شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

هراس از خروج داوطلبانه


هراس از خروج داوطلبانه
● بررسی اخراج اصلاح طلبان در ۲۷ خرداد ۸۴
از فردای ۲۷ خرداد ۸۴ و پس از انتخابات، ناگهان اصلاح طلبان دریافتند که دیگر در درون دولت جایگاهی نخواهند داشت. از آن پس تا سوم تیر هر آنچه کردند برای بازدارندگی بود و چنانچه دیدیم فایده ای هم نداشت. اصلاح طلبان طبق یک برنامه حساب شده از قدرت اخراج شده بودند. این به معنای پایانی بود برای اصلاح طلبانی که تاکتیک خروج بهنگام را نیاموخته بودند تا مبادا روزی به اخراج اجباری تن دردهند.
از هنرهای سیاستمداران یکی نیز تشخیص زمان مناسب برای ورود به حکومت یا خروج از آن است. بسیار دیده شده که در کشورهای مختلف یک حزب به خروج از یک ائتلاف سیاسی اقدام می کند یا وزرای خود را از درون دولت ائتلافی بیرون می کشد یا حتی با خروج از پارلمان، موجب انتخابات زودرس می شود.
اینها نه فقط در حکومت های دموکراتیک که در کشورهای در حال گذار به دموکراسی نیز به عنوان تاکتیک مورد استفاده گروه های سیاسی قرار می گیرند. اما چگونه است که در ایران شاهد اینگونه خروج ها نیستیم. آیا این به خاطر آن نیست که گروه های سیاسی در هراس آنند که خروج از حکومت منجر به اخراج دائمی شان از نظام سیاسی شود؟ این همان ترسی است که بن بست اصلاحات را موجب شد.
● حکایت خروج ها و اخراج ها
آنجا که خروج به موقع رخ ندهد اخراجی را در پی خواهد داشت. این را می توان در تاریخ ۸ ساله اصلاح طلبان به وضوح ردیابی کرد. شاید برای شروع بد نباشد از وزارت عطاءالله مهاجرانی و مصطفی معین بگوییم که حکایتی آموزنده است.
اگر مهاجرانی خروج داوطلبانه از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را پذیرفت حداقل مزیتش آن بود که اصلاح طلبان توانستند وزیر نسبتاً مقتدری را چون احمد مسجدجامعی جایگزین او کنند. بهترین زمان خروج داوطلبانه معین اما پس از ۱۸ تیرماه ۷۸ بود یا سالی پس از آن. حداقل این امکان وجود داشت که در دور دوم ریاست جمهوری خاتمی وزیری دیگر جایگزین شود و معین در اعتراض به سرانجام نرسیدن پرونده دانشجویان استعفا دهد.
این می توانست پایگاه اجتماعی بسیار قوی تری را برای وی تدارک ببیند که در انتخابات ریاست جمهوری به کار آید. اما عدم خروج به موقع وی (همچون مهاجرانی) باعث شد که خروج از کابینه بر وی تحمیل شود. استانداران نیز در آن تاریخ طی نامه ای تهدید به استعفا کردند. اما نه خاتمی داوطلبانه خارج شد و نه استاندارانش.
گویی محافظه کاران نیز می دانستند که خروج از دولت تنها در حد حرف و تهدید کلامی است که وقعی نمی نهادند و اهمیتی نمی دادند. در آن هنگام عدم خروج اصلاح طلبان از قدرت نهایتاً به اخراجشان در جریان انتخابات سال ۸۴ انجامید. خروج داوطلبانه و اصلاح طلبانه خاتمی از قدرت ضمن احترام به قوانین نظام و سایر شئون آن، می توانست به احیا و نوزایش جنبش اصلاح طلبی منجر شود و اصلاح طلبان را از شکست برهاند. نمونه دیگر مربوط به مجلس ششم بود. اصلاح طلبان با اینکه صلاح را در خروج داوطلبانه از مجلس می دیدند اما این خروج را از حد نمایشی و نمادین بیشتر عملیاتی نکردند.
بیش از بیست روز تحصن بی ثمر در مجلس و یک استعفای نمایشی و در نهایت مشغول شدن به لوایح بودجه، نهایت جسارت ایشان در امر اعتراضی بود. نتیجه اش نیز چیزی نبود جز اخراجشان از مجلس در جریان انتخابات مجلس هفتم. رد صلاحیت های مجلس هفتم اما یک ضرر دیگر نیز برای اصلاح طلبان داشت و آن اینکه از میان رد صلاحیت شدگان دیگر کسی نمی توانست یک سال پس از آن کاندیدای ریاست جمهوری شود و این حسرت بر دل اصلاح طلبان ماند که اگر محمدرضا خاتمی داوطلبانه از کاندیداتوری مجلس هفتم کناره گیری می کرد شاید به جای مصطفی معین او می توانست گزینه اصلی و نهایی اصلاح طلبان در دور نهم انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۴ باشد.
در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ اگر سه خروج داوطلبانه رخ می داد سرنوشت انتخابات بدین گونه رقم نمی خورد. اول خروج داوطلبانه کروبی و انصراف وی از انتخابات به نفع مصطفی معین بود که حامیان معین در میان اصلاح طلبان بیشتر بودند. پس اگر کروبی خارج نشد، این معین بود که می بایست پس از رد صلاحیت و تایید دوباره، از کاندیداتوری انصراف می داد و باز هم اگر معین خارج نشد، هاشمی می بایست به توصیه عباس عبدی گوش فرا می داد و در میانه دو مرحله انتخابات صحنه را به نفع رویارویی کروبی و احمدی نژاد ترک می گفت.
هر یک از اینها اگر اتفاق می افتاد اصلاح طلبان در آن روز پیروز میدان بودند. پیچیدگی و حساسیت فراوان انتخابات اما این فراست و هوشیاری را از اصلاح طلبان ربود. اما شاید بد نباشد که در میانه این تجربیات از یک خروج داوطلبانه واقعی نیز یاد کنیم و آن خروج هاشمی رفسنجانی بود از مجلس ششم. خروج او از آن مجلس کاملاً تاکتیکی و حساب شده بود و زمینه حضور وی را در سال های بعد و با قدرت بیشتر فراهم می کرد. از حسن اتفاق مهاجرانی نیز که به موقع از دولت کنار کشید از نزدیکان هاشمی بود. گویی راست مدرن در ایران بیشتر با تاکتیک های خروج به موقع مانوس است تا چپ مدرن.
● یک مقایسه اشتباه
اصلاح طلبان ایران همیشه از تجربه استعفای دولت موقت به بدی یاد می کنند. به زعم ایشان استعفای بازرگان از نخست وزیری باعث کنار گذاشته شدن وی و همراهانش از نظام سیاسی ایران شد.
از این زاویه اگر وی کمی تحمل و مدارا می کرد، می توانست درون حکومت باقی بماند. اگرچه اصلاح طلبان کنونی ایران خود روزگاری بانی استعفای بازرگان شده بودند اما کابوس درافتادن به سرنوشت بازرگان همیشه دامن گیر ایشان بوده است. انتخاب بازرگان در آن روزگار میان ماندن حداقلی در حکومت از یک سو و خروج از قدرت از سویی دیگر نبود.
پس مقایسه دوران بازرگان با حال حاضر اصلاح طلبان قیاس مع الفارق است. وی با خروج به موقع از قدرت، بقای راهش را ضمانت کرد. پس از آن نیز در انتخابات اول ریاست جمهوری و مجلس نقش فعال داشت و به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس اول راه یافت. این نشان می دهد که خروجش خروجی تاکتیکی بود و نه قهر با نظام سیاسی برای ترک همیشگی حکومت که حکومت را حق مردم می دانست و حق را نیز نمی توان ترک گفت.
● ضرورت خروج بهنگام
تاکتیک خروج بهنگام از قدرت، اقدام علیه حاکمیت یک نظام سیاسی به معنای یک حرکت ضدقانونی یا ساختارشکن نیست. خروج از حکومت (دولت یا مجلس) به معنای خروج از نظام سیاسی نیست. این نیز از اهداف محافظه کاران بود که چنین القا کنند که هر نوع استعفا یا خروجی از مجلس و دولت، یک حرکت معاندانه محسوب می شود.
در حالی که اینطور نبوده و نیست. در چارچوب اصلاح طلبی و قانون و با رفتار مسالمت جویانه نیز می توان در مواقع بن بست به ترک دولت یا مجلس اقدام کرد بی آنکه نظام سیاسی را زیر سوال برد. یک خروج بهنگام از قدرت می تواند به بقای بلندمدت بینجامد و عدم خروج به موقع در عوض سرنوشتی جز اخراج و حذف در پی ندارد.
خروج داوطلبانه از قدرت برای جلوگیری از اخراج است و چون هزینه اخراج برای اصلاح طلبان بالاست، خروج به موقع می تواند با هدف کمینه سازی هزینه ها و تداوم بقا صورت گیرد. در واقع خروج زمانی مفید است که به بازسازی پایگاه های اجتماعی از دست رفته بینجامد و این نیز زمینه ساز حضوری دوباره و بااقتدار در قدرت شود. خروج داوطلبانه همچنین می تواند با هدف بازسازی رابطه ها و تشکیلات صورت گیرد که این نیز ائتلاف ها و اتحادهای جدیدی به دنبال خواهد داشت.
نکته مهمتر آنکه خروج اصلاح طلبانه یک تاکتیک است و در چارچوب استراتژی های اصلاح طلبانه قرار می گیرد و به هیچ وجه مانند خروج تحریمیان رادیکال ساختارشکن نیست. پس نباید خروج را در چارچوب مفهوم رادیکالیسم تفسیر کرد. در حقیقت مفهوم «خروج در حکومت» متفاوت از مفهوم «خروج بر حکومت» است که اولی اصلاح طلبانه و دومی رادیکالی است.
اکنون که در سالگرد اخراج اصلاح طلبان از قدرت قرار داریم، بازبینی تجربیات گذشته می تواند چراغی برای راه آینده باشد. هر ورودی به قدرت روزی به خروجی می انجامد که اگر این خروج، دموکراتیک و مثلاً به دلیل شکست انتخاباتی نباشد پس بهتر است که تبدیل به خروجی زودهنگام و داوطلبانه شود.
محافظه کاران نیز باید عادت کنند و بپذیرند که موانعی که ایجاد می کنند ممکن است باعث یک شرایط سیاسی ناشی از خروج اصلاح طلبان از قدرت شود. از سویی دیگر هر اتفاقی منجر به بی ثباتی نظام سیاسی نمی شود و موجودیت آن نظام را به خطر نمی اندازد به شرط آنکه خروج کنندگان بتوانند باردیگر به صورت دموکراتیک ورودی به قدرت داشته باشند. این همان اتفاقی است که در غرب بارها رخ می دهد بدون آنکه ثبات نظام های سیاسی آن سامان با چنین شرایطی مواجه شود.
عماد بهاور
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید