سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

فلسفه محدودیت نگاه


فلسفه محدودیت نگاه
نگاه ((حق شخص)) است و یا ((حكم شرع)) ؟
قبلا باید بـدانیم ((حق)) و ((حكم)) دو مقوله متفاوت اند, و در این باره بحثهای دقیق و عمیقی در فقه صورت گرفته است. شهید اول در این بـاره می گوید: هر آنچه را انسان می تواند ((اسقاط)) كند, بـه عنوان حق او شناختـه می شود, و هر چـه كه تـحت سلطه او قرار ندارد, حق او نیست. مثلا ((حرمت ربا)) با ((رضایت)) قابـل اسقاط نیست و چون حكم است, با فرض قبول آن, بـاز هم ((حرمت)) بـه قوت خود بـاقی است. همچنین ((حفظ نفس)) یك ((حكم)) است و ((رضایت)) انسـان, موجـب آن نمی شود كه ((نابـود كردن خـود)) مجـاز بـاشد. ((حرمت)) زنا نیز حـكمی است كه میل و تـوافق بـر آن, در سقوط و تغییرش دخالتی ندارد.(۱)
این بیان كوتاه, به خوبی نشان می دهد كه تشخیص حق یا حكم, بـه چه تـفاوتـهای فاحش و مهمی می انجـامد و خلط آنها نیز چـه آثـار زیانباری به دنبال دارد.
این نكتـه نیز قابـل تـوجـه است كه فقها مواردی را نیز دارای ((دو جنبه)) دانستـه اند. مثلا در بـاره ((سرقت)) گفتـه اند, بـاز گرداندن اموال مسروقه بـه مالك, ((از حـقوق)) اوسـت, ولی ((قطع دست سارق)) حكم شرعی و حق الله است.
در تـفاوت این دو مقوله می تـوان گفت كه در ((حقوق)) , مصالح, جنبه ((شخصی)) دارد به این معنی كه هر كس نسبت به رعایت مصلحت, شخصا تصمیم می گیرد. مانند حق قصاص از قاتل, كه اولیای دم در آن صاحب اختیارند, ولی در ((احكام)) , مصالح جنبـه ((عمومی)) دارد و افراد نمی تـوانند آن را بـر هم زنند هر چند كه این مصالح نیز مربوط به خود آنهاست مثل حرمت خودكشی و یا ربا(۲). و به تعبـیر صحیح تر, در حكم, ((رخصت)) بـرای انجام یا تـرك یك كار, جعل شده اسـت, در حـالی كه در حـق ((سـلطه)) و اخـتـیارداری, اعـتـبـار می شود.(۳)البـتـه تـفكیك و جـدا كردن مصادیق احكام و حقوق, بـا صعوبت و دشواری همراه است و در بسیاری مسایل, از این جهت اختلاف نظر وجود دارد. (۴)
در فقه اسلامی, بـه این موضوع نپـرداختـه اند كه ((نگاه)) , از ((حق)) شخص نیز بـهره ای دارد و یا صرفا حكم شرع تلقی می شود, هر چند شواهدی در كلمات فقها دیده می شود كه نشان می دهد نگاه موضوع حكم شرعی است و آنچه در فقه بـیان شده است, در زمره احكام قرار دارد. در عین حـال مسإله از ابـعاد گوناگون قابـل بـررسی است. به نظر می رسد بـا تـوجه بـه تـنوعی كه در اقسام نگاه و احكام متـفاوت آن وجـود دارد, قضاوت كلی در بـاره نگاه كه ((حـق)) یا ((حكم)) است, نمی توان كرد. برخی نگاهها از ((احكام)) الهی اند و بـا تـوجه بـه مصلحت كلی جامعه, جعل شده و رضایت اشخاص در آن ها تغییری پدید نمیآورد. مثلا نگاه برای تلذذ یا ریبـه حرام است, و این حكم با رضایت شخصی كه مورد نظر قرار می گیرد ـ منظور الیه ـ تغییر نمی یابد.
از سوی دیگر در مواردی كه ممكن است نگاه بـه عنوان یك ((حق)) شناختـه شود كه خـود دو گونه است: یكی نگاهی كه ((حـق ناظر)) و نگاه كننده اسـت از قـبـیل نگاه شـوهر بـه همسـر خـود, كـه چـون ((استمتـاع)) بـه حساب میآید, از حقوق شوهر است, و دیگری نگاهی كه ((حق نگاه شونده)) ـ منظور الیه ـ بـه حساب میآید كه مثال آن نگاه در دیگر موارد ((مبـاح)) می بـاشد. چرا كه این حق بـرای هر انسانی وجود دارد كه نسبـت بـه ((نگاه بـه خود)) اظهارنظر كند, همچنان كه هر كس در باره ((سخن در باره خود)) می تواند اعلام كند كه از گفتن چه مطالبـی در بـاره خود تـوسط دیگران راضی نیستـم. از جمله ابهاماتی كه در بحثهای فقهی وجود دارد مربوط به همین نكته است كه برخی گفته اند:
((كسی كه نگاه بـه شخصی می كند, ((تصرف)) و دخالتی در حوزه آن ((شخص)) مرتكب نمی شود. ناظر, فقط در چشم خود تـصرف می كند و قوه بـینایی خـود را بـه كـار مـی گـیرد, از این رو بـه اذن و رضـایت منظورالیه, برای نگاه كردن به او احتیاج نیست.)) (۵)
بر اساس این دیدگاه, ((نگاه مستقیم)) به شخص(در موارد مباح), ((عكس گرفتـن)) از اشخاص, ((فیلم بـرداری)) از افراد و صحنه ها و نظایر آنها, و نیز ((سـخـن گـفـتـن)) در بـاره كـسـان, همچـنین ((شنیدن)) مطالبی در بـاره آنها, و یا ضبـط صدای آنها, از حوزه اختیار آنان خارج است و مخالفت اشخاص تإثیری در ممنوع شدن این گونه كارها ندارد.
قبـول چـنین نظریه ای دشوار است, زیرا همان گونه كه حضرت امام خمینی و فقهای دیگر فرموده اند: ((سلطه هر شخص بر خود)) از امور عقلایی, و پذیرفته شده است: ((الناس مسلطون علی انفسهم)) .(۶)از این رو هر چـه كه در شعاع ((خـود)) قرار گیرد, تـحـت سلطه انسان قرار دارد و موارد فوق از جمله ((امور خود)) است.
آیا از منطق عقل و شرع بـعید است اگر گفتـه شود: شخصی كه بـر پوشش خود در برابر دیگران مقید است و راضی به نگاه دیگران ـ در محدوده مجاز ـ نیست, رعایت نظر او الزامی است و ((حكم)) شرع به جواز نظر ـ مثلا بـه وجه و كفین ـ ((حق)) او راساقط نمی سازد؟ فی المثـل اگر نگاه بـه بـدن محارم ـ بـه جز موضع خاص آنها ـ جایز باشد, آیا آنان نمی توانند علاوه بر آنكه بخشهایی از بـدن خود را می پـوشانند, دیگران را نیز از نگاه بـه خود منع كنند و در اثـر منع آنها, نگاه به ایشان مجاز نباشد؟!
در باب زنا نیز فقها بـر جـنبـه ((حكم)) آن, تـإكید بـجـایی كرده اند و بـه درستی نتیجه گرفته اند كه رضایت, حرمت را از بـین نمی برد و قهرا بـا شهوت پرستی عده ای هوس بـاز, مصلحت عمومی جامعه را نمی تـوان نادیده گرفت, ولی این نكتـه را تـوضیح نداده اند كه چرا هیچ جنبـه ای از ((حق الناس)) را در آن نمی پـذیرند؟ و چرا در حق الناس به ((ضرر مالی)) توجه می شود, ولی از خسارت به ((آبرو)) كه به مراتب مهم تر و زیانبارتر است, سخنی بـه میان نمیآید؟ آیا زنا در شرایط ((اكراه)) دیگری, نبـاید مشمول سختـگیری مقررات و احكام ((حق الناس)) قرار گیرد؟(۷)
سوالی كه در اینجا, در بـاره نگاه, وجود دارد این است كه اگر ((قابل اسقاط بـودن)) را از جمله مشخصات اساسی ((حق)) بـه شمار آوریم ـ بـرخلاف حكم, كه قابـل اسقاط نیست ـ آیا اشخاص می توانند حق خود را در باره ((نگاه دیگران)) اسقاط كنند و در نتیجه نگاه به آنها مطلقا جایز باشد؟
پاسخ آن است كه دو بعدی بودن موضوع, سبب آن می شود كه ((اسقاط حق)) , تغییری در ((حكم)) پـدید نیاورد و همان گونه كه فقها در مورد سرقت تصریح كرده اند, بقا و دوام ((حكم)) , به بـقا و دوام ((حق)) بستگی ندارد.
پس وقتی كه ممنوع بودن نگاه را بـر مبـنای مصالح عمومی جامعه در نظر گرفتـه و بـر تـإثـیر نگاه در آلوده شدن روانی افراد و بروز مفاسد اجتماعی تإكید می كنیم, بـر جنبـه ((حكم بـودن)) آن تـوجه داریم, و هنگامی كه احتـرام منظورالیه را مبـنای ممنوعیت نظر و نگاه به او قـرار می دهیم, قـهرا راه را بـرای طرح جـنبـه ((حق)) در نگاه باز می گذاریم.
در روایات ما جنبه دوم نیز دیده می شود, مثلا در مورد جواز نظر به زنان غیر مسلمان, تعبیر ((احترام نداشتن)) آنها به كار رفته است,(۸)كه در فصل جداگانه ای آن را توضیح خواهیم داد. همچنین در باره جواز نگاه بـه زنان روستایی و بـادیه نشین, این تحلیل وجود دارد كه:
((منشإ جواز نظر به زنان بادیه نشین آن است كه آنان با رعایت نكردن حجاب و بـی اعتـنایی بـه نهی از بـدحجابـی, بـه دست خویش, احترام خود را هتـك و ساقط كرده اند و جواز نگاه بـه آنان مانند جواز غیبت كسی است كه حرمتی بـرای خود قأل نیست و پرده حیا را دریده است.)) (۹)
با توجه بـه این نكات كه در تعبـیرات روایی و نیز زبـان فقها مطرح شده است, می تـوان علاوه بـر جنبـه حكم, جنبـه حق را نیز در مورد ((نگاه)) مطرح ساخت و مانند موارد مشابـهی كه در فقه وجود دارد, ((حـق الـلـه)) و ((حـق الـنـاس)) را بـا هم تـوإم دید. البته در نگاه برای خواستگاری, آیت الله حكیم, و بـه تبـع آن, آیت الله خوئی, و سپـس بـرخی محققان, ((حكم بـودن)) جواز نظر را مورد تإیید قرار داده و بر مبـنای آن تحصیل اذن و رضایت را از زن لازم ندانستـه اند, آنان بـه صراحـت ((حـق زن)) را بـرای نگاه دیگران بـه خویش, انكار كرده اند.(۱۰)بـدین مسإله مستقلا خواهیم پرداخت.
●فلسفه محدودیت نگاه
در قوانین اسلامی, محدودیتـهایی بـرای نگاه در نظر گرفتـه شده است. این محدودیتها به خصوص در نگاه به جنس مخالف بـیشتر است و بویژه در نگاه مردان به زنان تشدید شده است. و در شرایطی كه با توجـه بـه وضع نگاه كننده و نگاه شونده, زمینه تـلذذ جـنسی و یا انحـراف اخلاقی وجـود داشتـه بـاشد, بـه طور كلی ممنوع می بـاشد. این محدودیتها, دارای فلسفه های متنوع و كاملا خردمندانه ای است كه عقل سلیم و فطرت پـاك, بـدان رهنمون است. اهم این حـكمتـها, ((آرامش روانی)) , ((حرمت انسانی)) و ((امنیت اجتماعی)) است كه به توضیح هر یك می پردازیم.
۱ـ آرامش روانی
توجه به ((پیوند دیده و دل)) , در ادبیات, سابـقه ای كهن دارد و در اشعار و ضرب المثلها رایج است كه:
ـ از ((دل)) برود هر آنكه از ((دیده)) برفت.
ـ اگر ((دیده)) نبیند, ((دل)) نخواهد.
ـ كه هر چه ((دیده)) بیند ((دل)) كند یاد.
ـ هرچه كه ((دیده)) دید ((دل)) می خواهد.
ـ ز انتظارم ((دیده)) و ((دل)) به رهست.
ـ تا ((دل)) از آن تو شد, ((دیده)) فرو دوختیم.
ـ اگر چشمان نكردی دیده بونی
چه دونه ((دل)) كه خوبان در كجا بی.این تعبـیرات و تإكیدات همه گویای آن است كه ((دل)) در گروی ((نگاه)) است, و نگاه, دل را به دنبال خود می كشد, وقتی كه نگاه ((حریم)) میان زن و مرد را می شكند, دریچه ای از هیجان و التـهاب را به روی خود باز می كند و هرچه نگاه ادامه می یابـد, عطش غرایز سیریناپذیرتر می گردد.
خطر نگاه را آنگاه می تـوان بـه خوبـی تـشخیص داد كه بـه قدرت غریزه جنسی در انسان توجه شود. ((نگاه)) , نیروی خفتـه شهوت را در موقعـیتـی خـطرناك بـه تـكـاپـو وامی دارد و غـریزه ای كـه در ((سركشی)) , ((بی دلیل)) است, به ((چموشی)) می اندازد.
استـاد مطهری كه در كمالات معنوی و مراحـل عالی تـقوی, انسانی بسیار وارسته و خـودسـاخـتـه بـود, سـخـنی سـنگین و عمیق دارد:
((به نیروی تقوا و ایمان در مقابل موجبـات همه گناه ها می توان تكیه كرد مگر در مورد گناهان مربـوط بـه غریزه جنسی, اسلام هرگز نیروی تقوا و ایمان را بـا اینكه قویترین نیروهای اخلاقی است یك ضامن كافی در برابـر تـحریكات و وسأس این غریزه ندانستـه است, چقدر عالی و لطیف سروده حافظ:
قوت بازوی پرهیز به خوبان مفروش
كه در این خیل, حصاری به سواری گیرند
آری, در خیل خـوبـان, سواری بـرای فتـح حـصاری از تـقوا كافی است.)) (۱۱)
برخی دانشمندان دور از اخلاق, گمان بـرده اند كه رفع محدودیتها و آزاد گذاردن شهوات بـه ((آرامش)) می انجـامد و روان انسـان را سیری می بخـشد.(۱۲)راسـل می گوید: اگر عكسـهای مسـتـهجـن مجـاز و كارت پستال های منافی عفت آزاد گردد, پـس از گذشت مدتی استقبـال, مردم از آن خـسـتـه می شـوند و دیگر كسـی بـه آنها نگاه نخـواهد كرد.(۱۳)
در حالی كه برداشتن مرزها و درهم شكستن قیود, طبـیعت آدمی را هرزه و بی بند و بار می سازد و میل به ((تنوع)) را افزایش می دهد. درست است كه با دیدن ((یك عكس)) , میل به دیدن آن كاهش می یابد, ولی میل بـه دیدن عكسهای دیگر, مضاعف می شود, پس از آنكه تإثیر ((عكس)) كاهش یافت, این عـطش انسـان را بـه هرزگیهای دیگر سـوق می دهد. تقاضا برای بـی بـند و بـاری, خستگی ناپذیر است و هیچ گاه انسان را آرام نمی گذارد.
تـمایلات شهوانی, از نوع تـمایل بـه خـواب یا خـوراك نیسـت كه ((ظرفیت محدودی)) داشته بـاشـد و ((اشـبـاع)) شـود و سـپـس بـه ((انزجار)) بیانجامد. بلكه از نوع تمایل به ثروت و مقام است كه حدی بـرای خود نمی شناسد. از نظر ((جـسمی)) سیریناپـذیر و محدود است, ولی از نظر ((روانی)) با تنوع طلبی و عطش دأمی همراه است.
ویژگـی اسـاسـی ((هوس)) آن اسـت كـه در آن ((حـرص و آز)) موج می زند, از یكی سیر می شود و به دیگری روی میآورد, در عین حال كه ده ها نفر را در اخـتـیار دارد, متـوجـه دیگران است و حـاضر بـه چشم پـوشی از بـیگانه نیسـت. هوس, ((هرزه)) صفت اسـت, ارضا شدنی نیست, همچون جهنم است كه هرچه را ببلعد, بـاز هم می گوید: هل من مزید.
كسی كه می خواهد با نظربـازی و چشم چرانی آرامش كسب كند, همچون نابخردی است كه بـخـواهد آتـش را بـا هیزم, سیر و خـاموش سازد.
مراد هر كه براری مطیع امر تو گشت
خلاف نفس كه فرمان دهد چو یافت مراد
راه كنترل و آرامش, علاوه بـر ((ارضإ غریزه)) از مسیر صحیح و در حـد نیاز طبـیعـی, ((جـلوگـیری از تـهییج و تـحـریك)) اسـت. چشم دوختن بـه صحنه های تحریك كننده و نظر انداختن بـه آنچه كه تهییج را به دنبـال دارد, غریزه جنسی را ((هار)) می كند و در آن صورت مهار كردن آن سخت دشوار است. تـدبـیر اسلام بـرای رام كردن این غریزه, علاوه بر ((رعایت پـوشش)) مناسب, پـرهیز از ((نگاه)) های مسموم است كه زنان و مردان بدان موظف شده اند.
از امام صادق(ع)نقل شده اسـت كه حـضرت عیسـی بـه اصحـاب خـود فرمود: ((از نگاه حذر كنید كه آن تـخم شهوت را در دل می كارد و بـرای فتنه صاحبش كافی است.)) (۱۴)
و حضرت رضا(ع)فلسفه حرمت نگاه بـه زنان را چنین بـیان می كند: ((این كار مردان را تـهییج می كند و در اثـر آن بـه فسـاد روی میآورند.)) (۱۵)
دل برود, چشم چو مایل می بود
دست نظر رشته كش دل بود
آنان كه بـا ((چشم هرز)) , بـاز هم ادعای ((دل پـاك)) دارند, سخنانشان به شوخی شبیه تر است و باید ایشان را در انكار واقعیت, در زمره سوفسطأیان شمرد.
۲ـ حرمت انسانی
همان گونه كه حجاب و پوشش, نوعی ((حریم)) بین زن و مرد ایجاد می كـند, پـرهیز از هرزگـی در نگـاه و دوری از چـشـم چـرانی نیز, ((حریمی دیگر)) در روابـط این دو جنس بـه وجود میآورد. بـا این حریم ((منظورالـیه)) در هالـه ای از ((حـرمـت)) قـرار مـی گـیرد. پـیام هر نگاه آلوده آن اسـت كـه بـه طرف مقـابـل بـه عـنوان ((ابزار)) ی بـرای كامروایی توجه دارم و بـه او نه از زاویه یك انسان با كمالات والا و ارزشهای متعالی, بـلكه از زاویه بـرآوردن نیازهای شهوانی خویش می نگرم. چـنین نگاهی, انسان ـ منظورالیه ـ را از ((شخصیت مستـقل)) بـه ((شخص بـرای من)) تـنزل می دهد و در حقیقت, در ذات خود, با نوعی تحقیر همراه است.
اساسا ((نگاه ها)) پـیام دارند و ((چشم)) ها مانند زبـان, سخن می گویند و گویایند. گاه چشم از ((نفرت و خشم)) سخن می گوید, گاه نگاه ((بـغـض)) و كـینه را بـیرون می ریزد, گاه از ((محـبـت)) و صمیمیت خـبـر می دهد, گـاه حـكـایت از ((طمع)) دارد و گـاه ... وقتـی كه دیده از زن مسلمان فرو خـوابـانده می شود و چـشم بـا خیرگی به او نمی نگرد و در مقام ورانداز كردن وی بـرنمیآید ـ غض بصر ـ احترام به او را اثبات می كند. بخصوص كه زنان عفیف مسلمان بـا رعایت ((حجاب)) , بـر این ((حرمت نهادن)) تإكید می ورزند و با پوشش خود نشان می دهند كه نگاه مردان را به خویش نمی پسندند و با آن مخالفند.
تعبـیر ((حرمت نگاه داشتن زنان)) بـا ادب چشم پوشی, از روایتی از رسول خدا استفاده می شود.(۱۶)
پی‏نوشت‏ها:
۱ـ شهید اول, القواعد و الفوأد, قاعده ۱۹۸.
۲ ر.ك. سـیدعبـدالكریم موسـوی اردبـیلی, كتـاب القضإ, ص۳۶۰.
۳ـ سیدمحمدكاظم یزدی, حاشیه مكاسب, ج۱, ص۱۲۰.
۴ـ همان, ص۱۲۱.
۵ـ علی پناه اشتهاردی, مدارك العروه, ج۲۹, ص۹۲.
۶ـ امام خمینی, كتاب البیع, ج۱, ص۲۳.
۷ـ فقها حـق الله را مشمول ((تـخـفیف)) می دانند, بـر خـلاف حـق الناس, ر.ك. بـه محقق حلی, شرایع الاسلام, ج۴, ص۸۶ و جـواهرالكلام, ج۴۰, ص۲۲۳.
۸ـ الحر العاملی, وسأل الشیعه, ج۱۴, ص۱۴۹.
۹ـ محمدتـقی خوئی, مبـانی عروه الوثقی, كتـاب النكاح(تـقریرات آیت الله خوئی), ج۱, ص۴۱.
۱۰ـ سیدمحسن حكیم, مستـمسك العروه الوثقی, ج۱۴, ص۱۶, تـقریرات آیت الله خوئی, ص۲۸.
۱۱ـ شهید مطهری, مسإله حجاب, ص۱۹۶.
۱۲ـ بـرتـراند راسل, زناشویی و اخلاق, تـرجمه ابـراهیم یونسی, ص۱۱۲.
۱۳ـ برتراند راسل, جهانی كه من می شناسم, ص۷۰.
۱۴ـ حرانی, تحف العقول, ص۳۰۵.
۱۵ـ شیخ صدوق, عیون اخبار الرضا, ج۲, ص۹۷.
۱۶ـ الحرالعاملی, وسأل الشیعه, ج۱۴, ص۱۴۹.
ماهنامه پیام زن
منبع : معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم


همچنین مشاهده کنید