شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دموکراسی یونانی و دموکراسی امروزی


دموکراسی یونانی و دموکراسی امروزی
از بدو تمدن بشر دسپوتیسم به عنوان یکی از ابداعات و پدیده های جامعه بشری سربرآورد و بخش حداکثری مردمان جوامع در چنگال بخش حداقلی قریب به اتفاق به انحصار و استثمار درآمدند. از همان لحظه تاریخی که دسپوتیسم در اشکال بدوی، خود را بر جوامع و قبایل تحمیل می کرد تفکرات و جنبش های بدوی آزادیخواهی نیز در میان انسان ها شکل گرفت. تفکرات آزادیخواهانه در مسیر تاریخ به خود صورت تکوینی گرفت و با شروع هزاره اول پیش از میلاد رفته رفته از حالت انتزاع خارج شد و جامه عمل به خود پوشید. اولین نمود فعلیت دموکراسی را می توان در سده های نهم و هشتم پیش از میلاد در جامعه یونان باستان شاهد بود. اولین آثار مکتوب درباره دموکراسی توسط فیلسوف شاعرهای سده های مذکور۱ بر جای مانده که بیشتر در قالب شعر بیان و مکتوب شده اند.
اما همین آثار و دیدگاه های آزادی طلبانه باعث به وجود آمدن دولت شهرهای یونانی شد. ذات تاسیس دولت شهرها ریشه در تفکرات استقرار دموکراسی داشت. هرچند تمامی دولت شهرها کشور یونان را تشکیل می دادند و همه درون مرز کشور یونان قرار داشتند اما هر دولت شهر از لحاظ نظام سیاسی و حدود و ثغور ارضی مستقل و محدود به مرز خود بود. معروف ترین دولت شهرهای یونان باستان آتن و اسپارت بودند که دو نظام سیاسی متفاوت بر آن دو جامعه حکمفرما بود. نظام سیاسی حاکم بر آتن دموکراتیک بود اما نظام حاکم بر دولت شهر اسپارت نظامی دسپوتیست بود که گاه به صورت «اتوکراسی» (نظام استبدادی فردی) و گاه به صورت نظام بسته «الیگارش» (چندنفره) اداره می شد. پس از نزدیک به سه هزاره به وضوح می توان نظاره کرد که کدام نظام سیاسی برای تک تک انسان ها و جامعه بشری مفید است و کدام نظام سیاسی جامعه بشری به سمت کمال رهنمون می شود و نبوغ انسان را پرورش می دهد. اکثریت قریب به اتفاق افتخارات یونانی که مجموع فلاسفه بزرگ، سیاستمداران بزرگ، معماری، هنر و... را دربر می گیرد در محدوده مرزهای دولت شهر آتن قرار می گیرد که همان طور که اشاره شد نظام سیاسی حاکم بر این دولت شهر یک نظام سیاسی باز و دموکراتیک بود.
اما تا تکوین و شکل گیری دولت شهر آتن به صورت یک جامعه باز و دولت شهر اسپارت به صورت یک جامعه بسته زمانی نسبتاً طولانی سپری شد. در اول فلاسفه برای اینکه بتوانند پیام و رسالت خود را به وضوح در اختیار مخاطب قرار دهند تکلیف خود را با شاعران مشخص و جدا کردند. چون در طول تاریخ تاکنون شعر حالتی تلویحی و چندپهلو داشته و طبیعتاً شعر باید این گونه باشد که اگر اینچنین نباشد دیگر شعر نیست، پس فلاسفه حدود و خط خود را با شاعران مشخص و به جای نظم، نثر را اختیار کردند. پس از اینکه نثر از جانب فلاسفه انتخاب شد و فیلسوف و شاعر از هم تفکیک شدند، فلاسفه به این اصل و موضوع اساسی پرداختند که آزادی چیست؟ یا به عبارتی عامل نبوغ پرور چیست؟ در همان زمان که این جمله دوکلمه یی (آزادی چیست؟) شکل گرفت و حالت یک جمله سوالی پیدا کرد، آزادی نیز محدودیت هایی به خود پذیرفت و شکل قانونمند آزادی رفته رفته به خود گرفت و در گذر زمان عنوان دموکراسی را برای خود اختیار کرد.
شاید برای مخاطب این سوال مطرح شود که آزادی و محدودیت دو نقیض هستند و از لحاظ منطقی در یک مجموعه قرار نخواهند گرفت. محدودیتی که در اینجا به کار می رود از نوع نقیض آزادی نیست بلکه متجانس با آزادی است. آزادی تا محدودیت های قانونی بر خود نپذیرد آزادی نخواهد بود بلکه نوعی حیات جنگلی خواهد بود. در اصل آزادی در شکل خام و خالص آن یک نوع زندگی رمه یی و جنگلی خواهد بود. اما آزادی وقتی به خود محدودیت پذیرفت قانونی خواهد بود و شکل قانونمند آزادی می شود دموکراسی. به عبارتی محدودیت نشان دادن حریم ها است. منظور از محدودیت این است که شخص اول وارد حریم شخصی و قانونی شخص دوم نشود و همین طور شخص دوم وارد حریم خصوصی شخص سوم نشود و این تناسب تا بی نهایت ادامه خواهد داشت و وقتی به صورت کلی به این قضیه نگاه می کنیم، می بینیم حریم شخص اول نیز محفوظ مانده است. پس محدودیت قانونی نقیض دموکراسی نیست بلکه در عمل به وجود آورنده و نگاهبان دموکراسی است.
یونانیان باستان واژه دموکراسی را از دو کلمه «دموس» به معنای «همه مردم» و «کراسی» به معنای «حکومت» استخراج کردند که در کل به معنای حکومت همه مردم است. هر چند معنای «همه» در دموکراسی نخستین یونانی همه اقشار و افراد را در بر نمی گرفت، اما استقرار این نظام جدید فاصله یی فاحش بود با نظام های دسپوتیست بسته سنتی که تمامی جامعه را در اختیار فرد و افرادی محدود قرار می داد. هر چند در نظام سیاسی جدید که آن را دموکراسی می خواندند زنان و بردگان در مواقع رای گیری و نظردهی برای اعمال سیاست و سیاست هایی چه درونی و چه خارجی دخالت داده نمی شدند یا حضور آنها بسیار کم رنگ بود، اما حضور مردان از اقشار مختلف باعث می شد نظر جمعی صورت پذیرد و استبداد و نظر فردی در جوامعی که دارای نظام دموکراتیک بودند شکل نمی گرفت. هر چند در نظام های دموکراتیک یونان باستان به دلیل عدم حضور زنان و بردگان در تصمیمات کلان حکومتی اراده عمومی صورت نمی پذیرفت اما اراده جمعی با حضور مردان از تمامی اقشار جامعه صورت می پذیرفت و اراده جمعی باعث خلق عامل نبوغ پرور یعنی آزادی می شد.
آزادی چیست؟ وقتی این سوال از جانب فلاسفه مطرح شد و انتلکتوئلی آن را فریاد زد، منظور نوع قانونمند آزادی بوده و هست. وقتی پای قانون به میان آمد منظور اعمال محدودیت های لازم و ضروری برای دوام و بقای یک ارزش است. همان طور که پیش از این اشاره شد آزادی در شکل خام و خالص آن نوعی حیات جنگلی و رمه یی است که به درد زندگی و تعالی بشر نخواهد خورد. پس برای اینکه آزادی از حالت و صورت جنگلی و رمه یی خارج شده و به حالت و صورت آزادی انسانی درآید، باید محدودیت ها و باید و نبایدهای ضروری را به خود بپذیرد. پس آنگاه که آزادی باید و نبایدها را به خود پذیرفت برابر است با آزادی انسانی یا دموکراسی، و به عبارتی دموکراسی یعنی آزادی انسانی.
اما چرا در طول تاریخ فلاسفه و دانشمندان گفته اند و نوشته اند آزادی و روشنفکران و آوانگاردها فریاد برآورده اند آزادی؟ باید این مهم همیشه مدنظر قرار گیرد که فلاسفه و روشنفکران جوامع یا جامعه جهانی در طول تاریخ تاکنون یک حداقل بسیار محدود را تشکیل می داده اند و به کار بردن اصطلاحات ثقیل و پرطمطراق فلسفه و علوم سیاسی فقط می توانسته در میان همین جمعیت اندک کاربرد داشته باشد. پس این اقلیت محدود برای اینکه بتواند تمامی اقشار اجتماع را مخاطب قرار دهد و بتواند عقیده و نظر خود را به آنها تفهیم کند به جای واژه دموکراسی از کلمه آزادی که یک اصطلاح عام فهم و مورد قبول عوام است استفاده برده اند.
«اپیکتیتوس»۲ فیلسوف رواقی در یک جمله بسیار کلان و کلی حدود یک فرد را در یک جامعه باز اینچنین شرح می دهد؛ «هیچ انسان بدکاری آزاد نیست.» «حضرت علی» ۳ نیز جامعه باز و حدود یک فرد را در جامعه باز اینچنین توضیح می دهد، «باید ضعیف ترین افراد اجتماع بدون اینکه بلرزند بپرسند.» این دو جمله هر چند بسیار هادی هستند بسیار کلی نیز هستند.
از فحوای کلام آزادیخواهانه فلاسفه پیش از میلاد یونانی، شعار آزادی عقیده، قلم و بیان به عنوان یک شعار اساسی و فراگیر به چشم می آید. وقتی به آنالیز این شعار اساسی یا به عبارتی فنی تر، اساسی ترین سنگ زیربنای دموکراسی می پردازیم بر ما بیشتر و بیشتر روشن خواهد شد که عملی ساختن این شعار چه فرصت و فرصت هایی در اختیار فرد قرار می دهد.
آنگاه که فرد از این آزادی برخوردار باشد که بدون هیچ گونه دغدغه یی دارای عقیده خاص به خود باشد و برای عقاید شخصی اش مورد مواخذه قرار نگیرد و با قلم خود بتواند هر شخص و هر موضعی را در جامعه به نقد بکشد و با زبان موضع خود را نسبت به هر شخص و هر وضع اعلام دارد، این فرصت به صورت برابر در اختیار تمامی افراد اجتماع قرار خواهد گرفت که پست های طراز اول سیاسی را از آن خود سازند و آن گاه که تمامی افراد اجتماع دارای این فرصت برابر باشند تا برای کسب بالاترین پست های سیاسی کشور با هم رقابت کنند بدون شک آن جامعه از نظام بسته سیاسی به نظام باز سیاسی گذار داشته است، بهتر است بنویسیم از نظام اسپارتی به نظام آتنی گذار کرده و از آن پس باید ظهور نبوغ را در آن جامعه انتظار کشید. وقتی فلاسفه نخستین بحث آزادی سه وجهی را پیش کشیدند که شاید از اولین ها «امپدکلس»۴، «پروتاگوراس»۵ (از مشهورترین آثار پروتاگوراس این جمله است، انسان مقیاس همه چیز است) و دمکریتوس بودند، این سه وجه بیشتر سیاست و قدرت را مدنظر داشت. اما این تز و شعار سه وجهی بسیار جامع و شامل است و وقتی جامه عمل به خود بپوشد حوزه بسیار وسیعی را تحت پوشش قرار خواهد داد و نه فقط باعث تعدیل و تقسیم قدرت خواهد شد بلکه به سلطه و برتری جنسیتی نیز پایان خواهد داد و برابری زن و مرد را باعث خواهد شد. در هر جامعه یی آزادی سه وجهی شکل گیرد و پیاده شود مطمئناً رفته رفته حق به حق دار خواهد رسید و دیگر انسان های ضعیف خواهند پرسید و نخواهند لرزید و آدم های بدکار آزاد نخواهند بود.
پس بنیانگذاری دموکراسی توسط فلاسفه یی چون دمکریتوس۶، که کارل ریموند پوپر۷ فیلسوف معاصر او را از «نسل بزرگ» معرفی می کند و استقرار دموکراسی توسط فلاسفه و سیاستمدارانی چون «پریکلیس آتنی»۸ هر سه وجه آزادی به مرور و رفته رفته به خود جامه عمل می پوشیدند و بر جامعه به تعدیل قدرت و در جامعه به تسهیل زندگی می پرداختند. هر چند زنان و بردگان همچنان در دستگاه تصمیم گیری جایی نداشتند اما عملی ساختن اشکال سه گانه دموکراسی به نابودی دسپوتیسم ختم شد. پس از دمکریتوس و پریکلیس و استقرار دموکراسی، افلاطون و ارسطو هر چند دستگاه های بزرگی را علیه دموکراسی و جامعه باز بنیانگذاری کردند و «جمهور»۹ و «سیاست»۱۰ علیه دموکراسی نوشتند اما آنچنان دموکراسی در جان مردم دولت شهر آتن و دیگر دولت شهرهای همسو با آتن جای گرفته بود و آنچنان لذت لطیف و هوای تمیز جامعه باز روح و نبوغ آنها را پرورده بود که دیگر این دستگاه های بزرگ ضدجامعه باز نیز قادر به فریب آنها نبود.
در زمان حاضر برخی از فلاسفه و جامعه شناسان بر این باور هستند که دموکراسی کنونی در جوامع باز با دموکراسی یونانی در عصر باستان بسیار متفاوت است. نگارنده این باور را قبول ندارد. می پذیرم که تفاوت هایی میان این دو وجود دارد اما این تفاوت آنچنان فاحش نیست که این دو را جدا از هم و متفاوت بدانیم. اساساً و طبیعتاً نمی توانند دارای تفاوتی فاحش باشند. در دموکراسی امروزی از لحاظ کمیت دیگر بردگان وجود ندارند و زنان در کنار مردان با داشتن حق رای در تصمیمات یک جامعه باز شرکت دارند. این رشد کمیت مستقیماً به رشد کیفیت در جوامع باز و دموکراتیک ختم می شود. برخی از فلاسفه و جامعه شناسان پدیده ها و نهادهای جامعه باز کنونی را نشانی از ارتقای کیفی دموکراسی کنونی بر دموکراسی یونان باستان می دانند.
این نظریات درست نیست، چون با در نظر گرفتن رشد جمعیت و به وجود آمدن کلانشهرها به نسبت بر تعداد نهادهای مدنی نیز افزوده شده و کمبود یا نبود نهادهای کنونی در دموکراسی باستان یونان دال بر نبود کیفیت یا پایین بودن سطح کیفی نسبت به دموکراسی کنونی نبوده و نیست چون جمعیت و گستردگی حوزه و مرز دولت شهرهای یونانی نهادها و پدیده هایی را درخور دولت شهرها طلب می کرد. نهادهای مدنی دولت شهر آتن در حد و اندازه مرز و جمعیت آتن بود و نمی توان وفور نهادهای مدنی را در کلانشهر نیویورک دلیلی بر بالا بودن سطح کیفی دموکراسی این کلانشهر بر دموکراسی دولت شهر آتن بدانیم. باید موقعیت زمانی را نیز بر دیگر عوامل مرز و جمعیت اضافه کنیم تا بهتر بتوانیم به حل این مساله بپردازیم. برخی دیگر از منتقدان بر این باور هستند که عامل برتری دموکراسی امروزی بر دموکراسی یونان باستان در نوع اخذ آرای شهروندان است.
این افراد بر این باور هستند چون در یونان نوع رای گیری به صورت «رای مستقیم» و آشکار بود و در دموکراسی های امروزی رای شهروندان به صورت «رای غیرمستقیم» و پنهان اخذ می شود این نتیجه را اتخاذ می کنند که کیفیت دموکراسی امروزی در پنهان ماندن رای مردم است. این ایراد نیز از جانب این دست از منتقدان صحیح نیست چون دولت شهرهایی که افلاطون در کتاب «جمهور» رشد لازم آنها را حدود ۵۰۰ خانوار می دانست، نیازی نبود تا این جمعیت برای تصمیم گیری های سیاسی به «رای پنهان» روی آورند. در مقابل برای اخذ رای جمعیت کلانشهرهای کنونی باید از روش رای پنهان استفاده شود.
در پایان دوباره به این موضوع اشاره خواهیم داشت که دموکراسی کنونی با دموکراسی یونان باستان متفاوت نیست بلکه رشد کمی و کیفی همان دموکراسی باعث پیدایش این دموکراسی شده و با حذف سیستم و نظام برده داری و اضافه شدن رای زنان به رای مردان اراده جمعی به اراده عمومی تغییریافته است.
قیصر کللی
پی نوشت ها
۱- هزیود و هومر شاعران نخستین یونان باستان
۲- فیلسوف رواقی رïمی، قرن دوم پیش از میلاد
۳- نهج البلاغه
۴- امپدکلس فیلسوف سیسیلی، قرن ششم پیش از میلاد
۵- پروتاگوراس فیلسوف یونانی از اهالی آبدرا، قرن ششم پیش از میلاد
۶- دمکریتوس فیلسوف یونانی آبدرایی، واضع نظریه اتم، قرن پنجم پیش از میلاد
۷- کارل ریموند پوپر فیلسوف انگلیسی اتریشی الاصل، صاحب کتاب باارزش «جامعه باز و دشمنان آن» قرن بیستم
۸- پریکلیس فیلسوف و سیاستمدار، قرن پنجم پیش از میلاد
۹- جمهور، مشهورترین و تاثیرگذارترین کتاب افلاطون است.
۱۰- سیاست پس از منطق، مشهورترین و تاثیرگذارترین کتاب ارسطو است.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید