سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

هیاهو


هیاهو
باد وزید
زنی عریان ،مردی سر در گریبان
در خیابان
زن به دنبال شرفش
مرد در پی هدفش
شرفش را بوئیدم
پرسیدم راز گناه
حفره خالی دل را طلب کرد
ناگهان پر زد
سوار بر قاصدک به سویش
دیدم اسیر در چنگال دیگری
دیگر هیچ نگفتم
نسیمی وزید!!!!!!!!!! میخانه را یافتم
دالان تنگ و تاریک اش عاری از هر گونه صفا بود
دیدم جامی لرزان در گرو کسی
زنی عریان بغل دیگری
دیگر هیچ نگفتم
در گذر از کوی و برزن
گدائی با عصای زیر بغل یافتم و ...
طفلی که در کنارش نان خشکی می جوید؟

محمد خداشناس گل افشانی
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید