شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


نمی خواهم انگلیسی بخوانم


نمی خواهم انگلیسی بخوانم
«من نمی خواهم به انگلیسی بخوانم، چون نه واقعی است و نه صادقانه. برای من مهم است كه احساسم را به زبان مادری ام بیان كنم.»
خوانس (Juanes) یكی از بزرگترین و محبوبترین ستارگان موسیقی پاپ و راك آمریكای لاتین، محسوب می شود و با چهره هایی چون ریكی مارتین، مارك آنتونی و شكیرا در یك سطح قرار دارد، اگر چه شاید كارهایش از لحاظ سبك، تا اندازه ای متفاوت باشد و بیشتر رنگ و بوی موسیقی راك داشته باشه تا موسیقی پاپ.
نام خوانس كه به خاطر مضمون ترانه هایش به باب دیلن كلمبیا شهرت پیدا كرده است، تا همین یكی دو سال پیش در كشورهای اروپایی چندان شناخته شده نبود، با وجود اینكه در همان زمان هم یكی از موفق ترین خوانندگان و هنرمندان آمریكای جنوبی محسوب می شد، دوازده جایزه Grammy Latin كسب كرده بود، شمار زیادی از ترانه هایش در كشورهای اسپانیایی زبان در صدر رده بندی ترانه های پرفروش روز قرار گرفته و عكس او نیز جلد بسیاری از نشریات معروف بین المللی را مزین كرده بود.
اسم خوانس در كشورهای اروپایی زمانی سر زبان ها افتاد كه مجله معتبر آمریكایی Time او را در فهرست یك صد چهره پرنفوذ جهان قرار داد.
خوانس در شهر مدلین به دنیا آمد. هفت ساله بود كه از پدر و برادرهای بزرگترش، نوازندگی گیتار را یاد گرفت. از همان وقت نه تنها شیفته این ساز كه عاشق طیف گسترده نوای موسیقی آمریكای لاتین شد، از بولروس گرفته تا تانگو. جنگ داخلی خانمانسوز در كلمبیا و خشونت هایی كه هنوز هم جزیی از زندگی روزمره كلمبیایی ها است، تاثیری قوی بر روح و ضمیر خوانس و همچنین ترانه هایش گذاشته است.
چریك های شورشگر كلمبیایی یكی از خویشاوندانش را به گروگان گرفتند و به قتل رساندند، یكی از دوستان نزدیك خوانس در نزدیكی یك كلوب به ضرب گلوله كشته شد و مرگ پدر خوانس بر اثر ابتلا به بیماری سرطان هم ضربه ای شدید به او وارد كرد. شكی نیست كه همین رویدادهای تلخ باعث شد كه خوانس در همان سنین نوجوانی شیفته موسیقی هوی متال شود و به صف طرفداران پروپاقرص گروه پرآوازه متالیكا بپیوندد.
خوانس در سن ۱۴ سالگی به همراه چند تا از دوستانش، یك گروه هوی متال تشكیل داد به اسم Ekhymosis كه ۱۱ سال تمام فعالیت داشت و نه تنها اسم و رسمی در كلمبیا به هم زد، بلكه توانست طی ۱۱ سال، ۷ آلبوم منتشر كند.
در سال ۱۹۹۹ خوانس تصمیم گرفت كه راهی تازه را در پیش گیرد و به همین خاطر با یك گیتار و یك چمدان عازم لس آنجلس شد تا تجربیات تازه ای به عنوان آهنگساز، ترانه سرا و خواننده كسب كند. گوستاوو سانتااولالا یكی از تهیه كنندگان معروف موسیقی آلترناتیو آمریكای لاتین به طور اتفاقی یك نمونه كار خوانس را شنید و چیزی نگذشت كه قراردادی بین خوانس و شركت سوركو بسته شد. در اكتبر سال ۲۰۰۰ میلادی خوانس اولین آلبومش را منتشر كرد؛ آلبومی به اسم Jijate Bien (خوب گوش كن) كه در موسیقی قطعات آن، صدای جذاب گیتار با ریتم های آمریكای لاتین پیوند خورده اند. خوانس در ترانه های این آلبوم از خشونت روزمره در وطنش، بی عدالتی های اجتماعی و مرگ عزیزانش می خواند.
دقیقاً همین مضامین بود كه مردم كشورش را تحت تاثیر قرار داد و سبب شد كه این آلبوم ده هفته تمام در صدر رده بندی آلبوم های پرفروش روز كلمبیا قرار گیرد. مدت كوتاهی پس از این موفقیت، خوانس پا به عرصه بین المللی گذاشت و در اواسط سال ۲۰۰۱ نامزد دریافت ۷ جایزه Grammy Latin شد.
جالب توجه اینكه نامزدی دریافت چنین جایزه معتبر و مهمی خود خوانس را چنان غافلگیر كرد كه در لحظه اول ترجیح داد، در مراسم اعلام برندگان و اعطای جوایز شركت نجوید، از ترس اینكه نكند در گرداب ستارگان پرآوازه كه در این مراسم حضور پیدا می كنند، غرق شود.
اما او سر آخر در این مراسم شركت كرد و سه جایزه Grammy Latin هم به دست آورد. از همان سال بود كه شهرت خوانس از مرزهای آمریكای لاتین هم فراتر رفت و ایالات متحده را فتح كرد. در ماه مه سال ۲۰۰۲ دومین آلبوم خوانس انتشار پیدا كرد؛ آلبومی تحت عنوان Un Dia Normal (یك روز عادی) كه قطعات آن در مقایسه با آلبوم اول كمی شادتر است، چه از لحاظ مضمون ترانه ها و چه از لحاظ موسیقی. خوانس در ترانه های این آلبوم بیش از همه به موضوعاتی اجتماعی چون ارزش های اخلاقی و اجتماعی، خانواده، معنویات و انسان دوستی می پردازد. در این آلبوم كه در كلمبیا، مكزیك، اسپانیا و حتی آمریكا چندین جایزه صفحه پلاتین نصیبش شد، هم قطعات آرام گنجانده شده و هم قطعات پرشور و حال راك.
آلبوم «یك روز عادی» كه نامزد دریافت پنج جایزه Grammy Latin شده بود، هر پنج جایزه را دریافت كرد، جایزه شبكه MTV به بهترین خواننده مرد آمریكای لاتین را برای خوانس به ارمغان آورد و تاكنون نیز بیش از ۲ میلیون بار در سراسر دنیا به فروش رفته است. یكی از قطعات موفق و پرفروش این آلبوم كه در قالب سی دی تك آهنگی هم منتشر شد، ترانه ای است به نام La Camisa Negra (پیراهن سیاه).
درخور توجه این كه نوفاشیست های ایتالیا كه اكثراً پیراهن سیاه بر تن دارند، از عنوان این ترانه سوءاستفاده كردند و آن را به گونه ای سرود خود تلقی كردند. اما خوانس ضمن ابراز انزجار از چنین فكر و تصوری اعلام كرد كه پیراهن سیاهی كه در این ترانه از آن یاد می شود، پیراهنی است كه انسانی در سوگ عشق از دست رفته اش به تن كرده. خوانس دو سال بعد از انتشار دومین آلبومش برای نخستین بار راهی اروپا شد و تور گسترده ای در كشورهای اروپایی از جمله آلمان، فرانسه و انگلیس برگزار كرد. این خواننده ۳۳ساله كلمبیایی در ماه مه همان سال ضبط قطعات سومین آلبومش را شروع كرد، آلبومی تحت عنوان Mi Sangre (خون من) كه با استقبال درخور توجه منتقدان موسیقی به ویژه در آمریكای لاتین و ایالات متحده روبه رو شد و سه جایزه Grammy Latin دریافت كرد.
منبع: دویچه وله
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید