شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

چشمان باز بسته


چشمان باز بسته
هفته گذشته، روز بیست و یکم نوامبر دو مطلب در کنار هم در نشریه هاآرتص چاپ شد؛ آگهی تبلیغاتی بزرگی برای سازمان آزادیخواه فلسطین (PLO) و نتایج یک همه پرسی عمومی. مجاورت این دو مطلب تصادفی و در عین حال بهنگام بود. تبلیغات PLO حاوی جزئیات پیشنهاد صلح عربستان سعودی در سال ²°°² بود که با پرچم های رنگارنگ ۲۲ کشور عرب و ۳۵ کشور مسلمان دیگر که به تایید این پیشنهاد پرداخته بودند تزئین شده بود. طبق نتایج همه پرسی حزب لیکود اسرائیل در آستانه پیروزی بزرگی بود در حالی که این حزب با تمام اجزای پیشنهاد عربستان مخالف بود. تبلیغات PLO اولین نمونه در نوع خودش بود. در نهایت سران PLO تصمیم گرفتند به طور مستقیم با اسرائیل روبه رو شوند.
این آگهی مفاد دقیق پیشنهاد صلح اعراب را به طور کامل برای اسرائیلی ها آشکار می کند؛ به رسمیت شناختن کامل دولت اسرائیل توسط کشور های عرب و مسلمان، عادی شدن کامل تمام روابط (به ازای عقب نشینی اسرائیل تا مرزهای پیش از سال ۱۹۶۷) و تشکیل دولت فلسطینی در کرانه غربی و نوار غزه به پایتختی دارالسلام شرقی. مساله پناهندگان نیز طبعاً با موافقت چندجانبه حل خواهد شد (با اعطای حق وتو). همان گونه که پیش تر اشاره کرده ام ارائه این پیشنهاد در ژوئن سال ۱۹۶۷، روز قبل از شروع جنگ شش روزه برای اسرائیلی ها همانند ظهور منجی خوشایند می بود اما انتشار آن در سال ²°°² برای آنان به منزله نقشه یی زیرکانه از سوی اعراب تلقی شد که هدف آن چیزی جز بازپس گرفتن دستاوردهای اسرائیل در جنگ سال ۶۷ نبود.
اخیراً این پیشنهاد دوباره جان گرفت. شیمون پرز و ایهود باراک ناگهان دوباره به آن برخوردند، مثل اینکه گنج پنهانی را در یک غار دورافتاده یافته باشند. تزیپی لیونی بر این باور بود که این پیشنهاد نکات جالبی دارد. و این زمینه یی شد برای اقدام مثبت صائب عریقات جهت انتشار این آگهی. هنوز ۸۰ روز تا انتخابات باقی مانده است و در اسرائیل این زمان زیادی به حساب می آید. علاوه بر آن بر خلاف همه پرسی های امریکایی، در اسرائیل همه پرسی هایی که برای رسانه ها برگزار می شوند به شدت بدنام هستند و غیر قابل اطمینان. اما با این حال این همه پرسی به شدت شگفتی آفرین بود.
طبق این همه پرسی اگر انتخابات این هفته برگزار می شد حزب لیکود ۳۴ کرسی از کل ۱۲۰ کرسی کنست، پارلمان اسرائیل، را تصاحب می کرد و این تعداد سه برابر تعداد کرسی های فعلی این حزب است و طبعاً این مساله حزب نامبرده را به بزرگ ترین حزب مجلس بدل می کرد. کادیما تنها ۲۸ کرسی تصاحب می کرد که این تعداد یک کرسی از تعداد فعلی کرسی های کنست کمتر است (بدین معنا که کادیما آرای بسیاری را از دست می داد زیرا آنها به لیکود می گراییدند و باز همین تعداد رای را از حزب کارگر به دست می آورد)، حزب کارگر با کاهش کرسی تا تعداد ۱۰ مواجه می شد که این رقم نیمی از تعداد کرسی های فعلی این حزب است که در حال حاضر، خود به اندازه کافی مایوس کننده است. شاس و حزب لیبرمان افراطی راستگرا با تغییر تعداد کرسی مواجه نمی شدند و کرسی های مرتز از پنج به هفت می رسید.
صعود شگفت انگیز لیکود در جای خود رویدادی بدشگون است اما مهم تر از آن تصویر عمومی آن است؛ با عقبگرد تمام احزابی که ظاهراً مدافع صلح (چپ) هستند - صادقانه یا برای جلب نظر- مطابق همه پرسی ها تعداد کرسی های آنها به حداکثرµ¶ در برابر ¶´ کرسی تمام احزاب مخالف صلح (راست) و در صورت برگزاری انتخابات در هفته جاری نتیجه به نفع کنست و در واقع به نفع ادامه اشغال، سکنی گزینی و گسترش قلمرو رژیم اسرائیل می بود. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر می شد و این قدرت را داشت که آزادانه میان چندین ترکیب احتمالی ائتلاف دولت آینده را انتخاب کند.نتانیاهو چگونه به چنین موقعیتی دست یافت؟ به هر حال او ۱۰ سال پیش با وضعیت نامناسبی توسط عده یی که به این نتیجه رسیده بودند که دیگر نمی توانستند حتی برای یک روز دیگر حضور وی را تحمل کنند از دفتر نخست وزیر بیرون انداخته شد. تاکنون هیچ نخست وزیری چنین موج نفرت، انزجار و اعتراضی را بر نیانگیخته بود.
حدود چند ماه است که نتانیاهو بسیار متفاوت رفتار می کند. او زمانی که باید سکوت می کرد، سخن نگفت و مانند یکی از مسوولان دولت رفتار کرد و بعد رفتارش به رفتار یک شعبده باز در جشن تولد یک کودک شبیه شد در حالی که خرگوش ها را یکی یکی از کلاه بلندش بیرون می آورد. هرچند روز یک بار شخصیت تازه یی با هیاهوی بیشتری به لیکود می پیوست. با ورود افراد گوناگون حزب لیکود به یک حزب چندتکه تبدیل شد که ظاهراً رهبری مسوول و مجرب داشت؛ حزبی که در آن نظرات و عقاید مختلف است اما دولت فلسطینی با عقب نشینی و هرگونه مصالحه در مورد دارالسلام یا هر گفتمان صلح دیگری مخالفت دارد و طبعاً با تمام اینها با پیشنهاد صلح اعراب هم مخالف است.
آیا پاسخ مثبت است؟ نتانیاهو نوعی صلح اقتصادی را پیشنهاد می کند تا ظاهراً وضعیت مالی فلسطینیان کرانه باختری را بهبود ببخشد تا شاید روزی پیش یا پس از ظهور منجی اسرائیل هم سرپناهی داشته باشد. اما با تمام اینها بهبود اقتصاد با وجود یک رژیم اشغالگر امری به شدت متناقض به نظر می رسد. اشغال مقاومت را به دنبال دارد و مقاومت سرکوب را و در نهایت سرکوب به منزله جریمه و تحریم های اقتصادی هم خواهد بود. هیچ کس در یک سرزمین اشغالی سرمایه گذاری نخواهد کرد.
اگر نتانیاهو انتخاب شود نه تنها نباید طی چهار سال حضور او انتظار حتی سرسوزنی حرکت به سوی صلح را داشته باشیم بلکه برعکس فشارهای وارده از سوی رژیم اشغالی صلح را از پیش دست نیافتنی تر خواهد کرد.
در ابتدا لیونی برای چند ماه وضعیت مناسبی داشت. در شرایطی که کشور مسخ تلاش های تباه گر ایهود اولمرت شده بود، لیونی در مقایسه با او تصویر بسیار روشنی ارائه می داد، وی گزینه مناسبی بود؛ از یک طرف یک زن و از طرف دیگر ظاهراً صادق بود و مانند مردم عادی صحبت می کرد و به نظر می رسید به آنچه می گوید معتقد است.اما بعد از استعفای اولمرت انحرافات علنی ناشی از حضور او هم تا حد زیادی کمرنگ شدند، به این ترتیب بدون حضور اولمرت و با کاهش شدت بحران ناشی از فعالیت های او تزیپی دیگر چیزی برای ارائه نداشت، نه سخن پرداز خوبی بود و نه با مردم ارتباط عمیقی برقرار می کرد. تنها قادر بود به بحث های منطقی بپردازد. سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که منطق مورد قبول او چیست؟ او به مذاکرات صلح اعتقاد زیادی دارد اما باید توجه داشت که مذاکرات صلح گاهی مثل فرآیند های سیاسی دیگر کم کم جایگزین خود صلح می شوند و موضوع اصلی به دست فراموشی سپرده می شود.لیونی پیام صلح چندان جالبی ارائه نمی کند. او رویه یی دیپلماتیک و محافظه کار در پیش گرفته است و هیچ راهکار مشخصی برای دارالسلام یا بحران پناهندگان ندارد. در عین حال همه خوب می دانند که این رویه نمی تواند رضایت صدها یا هزاران نفر از شهروندان بی تفاوت یا به ستوه آمده را که معتقدند کسی به فکر صلح نیست، جلب کند. از سوی دیگر چیز تازه یی به دست نمی آید، هیچ شخصیت تازه یی به کادیما نمی پیوندد و پیروزی به هیچ عنوان نزدیک به نظر نمی آید و شانس چندانی هم ندارد.
وضعیت حزب کارگر حتی بدتر هم هست. همه پرسی ها حداکثر ۱۰ کرسی به این حزب اعطا کرده اند و شاید حتی هشت کرسی. حزبی که در گذشته بر ییشوو و دولت جدید برای ۴۴ سال تسلط کامل داشت ممکن است با حضور کنست به حزب پنجم یا ششم نزول مرتبه کند. (لیکود، کادیما، شاس، لیبرمان و کارگر)
تا جایی که پای صلح در میان است به نظر می رسد اساس کار این حزب تنها به این نکته ختم می شود؛ جدا از اینکه چه کسی نخست وزیر بعدی خواهد بود، لیونی یا نتانیاهو، ایهود باراک باید وزیر دفاع باقی بماند. شرایط فعلی اصلاً خوشایند نیست؛ نه تنها زیر دستان صحنه را خالی می کنند بلکه مقامات مهم تر هم به فکر ترک میدان افتاده اند. آمی آیالون فرمانده اسبق نیروی دریایی اسرائیل این هفته اعلام کرد قصد ترک حزب را دارد. ناگزیر ۱۹ عضو کنست هم باید برای حفظ چند کرسی باقی مانده تا جایی که توان دارند مبارزه کنند و با یکدیگر و نیز با ملحق شوندگان جدید هم رقابت کنند.
ایهود باراک به تنهایی به اندازه کافی دردسرساز است اما نمی توان به سادگی او را پیش از انتخابات از رهبری حزب کارگر کنار زد. این حزب با چشمان کاملاً بسته به دشواری به سوی اغتشاش در حرکت است. چندین نفر از متفکران، استادان و مشاوران سیاسی که برخی از آنها از پناهندگان کارگر هستند به نحوی به فعالیت پرداخته اند. برای مثال کنار هم جمع شده و اظهار کرده اند که به مرتز می پیوندند تا این حزب را قدرتمندتر سازند. آنها تا حدی هم تاثیرگذار بودند اما در همه پرسی های اخیر برای مرتز چیزی بیش از هفت کرسی پیش بینی نمی شود (در مقایسه با پنج کرسی فعلی) که چندان پیشرفت بزرگی نیست. چرا وضع اینچنین است؟ عوامل آن به خوبی شناخته شده اند. آنها همه از سران اشکنازی هستند، مثل سایر اعضای مرتز.
این دیدگاه برای عموم ترسیم شد که در ازای رهبران پیشین که مرتز را یکی پس از دیگری ترک کرده اند افراد دیگری ملحق می شوند که آنها هم ظاهراً افراد مفیدی هستند اما چندان تفاوتی هم با افراد مذکور ندارند؛ این افراد هم همان شعارهای شکست خورده پیشین را سرلوحه قرار می دهند. آنها هیچ پیام تازه یی برای نسل امروز، یهودیان آسیا، شهروندان عرب، مهاجران روس و گروه های سکولار (که قصد مبارزه با تجاوز و تعدی را دارند) به ارمغان نمی آورند. گروه های فعال صلح با اعضای پرانرژی و جوان شان دعوت نشده بودند به حزب ظاهر رادیکالی داده نشود. در بهترین حالت، حزب نو شده ممکن است چند کرسی از کارگر بگیرد. در رابطه با وجهه عمومی این امر اهمیت چندانی ندارد زیرا تنها تغییرات موجود در تعادل بین دو طرف اصلی می تواند اثرگذار باشد.
ترجمه؛ سارا کاظمی منش
منبع؛counterpunch
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید