چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

دو فلسفه سیاسی؛ دو رادیکالیسم و آزمون انتخابات


دو فلسفه سیاسی؛ دو رادیکالیسم و آزمون انتخابات
انتخابات مجلس هشتم هم رای به رادیکالیسم بودو هم رای به محو آن. این حکم معرفت‌شناسانه که ظاهرا پارادوکسیکال می‌نمایاند، فی‌الواقع در لا‌یه‌های پراتیک اجتماعی خود، معنای موسعی را یدک می‌کشد. در انتخابات مجلس هشتم، رادیکالیسم جناح دوم خرداد، رای نیاورد.
از این امر شاید این چنین تاویل شود که جامعه از رادیکالیسم بیزار است، اما رای به اصولگرایان چه می‌شود؟ آیا اصولگرایان در معنای لیبرالی که جناح چپ به آن نظر دارد <معتدل> و <میانه‌رو> محسوب می‌شوند؟
واضح است که چنین نیست واصولگرایان درباب مسائل ایدئولوژیک و سطوح سیاست داخلی و خارجی، رادیکال‌ترین مواضع را دارند. بنابراین آنچه که باید مدنظر قرار گیرد رای به مبانی هویتی‌ای است که رادیکالیسم اصولگرایانه بر شالوده آن استوار می‌شود و این مبانی هویتی درست نقطه مقابل چارچوب تئوریکی است که رادیکالیسم دوم خرداد از آن منبعث می‌گردد.
رادیکالیسم اصولگرایانه، ابتناء بر <سنت> دارد. مراد از سنت در اینجا صرفا گزاره‌ای جامعه‌شناختی که معطوف به شرح <وضعیت زیستی> یا یک <جهان‌بینی خرد> است، نیست بلکه در یک سویه فلسفی که ربط وثیقی با ساحت معنایی دیانت دارد موضوعیت می‌یابد از این حیث رادیکالیسم اصولگرایانه، مانند رادیکالیسم دوم خرداد، بی‌بنیاد نیست. با این وصف پرسش مهمی قابلیت طرح دارد، چرا رادیکالیسم جناح دوم خرداد بی‌بنیاد است؟
پاسخ مشخص است؛ مگر می‌شود <لیبرال> بود و تواما رادیکال؟ مگر می‌شود دستی بر آتش فلسفه سیاسی لیبرالیستی داشت و تواما دعاوی رادیکالی را طرح کرد که متضمن دگرگونی‌های تام معنایی و پراتیک باشد؟
اینچنین بود که روایت رفرمیستی دوم خرداد، بی‌پای و بست راه مفارقت از لا‌یه‌های فلسفی انقلا‌ب و بار معنایی یک جامعه را یدک کشید.به بیان دقیق‌تر آنچه که مطمح نظر تئوریسین‌های دوم خرداد بود، رادیکالیسمی محسوب می‌شد که با مدل غالب تغییرات اجتماعی در ایران هم‌خوانی نداشت.
بنابراین واکنش طبیعی جامعه بایکوت این جناح در هنگامه انتخابات بود. امری که تاکنون بارها به منصه ظهور رسیده است.
نه از لحاظ فلسفی و جامعه‌شناختی ونه از حیث روندهای جاری و ساری سیاسی، رادیکالیسم دوم خرداد، فاقد بنیاد معرفتی مستحکم و مبنای عمل اجتماعی بود و با آنچه که سرستیز داشت <محکمات اجتماعی> و <انتزاعیات فلسفه اسلا‌می> بود، نه انحراف از ذات معنایی انقلا‌ب اسلا‌می. چه آنکه، رادیکالیسم جناح دوم خرداد خود انحرافی از مبنایی هستی‌شناختی و فلسفی انقلا‌ب اسلا‌می و یک التقاط تمام عیار بود.
جمع میان لیبرالیسم و رادیکالیسم از سوی آنان، از حیث تئوریک چنان بی‌بنیاد و گاه طنز آلود می‌نمود که آگاهان یا نیشخندی مطایبه آمیز می‌زدند یا انگشت حیرت به دهان می‌گرفتندکه یاران به کجا می‌روند؟ طرح موضوعاتی چون توسعه سیاسی و جامعه مدنی که بالذات مفاهیمی لیبرال‌اند، سرسازشی با غوغا‌گری ژورنالیستی و هتاکی خیابانی نداشت، اما این <جمع ناممکن> را جناح دوم خرداد ممکن ساخت تا بدیهی‌ترین اتفاق رخ دهد؛ <اخراج از حاکمیت توسط جامعه>
● حق اصولگرایانه، تکلیف اصولگرایانه
جامعه ایرانی، دریافته است که برای پیگیری مسیر انقلا‌ب اسلا‌می باید <رادیکال> باشد، اما نه رادیکال بودنی غیرعقلا‌نی و آنارشیستی بلکه رادیکالیسمی که <امر واحد> برای کنش سیاسی ـ اجتماعی نیست. یعنی بنا برمنش اسلا‌می، مسلمان بنا به موقعیت زمان و مکان <رادیکال> است عطف به حادث شدن روندی نامطلوب علم رادیکالیسم به اهتزاز درمی‌آورد. این امر با <رادیکالیسم مداوم> و آنارشیستی که تبلیغ می‌شد، درتباین است.حال اما، این <رادیکالیسم عقلا‌نی> اصولگرایانه است که یکه‌تاز میدان است و بالطبع تکالیف برآمده از این یکه‌تازی بسیار وسیع و سترگ است. این رای اعتماد دوباره را اصولگرایان چگونه پاسخ می‌دهند؟ مگر نه این است که <شرع> بر کنش اجتماعی - سیاسی ما حکم می‌کند و <حقیقت> است که اصل و اساس زیست ماست نه مصلحت شبه‌ناک.
با این وصف تکالیف اصولگرایان در مجلس بسیار مهم است و می‌تواند مسیری را که آغاز شده امتداد بخشد یا منقطع کند، اینجاست که باید عیار <رادیکالیسم> اصولگرایان آشکار شود.
سجاد نوروزی
منبع : روزنامه سیاست روز


همچنین مشاهده کنید