسلمانان را در غزه به جرم مسلمان بودن محاصره می‌‌کنند و در سرمای زمستان زنان و کودکان فلسطینی را به مرگ تدریجی شکنجه می‌کنند و باز مصیبت بزرگ‌تر و دردناک‌تر، شادمانی امویان امروز در عاشورای حسینی است که انگار پسر تنها دختر پیامبر اسلام و یارانش به شهادت نرسیدند، خوشحال و خشنود در آغوش سران کفر می‌خندند.
بقیة‌ا... آجرک ا...
در روزی که امویان دیروز و امروز در عاشورای حسینی به یکدیگر تبریک گفتند و با هم خندیدند و شاد شدند، قلم از شرم و حیا، در نوشتن این همه وقاحت و اهانت به ساحت مقدس جد شما حضرت‌ سید‌الشهداء باز ایستاد و غم جانکاه را در جانمان برای همیشه، نه تا انتهای زندگی دنیا، بلکه تا بقای هستی‌مان منزل داده است و ما این جمعه هم بسان همه جمعه‌های گذشته در سفره دعا، مهمان شما هستیم و شما را می‌خوانیم و در فراق شما و مصیبت‌های شما می‌سوزیم و شما که از همه دردها و غم‌های ما آگاهید و ما را می‌شناسید و صدای ما را می‌شنوید به اتکاء وجود شریفتان برای مسلمانان طلب نصرت و مغفرت الهی فرمایید.
انت‌المستعان و الیک المشتکی و علیک المعول فی‌الشده و الرخاء
احمد اسماعیل تبار
منبع : خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید