شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

سناتورهای تجدیدنظرطلب


سناتورهای تجدیدنظرطلب
ماه جولای تحولات مهمی در جهت گیری جناح های سیاسی آمریكا رخ داد، با عمیق تر شدن بحران در عراق، چند سناتور جمهوریخواه در یك كنفرانس مطبوعاتی طولانی، برای اعلام نظر خود جهت «تغییر روند» درجنگ عراق، به دموكرات ها پیوسته اند.
به این ترتیب یك شوك بزرگ بر اردوی خسته نومحافظه كاران آمریكا وارد شد. جورج بوش، در نخستین واكنش از پذیرفتن خواسته همقطاران حزبی خویش خودداری كرد و اظهار داشت كه خود و دولتش و ژنرال های پنتاگون مصمم اند كه در این جنگ به «پیروزی» دست یابند. كنفرانس مطبوعاتی سناتورهای جمهوریخواه مقارن بود با انتشار گزارش هایی از طرف دولت در باره «پیشرفت» در جنگ عراق، بوش دراین گزارش مدعی شده بود كه پس از فرستادن ۳۰ هزار نیروی اضافی به عراق و رساندن مجموع نیرو های آمریكا به بیش از ۱۶۰ هزار نفر به توفیقاتی در مهار تروریسم دست یافته است .اما ادعای موفقیت در عراق امروزه لااقل در صحنه آمریكا یك طنز سیاسی است و برهمین اساس سخن بوش با سد مخالفت دوستان پارلمان نشین وی روبرو شد. جمهوریخواهان كنگره كه یك بار طعم شكست عراق را در پائیز سال گذشته چشیدند دیگر حاضر نیستند بخت سیاسی خود درانتخابات ۲۰۰۸ را به این بحران گره بزنند.
اما نكته شایان توجه در تغییر نگاه اصحاب كنگره به بحران عراق این است كه آنها درست است كه شكست دولت خود را محتوم می بینند اما حاضر نیستند كه كشور آمریكا را دراین شكست سهیم سازند. نتیجه منطقی این تفكر همان می شود كه سناتورها به جای حذف نقش نظامی سیاسی ایالات متحده از صحنه عراق به تغییر رفتار كاخ سفید بیندیشند وتلاش ورزند. اگر بخواهیم این اندیشه عقلای جمهوریخواه را درقالب یك عبارت بیان كنیم نتیجه این می شود كه : بوش از عراق می رود اما آمریكا می ماند. همه فضای ذهن سیاستمداران واقع گرای آمریكا را این توصیه گروه بیكر اشغال كرده است كه آمریكا اگرطالب یك پیمان دائمی با نسل جدید حكومتگران بغداد است پس باید ازمیراث دیپلماسی نومحافظه كاران كه امروز به نفرت آغشته است برائت جوید.
شاید این اندازه از تغییر درمواضع جناح ها و طبقه حاكم آمریكا نظر جنبش ضد جنگ و همه كسانی كه با اساس جنگ عراق و اشغال این كشور مخالفند را تأمین نكند؟ اما نباید از نظر دور داشت كه هرگونه تجدید نظر در اصول مهم سیاست خارجی آمریكا فقط در قالب منافع ملی این كشور رخ خواهد داد و اساساً بدون در نظرگرفتن این معادله نمی توان به دركی درست از منطق تغییر در دیپلماسی آمریكا دست یافت. این روشن است كه رهبران كنگره هم مانند بسیاری از سیاستمداران واقع گرای آمریكا كه خواهان تغییر روند در جنگ هستند ، هیچ كدام از تز واگذاری كامل عراق به حریفان یا حتی شریكان اروپایی و خاورمیانه ای آمریكا دفاع نمی كنند آنها ازعقب نشینی تاكتیكی ومحدود ازعراق پشتیبانی می كنند به این امید كه از یك استراتژی شكست خورده اجتناب شود.
آنها می خواهند از تعداد نیروهای آمریكا در عراق كاسته شود و همچنین از تعداد تلفات سربازان آمریكایی كه اكنون به بالاترین تعداد از مارس ۲۰۰۳ رسیده است. در عین حال میان آنها اتفاق نظری در سطح بالا وجود دارد دراین باره كه حفظ پایگاه ها وكانون های نفوذ سیاسی نظامی آمریكا در سراسر عراق امری حیاتی وغیرقابل چشم پوشی است. این نكته را می توان ازنحوه برخورد كنگره با دیپلمات ها ونیروهای عملیاتی آمریكا درعراق فهمید. گو این كه امروز خط تلفن همه كنگره نشینان به بغداد متصل است وآنهانیزمانند دیك چنی یا استفان هدلی و كاندولیزا رایس ارتباط مستمر با سفیر و كارگزاران سیاست خارجی آمریكا دربغداد دارند. دست كم در جریان سفرهای نوبه ای سناتورها یا نمایندگان كنگره به منطقه جنگی عراق این واقعیت را به چشم دیدیم یا آن كه در سفر نانسی پلوسی و همكارانش به عراق كه او مراتب این علاقه خود به تیم گردانندگان امور سیاسی ـ امنیتی عراق ابراز كرد. كنگره حتی از سفارتخانه عظیمی كه در مركز بغداد در حال ساختن است و وقتی ساختمان آن كامل شود ، بزرگترین سفارتخانه تاریخ خواهد بودحمایت صریح كرده است.
بنابراین ساده انگاری است كه برخی از تحلیلگران خداحافظی گروه بوش از عراق و رفتن آنها از كاخ سفید به خداحافظی رهبران آینده آمریكا از عراق تعبیرمی كنند.
عراق جدید ارزش واهمیتی بس افزونتر از عراق دیروز برای آمریكایی ها دارد هر حكومتی به جز مالكی هم در بغداد قدرت بگیرد مردان واشنگتن طرح دوستی با وی خواهند ریخت . عراق اكنون از سه جهت به قلب منافع امنیتی آمریكا تبدیل شده است :
۱) نخست از این نظر كه این كشور در این چهار سال دوره اشغال بالاترین ظرفیت تهدیدات تروریستی را در سینه خویش انباشته است. شبكه هزار توی ترور و منظومه دشمنان تعلیم دیده آمریكا كه در این سرزمین رشد و نمو كرده است آرامش و خواب را از چشم سیاستمداران فردای كاخ سفید می گیرد. بنابراین این امری بسیار بعید یا محال است كه دستجات پرشمار سلفی ها و القاعده ای هایی كه در تاروپود قبایل واقوام این سرزمین جاخوش كرده اند با یك جابه جایی در هرم قدرت كاخ سفید این كشور راترك كنند. آنها برای مدت نامعلوم در عراق می مانند واز موقعیت سوق الجیشی این كشور برای انتقام گیری از ناوگان نظامیان آمریكا بهره می گیرند. جدای از كینه ها و نفرتی كه بویژه دراین چهار سال تروریست های مقیم عراق نسبت به آمریكا پیدا كرده اند برای سران القاعده هیچ چیزی به اندازه پنجه انداختن با ابرقدرت نظامی جهان سرمست كننده و غرور انگیز نیست . در تغییر مسیر مبارزه با تروریسم ، دموكرات ها لاجرم نیازمند زدودن ابهام های مسیر تناقض گونه مبارزه بوش با القاعده هستند. آنها دریافته اند كه ماجرای القاعده بویژه در روزهای اخیر حالت یك مستمسك سیاسی را برای نومحافظه كاران پیداكرده است . آخرین بار او در مدت بیش از یك ساعت پاسخ به پرسش های گزارشگران ، ۳۹ بار از القاعده نام برد.بالاخره كنگره ای ها روزی باید پاسخ این سؤال را پیدا كنند كه چرا القاعده پیش از تهاجم آمریكا به عراق و انهدام آن كشور به عنوان یك دولت مستقل، هیچ گونه حضوری در آنجا نداشت.
۲) از زاویه ای دیگر نگاه كنیم. جناح آینده حاكمان آمریكا شاید یكجانبه گرایی بوش را كنار بگذارند و راه را برای مشاركت دولت ها و طرف های دیگر هموار كنند اما این بدان معنا نخواهد بود كه آنها از اندیشه برتری جهانی آمریكا یا صدرنشینی ایالات متحده در پلكان قدرت جهانی دست بكشند . همه مدعیان جانشینی بوش در جهان بینی سیاسی خود آمریكا را در سكوی نخست جهان سیاست می بینند. دست كم ۸ ، ۷ كاندیدایی كه برای مبارزه ژانویه ۲۰۰۸ صف بسته اند تاكنون سخنی خلاف این اصل طلایی به زبان نیاورده اند. از لوازم این صدر نشینی تسلط برخاورمیانه بویژه در دست گرفتن شاهرگ های این منطقه یعنی عراق وخلیج فارس است. پس تردید نباید داشت كه عراق دردهه آینده وعصر پس از بوش نیزدر اولویت نخست دیپلماسی ایالات متحده آمریكا می ماند زیرا اقتضای سیادت جهانی چنین حكم می كند.
۳) سومین رشته علایق جهانی آمریكا را مراكز و مؤسسات اقتصادی رقم می زنند. صرفنظر از این كه برخی از گفته ها وتئوری ها در باب تأثیر منافع بخش صنعت و سرمایه بر سیاست خارجی این كشور اغراق آمیز به نظرآید اما این رابطه میان حوزه سیاست و اقتصاد آمریكا در كارزار عراق ملموس تر ازآن است كه به توضیح نیاز باشد . همین ارتباط باعث شد كه حتی در وخیم ترین روزهای جنگ كمپانی ها و پیمانكاران اقتصادی آمریكا ارتش این كشور را در عراق تنها نگذارند و لجستیك و پشتیبانی یك جنگ پرهزینه را بر دوش بكشند. صاحبان سرمایه و صنعت آمریكا می دانند كه ازدست دادن عراق فقط یك شكست سیاسی نیست بلكه بزرگترین ناكامی برای بخش تجارت این كشور آن هم درمنطقه ای است كه آنها بیشترین سود را از آنجا به دست می آورند.
از همین روست كه در تصمیم گیری مهم آینده كنگره وكاخ سفید بخش اقتصادی نخستین مخالف واگذاری وترك عراق است چنانكه نظر این گروه درتریبون های نیرومندی مانند وال استریت ژورنال منعكس است كه جملگی برادامه تسلط آمریكا بركانون های انرژی بویژه حوزه خاورمیانه ومنطقه خلیج فارس تأكید می ورزد، منطقه ای كه تخمین زده می شود دارای۷۰درصد ذخایر نفت جهان است.
اكنون مسأله اصلی این است كه كدامین فرمول راهگشای حضور فردای ارتش آمریكا در عراق است . برای هر ۲ گروه رهبران حزب دموكرات، نظیر نانسی پلوسی و سناتورهای جمهوریخواه ، نظیر چاك هیگل، ریچارد لوگار، المپیا اسنو مسأله آینده تبدیل كردن یك بازی باخته به برد جدید است آنچه كه آنها با عنوان اجتناب از یك شكست فاجعه بار از آن یاد می كنند.
۷۱ درصد از مردم می خواهند آمریكا از عراق بیرون بیاید كه این خواست در حد بی سابقه ای بالاست. اما واقعیت این است كه نظر سنجی ها تنها به عنوان سنجش و ملاك تغییرات در نظر مردم اهمیت دارد ولی به خودی خود نظر سنجی نمی تواند چیزی را تغییر دهد. چیزی كه اكنون بیش از همیشه مورد نیاز است سازمان دهی این موج نارضایتی مردمی است كه خواهان پایان فوری جنگ هستند.
لذا كنگره ای ها در این راستا به تهیه فهرست اشتباهات گروه نومحافظه كاران و بوش سرگرم هستند و در بدیهی ترین نتیجه براین باور رسیده اند كه نادیده گرفتن ویژگی ها ومختصات سیاسی اجتماعی عراق،از یك سو وتنظیم نادرست روابط استراتژیك واشنگتن با كشورهای پیرامون عراق، ارتش بوش را دراین منجلاب انداخت. نتیجه چنین تأملی این است كه كنگره بر تغییر نگاه كاخ سفید به روابط آمریكا و اعراب وایران روی می آورد و در بعد دیگر نتیجه چنین دیدگاهی آن طور كه نماینده دموكرات مجلس، جان مورتا و سایرین مطرح كرده اند، این است كه نیرو های آمریكایی از مراكز مهم پر جمعیت عراق عقب كشیده شوند و در محل های جدیدی آرایش بگیرند و به جای جنگ رودررو با تروریست ها در نقش جبهه پشتیبان ارتش نوپای عراق به میدان مقابله با القاعده و سلفی ها بروند.از نظر آنها این تدبیری است كه تلفات سربازان آمریكایی را از بین خواهد برد و در عین حال به حفظ كنترل كامل آمریكا بر این كشور كمك خواهد كرد.
تیم جدید گرداننده سیاست آمریكا در بغداد به رهبری سفیر آمریكا رایان كراكر، نیز راه آینده را ازاین منظر می بینند . آنها بر این باورند كه هرگونه عقب نشینی از عراق یك شكست فاجعه بار تلقی خواهد شد. می گویند ارتش آمریكا باید تغییر تاكتیك بدهد وشیوه جنگی خود و نیز دامنه مسئولیت هایش درعراق را ازنو تعریف كند.
اما برای كامیابی سیاست جانشینان بوش یك عیار روشن وجود دارد وآن میزان سازگاری این سیاست ها با همان واقعیاتی است كه رشته های «تئوری عراق آزاد »گروه بوش را به هم ریخت. سیاست تجدید نظر طلبی در آمریكا زمانی می تواند راه به جایی ببرد كه كارگزاران این كشور سطح مطالبات خود را با نظر دولتمردان ومردم این كشور تطبیق دهند. از دید مردان كنگره پنهان نیست كه پابه پای مردم ناراضی عراق ، دولتمردان این كشورنیز براصلاح نگاه آمریكایی ها تأكید دارند حتی كسانی كه ما آنها را به عنوان دوستان نزدیك كاخ سفید یا تكنوكرات وتحصیلكردگان ایالات متحده می شناسیم براستقلال وحریت این سرزمین و وجود حكومتی مقتدر تأكید می ورزند. این عده نیز از در هم كوبیدن عراق و آن را در حد یك مستعمره پائین آوردن گریزان هستند . اگر رسوبات این تفكر كه عده ای حق قیمومیت بر عراق جدید قائل هستند زدوده نشود هیچ تحولی در ماهیت دوستی واشنگتن و بغداد رخ نخواهد داد. تاریخ عراق از این نظر نكته های پندآمیز دارد بویژه كه از جنگ جهانی اول، یعنی از وقتی كه یك مستعمره امپراتوری بریتانیا شد، یكی از شدیدترین و بی امان ترین مبارزات با تفكر سلطه جویانه را به نمایش گذاشت .
س.حیدرپور
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید