شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

پاکستان در دوره جدید


پاکستان در دوره جدید
با حذف پرویز مشرف از قدرت و روی کار آمدن دولت جدید در اسلام آباد، نه تنها ناآرامی ها در پاکستان کاهش نیافته بلکه با حملات مکرر آمریکا به مناطق مرزی این کشور ابعاد تازه ای نیز یافته است.
در این مقاله سعی می شود ضمن بررسی اوضاع سیاسی و امنیتی پاکستان، تجاوزات آمریکا به این کشور نیز مورد بررسی قرار گیرد.
برای تفسیر دقیق وقایع مهم اخیر در پاکستان- مانند ترور بی نظیر بوتو، حذف مشرف، حملات آمریکا و ... باید رویدادها را در روندی تاریخی مورد بررسی قرار داد.
پاکستان از ابتدای اعلام استقلال خود، طی ۶۰ سال گذشته به تناوب با چنین رویدادهایی رو به رو بوده و از این لحاظ، اتفاقات ماه های اخیر در این کشور چیز جدیدی محسوب نمی شود.
پاکستان در قلب شاهراهی استراتژیک واقع شده که از سویی به خاورمیانه، از سویی دیگر به غرب چین و همچنین جمهوری های شوروی سابق مرتبط است.
عوامل جغرافیایی فوق به همراهی عواملی دیگر این کشور را همواره مورد توجه واشنگتن قرار داده است. این توجه را به طور مداوم می توان در دو قالب اصلی کمک های تسلیحاتی و البته عملیات جاسوسی و امنیتی مخفیانه مشاهده کرد.
«ذوالفقار علی بوتو»- پدر بی نظیر بوتو و بنیانگذار حزب مردم پاکستان- طی کودتایی در ۵ ژوئیه ۱۹۷۷ از قدرت خلع و متعاقب آن اعدام شد.
این کودتا که توسط ژنرال «ضیاءالحق» و با حمایت آمریکا به وقوع پیوست، سومین مورد از قبضه قدرت به دست نظامیان بود.
حزب مردم در ابتدای تاسیس (اوایل دهه ۶۰) گرایشاتی سوسیالیستی و البته سکولار داشت و معتقد بود باید سیاستی مستقل از آمریکا در پیش گرفت.
اما ضیاءالحق با سوءاستفاده از گرایشات مذهبی جامعه، حکومتی خودکامه بر پا کرده و سنگ بنای طالبان و جنگجویانی را که امروز آنها را به عنوان القاعده می شناسیم بنیان نهاد.
اگرچه این ژنرال پاکستانی در این قضیه بیشتر نقش یک عامل را اجرا می کرد و نمی توان او را مغز متفکر و طراح مسئله دانست. در دوره ضیاءالحق، پارلمان منحل و دادگاه های نظامی با اختیارات گسترده تشکیل شد.
دو سال پس از کودتا در پاکستان، ارتش سرخ شوروی سابق حمله به افغانستان را آغاز و بخش اعظم این کشور را اشغال کرد. این حمله سرآغاز فصل تازه ای از بازی آمریکا توسط سیا در پاکستان و افغانستان بود.
سیا همکاری گسترده ای را با «آی.اس.آی»- سازمان اطلاعاتی و فوق العاده پرنفوذ پاکستان- آغاز کرد. دلارهای نفتی از کشورهای عربی به خصوص عربستان و امارات، طراحی و مدیریت توسط سیا، آموزش و هدایت عملیاتی به دست «آی.اس.آی» و بالاخره جنگجویان افغانی آخرین حلقه از زنجیره ای بودند که بخشی از جنگ علیه شوروی در افغانستان را تشکیل می دادند.
برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر رئیس جمهور اسبق امریکا در ارتباط با ظهور طالبان در پاکستان و سازماندهی آنان تصریح می کند: آمریکا با هدف کشاندن اتحاد جماهیر شوروی سابق به دام افغانستان با همکاری و مساعدت سازمان اطلاعات ارتش پاکستان، مصر، عربستان و سازمان جاسوسی فرانسه، طالبان را سازماندهی کرد.
محموله های مهمات و اسلحه از بندر کراچی به پاکستان رفته و از طریق مرزهای غربی این کشور در ایالت سرحد وارد افغانستان می شد. حجم این محموله ها در سال ۱۹۸۳ ده هزار تن بوده و در سال ۱۹۸۷ به بیش از ۶۵ هزار تن رسید.
کامیون های حامل مهمات توسط ماموران «آی.اس.آی» اسکورت شده و پلیس پاکستان در هیچ جا اجازه بازرسی آنها را نداشت. این کامیون ها در بازگشت از مرزهای غربی، هروئین تولید شده در آزمایشگاه های ایالت سرحد را بارگیری کرده و به بندر کراچی می رساندند تا به مقاصد خود در جهان ارسال و بخشی از هزینه جنگ تامین شود.
نکته مهم در این فرایند آن است که کمک های همه جانبه تنها به گروه های خاص از مبارزان افغانی می رسید و مجاهدین واقعی افغان مانند احمدشاه مسعود که حاضر نبودند مزدور سیا باشند، از این پشتیبانی ها نصیب بودند.
حتی دستگاه تبلیغاتی غرب نیز در این بازی نقشی عمده داشت. آگهی های دعوت به جهاد در رسانه های بزرگ جهان منتشر می شد و طی یک دهه ۳۵ هزار تن از ۴۳ کشور اسلامی در پاکستان برای جنگ در افغانستان آموزش دیدند. این آموزش ها صرفاً نظامی نبوده و جنبه های ایدئولوژیک قوی نیز داشت. هزاران «مدرسه» در پاکستان علاوه بر آموزش نظامی به داوطلبان، تفکر وهابیت را نیز به آنان القا می کردند.
نباید فراموش کرد که تمام این اتفاقات مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بود. خطر گسترش تفکر انقلاب ایران در کشورهای همسایه، نوعی همگرایی و همکاری را میان غرب و کشورهای منطقه به وجود آورد و در حقیقت وجهی از اشاعه تفکر وهابی گری افراطی برای مقابله با خطر جدی ایران بود.
بامرگ مشکوک ضیاءالحق در سال ۱۹۸۸ در حادثه ای هوایی، بی نظیربوتو و نواز شریف به تناوب قدرت را در پاکستان به دست گرفتند. این در حالی بود که شوروی مجبور به ترک افغانستان شد و اندکی پس از آن نیز فرو پاشید.
نواز شریف را به لحاظ فکری می توان جانشین خلف ضیاءالحق دانست. طالبان با کمک و پشتیبانی نواز شریف در دهه ۹۰ به تدریج بر افغانستان مسلط شد.
واشنگتن که کاملاً با مشی و تفکرات سیاسی طالبان آشنا بود، نه تنها مخالفتی با این روند نکرد بلکه روابط دوستانه و آشکاری نیز با طالبان برقرار ساخت.
در اوایل پاییز ۱۹۹۹ ژنرال پرویز مشرف در کودتایی نواز شریف را برکنار و خود بر مسند قدرت نشست. مشرف که خود یک نظامی سکولار و تحصیلکرده آمریکا بود اما از پشتیبانی طالبان دست برنداشت تا اینکه واقعه ۱۱ سپتامبر باعث چرخش سیاست های اسلام آباد شد.
پس از این واقعه افغانستان مورد هجوم آمریکا واقع شد و پاکستان نیز در معرض تهدید جدی قرار گرفت.
مشرف با اعلام همراهی با واشنگتن در جنگ ادعایی علیه تروریسم دست به تغییراتی در سیاست اسلام آباد زد.
البته برخی از ناظران معتقدند این تغییرات تاکتیکی بوده و اسلام آباد هیچگاه عملاً دست از حمایت از طالبان برنداشت و «آی.اس.آی» به طور پنهانی روابط خود را با این گروه حفظ کرد.
روند نزولی و افول قدرت مشرف از اوایل سال گذشته میلادی آغاز شد و سیر حوادث وی را در ابتدا مجبور به واگذاری فرماندهی ارتش و سپس ریاست جمهوری کرد.
اگر چه حوادث و عوامل بسیاری در برکناری مشرف نقش داشت اما ترور بی نظیر بوتو در راولپندی را می توان یکی از اصلی ترین این عوامل دانست چرا که جو عمومی مردم و سیاستمداران پاکستانی را علیه ژنرال بسیج کرد و همه انگشت اتهام را به سوی وی نشانه رفتند.
اگرچه تاکنون به طور مشخص عامل قتل بوتو مانند بسیاری از ترورها در پاکستان مشخص نشده اما فارغ از عاملان آن، این حادثه یک بازنده و دو برنده داشت.
بازنده بزرگ مشرف بود چرا که شرایط روز به روز بر او تنگ تر شد، انتخابات پارلمانی را از دست داد و بالاخره مجبور به استعفا شد.
برنده اول حزب مردم بود که اگرچه رهبر خود را از دست داد اما موج احساسی ایجاد شده این حزب را پیروز انتخابات سراسری کرده و حتی پست ریاست جمهوری را نیز به این حزب بخشید.
برنده دوم واشنگتن بود. اگر چه ورود بوتو به قدرت نقشه ای آمریکایی- انگلیسی بود و ترور وی این نقشه را به هم ریخت اما این مسئله برگ برنده ای بزرگ نیز دراختیار آمریکا قرار داد.
آن برگ برنده هرج و مرج سیاسی وامنیتی در پاکستان و روی کار آمدن دولتی ضعیف بود و بدون شک در چنین موقعیتی فضا برای مانور سیاسی و امنیتی آمریکا بسیار بازتر از گذشته خواهد بود.
پارلمان جدید پاکستان «آصف علی زرداری» همسر بی نظیر بوتو را به عنوان رئیس جمهور جدید این کشور برگزید.
رئیس جمهور در پاکستان از اختیارات فراوانی مانند قدرت انحلال پارلمان، برقراری حالت فوق العاده، عزل و نصب فرماندهان ارتش، فرماندهی کل قوا و ... برخوردار است.
این قدرت اینک دراختیار زرداری قرار گرفته است، مردی که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان به دلیل پیشینه خود نمی تواند گزینه مطلوبی برای این پست باشد.
● زرداری کیست؟
«آصف علی زرداری»، رهبر قبیله «زرداری» و همسر «بی نظیر بوتو»، رهبر فقید حزب مردم است که دو دوره به عنوان نخست وزیر در پاکستان انتخاب شد.
وی در ۲۱ ژوئیه سال ۱۹۵۶ در «کراچی»، واقع در ایالت «سند» پاکستان چشم به جهان گشود.
آصف فرزند «حکیم علی زرداری»، یکی از سیاستمداران پاکستانی است. او بیشتر دوران آموزش خود را در مدرسه «سن پاتریک» کراچی، جایی که «پرویز مشرف»، رئیس جمهور سابق این کشور در آنجا مشغول تحصیل بود، سپری کرد. وی سپس به دانشکده اقتصاد لندن برای ادامه تحصیلات خود رفت.
آصف در ۱۸ دسامبر ۱۹۸۷ با بی نظیر بوتو ازدواج کرد. آنها پس از ازدواج صاحب سه فرزند به نام های «بیلاوال»، «بختاور» و «آصفه» شدند.
آصف در زمان نخست وزیری همسرش در پاکستان به عنوان عضو مجمع ملی و وزیر محیط زیست این کشور فعالیت کرد. او تا سال ۱۹۹۹ به عنوان سناتور در آخرین سمت شغلی خود در دولت کار کرد تا آنکه «پرویز مشرف»، رئیس جمهور مستعفی پاکستان در آن زمان طی یک کودتای بدون خونریزی «نواز شریف» نخست وزیر وقت پاکستان را برکنار کرده و سنا و مجامع این کشور را منحل کرد.
زرداری حدود ۱۱ سال از عمر خود را به اتهامات مختلف از فساد مالی گرفته تا قتل در زندان سپری کرد. در آن زمان در پاکستان به علت فساد مالی به وی لقب «مرد ۱۰ درصدی» دادند.
وی برای اولین بار در سال ۱۹۹۰ به اتهام بستن یک بمب کنترل از راه دور به پای «مرتضی بخاری»، یک تاجر پاکستانی مقیم انگلیس و فرستادن او به بانک برای خالی کردن موجودی حساب بانکی اش به میزان ۸۰۰ هزار دلار دستگیر شد.
اما او در سال ۱۹۹۳ زمانی که حزب مردم و همسرش قدرت را در دست گرفت، تبرئه شد.
زرداری در سال ۱۹۹۶ دوباره به اتهام فساد مالی دستگیر شد و در مدت زمان کوتاهی از دستگیری وی در آن سال، به قتل «میر مرتضی بوتو»، برادر بی نظیر بوتو نیز متهم شد.
اتهامات مالی علیه زرداری شامل موارد زیر است:
۱) خرید جواهرات به ارزش یک میلیون دلار از طریق حساب یک بانک سوئیسی و کارت اعتباری «آمریکن اکسپرس»
۲) دریافت بازپرداخت از یک تاجر طلا در دوبی
۳) توافق پیمانکار فرانسوی «داسالت اوییشن» با زرداری مبنی بر پرداخت ۲۰۰ میلیون دلار به وی در ازای عقد قرارداد ۴ میلیارد دلاری فروش جنگنده به پاکستان (این قرارداد با پایان تصدی بی نظیر بوتو فسخ شد)
آصف در نوامبر ۲۰۰۴ به قید کفالت آزاد شد. اما در ۲۱ دسامبر ۲۰۰۴ به دلیل حضور نیافتن در جلسه استماع دادگاه کراچی دوباره دستگیر شد.
وی به دنبال مذاکرات حزب مردم و دولت مشرف در سال ۲۰۰۴ آزاد شد.
یک نوار مکالمات ضبط شده بین قضات و «نواز شریف»، نخست وزیر سابق پاکستان نشان داد که قضات مجبور به اعلام آزادی زرداری شده بودند.
آصف پس از آزادی خود در سال ۲۰۰۴ کمتر در عرصه سیاست حاضر شد و برای درمان و مداوا رهسپار آمریکا شد. زرداری مبتلا به دیابت و ناراحتی در ستون فقرات خود بود.
زرداری پس از ترور بی نظیر بوتو در ۲۷ دسامبر ۲۰۰۷ به همراه پسرش «بیلاوال بوتو زرداری» به عنوان رهبران حزب مردم انتخاب شدند، اما قرار بر این شد که بیلاوال ۱۹ ساله که اکنون در دانشگاه «آکسفورد» انگلیس مشغول تحصیل است، پس از پایان دوران آموزش خود رهبری حزب مردم را برعهده گیرد.
نگاهی به سوابق نه چندان قابل افتخار فوق نشان می دهد زرداری تجربه سیاسی چندانی جز همسر بی نظیربوتو بودن ندارد و این مسئله در کشوری با پیچیدگی های پاکستان نقطه ضعفی است که می تواند برای او گران تمام شود.
● چالش های دولت زرداری
اگرچه رسانه های داخلی پاکستان و غرب به طور عمده اغلب مشکلات دوره زمامداری مشرف را ناشی از سوءمدیریت وی عنوان می کردند اما تغییر و تحولات اخیر نشان می دهد اوضاع نابسامان پاکستان فراتر از ناکارآمدی های فردی است.
مهم ترین چالش ها و مشکلات دوران فعلی پاکستان را می توان به شرح زیر عنوان کرد:
۱) ناامنی
ناامنی در پاکستان معضلی تقریباً همیشگی محسوب می شود اما نگاهی به رویدادهای اخیر این کشور نشان می دهد طی این دوران این ناامنی به شدت افزایش پیدا کرده است بطوریکه انفجارهای متعدد در مناطق مختلف این کشور از ابتدای سال جاری صدها کشته و چندین برابر مجروح برجای گذاشته است.
ناامنی ها در این کشور از انفجار در شهرهای دور از مرکز گذشته و شدیدترین حملات در اسلام آباد انجام می شود که به عنوان نمونه می توان به انفجار هتل ماریوت و مرکز پلیس ضد تروریسم اشاره کرد.
این حوادث نشان می دهد عاملان ناامنی در پاکستان از پشتیبانی اطلاعاتی و تجهیزات بالایی برخوردارند که جز با حمایت دستگاه های اطلاعاتی کشورهای بیگانه دست زدن به چنین اقداماتی تقریباً غیرممکن است.
۲) اقتصاد ورشکسته
پاکستان در دوره کنونی یکی از بدترین برهه های اقتصادی خود را طی می کند. گزارش ها حاکی است ۸۰درصد مردم این کشور حتی از تأمین آرد روزانه برای تهیه نان نیز عاجزند. قیمت بالای سوخت یکی دیگر از مشکلات عمده این کشور بوده که در زمستان پیش رو دردسرهای بیشتری را برای مردم ایجاد خواهد کرد.
بدهی خارجی سنگین و ریسک سرمایه گذاری بالا از دیگر مشکلات اقتصادی این کشور است.
چنین اقتصاد ضعیفی به پیامدهای گوناگونی (از جمله عدم رشد سواد و فرهنگ عمومی، بهداشت نامناسب، رشد قاچاق موادمخدر و...) منجر می شود که در چرخه ای طبیعی افزایش افراطی گری و ناامنی در این کشور را به دنبال خواهد داشت.
۳) اختلافات سیاسی
یکی از مهمترین موانعی که باعث می شود حاکمان پاکستان نتوانند با قاطعیت در برابر معضلاتی مثل ناامنی بایستند، اختلافات و کشمکش های سیاسی درونی است که انرژی فراوانی را از آنان سلب می کند.
این شکاف را به طور عمده می توان میان حزب مردم به عنوان حزب حاکم و مسلم لیگ شاخه نواز مشاهده کرد.
مهمترین رقیب زرداری در حال حاضر نوازشریف نخست وزیر اسبق این کشور است. شریف سال های متمادی در پست های مهم و سطح بالا حضور داشته است و رابطه ای محکم نیز با گروه های افراطی و کشور عربستان دارد.
حزب شریف و زرداری اتحادی تاکتیکی برای حذف مشرف برقرار کردند اما هرچه زمان می گذرد اختلاف این دو حزب عمیق تر می شود. یکی از مهمترین مسائل اختلاف دو طرف بازگشت قضات معزول به کار است. این قضات در زمان پرویز مشرف عزل شدند.
در حالی که نوازشریف به دلیل پیوند با آنها خواهان بازگشتشان به قدرت است اما حزب مردم در برابر این مسئله ایستادگی می کند. موضوع قضات از آن جهت حائز اهمیت است که آنان به نوعی نقش مشروعیت دهنده به اعمال حاکمان را بازی می کنند و موافقت یا مخالفتشان می تواند تأثیر مهمی بر روند حوادث و البته افکار عمومی کشور بگذارد.
۴) افراطی گری در مناطق قبیله ای
نواحی غرب و شمال غربی پاکستان که در مجاورت افغانستان واقع شده ارتباط تنگاتنگی با بحث ناامنی در این کشور دارد و می توان آن را یکی از بحرانی ترین نواحی دنیا در زمان فعلی عنوان کرد.
این نواحی را در تقسیمات کشوری پاکستان با نام ایالت سرحد شمال غربی یا به اختصار سرحد می شناسند. مرکز این ایالت پیشاور و اغلب ساکنان آن از قوم پشتون است.
بخشی از این مناطق که با ایالت های افغانی کنر، ننگرهار، خوست و پکتیا در شرق افغانستان هم مرز است، از نوعی خودمختاری برخوردار بوده و زیر نظر حکومت ایالتی نیستند. اگرچه طبق توافقنامه ای که در دوره مشرف امضا شد این مناطق تحت حکوت دولت مرکزی است اما در واقع در آنجا هیچ قانون رسمی و حکومتی برقرار نبوده و قبایل حکومت می کنند.
به این مناطق در اصطلاح «فتا» (Federally Administrated Tribal Areas) گفته می شود. منطقه «فتا» حدود یک سوم مساحت ایالت سرحد را در برمی گیرد و از جنوب به شمال شامل هفت ناحیه وزیرستان جنوبی، وزیرستان شمالی، کرام اجنسی، اوراکزائی اجنسی، خیبر اجنسی، مهمند اجنسی و باجور اجنسی است.
شرایط خاص جغرافیایی و امنیتی باعث شده این منطقه به محمل امن و مناسبی برای اقدامات شبه نظامیان موسوم به «طالبان محلی» تبدیل شود. برخلاف تبلیغات رسانه های غربی که همه مردم منطقه را حامی طالبان معرفی می کنند تنها عده ای اندک حامی طالبان بوده و قاطبه مردم خواستار برقراری امنیت هستند.
طبق توافقات انجام شده میان قبایل و دولت، این منطقه از نوعی خودمختاری برخوردار بوده که به گزارش رئیس جدید «آی.اس.آی»- ژنرال احمد شجاع پاشا- اینک این توافق عملا از بین رفته است.
درگیری و ناامنی محدود به «فتا» نشده و سایر نقاط ایالت سرحد از قبیل «سوات» در شمال پیشاور نیز به طور متناوب شاهد ناامنی و کشتار است.
اگرچه دولت بارها با شدت و حدت در این مناطق وارد عمل شده اما بدون شک هیچ نیروی نظامی و ارتشی نمی تواند آرامش را به آن مناطق بازگرداند. به نظر می رسد تنها راه بازگشت آرامش به ایالت سرحد با میلیون ها نفر جمعیت که اغلب آنان مسلح هستند و شرایط خاص جغرافیایی، توافق سیاسی با سران قبایل منطقه است.
۵) تجاوزات حملات آمریکا
آمریکا از حدود دو ماه پیش حملات خود به مناطق مرزی را آغاز کرده و همچنان نیز ادامه دارد. این حملات عمدتاً به صورت موشکی و توسط هواپیماهای بدون سرنشین انجام می شود.
بیشتر اهداف نیز در دو ناحیه وزیرستان شمالی و جنوبی بوده اند و تاکنون بیش از ۱۰۰ تن از جمله چندین نظامی پاکستانی در این حملات کشته و تعداد بیشتری نیز مجروح شده اند.
یک بار نیز کماندوهای ارتش آمریکا با ورود به خاک پاکستان عملیاتی زمینی انجام داده و تعدادی را کشتند بعدها منابع آمریکایی فاش کرد «جرج بوش» رئیس جمهور این کشور مستقیماً دستور این حملات را صادر کرده است.
این حملات خشم شدید مردم پاکستان را در پی داشته و هر چند روز یک بار شهرهای مختلف پاکستان شاهد تظاهرات ضدآمریکایی در محکومیت این حملات است. مقامات پاکستانی نیز اگرچه در ابتدا سعی داشتند با احتیاط با موضوع برخورد کرده و با تغافل از کنار آن بگذرند اما تکرار این حملات و جوعمومی کشور باعث شد واکنش ها و عکس العمل های تندی اتخاذ کنند.
به طوری که ژنرال «اشفق کیانی» فرمانده ارتش این کشور طی اظهاراتی عنوان کرد ارتش از تمامیت ارضی پاکستان به هر قیمتی دفاع می کند. سیاستمداران پاکستانی نیز با حمایت از اظهارات کیانی موضع وی را موضع سیاسیون نیز خواندند.
در حالی که انتظار می رفت با جو ایجاد شده تغییری در شرایط به وجود آید، انفجار در هتل ماریوت اسلام آباد باعث شد همه انگشت اتهام را به سوی افراطیون در مناطق قبیله ای نشانه رفته و نوعی مشروعیت ضمنی و مقطعی برای تجاوزات ایجاد شد.
آمریکا با استفاده از وضعیت به وجود آمده بر شدت حملات خود افزود و فشار افکار عمومی بر مقامات پاکستانی نیز تا حدود زیادی کاهش یافت.
یکی از مسائلی که این روزها نگاه تحلیلگران منطقه را به خود مشغول ساخته، موضوع مذاکره کابل با طالبان است. این مذاکرات با میزبانی عربستان و دلالی نواز شریف انجام می گیرد.
دو دیدگاه در مورد حملات اخیر آمریکا به پاکستان و ارتباط آن با مذاکره با طالبان وجود دارد. دیدگاه اول آن است که باتوجه به سابقه پاکستان در پشتیبانی از طالبان و نفوذ در این تشکیلات، اسلام آباد سعی دارد با آشتی دادن طالبان و کابل، حملات آمریکا به مناطق مرزی خود را متوقف سازد.
دیدگاه بعدی معتقد است این یک بازی آمریکایی حول محور طالبان خوب و بد است. براساس این دیدگاه واشنگتن می خواهد با راه اندازی این بحث در صف طالبان خلل وارد کرده و شدت حملات آنها در افغانستان بکاهد.
دستگاه تبلیغاتی غرب نیز طی این مدت به تطهیر چهره طالبان پرداخته و این مسئله را مطرح می کند که طالبان جنبشی قومی (پشتون) است که شامل میلیون ها تن در افغانستان و پاکستان است و باید حساب آن را از شبکه القاعده جدا کرد. نگاهی به تحولات و اظهارات اخیر مقامات درگیر ماجرا حاکی است فرضیه دوم از قوت بیشتری برخوردار است.
البته در تکمیل دیدگاه دوم عده ای معتقدند، آمریکا و انگلیس در حال زمینه سازی برای روی کار آوردن دوباره طالبان در افغانستان است. این مسئله خود موضوعی است که می تواند به طور مستقل و مفصل مورد بحث و بررسی قرار بگیرد و از حوصله این مقاله خارج است.
به طور کلی در مورد حملات آمریکا به پاکستان نکات ذیل قابل تامل است:
۱) این حملات نمونه بارز تجاوز به خاک یک کشور بوده و طبق قوانین بین المللی قابل پیگیری و جرم محسوب می شود.
۲) حملات آمریکا به پاکستان به بهانه مبارزه با تروریسم انجام می شود، حال آنکه این حملات در نهایت به افزایش گرایشات افراطی و تروریسم منجر خواهد شد.
۳) یکی از اصلی ترین دلایل این حملات سرپوش گذاشتن آمریکا بر ناکارآمدی ارتش این کشور به عنوان فرمانده ناتو در جنگ افغانستان است.
۴) دولت اسلام آباد بر اثر تداوم این حملات روز به روز ضعیف تر شده و مشروعیت خود را از دست می دهد.
۵) اقدامات تلافی جویانه در سراسر پاکستان گسترش یافته و شهروندان بی گناه بیشتری قربانی خواهند شد.
● نتیجه گیری
در پایان باید به چند نکته اساسی اشاره کرد. اگرچه زرداری با ایجاد تغییرات اساسی در سران ارتش سعی کرده است این نهاد را تحت کنترل خود درآورد اما هنوز هم ارتش یکی از مهمترین بازیگران صحنه پاکستان است که تجربه تاریخی این کشور نشان داده در مواقع لزوم وارد عمل شده و قدرت را قبضه کرده است.
نکته دیگر در مورد ارتش آن است که اگرچه سران ارتش اغلب روحیه ای سکولار داشته و تحصیلکرده آمریکا هستند اما همانطور که واشنگتن هم به خوبی می داند، بدنه ارتش روحیه ای ضدآمریکایی دارد که این مسئله آمریکا را برای رسیدن به اهداف خود در پاکستان دچار دردسرهای اساسی می کند.
مجموع شرایط سیاسی و امنیتی و اقتصادی فعلی در پاکستان برآیند مثبتی نداشته و خوشبینانه ترین ارزیابی ها نشان می دهد حداقل در کوتاه مدت اوضاع بهبود نخواهد یافت.
ثبات در پاکستان به نفع آمریکا یی ها نیست و آنها نوعی بی ثباتی قابل کنترل را بهترین وضعیت برای این کشور می دانند.
به عقیده برخی کارشناسان مسائل پاکستان، این کشور مرکز فعالیت های جاسوسی و مخفیانه سازمان سیا در منطقه است و برای سرویس های امنیتی، یک کشور ناآرام و پرهرج و مرج بهتر از یک کشور باثبات است.
محمد صرفی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید