یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بحران فزاینده امنیتی؛ چالش جدید جامعه آمریکا


بحران فزاینده امنیتی؛ چالش جدید جامعه آمریکا
حمله مسلحانه یك فرد مسلح به خوابگاه دانشجویان دانشكده فنی دانشگاه ویرجینیای آمریكا كه موجب قتل عام ۳۳ نفر و زخمی شدن بالغ بر ۱۵ نفر گردید موجی از ناامنی، دلهره و اضطراب را در جامعه آمریكا بوجود آورد. این حادثه كه جزء مرگبارترین قتل عام محیط های آموزشی آمریكاست بیانگر نوعی بحران فزاینده امنیتی ایالات متحده است كه مقامات كاخ سفید را با چالش جدی مواجه كرده است.
براساس شواهد موجود ۱۹ مورد حادثه مشابه در مراكز آموزشی آمریكا گزارش شده كه قتل ۱۴ دانش آموز و یك معلم در دبیرستان كلمباین در سال ۱۹۹۹ یكی از مشهورترین آن موارد است. سال گذشته نیز چهار نفر در حمله یك فرد مسلح به مدرسه آمیش ها در ایالت پنسیلوانیا كشته شدند اما پیش از این حادثه قتل ۱۵ نفر در دانشگاه تكزاز در سال ۱۹۶۶ به عنوان پرتلفات ترین كشتار در مراكز آموزشی آمریكا شناخته می شد.
این حادثه و حوادثی مشابه آن كه نه به عنوان یك پدیده بلكه موضوعی كه سابقه زیادی در جامعه آمریكا دارد نئومحافظه كاران حاكم را در مقابل این سؤال اساسی مردم قرار داده است كه علل و عوامل چنین حوادث خونباری چه می تواند باشد؟ارائه تصویری روشن از جامعه آمریكا مبتنی بر شرایط جدید آن كشور را می توان در چارچوب چند دیدگاه در پاسخ به این سؤال تبیین نمود:
۱) بحران معنا (crisis meaning):
برخی از صاحب نظران بر این باورند كه وقوع جرم و جنایت با این گستردگی در ایالات متحده بیانگر بحران معنا در این كشور است.بحران معنا انعكاس قواعد هنجاری است كه در ذهن شهروندان یك جامعه در برخورد با محیط بوجود می آید و بخش عمده ای از این سمت گیری ها و جدال ها تحت تاثیر فضاهای مجازی و ساختگی بوجود می آید.
بنابراین یكی از این معضلات عمده آمریكا وجود بحران معناست كه بسیاری از افراد جامعه محیط پیرامونی خویش را گم كرده اند و چنین می پندارند كه بی هدف هستند و نمی دانند كه چه می كنند؟ هدفشان چیست؟ و كجا می خواهند بروند؟
نظام هنجاری و ارزشی ایالات متحده از شهروندان، ماشین مكانیكی ساخته است. در حقیقت انسان در جامعه آمریكا به یك ماشین پیشرفته تبدیل گشته است كه روح و معنویت او طی یك فرآیند اجتماعی در نادیده انگاشتن نیاز فطری او به خداپرستی و معنویت از وی سلب گردیده است.
در همین رابطه «فرانسیس فوكویاما» به خلأ روانی و پوچی معنوی به عنوان ضعف اساسی و غیرقابل انكار ایدئولوژی لیبرالیسم آمریكایی اشاره می كند.«بنجامین اسپاك» روانشناس معروف آمریكایی نیز با تحلیل وضعیت اجتماعی آمریكا می گوید «جامعه ما به شدت از فقدان ارزش های معنوی رنج می برد.»بسیاری از صاحب نظران و اندیشمندان، خلأ معنوی در جامعه آمریكا را علت اساسی پدیده رو به تزاید خودكشی جوانان، گسترش جرم و جنایت و بیماری های عصبی و روان پریشی، گسترش شدید استفاده از مواد مخدر و داروهای آرام بخش و خواب آور در میان شهروندان این كشور می داند.
در سراسر آمریكا میزان خودكشی رو به افزایش است، الكلیسم بیداد می كند، افسردگی روانی فراگیر شده است و بربریت و جنایت مد روز گردیده است.در واشنگتن یك كمیسیون بهداشت روانی وابسته به دفتر ریاست جمهوری اعلام كرد كه به طور كامل شهروندان ایالات متحده از نوعی فشار عصبی رنج می برند و پزشك روانشناسی از موسسه ملی بهداشت روانی معتقد است كه تقریبا هیچ خانواده ای بدون هنجاری روانی وجود ندارد و روان پریشی جامعه آمریكا را آشفته، پریشان، متفرق و نگران آینده كرده است.
امروز اغلب مردم آمریكا آنچه در پیرامون خود مشاهده می كنند چیزی جز آشفتگی و هرج و مرج نیست. آنان از احساس ناتوانی شخصی، درماندگی، بی هدفی و پوچی به شدت رنج می برند.بنابراین آسیب های ناشی از خلأ معنوی و بحران هویت، روندی شدیداً تصاعدی و غیر قابل كنترل داشته و نگرانی های وسیعی در جامعه آمریكا برانگیخته است كه مهم ترین عامل وقوع چنین جنایاتی است.
۲) نظریه سیستمی:
برخی از اندیشمندان بر این باورند كه گسترش جرم و جنایت در آمریكا مربوط به سیستم، ساختار و قوانین حاكم بر ایالات متحده است.ایالات متحده آمریكا از جمله محدود كشورهایی است كه در آن شهروندان عادی اجازه خرید و نگهداری اسلحه گرم را دارند. آزادی حمل سلاح براساس اصلاحیه دوم قانون اساسی آن كشور توجیه شده است. بنابراین این موضوع عاملی در تشویق جرایم خشونت آمیز در آمریكا محسوب می شود. زیرا دانش آموز شش ساله ای می تواند به علت آب دهان انداختن همكلاسی اش بر روی میز او پس از درگیری مختصر كودكانه در سر كلاس با اسلحه گرم وی را به قتل برساند.
با این توضیح می توان دریافت در جامعه ای كه به ازای هر سه نفر دو قبضه سلاح گرم وجود دارد وقوع چنین حوادثی تعجب برانگیز نیست. چرا كه ایلات متحده پس از روم باستان بیش از هر كشور دیگری از سلاح گرم در تعاملات اجتماعی استفاده می كند.
البته معضل سلاح در آمریكا قدمتی به اندازه تاریخ كشف این سرزمین توسط ماجراجویان اروپایی دارد كه با سلاح گرم به قتل عام سرخ پوستان می پرداختند. جامعه آمریكا با سلاح گرم شكل گرفت، با سلاح گرم محافظت شد و با سلاح گرم توسعه یافت.
بنیانگذاران آمریكا، قانونی بودن حمل سلاح گرم و تشكیل میلیشیا را با این توجیه پذیرفتند كه در صورت «استبداد» دولت مركزی، امكان قیام شهروندان وجود داشته باشد و اكنون این ضرورت قرن هجدهمی به بلای وحشتناك قرن بیست و یكم تبدیل شده است.
۳) نظریه گسترش خشونت طلبی در جامعه آمریكا (ترویج خشونت از رسانه ها):
شواهد قطعی بیانگر گسترش خشونت در ایلات متحده آمریكاست. الیت ارنسون معتقد است كه ما در آمریكا در دورانی پر از وحشت و ترس توصیف ناپذیر به سر می بریم.خشونت نتیجه تعاملی پیچیده میان تمایلات ذاتی و پاسخ های آموخته است. بر این اساس پرخاشگری می تواند معلول موقعیت ناخوشایند یا ملال انگیز باشد. مهم ترین عامل در ایجاد پرخاشگری از میان همه موقعیت های ملال انگیز ناكامی است. اگر فردی در نیل به هدف خود با شكست مواجه شود ناكامی بوجود آمده احتمال پاسخ پرخاشگرانه او را افزایش می دهد البته ناكامی كه در اثر محرومیت نسبی عاید می گردد مورد نظر است.
البته یادگیری اجتماعی تأثیر زیادی در رواج خشونت دارد. شواهد دلالت بر آن دارند كه مشاهده خشونت موجب افزایش پرخاشگری می شود كه در این میان تماشای رفتار خشونت آمیز در تلویزیون، سینما و... رفتار پرخاشگرایانه را افزایش می دهد.
بنابراین در جامعه آمریكا كه با پدیده خشونت طلبی روز افزون مواجه است و در رسانه ها فرهنگ خشونت را ترویج می كند، وقوع جرایم خشونت آمیز هم زیاد بعید نیست.
طی ۵۸ سال گذشته سالانه به طور متوسط ۱۷ هزار آمریكایی (یعنی در مجموع قریب به یك میلیون نفر) در اثر شلیك گلوله جان خود را از دست داده اند. این امر بیانگر ریشه دواندن فرهنگ خشونت در آمریكاست. اما با وجود چنین حوادثی غم انگیز هنوز آنها قصد ندارند خود را خلع سلاح كنند چرا كه خلع سلاح جامعه آمریكا به منزله از دست رفتن دهها میلیارد دلار سود كمپانی های عظیم اسلحه سازی است. انجمن ملی تفنگ به عنوان حافظ آزادی های بی حد و حصر حمله اسلحه، با هر گونه تلاشی در جهت محدودسازی به شدت مبارزه می كند و كمتر فردی جرأت مخالفت با این موضوع را دارد.
اما خشونت و استفاده از سلاح گرم به درون مرزهای آمریكا محدود نمی شود برای آمریكا حمله نظامی به دیگر كشورها و راه انداختن جنگ های گرم و خونین و حتی بكارگیری سلاح هسته ای برای نابودی ۲۵۰ هزار نفر در هیروشیما و ناكازاكی افتخاری بزرگ است.
آمریكا بزرگترین ارتش جهان را دارد و بیشترین بودجه نظامی را برای آن هزینه می كند و درصدد است زمین، هوا، دریا و حتی فضای جو را با سلاح گرم در اختیار خود گیرد.
در جامعه ای كه سینما و تلویزیون در هر دقیقه دهها صحنه قتل و جنایت را نشان می دهد. باید با گسترش جرم و جنایت روبرو باشیم. این رسانه ها با زیرپا گذاشتن همه اصول و ارزش های اخلاقی و انسانی به تدارك و ارائه برنامه های سرگرم كننده به مضامین خطرناك قتل و انواع خشونت می پرادزند.در این باره برژینسكی می گوید: «ارزشهایی كه رسانه های جمعی پیوسته تبلیغ می كنند به طور كامل فساد اخلاقی و انحطاط فرهنگی است.»
كارل پوپر با اعتراض شدید به عملكرد و رسانه های گروهی بویژه تلویزیون، آنها را مسئول ترویج جرم و جنایت و آموزش خشونت به نسل جوان می داند، وی با اطلاع از عمق مصائب وارده از این ناحیه بر جامعه آمریكا و غرب توصیه می كند كه برای جلوگیری از برنامه های جانی آفرین تلویزیون یك نظام كنترلی شبیه به نظام پزشكی برای نظارت ایجاد شود.
۴) نظریه نابرابری اجتماعی و تبعیض های قومی و نژادی:
برخی از كارشناسان و صاحب نظران بر این باورند كه امواج ویران كننده جنایت، خشونت، تجاوز، ابتذال اخلاقی و... حاصل ساختار و قوانینی تبعیض آمیز در جامعه آمریكاست فقر، نابرابری و شكاف اجتماعی در حال گسترش و... معلول چنین وضعی است وقتی اغنیا غنی تر می شوند و گرفتن مالیات های سنگین از سوی كاخ سفید لغو می شود باعث می شود تا شهروندان آمریكایی در معرض آسیب های روانی قرار گیرند.
سیاست های تبعیض آمیز سفید پوستان علیه سیاه پوستان و سرخ پوستان، عاملی برای ترویج خشونت، جرم و جنایت محسوب می شود. سفیدپوستان منابع ارزشمند زیادی را در اختیار دارند اما سیاه پوستان و سرخ پوستان از آن محرومند و نیز امتیازات شهروندان بومی با مهاجر كاملا ناعادلانه است كه در این رابطه می توان به گفته های ضبط شده چوسویانگ- دانشجوی كره جنوبی- كه به ادعای آمریكایی ها قاتل دانشجویان ویرجینیا است اشاره نمود.
۵) نظریه واكنش به عملكرد سیاست خارجی آمریكا، واقعیت های امنیتی بیانگر این موضوع است كه در شرایط بحران، نیروهای چالش گر جدیدی باز تولید می شوند، عملكرد سیاست خارجی آمریكا در ابتدای قرن بیست و یك بر مبنای مداخلات نظامی و تهاجمی در خارج از آمریكا سامان دهی شده است. نئومحافظه كاران حاكم بر كاخ سفید پس از بدست گرفتن قدرت سعی نمودند كه برای تثبیت شرایط توفق قدرت خود، نوعی سیاست خارجی تهاجمی را در دستور كار خود قرار دهند و ماهیت جامعه آمریكا را به شدت به سمت خشونت، ترس، وحشت و اضطراب از دشمن سوق داده و فضای داخلی كشور خود را امنیتی نمایند.
اقدامات مقامات كاخ سفید علاوه بر این كه داخل آمریكا را با بحران امنیتی فزاینده روبرو ساخته با حمله به افغانستان و درست كردن زندان گوانتانامو برای زندانیان افغانی و نیز حمله به عراق و كشتار در این كشور و درست كردن زندان ابوغریب و... باعث نوعی روحیه انتقام گیری در ملت ها بر علیه خود شده اند. طبق آمارهای موجود انزجار و تنفر از آمریكا و آمریكایی در افكار عمومی روز به روز بیشتر شده است، علاوه بر این اقدمات، آنها در سایر كشورها از جمله كره جنوبی كه در بین دانشجویان این كشور یك فضای بشدت ضدآمریكایی درست نموده است. همچنین اقدامات آمریكا بر علیه سیاست های هسته ای كره شمالی بر دامنه این بحران امنیتی افزوده است كه همه این مسایل بیانگر این امر است كه در ملت های مورد تهاجم سیاست خارجی آمریكا، نوعی نفرت ایجاد شده كه در فرصت ممكن باعث انتقامگیری خواهد شد.
● نتیجه:
براساس واقعیات موجود، مهمترین عامل در ایجاد چنین حوادث وحشتناك روند تصاعدی بحران معنا، آشفتگی، هرج و مرج و روان پریشی در بین نوجوانان و جوانان آمریكاست. این موضوع را معلول آسیب های ناشی از خلأ معنوی و هویتی تحلیل كرد كه خود عاملی در تشویق جرایم خشونت آمیز در آمریكا گردیده است.
اما به نظر می رسد كه بحران فزاینده امنیتی جامعه آمریكا می تواند حاصل تلفیقی از تمام این مسایل یعنی احساس پوچی و سرگردانی و بحران معنا از یكطرف و نوع ساختار و سازمان و قوانین حاكم در آزادی حمل سلاح گرم می باشد. ترویج و تشویق خشونت از طریق رسانه ها و نابرابری های اجتماعی و تبعیضات قومی و نژادی و عملكرد سیاست خارجی مداخله گرایانه موجب چنین حوادث دهشتناكی در جامعه آمریكا شده است كه می توان پیش بینی كرد اینگونه بحران ها و حوادث همچنان ادامه داشته باشد.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید