جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


وسوسه رسیدن به شهر


وسوسه  رسیدن به شهر
پدیده شهر و امكانات موجود در آن همواره مسحور كننده بوده است؛ چه برای ساكنین آن، چه برای كسانی كه از امكانات زندگی مدرن بی بهره اند.
شهر به عنوان یك مركز و پایگاه اقتصادی همواره در فراهم آوردن امكانات بهتر برای زندگی، قابلیت بیشتری داشته است، چرا كه در آن به دلیل فعالیت های اقتصادی، زمینه های بیشتری برای تمركز امكانات وجود دارد. شاید از این روست كه همواره، جمعیت بسیاری از مردم از مناطق دور و نزدیك به شهر مهاجرت می كنند و در سایه آن به زندگی می پردازند و از امكاناتش بهره می برند.
به عبارتی از روزگاری كه شهرهای كوچك روز به روز گسترش یافتند و به هیأت شهرهای بزرگ در آمدند، همواره عده ای از مناطق مختلف در آن اسكان یافتند و گاه به دلیل فراهم آمدن زمینه های لازم در كثرت شهروندان جای گرفتند و رنگ و بوی شهروند پذیرفتند.
اما هنگامی كه شهرها، در قالب هیولایی به نام كلانشهر در آمدند، بسیاری از افراد پناهجو از مناطق دور به قصد بهره مندی از امكانات بهتر به آنجا مهاجرت كردند و حاشیه نشین شدند.
در واقع حاشیه نشینان زائده همیشگی شهرها بودند و گاه در دل شهرها رخنه كردند و رنگ و رویی موجه یافتند و گاه به عقب رانده شدند و همچنان مهر حاشیه نشینی بر جبینشان می درخشید.
بی تردید، حضور جمعیتی با عنوان حاشیه نشین علاوه بر معضلات شهرهای بزرگ یعنی ترافیك و گرانی و بیكاری و ... همیشه در كنار آنان بود و اتفاقاً مشكلی بنیادین و اساسی برای مدیران شهری قلمداد می شد.
این كه این افراد چرا از نواحی مختلف به حاشیه شهرها مهاجرت می كنند و با امكانات بسیار نامناسب در اطراف شهرها زندگی می كنند، شاید پرسشی اساسی باشد.
توجه به این نكته به زعم بسیاری از صاحب نظران می تواند راه حلی را پیش روی مدیران شهر بگشاید.
●شهر این دنیای فریبنده
فقر منابع مالی و نبود امكانات رفاهی و جاذبه وسوسه كننده شهرهای بزرگ بی تردید می تواند، یكی از مهم ترین عوامل مهاجرت های گسترده باشد.
عده ای كه در روستاها و مناطق دور دست زندگی می كنند، به دلیل فراهم نبودن زمینه ای مناسب برای زندگی، به ناچار به سوی شهرهای بزرگ مهاجرت می كنند و از آنجا كه توان چندانی در فراهم آوردن مكانی مناسب برای زندگی ندارند به ناچار در حاشیه شهرها و موقعیتی نامناسب سكونت می كنند و در پی كار و شغل به داخل شهرها می آیند. بی تردید، مهاجرت این افراد كم درآمد به حاشیه شهرها عوارض فراوانی را به وجود می آورد.
ناهنجاری های رفتاری در آنان به دلیل عدم تجانس فرهنگی با موقعیت جدید و وضعیت نابسامانشان روز به روز گسترش می یابد و معضلی جدی را موجب می شود.
شهرهای بزرگ به دلیل داشتن موقعیت های مختلف اشتغال، این جمعیت را درون خود می پذیرد و این نیروهای آماده را در چرخه های مختلف كار وا می دارند.
اما گرانی ها و هزینه های فراوان، باعث می شود تا این اقشار همچنان در انبوهی از مشكلات غوطه ور شوند و علاوه بر جذب نشدن در بافت كالبدی شهر، ناهنجاری های رفتاری را موجب شوند.
آنان حتی به عنوان شهرنشین پذیرفته نمی شوند، چرا كه همچنان پاسدار فرهنگ و سنن ویژه خودند و در برابر الگوهای جهان جدید، نامطمئن. آنان به دلیل وابستگی های فكری به گذشته شان، قدرت بهره گیری از ظرفیت های شهری بزرگ را ندارند.
اگرچه ممكن است مانند شهروندان یك شهر از تمام امكانات و ابزار و وسایل فراهم شده استفاده كنند و گاه حتی در مقام ارائه كننده این خدمات برآیند، اما حضورشان همواره در درون شهرها، به نوعی با تردید همراه است و شهر به مثابه یك پایگاه مطمئن برای آنها پذیرفته شده نخواهد بود.
●در اثبات مهاجرت
میانگین فاصله روستاهای كشور از نزدیك ترین شهر، ۲۹ كیلومتر است و میانگین فاصله روستاهای كشور از مراكز استان، حدود ۱۳۰ (۲۶/۱۲۹) كیلومتر. شاید این حجم فاصله روستاهای كشور از مراكز شهری بیانگر عدم دسترسی مناطق روستایی از مظاهر زندگی شهری باشد.
بی تردید این حجم فاصله بر توزیع ناعادلانه امكانات و ابزار رفاهی، تأثیر به سزایی دارد. روستاها به عنوان كانون های اصلی مهاجرت فرست به شهرها، همواره از نظر جامعه شناسان دارای اهمیت بودند. شاید نگاهی به بهره مندی این بخش از زیستگاه جمعیتی كشور خالی از لطف نباشد.
اگرچه هم اكنون بیش از ۶۰ درصد جمعیت كشور را جمعیت شهری تشكیل می دهد و حدود ۴۰ درصد جمعیت روستایی نمی تواند تأثیر چندانی در پدید آمدن حاشیه نشینی داشته باشد.
پدیده شهر و امكانات موجود در آن همواره مسحور كننده بوده است؛ چه برای ساكنین آن، چه برای كسانی كه از امكانات زندگی مدرن بی بهره اند. شهر به عنوان یك مركز و پایگاه اقتصادی همواره در فراهم آوردن امكانات بهتر برای زندگی، قابلیت بیشتری داشته است، چرا كه در آن به دلیل فعالیت های اقتصادی، زمینه های بیشتری برای تمركز امكانات وجود دارد. شاید از این روست كه همواره، جمعیت بسیاری از مردم از مناطق دور و نزدیك به شهر مهاجرت می كنند .
اما با مروری بر آمار می توان، این نظریه را مورد تردید قرار داد. بیش از ۱۰ درصد از جمعیت كل كشور حاشیه نشین اند. البته نه تنها در كلان شهرها، بلكه در تمامی شهرهای كشور و به ویژه شهرها بزرگ.
این آمار می تواند نگران كننده باشد .شاید مروری بر امكانات فراهم آمده در مناطق روستایی كشور، موجب روشن تر شدن برخی از نظریات باشد.
علاوه بر وجود منابع مالی در روستاها بی تردید وجود امكانات فرهنگی، ورزشی وهنری می تواند نقش بسزایی در بالندگی مناطق روستایی و عدم مهاجرت ساكنان آن مناطق به شهرها باشد؛ امكاناتی نظیر وجود ابزار ورزشی، وسایل فرهنگی و دسترسی به امكانات هنری.
براساس آمار به دست آمده از مراكز فرهنگی موجود در روستاهای كشور در سال ۸۳ در حدود ۴/۳۵ درصد روستاهای كشور فاقد هرگونه كتابخانه و به تبع كتاب برای امانت هستند.
در ۶/۶۴ درصد روستاها، كتابخانه یا كتابخانه به صورت مستقل یا وابسته به مدرسه و مسجد یا سایر مراكز فرهنگی وجود دارد. شاید براین اساس طبیعی به نظر برسد كه ۵/۶۴ درصد از جمعیت روستایی كشور اصلاً كتاب نمی خوانند.
این در حالی است كه ۹/۴۹ درصد از كتابخانه های موجود در روستاهای مختلف متعلق به مدرسه روستاست.
از سویی ۴۰ درصد روستاهای كشور فاقد هرگونه امكانات تخصیص یافته به امر ورزش جوانان و نوجوانان روستایی است.
در ۷/۵۰ درصد روستاهای كشور نیز تنها امكان موجود برای ورزش، صرفاً یك زمین خاكی است كه به منظور انجام فوتبال یا والیبال از سوی اهالی به این امر اختصاص یافته و تسطیح شده است.
۵/۴ درصد روستاهای كشور نیز دارای زمین چمن یا آسفالته برای فوتبال یا والیبال و یا سایر رشته های ورزش هستند. ۸/۴ درصد روستاهای كشور نیز سالن سر پوشیده ورزشی دارند.
با این وصف، در حدود ۳/۹ درصد روستاهای كشور از امكانات نسبتاً مناسب برای ورزش جوانان و نوجوانان برخوردارند.
در این روستاها سالن سرپوشیده ورزشی و یا زمین چمن یا آسفالته برای ورزش وجود دارد. اما ۷/۹۰ درصد روستاهای كشور یا اصلاً امكانات ورزشی تخصیص یافته ای برای ورزش ندارند و یا صرفاً زمین خاكی به صورت موقت توسط خود اهالی به این امر اختصاص یافته است. این تنها بررسی آماری دو گونه از فعالیت های فرهنگی- ورزشی بود.
شاید وجود چنین تنگناهایی در امكانات تفریحی و فرهنگی كه نمونه كوچكی است از موارد مشابه، بیانگر جلای وطن بسیاری از جوانانی باشد كه از مناطق دور به حاشیه شهرها پناه می آورند تا در سایه حضور در حاشیه شهرها، از امكانات آن بهره مند شوند.
●جاذبه های شهر
اما جاذبه شهرها، تنها در فراهم آوردن امكانات فرهنگی و هنری و یا ورزشی نیست. شهر، به خودی خود جذابیت های پیدا و پنهان بسیاری دارد. پرسه زدن در خیابان ها و گذرها، استفاده از امكانات مختلف فرهنگی شهرها و بهره مندی از مزایایی كه شهرها در اختیار شهروندانش می گذارد، هم به نوعی می تواند دلیلی باشد برای جذابیت یك شهر.
براساس همان بررسی ۵/۹ درصد از روستائیان برای استفاده از سینما و تئاتر به شهرهای مجاور خود سفر می كنند.
از سویی ۶/۱۶ درصد از روستائیان به دلیل استفاده از پارك ها یا شهر بازی ها به شهر می روند و در حدود ۲/۲۷ درصد از آنان، دلیل مسافرتشان به شهر، گردش در خیابان ها و بازار و شهرهاست. ۳ درصد از روستائیان نیز برای رفتن به ورزشگاه ها به شهر می آیند و ۷/۳ درصد از آنها نیز برای دیدن نمایشگاه و موزه سفر می كنند. شاید جالب باشد كه دوباره این آمار را مرور كنیم.
بیشترین دلیل مسافرت روستائیان به شهر را پرسه زدن در خیابان ها و بازارها تشكیل می دهد. شاید این نكته مبین واقعیت هایی باشد. جاذبه شهر برای روستائیان كمتر در مراكز فرهنگی- هنری است، بلكه آنان به منظور سپری كردن اوقات و گردش به شهر می آیند و در واقع شهر به مانند یك محل تفریحی، سرشار از جاذبه ها و دیدنی های گوناگون و جالب توجه است. اساساً شهرنشینی و مفهوم آن، برایشان جذابیت دارد. حال اگر در كنار آن فعالیت اقتصادی هم بتوان انجام داد، اتفاق قابل توجهی است.
●جستن راهی نو
براساس یافته ها ۱۵ درصد جمعیت شهرهای بزرگ و شهرنشین ها، حاشیه نشین هستند. این رقم جمعیتی ۵/۷ میلیون نفری را در بر می گیرد. بدیهی است كه بسیاری از این افراد كه در مناطق حاشیه ای زندگی می كنند، افرادی هستند كه عمدتاً از مناطق محروم به اطراف شهرها كوچ كرده اند، بنابر این می توان تصور كرد كه به لحاظ فرهنگی چه هزینه هایی برای شهر مقصد به همراه دارند.
معضل حاشیه نشینان علاوه بر فراهم آوردن فضاهای ناهنجار اقامتی و زیستی در اطراف شهرها، موجب می شوند تا درون شهرها نیز چهره ای ناپسند یافته و همواره حضورشان در نقاط مختلف شهر در قالب افراد متكدی و... دیده شوند.
از سویی دولت برای حل مسكن حاشیه نشینان قصد دارد تا با ساخت خانه های دولتی، فضایی مناسب برای اسكان آن جمعیت فراهم آورد. این نكته تنها مربوط به پایتخت نیست. در شهرهایی چون كرمانشاه، بندرعباس، زاهدان، سنندج و تبریز علاوه بر استفاده از اعتبارات داخلی، از وام بانك جهانی برای ساماندهی سكونتگاه های حاشیه نشینان استفاده می كنند.
از سویی قرار بود تا پایان سال ۲۰۰۵ میلادی، حدود ۵/۴ میلیون حاشیه نشین اسكان یابند، اما آمار دقیق و رسمی در این مورد به دست نیامده است. این كه تا چه اندازه اقدامات دولت و شهرداری ها در ساماندهی این معضل با موفقیت همراه بوده هنوز مورد بررسی است.
هم اكنون تهران با بیش ۵/۱ میلیون نفر، مشهد با ۷۰۰ هزار نفر، اصفهان و تبریز با ۴۰۰ هزار نفر جزو شهرهایی هستند كه بیشترین حاشیه نشین را به گرد خود جمع كرده اند.
شاید زدودن چهره شهر از آلودگی های فرهنگی- اجتماعی و ساماندهی كسانی كه هر ساله به شهرهای بزرگ مهاجرت می كنند، كار چندان آسانی نباشد، اما انگار برای حل این مشكل راهی نو باید پوئید و طریقی جدید جست.
عباس ثابتی راد
منبع : روزنامه همشهری