چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


تاریخیگری در علم اقتصاد


تاریخیگری در علم اقتصاد
مشاهدات بسیاری حاکی از آن است که در ربع قرن اخیر، دامنه روی آوردن به رویکرد تاریخی در علوم اجتماعی و انسانی بسیار زیاد شده به طوری که این رویکرد در دهه ۹۰ به اوج خود رسید. ظهور جامعه شناسی تاریخی، رویکرد تاریخی قومی در انسان شناسی، تاریخیگری جدید در نظریه ادبی، مکتب تاریخ حقوقی ویسکانسین و نهادگرایی در اقتصاد و علم سیاسی از جمله نشانه های نفوذ این رویکرد در این زمان است. در اینجا، به وجود گرایش اقتصاددانان به تاریخیگری می پردازیم.
رویکرد غیر تاریخی اصل ترین رویکرد اقتصاد نئوکلاسیک است. همه اقتصاد دانان شیکاگو، غیر تاریخی می اندیشند. جدایی اقتصاد از تاریخ با کار مارژینالیست هایی مانند آلفرد مارشال آغاز گردید و با کمبریجی هایی مانند کینز تداوم یافت. این رویکرد در مکتب شیکاگو و با فریدمن و نایت در دهه ۱۹۵۰ به اوج خود رسید. تاریخیگری اصولاً در حوزه های دگر اندیش اقتصاد مشاهده می شود. اقتصاد نهادگرا یکی از این حوزه هاست که در سطح گسترده ای از آن استفاده می کند. اما، در این حوزه نیز تردید های جدی وجود دارد. رونالد کوز در مسأله هزینه اجتماعی (۱۹۶۰) درباره روش تحلیلی که به کار گرفته است می گوید: «روش مناسب تر آن است که تحلیل های خود را با تقریب زدن و نزدیک شدن به وضعی که در عمل وجود دارد آغاز کنیم و آثار تغییرات سیاستی مورد نظر را بررسی کرده و مشخص کنیم که آیا در مجموع وضع جدید بهتر از وضع اولیه است یا نه». بدین ترتیب روش کوز به عنوان اقتصاد دان نهادگرای جدید از تحلیل تاریخی بی بهره است.
در دهه ۸۰ رویکرد و رشته ای به نام «تاریخ سنجی» (Cliometrics) ظهور کرد که رشد آن در اقتصاد تا حدودی تأمل بر انگیز است؛ تاریخ سنجی رشته ای است که از نظریه اقتصادی، ابزارهای اقتصادسنجی و آمار برای مطالعه تاریخ یک اقتصاد معین استفاده می شود. رابرت فوگل و داگلاس نورث، به عنوان ۲ مورخ اقتصادی برنده جایزه نوبل در سال ،۱۹۹۳ اصلی ترین نقش را در تکامل تاریخ سنجی ایفا کردند. به نظر فوگل، تاریخ اقتصادی سهم معناداری در شکل گیری نظریه اقتصادی دارد و نادیده انگاری تاریخ به سوء فهم مسائل اقتصادی منجر می گردد.
به نظر نورث، مطالعه تاریخی اقتصادی در عین حال که ما را از گذشته با خبر می کند در فهم تغییرات اقتصادی نیز توانمندمان می کند. از دید نورث، تاریخ اقتصادی تلاشی است برای توضیح الگوهای مختلف رشد، رکود و زوال جوامع در طول زمان و کنکاش درباره این که برخوردهای منتج از کنش های متقابل آدمیان، چگونه به نتایج متفاوتی منتهی می شود. اهمیت تاریخ در نظر نورث به این است که حال و آینده از طریق استمرار نهادهای یک جامعه به گذشته پیوند می خورند. تاریخ، حکایت تحول نهادی و تحدید انتخاب های آدمی است. از آنجا که نهاد اصلی ترین عاملی است که اقتصاد نئوکلاسیک از آن چشم بسته است بنابراین برای مطالعه نهادها، تاریخیگری رویکردی اجتناب ناپذیر است. احیای تاریخ سنجی، احیای روش شناسی اقتصادی نوینی برای تبیین نهادها در فرآیند تاریخ و تأثیر این نهادها بر عملکرد اقتصادی است. مسأله اصلی عبارت است از تغییرات نهادی و تغییرات نهادی جز در بطن تاریخ فهمیده نمی شوند.
به نظر نورث، اقتصاد رایج با ۲ چالش اساسی روبه روست
۱) مسأله اصلی اقتصاد نئوکلاسیک، تخصیص منابع در هر لحظه معین از زمان است و لذا تحلیل اساساً ایستاست.
۲) تخصیص منابع در شرایط بدون اصطکاک صورت می گیرد، یعنی شرایطی که یا نهادها وجود ندارند و یا در صورت وجود اهمیت چندانی ندارند. نورث در جای جای کتاب نهادها، تغییرات نهادی و عملکرد اقتصادی، از «تاریخدانان» به جای «اقتصاددانان» و برعکس استفاده می کند. دیدگاه های فوگل و نورث با آرای پائول دیوید و برایان آرتور، که مفهوم «وابستگی به مسیر» را در نظریه نهادی وارد نمودند، ادغام گردید. از این پس مفاهیم متعددی وارد علم اقتصاد و تحلیل های آن شدند؛ تعادل های چندگانه، بازده های فزاینده، نظریه های اشوب، مدل های رشد در ونزا، پویایی های غیر خطی و روایی زمان و تغییر با الهام از نظریه تکامل، از جمله ابزارهای تحلیلی نوین در اقتصاد نهادگرای جدید و اقتصاد نئوکلاسیک است که تبییت تاریخی را در اقتصاد به اوج رسانده اند. در جهان معاصر، زمان، تغییر و تاریخ به بخش تفکیک ناپذیری از گفتمان اقتصاد تبدیل شده است.
حمید پاداش
منبع : روزنامه ایران