چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

اسراییل و حوزه دریای سرخ


اسراییل از ابتدای تأسیس خود همواره به اهمیت استراتژیكی دریای سرخ از نظر اقتصادی و امنیتی توجه داشته اشت. این كشور، دریای سرخ را نه تنها از نظر حمل و نقل كالا برای خود مهم تلقی می‌نماید، بلكه از نظر امنیتی نیز آن را عقبهٔ دفاعی خود و نوار محاصرهٔ كشورهای عربی مخالف خود تلقی می‌كند. اسراییل همیشه خود را در محاصرهٔ اعراب دیده است، لذا استراتژی سنتی آن در حوزهٔ دریای سرخ بر بنیان «دكترین بن گوریون» قرار داشته است. بر اساس این دكترین، اسراییل باید روابط خود را با كشورهایی كه پیرامون كشورهای عربی یا پیرامون خط مقدم جبههٔ اعراب و اسراییل قرار گرفته‌اند، گسترش دهد تا بدینوسیله امكان محاصرهٔ كشورهای عربی مخالف خود را فراهم آورد.
یكی از نظریه‌پردازان اسراییلی، در ۱۹۴۵ در این مورد نوشت: «ما ناوگان دریایی بزرگی داریم كه به همهٔ بنادر جهان رفت و آمد دارد، لذا باید برای آینده به نحوی آماده شویم كه ناوگان‌های دریایی و جنگی ما بتوانند محاصرهٔ تحمیلی اعراب را در هم شكنند و از طریق تبدیل تدریجی دریای سرخ به یك دریاچهٔ یهودی، ما هم به نوبهٔ خود برخی كشورهای عربی را محاصره كنیم.»
اصولاً استراتژی سنتی اسراییلی در دریای سرخ بر بنیان‌های زیر استوار است:
۱.جلوگیری از محاصره شدن به وسیلهٔ اعراب و در صورت امكان محاصره كردن آنها.
تضمین آزادی كشتیرانی در دریای سرخ، به ویژه تنگه باب المندب.
جلوگیری از تسلط یك كشور عربی بر تنگه‌های تیران و باب المندب.
مقابله با بنیادگرایی اسلامی در حوزهٔ دریای سرخ به ویژه در سودان.
اسراییل در راستای تحقق این استراتژی به طرق زیر عمل كرده است:
۲.مبارزه برای كشتیرانی در تنگه تیران.
تلاش جهت بین‌المللی كردن تنگه تیران.
برقراری روابط نزدیك با اتیوپی و اریتره.
حضور نظامی مستقیم در جزایر نزدیك به باب المندب.
استفاده از پایگاه‌های امریكا در شاخ افریقا.
تشویق قدرت‌های بزرگ به دخالت در مسائل منطقه.
مهمترین موارد مذكور به شرح زیر مورد بررسی قرار می‌گیرند:
مبارزه برای آزادی كشتیرانی در تنگه تیران
تنگه تیران، دریای سرخ را به خلیج عقبه مرتبط می‌كند، خلیج عقبه در داخل آب‌های سرزمین مصر، اردن، عربستان سعودی و اسراییل قرار دارد. سواحل دو طرف تنگه متعلق به مصر و عربستان است. در مدخل تنگه، شرم الیخ قرار دارد كه مصر در آن یك پاسگاه نظامی ایجاد كرده و بر تنگه تیران نظارت می‌كند. حداقل پهنای تنگه تیران ۳ مایل، طول آن ۷ مایل و عمق آن ۷۳ الی ۱۸۳ متر است. در دهانهٔ تنگه، جزایر تیران و صنافیر قرار دارد. این جزایر تحت كنترل مصر است، اما بر سر مالكیت آن با عربستان سعودی اختلاف دارد.
اسراییل دارای بندر مهمی به نام ایلات در خلیج عقبه است كه بخش مهمی از صادرات و واردات این كشور از آن صورت می‌گیرد. اسراییل از طریق بندر ایلات با سواحل شرقی و جنوبی افریقا و كشورهای جنوب و جنوب شرقی آسیا ارتباط برقرار می‌كند. بندر ایلات از طریق خط لوله و راه‌های زمینی با بندر دیگر اسراییل به نام اشكلون در سواحل شرقی مدیترانه ارتباط دارد. این مسئله از سویی موجب بی‌نیازی این كشور از كانال سوئز می‌شود و از سوی دیگر بر اهمیت بندر ایلات می‌افزاید.
اما رفت و آمد به بندر ایلات از تنگه تیران می‌گذرد. این تنگه برای بندر اسراییلی ایلات و بندر اردنی عقبه اهمیت استراتژیك دارد، اما برای سایر كشورها فاقد چنین اهمیتی است. تعداد كشتی‌های كه از این تنگه عبور می‌كنند كمتر از ۱۰ فروند در روز است كه در مقایسه با سایر تنگه‌ها بسیار جزیی است. تنگه تیران از نظر برقراری ارتباط میان دریاهای عمده هم فاقد اهمیت است، زیرا به طور كامل در آب‌های سرزمینی كشورهای مجاور قرار دارد.
تنگه تیران آسیب‌پذیر است و باعث كشمكش‌های بین‌المللی در گذشته شده و در آینده هم می‌تواند این گونه باشد. نخستین كشمكش‌ها به جنگ اول اعراب و اسراییل در ۱۹۴۸ باز می‌گردد كه طی آن اسراییل توانست به خلیج عقبه راه یابد. این كشور نه تنها به راه دریایی دیگری (به غیر از مدیترانه) دست یافت، بلكه توانست با قطع ارتباط زمینی مستقیم بین مصر و دیگر كشورهای عربی شرق، جهان عرب را به دو قسمت تقسیم كند. با این حال بسیاری از اسراییلی‌ها از مرزهای بعد از ۱۹۴۹ خود راضی نبودند، مثلاً بندر ایلات واقع در ۲۸۰ كیلومتری جنوب تل‌آویو بر روی قطعهٔ باریكی در شعاع ۸ كیلومتری از مصر و اردن قرار داشت و راه دسترسی به دریا هم از امنیت برخوردار نبود، زیرا كشتی‌های اسراییل ناگزیر به عبور از آب‌های سرزمینی مصر و عربستان بودند.
از سوی دیگر مصر از سال ۱۹۴۹ كانال سوئز را به روی كشتی های اسراییلی بست. این امر در حالی بود كه بندر ایلات در ر‌دس خلیج عقبه برای این رژیم اهمیت استراتژیك یافته بود. بدون این بندر، كشتی‌های اسراییلی كه با كشورهای آسیایی تجارت می‌كردند، ناچار از دور زدن افریقای جنوبی بودند. مصر مدعی بود كه اسراییل به طور غیر قانونی بعد از آتش‌بس ۱۹۴۹ بندر ایلات را اشغال كرده است. علاوه بر آن، مصر می‌گفت كه چون بخش اعظم خلیج عقبه، دریای سرزمینی است، تنگه باریك تیران نیز از نظر حقوقی یك تنگه بین‌المللی نیست، بلكه كلاً تحت صلاحیت مصر قرار دارد. به همین دلیل مصر با استقرار توپ در شرم الشیخ، تمام كشتی‌های را كه وارد خلیج عقبه می‌شدند، مورد بازرسی قرار می‌داد.
طی سالهای اولیهٔ موجودیت اسراییل، بندرت ایلات كمتر مورد استفاده قرار می‌گرفت و از توسعهٔ زیادی برخوردار نبود. به همین سبب بین سالهای ۵۵ـ۱۹۵۱ فقط ۳ كشتی از ۲۶۷ كشتی اسراییلی كه از داخل تنگه گذشتند، مورد بازرسی مصر قرار گرفتند. ولی در ۱۲ سپتامبر ۱۹۵۵ مصر كلیهٔ كشتی‌ها را ملزم كرد كه قبل از ورود به خلیج عقبه، مجوز لازم را كسب كنند. در مقابل این رژیم اعلام كرد كه حق عبور بی‌ضرر این كشور برای دسترسی به دریای آزاد خدشه‌دار گردیده است.
اسراییل معتقد بود كه كشتیرانی در تنگه تیران در خلیج عقبه آزاد است و به این ترتیب نظر خود را با مهارت و یا توسل به زور در سازمان ملل و به طرق دیگر پیش برد. نظر اسراییل در این مورد، مانند نظر پروفسور لئوگراس است كه می‌گوید: «نظرات مصر و حامیان آن، مانند این ادعا كه خلیج عقبه تا آنجا كه به یاد می‌آید، یك خلیج تاریخی بوده و یا این ادعا كه اراضی اسراییل شامل باریكه‌ای از ساحل خلیج عقبه نمی‌شده و یا وجود حقوق ناشی از جنگ و یا تداوم حالت و یا این ادعا كه تنگه تیران یك آبراه بین‌المللی نیست، هیچیك از نظر حقوقی قابل قبول نمی‌باشد.»
به هر حال اسراییل ابتدا از اقدام مصر به سازمان ملل متحد شكایت كرد و در خواست كرد كه سازمان به این مسئله رسیدگی و از آزاد بودن كشتیرانی در تنگه تیران و خلیج عقبه حمایت كند. اما در نوامبر ۱۹۵۵ بن گوریون دوباره نخست‌وزیر شد و تصمیم گرفت كه با انجام یك اقدام نظامی علیه مصر تنگه تیران را مجدداً به روی كشتیرانی اسراییل باز نماید، ولی اجرای این تصمیم به علت مساعد نبودن شرایط بین‌المللی به تعویق افتاد. در ۱۹۵۶ با ملی شدن كانال سوئز توسط جمال عبدالناصر رئیس جمهوری مصر، شرایط مساعد فراهم شد و انگلیس، فرانسه و اسراییل به مصر حمله كردند. ولی با اعتراض امریكا و شوروی و اتمام حجت كشور اخیر، نیروهای ۳ كشور یاد شده، عقب‌نشینی نمودند و سرانجام با استقرار نیروهای سازمان ملل در خلیج عقبه و صحرای سینا، تنگه تیران دوباره به روی كشتیرانی این رژیم باز شد.
●اسراییل و تنگه باب المندب
رفت و آمد به بندر ایلات نه تنها مستلزم عبور از تنگه تیران، بلكه عبور از دریای سرخ و تنگه باب المندب (دروازه اشك‌ها) است. بنابراین اسراییل همواره نگران رفت و آمد كشتی‌های خود از این تنگه نیز بوده است. تنگه باب المندب ۵/۱۰ مایل پهنا ۳۵ مایل طول و ۱۲ الی ۱۸۳ متر عمق دارد و تعداد كشتی‌هایی كه روزانه از آن می‌گذرند، ۵۵ فروند است. سواحل دو طرف تنگه متعلق به یمن، اریتره و جیبوتی است. در تنگه باب المندب جزیرهٔ پریم واقع شده كه آن را به دو قسمت تقسیم می‌كند. این جزیره كه ۵ مایل مربع وسعت دارد متعلق به یمن است. كانال شرقی چزیرهٔ پریم كمتر از ۲ مایل پهنا و حداكثر ۹۶ فوت عمق دارد و كانال غربی جزیرهٔ پریم بیش از ۱۰۰۰ فوت عمق و به طور متوسط حدود ۱۰ مایل پهنا دارد. اگر چه باب المندب را به دلیل عرض و عمق زیاد از نظر فیزیك نمی‌توان مسدود كرد، ولی می‌توان با مین‌گذاری، این آبراه را ناامن نمود. در ژوئه و اوت ۱۹۸۴، حدود ۱۸ كشتی توسط مین‌هایی كه در انتهای شمالی و جنوبی دریای سرخ كار گذاشته شده بود، به شدت آسیب دیدند. از سوی دیگر، رقابت قدرتهای محلی این امكان ضعیف ولی واقعی را به وجود می‌آورد كه در هر كشمكشی در آینده به منظور جلوگیری از خطر قرار گرفتن در یك منطقهٔ جنگی، از ورود كشتی‌ها به تنگه جلوگیری به عمل آید.
توجه اسراییل به تنگه باب المندب و جزایر دریای سرخ به دنبال جنگ‌های فرسایشی دههٔ ۱۹۷۰ و حادثهٔ كشتی كورال سی (دریای مرجان) بیشتر شد. در ژوئن ۱۹۷۱ گروهی از چریك‌های وابسته به جبههٔ خلق برای آزادی فلسطین از یك موتور لنج به نفت كش اسراییلی كورال سی كه به ایلات می‌رفت، حمله كردند. این حمله از جزیرهٔ پریم صورت گرفت. آن‌ها نتوانستند نفت‌كش را غرق كنند، ولی این واقعه آسیب‌پذیری اسراییل را در باب المندب و دریای سرخ نشان داد. این كشور احساس كرد كه امنیت آن به جزایر كوچك دریای سرخ بستگی دارد و این جزایر می‌توانند به گلوگاهی برای خفه كردن آن تبدیل شوند. این مسئله اسراییل را مصم كرد كه برای حفظ امنیت كشتیرانی خود در برخی از این جزایر حضور پیدا كند و یا كنترل برخی از آن‌هارا در دست گیرد.
در ۱۹۷۰، اسراییل جزیرهٔ حالب در ۲۰ كیلومتری جنوب شرقی بندر عصب را اجاره كرد و در آن یك پایگاه هوایی و دریایی تأسیس نمود. علاوه برآن، یك پایگاه در بخش غربی اریتره به نام «رواجبات» و دو پایگاه دیگر به نام‌های «مهكلای» در اسمره تأسیس كرد كه یكی از آن‌های ویژهٔ فعالیت‌های جاسوسی بود. اسراییل در جزیرهٔ دهلك نیز ایستگاه‌های رادار به منظور كنترل رفت و آمدهای دریایی كشورهای همجوار عربی و نیروهای دریایی شوروی تأسیس نمود. حضور نظامی مستقیم اسراییل در برخی جزایر دریای سرخ این امكان را برای این كشور فراهم آورد كه تحركات نظامی كشورهای عربی را از پشت جبهه تحت نظر گیرد.
در ۱۲ مارس ۱۹۷۳، گزارشهایی انتشار یافت كه اسراییل ۲۵ جزیرهٔ كوچك در نزدیكی باب المندب را اشغال كرده است. این كشور اعتراف كرد كه این جزایر را به مدت ۸ ماه به وسیلهٔ یك نیروی كماندویی و بدون برافراشتین پرچم تحت اشغال خود داشته است. در این گزارشها همچنین گفته شده بود كه اسراییل یك ایستگاه ارتباطی در جزیرهٔ كوچك زقر در ۳۲ كیلومتری ساحل یمن ایجاد كرده است. جزیرهٔ زقر به علت ارتفاع زیاد كه امكان نظارت بر رفت و آمدهای دریایی را فراهم می‌كند، از اهمیت استراتژیكی برخوردار است.
بدنبال این گزارشها، یمن خواستار برچیدن ایستگاه مخابراتی یاد شده گردید. مصر نیز كه خود را برای جنگ با اسراییل آماده می‌كرد از این گزارش‌ها نگران شد، زیرا حضور اسراییل را در جزیرهٔ زقر برای امنیت ملی خود خطرناك می‌دانست، لذا مسئله را در اتحادیهٔ عرب مطرح كرد. اتحادیه، كمیته‌ای را مأمور رسیدگی و تحقیق در این باره نمود. كمیته پس از بررسی و بازدید از محل، گزارش داد كه تمام جزیره‌های نزدیك باب المندب به استثنای دو جزیرهٔ تحت اختیار اتیوپی خالی از سكنه‌اند. در این گزارش گفته شده بود كه اسراییل ممكن از طریق اتیوپی در برخی از این جزایر فعالیت‌هایی انجام داده و از جمله دستگاه‌های رادار نصب كرده باشند.
از سوی دیگر، اسراییل گزارش‌های یاد شده را تكذیب كرد. اما ابا ابان وزیر خارجهٔ آن كشور در ۲۸ مارس ۱۹۷۳ اظهار داشت: «امنیت اسراییل به امنیت و آزاد ماندن دروازهٔ خروجی آن به دریای سرخ بستگی دارد و اسراییل به هر قیمتی از این دروازهٔ خروجی دفاع خواهد كرد.» در ابتدای جنگ اكتبر ۱۹۷۳ اعراب و اسراییل، یك هیئت بلندپایهٔ یمنی از مصر دیدار كرد. این هیئت در مذاكره با مقامات مصری پیشنهاد كرد كه تنگه باب المندب با كمك دو كشور به روی كشتی‌های اسراییلی بسته شود. به دنبال آن كشتی‌های جنگی مصر در تنگه باب المندب مستقر شدند تا با همكاری كشتی‌های جنگی یمن، مانع تحریك كشتی‌های جنگی اسراییل شوند.
پس از جنگ اكتبر، اسراییل نیروی دریایی خود را دریای سرخ تقویت كرد. از جمله در آوریل ۱۹۷۴، دو ناوچهٔ موشك‌انداز از نوع «ویشف» به نیروی دریایی خود دریای سرخ افزود. به دنبال آن، شلومو رابیل فرمانده نیروی دریایی این كشور، طی مقاله‌ای در روزنامه اسراییلی معاریو نوشت: «این دریا كه در گذشته نقطه ضعف اسراییل بود، می‌تواند به صحنهٔ ابتكار عمل آن كشور به هنگام جنگ تبدیل شده و برای پشت جبههٔ مصر و راه‌های دریای آن تهدید كننده شود. تسلط مصر بر كانال سوئز تنها یك كلید در این گذرگاه آبی به نفع مصر است و كلید دوم و مهمتر می‌تواند در دست اسراییل باشد، مشروط بر اینكه بداند چگونه برتری دریایی در منطقهٔ دریای سرخ را حفظ كرده و آن را متحول سازد.»
●روابط اسراییل با كشورهای كنارهٔ دریای سرخ
به طوری كه گفته شد، یكی از اصول استراتژی اسراییلی در دریای سرخ، برقراری روابط با كشورهای واقع در كنارهٔ این دریا است. به همین منظور در این قسمت روابط اسراییل با كشورهای مصر، اتیوپی، اریتره و جیبوتی مورد بررسی قرار می‌گیرد.
●روابط اسراییل با مصر
۱. اختلافات سیاسی اسراییل و مصر: از زمان امضای موافقتنامهٔ صلح بین اسراییل و مصر در ۱۹۷۹، روابط دو كشور همچنان سرد باقی مانده و در طی دو دههٔ گذشته، تنش‌های متعددی در روابط دو كشور روی داده است. در سال ۱۹۸۰ پارلمان اسراییل، شهر بیت‌المقدس دو بخش شرقی و غربی را پایتخت ابدی این كشور اعلام كرد. در ۴ ژوئن ۱۹۸۱، اسرا&#مسئله دیگری كه موجب ایجاد تنش در روابط دو كشور شد، مربوط به جاسوسان اسراییلی در مصر بود. از زمان امضای موافقتنامهٔ صلح، ۱۵ شبكهٔ جاسوسی این رژیم در مصر كشف شده است. موضوع زندانیان مصری و اسراییلی در زندان‌های دو كشور نیز مشكل دیگری می‌باشد، این افراد به اتهام قاچاق و یا جاسوسی دستگیر و زندانی شده‌اند. مصر می‌گوید كه ۲۰۰ نفر از اتباع آن در اسراییل زندانی هستند، اما اسراییل تعداد این افراد را ۱۵ نفر اعلام كرده است. در سال ۱۹۹۵، تنش سیاسی دیگری بین دو كشوری روی داد. در این سال تلویزیون اسراییل گزارشی منتشر كرد كه در آن گفته شده بود در جریان جنگ‌های ۱۹۵۶ و ۱۹۶۷ حدود ۳۵ نفر از اسیران مصری به قتل رسیده‌اند. مصر خواهان بررسی این مسئله و پرداخت خسارت شد. اما اسراییل اعلام كرد كه این مسئله مشمول مرور زمان شده و امكان محاكمه قاتلان را رد كرد. مشكل دیگر روابط دو كشور، مربوط به وضع ۱۰ الی ۱۴ هزار نفر از كارگران مصری شاغل در اسراییل است. این كارگران عموماً در مشاغل پست كار می‌كنند و در مواردی از آن‌ها به جای كارگران فلسطینی اخراجی استفاده می‌شود.
خودداری این رژیم از عضویت در پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای نیز موجب تنش در روابط دو كشور شده است. در مقابل مصر نیز فعالیت‌های هسته‌ای خود را از سال ۱۹۹۳ با فراخواندن دانشمندان هسته‌ای خود از خارج سرگرفته است. نگرانی مصر همچنین ناشی از خطرات زیست محیطی و بیولوژیك تشعشات هسته‌ای و زمین لرزه‌های مربوط به فعالیت‌های هسته‌ای اسراییل است. كارشناسان مصری معتقدند كه ارتباط مستقیمی بین فعالیت‌های زمین لرزه دریای مدیترانه و انفجارات هسته‌ای اسراییل وجود دارد. این مسئله منجر به مشاجرهٔ شدیدی بین نمایندگان دو كشور در كنفرانس اردن در مه ۱۹۹۶ گردید. موضوع این كنفرانس، جلوگیری از آثار زمین لرزه در دریای مدیترانه بود.‌ آخرین آزمایش هسته‌ای اسراییل، در ژوئن ۱۹۹۸ در دریایی سرخ صورت گرفت كه سبب شكایت مصر به كمیتهٔ بین‌المللی منع آزمایش‌های اتمی گردید. مصر همچنین نارضایتی خود را از عدم تمكین این رژیم نسبت به كنوانسیون‌های مربوط به سلاح‌های غیر متعارف شیمیایی و میكروبی ابراز كرده است. مسئله برتری نظامی اسرائیل نیز همواره موجب نگرانی مصر بوده است.
از سوی دیگر، علی‌رغم اینكه عدم موازنهٔ نظامی به نفع اسراییل است، این كشور با انعقاد پیمان همكاری نظامی با تركیه، مشكلات استراتژیكی جدید را برای مصر ایجاد كرده و مصر واكنش شدیدی نسبت به همكاری‌های نظامی اسراییل و تركیه نشان داده است. اسراییل در راستای حضور استراتژیك خود در اطراف مصر، در سالهای اخیر روابط خود را با اتیوپی و اریتره توسعه داده و سعی كرده است با یمن و جیبوتی نیز ارتباط برقرار كند.
۲. اختلاف‌های مرزی اسراییل و مصر اختلاف دو كشور در مورد طابا نیز موجب تیرگی روابط آن‌ها شده است. دو كشور در خلیج عقبه بر سر ۱۵ منطقهٔ مرزی با یكدیگر اختلاف دارند. در میان آن‌ها، یك قطعهٔ ۶۴۰ متری در خط ساحلی خلیج عقبه نزدیك بندر ایلات قرار دارد كه به طابا معروف است.
ریشه‌های اختلاف به سال ۱۹۰۶ كه مصر در اشغال بریتانیا بود، باز می‌گردد. در این سال نیروهای عثمانی باریكهٔ ساحلی طابا را اشغال كردند، ولی بعداً تحت فشار نیروهای بریتانیا ناگزیر به عقب‌نشینی شدند. بعد از مذاكرات نمایندگان عثمانی، بریتانیا و مصر مقرر گردید ناحیهٔ طابا محل رفت و آمد باشد. در ۱۹۱۵، كلنل لورنس، معروف به لورنس عربستان نقشه‌ای از این منطقه تهیه كرد كه بر اساس آن، حدود ۱۲۰۰ متر از شمال شرقی باریكهٔ ساحلی طابا، محل رفت و آمد تعیین شد. لورنس اعلام كرد قصد دارد جزئیات این نقشه را بعداً مشخص نماید. این مسئله منجر به آن شد كه منطقهٔ مثلث شكلی كه امتداد جنوبی آن به طابا ختم می‌شد، تحت حاكمیت دو طرف باقی بماند و به عنوان خط مرزی بین مصر و فلسطین كه تحت قیمومت بریتانیا بود، تعیین گردد. این خط مرزی تا زمان ایجاد كشور اسراییل در ۱۹۴۸ به همین صورت باقی بود تا در جنگ ۱۹۶۷، اسراییل ضمن اشغال صحرای سینا، منطقهٔ طابا را نیز اشغال كرد.
مسئله مالكیت طابا بعد از امضای پیمان صلح مصر و اسراییل در مارس ۱۹۷۹ دوباره مطرح شد. به موجب این پیمان، اسراییل پذیرفت كه در مدت ۳ سال از صحرای سینا عقب‌نشینی كند و به دنبال آن نیروهای اشغالگر از آن عقب‌نشینی كردند، اما در باریكهٔ ساحلی طابا باقی ماندند. این مسئله موجب یك سلسله مذاكرات بین دو كشور در ۱۹۸۲ گردید كه از آن نتیجه‌ای به دست نیامد. در جریان مذاكرات، طرف اسراییلی تأكید می‌كرد كه تنها موافقتنامهٔ ۱۹۰۶ معتبر است، در حالی كه مصر بر اعتبار نقشهٔ ۱۹۱۵ اصرار می‌ورزید. در همین حال اسرائیلی‌ها باریكهٔ ساحلی طابا را به عنوان یك مركز توریستی توسعه دادند و یك هتل بسیار لوكس در آن بنا كردند. در مارس ۱۹۸۳، مذاكرات سه جانبه‌ای بین نمایندگان مصر، اسراییل و سازمان ملل در این باره در اسماعیلیه انجام گرفت، اما هیچگونه پیشرفتی حاصل نشد. این مسئله مجدداً در نوامبر ۱۹۸۳ در قاهره بین پطروس غالی كه بعداً وزیر خارجهٔ مصر و دبیر كل سازمان ملل شد و دیوید كیمجه وزیر خارجهٔ بعدی اسراییل مورد مذاكره قرار گرفت، اما باز هم توافقی به دست نیامد. به دنبال آن حسنی مبارك رئیس جمهوری مصر در سپتامبر ۱۹۸۴ اعلام كرد كه دلیل عدم ملاقات وی با شیمون‌پرز (نخست وزیر بعدی اسراییل) عدم توافق دو كشور در مورد طابا بوده است.
سرانجام دو كشور توافق نمودند كه منطقهٔ طابا تحت كنترل نیروهای ناظر چند ملیتی قرار گیرد. در سال ۱۹۸۴ پیشرفت عمده‌ای حاصل شد و طرفین موافقت كردند كه داوری یك دادگاه بین‌المللی را در این بپذیرند. بر اساس رأی دادگاه داوری بین‌المللی در ۱۹۸۹ قرار شد كه این منطقه به مصر واگذار شود.
۳. همكاری‌های اقتصادی اسراییل و مصر علی رغم اختلاف‌های سیاسی و مرزی، دو كشور از زمان انعقاد پیمان صلح با یكدیگر همكاری‌های اقتصادی داشته‌اند كه مهمترین آنها در زمینهٔ نفت و گاز است. بر اساس پیمان صلح ۱۹۷۹، مصر سالیانه حدود ۲۰۰ میلیون دلار نفت خام تحویل اسراییل می‌دهد. دو كشور همچنین در احداث یك پالایشگاه در اسكندریه مشاركت دارند كه هزینهٔ احداث آن ۲/۱ میلیارد دلار و ظرفین آن ۱۰۰ هزار بشكه در روز است. قرار است این پالایشگاه در ۱۹۹۸ مورد بهره‌برداری قرار بگیرد.
همكاری دیگر اسراییل و مصر در مورد احداث یك خط لولهٔ گزار است. مصر در ۱۹۹۶ برای مقابله با طرح خط لولهٔ گاز قطر به اسراییل، پیشنهاد احداث این خط لوله را كرد. این خط لوله ۱۵۰ كیلومتر طول دارد و هزینهٔ آن در مقایسه با خط لولهٔ گاز قطر به اسراییل بسیار اندك خواهد بود. این خط لوله سپس به اردن امتداد خواهد یافت. برای تأمین گزا این خط لوله، شركت‌های امریكایی «آموكو» و ایتالیایی «اجیب» مشغول توسعه چاه‌های گاز در دلتای رود نیل هستند. دو كشور همچنین پیشنهادهایی برای همكاری در زمینه‌های كشاورزی، ارتباط شبكه‌های برق، اجرای پروژه‌های مشترك صیادی، حفاظت محیط زیست و گردشگری ارائه داده‌اند.
●روابط اسراییل با اتیوپی
اسراییل از دیرباز روابط نزدیكی با اتیوپی داشته است. چندین عامل در گسترش روابط بین دو كشور مؤثر بوده است. ۱. اهمت استراتژیكی اتیوپی، ۲. زمینه‌های مشترك تاریخی، ۳. دو كشور اسراییل و اتیوپی هر دو غیر عرب هستند، ۴. وجود یهودیان فالاشه در اتیوپی.
اهمیت استراتژیكی اتیوپی ـ اتیوپی تا قبل از استقلال اریتره، به علت واقع شدن در نزدیكی تنگه باب المندب دارای اهمیت استراتژیكی بود. این مسئله سبب شده بود كه اتیوپی در طول تاریخ مورد توجه كشورهای مختلف از جمله پرتغال، عثمانی، ایتالیا، شوروی، امریكا و اسراییل قرار گیرد. آلبوكرك دریادار پرتغالی معتقد بود هر دولتی كه بر سه تنگه باب المندب،‌ هرمز و مالاكا تسلط داشته باشد، بر جهان مسلط خواهد بود. تسلط بر تنگه باب المندب نیز از طریق تسلط بر سواحل دو طرف آن یعنی یمن، اتیوپی یا اریتره و جیبوتی میسر است. از سوی دیگر، اتیوپی ۱۲۶ جزیره در انتهای جنوبی دریای سرخ و در نزدیكی‌های باب‌المندب داشت كه بر اهمیت استراتژیكی و ژئوپولیتیكی آن می‌افزود.
مهمترین این جزایر، مجمع الجزایر «دهلك» است كه شامل چندین جزیره است كه مهمترین و بزرگترین آن‌ها دهلك بزرگ است. این جزیره ۷۵۱ كیلومتر مربع وسعت دراد و در فاصلهٔ ۵۰ كیلومتری از بندر مهم و بازرگانی مساوا واقع شده است. جزیره نوره در مرتبهٔ بعد با مساحت ۵۰ مایل مربع است. این جزایر در گذشته حكومت نیمه‌پادشاهی داشت كه دارای نیروی دریایی قدرتمندی بود و رفت و آمد در دریای سرخ را كنترل می‌كرد. این جزایر آب انبارهای بزرگی دارد كه در كنار صخره‌ها تراشیده شده و تا به امروز بر جای مانده است. در حال حاضر این جزایر اهمیت نظامی دارند و در گذشته نیز نیروی دریایی شوروی در این جزایر پایگاه داشت. به طور كه گفته شد اسراییل نیز از این جزایر استفاده می‌كرد. زمینه‌های مشترك تاریخی ـ میراث مشترك تاریخی نیز به نزدیكی دو كشور كمك كرده است. در این مورد می‌توان به اساطیری اشاره كرد كه بر اساس آن امپراتور حبشه از نسل ملكه سبا بوده و دارای لقب «شیر پیروزمند یهودا» است. در حدود ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد، مردم سامی‌نژاد از كشور سبا (یمن) از دریای سرخ گذشته و وارد اتیوپی شدند. این مردم در قرن چهاردهم پادشاهی آكسوم را تأسیس كردند. آن‌ها به تدریج مناطق شمالی فلات اتیوپی و مناطق كم‌آب شرقی و استان تیگره واقع در جنوب شرقی اریتره را به تصرف درآوردند. پادشاهی آكسوم رفته رفته دامنهٔ نفوذ خود را به مصر و یمن گسترش داد، اما از قرن ششم رو به اضمحلال گذاشت و كمك از خاطره‌ها محو گردید.
هرتزل در كتاب «دولت یهود» تلاش می‌كند تا بین قوم یهود و اقوام افریقایی وجوه مشتركی بیابد. به نظر وی ستمی كه در طی قرن‌ها بر قوم یهود و افریقایی‌ها رفته، وجه مشترك بین اسراییل و كشورهای افریقایی است. در همین راسا، هرتزل خود وعده می‌دهد كه یهودیان پس از تأسیس كشور مستقل خود، برای آزادی افریقایی‌ها اقدام خواهند كرد.
۳. وجود یهودیان فالاشه ـ وجود تعداد بسیار زیاد یهودیان فلاشه در اتیوپی نیز به نزدیكی روابط دو كشور كمك كرده است. اسراییل در زمان‌های مختلف با توافق دولت اتیوپی، فالاشه‌ها را به كشور خود منتقل كرده است. این رژیم حدود ۴۷ هزار یهودی اتیوپیایی را در دو عملیات گستردهٔ هوایی به نام‌های موسی» در ۱۹۸۴ و «سلیلمان» در ۱۹۹۲ به كشور خود منتقل كرد. دولت اسراییل برای این مهاجران جدید چادرهایی در صحرای نقب برپا كرد تا آنان را در این منطقهٔ صحرایی بازپروری كند و سپس شهرهایی برای آن‌ها بسازد. این چادرها همانند كمربندی پیرامون نیروگاه هسته‌ای اسراییل یعنی «تموته» قرار دارد.
البته این مسئله مشكلاتی را نیز برای دولت اسراییل به وجود آورده است. در سال ۱۹۹۵ رهبران حدود ۱۴ هزاری یهودی سیاهپوست اتیوپیایی مقیم اسراییل از دولت اسحاق رابین خواستند كه به بیشترشان اجازه بازگشت به اتیوپی داده شود تا از برخورد نژادپرستانهٔ سفید پوستان در امان باشند. همچنین وضعیت زندگی این عده بسیار ناهنجار است و آنان از سه سال قبل در چادرهایی در صحرای نقب زندگی می‌كنند و دولت نیز به قول خود مبنی بر انتقال آن‌ها به خانه‌های دائم در شهرها عمل نكرده است. برخی از دیپلمات‌های اتیوپی در اسراییل نیز گفته‌اند كه هیئتی از یهودیان مهاجر این كشور در ملاقات با آنان خواستار بازگشت به اتیوپی شده‌اند.
۴. اسراییل و اتیوپی كشورهای غیر عرب هر دو كشور همیشه با كشورهای مشكل داشته‌اند و این مسئله نیز سب نزدیكی بیشتر آن‌ها به یكدیگر شده است. اسراییل تا كنون ۵ بار با كشورهای عربی جنگیده است. جنگ‌های ۱۹۴۹، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ و جنگ لبنان در ۱۹۸۲. اتیوپی نیز با كشورهای عربی به علت حمایت اكثر آن‌ها از جدایی‌خواهان اریتره، روابط خوبی نداشته است. سودان از «جبههٔ آزادیبخش مردم اریتره» در سال‌های جنگ، حمایت‌های وسیعی به ل می‌آورد و رزمندگان اریتره همواره از سودان به عنوان پایگاه استفاده می‌كردند. به طوری كه از طریق این كشور، جاده‌های تداركاتی به مناطق تحت تسلط مبارزان اریتره احداث شده بود. یمن اولین كشوری بود كه اسلحه در اختیار مبارزان اریتره قرار داد و به آن‌ها اجازه داد كه در این كشور دفتر تأسیس كنند. مصر در دههٔ ۱۹۷۰ كمك‌های پزشكی و نظامی به مبارزان اریتره می‌داد و در سال ۱۹۸۹، افواركی دبیر كل «جبههٔ آزادیبخش مردم اریتره» ضمن بازدید از قاهره با حسنی مبارك رئیس جمهوری مصر نیز مذاكره نمود. عربستان نیز كمك‌های مالی به مبارزان اریتره اعطا می‌كرد و «جبههٔ آزادیبخش اریتره» در جده دارای دفتر بود. جبههٔ یاد شده از حمایت دولت سوریه نیز برخوردار بود و دفتر نمایندگی در دمشق داشت. به این ترتیب وجود دشمن مشترك سبب نزدیكی بیشتر اسراییل و اتیوپی به یكدیگر شده بود.پس از خروج نیروهای بریتانیا از عدن و تأسیس جمهوری دموكراتیك یمن، همكاری بین اسراییل و اتیوپی برای جلوگیری از تبدیل شدن دریای سرخ به یك دریاچهٔ عربی گسترش یافت. در حالی كه كشورهای عربی به جنبش آزادیبخش اریتره كمك می‌كردند، اسراییل نیز به اتیوپی برای مقابله با جنبش یاد شده كمك می‌نمود. ژنرال یهوشفاط هركابی مسئول اطلاعات نظامی اسراییل در این مورد گفت: «اسراییل به هر قیمت باید مانع ظهور یك اریترهٔ مستقل شود، زیرا این كشور پیرو اعراب خواهد بود و دریای سرخ را به یك دریاچه عربی تبدیل خواهد كرد و این امر عواقب وخیمی برای اسراییل خواهد داشت.»
در ۱۹۷۷، مبارزان اریتره حملات گسترده‌ای را علیه اتیوپی آغاز كردند و اكثر شهرهای اریتره را تصرف نمودند، به طوری كه فقط چهار شهر در تصرف نیروهای اتیوپی باقی بود. در همین زمان نیروهای سومالی به اتیوپی حمله كردند و اوگادن را اشغال نمودند. نیروهای اتیوپی كه در دو جبهه مشغول جنگ بودند، نتوانستند حملات مبارزان اریتره را دفع كنند و این امر سبب نگرانی اسرائیل شد، زیرا مایل نبود در نزدیكی باب المندب یك كشور عربی جدید ایجاد شود. به همین دلیل در ژوئیه ۱۹۷۷ دو جزیرهٔ اتیوپی به نام‌های «فاطمه» و «حالب» را در نزدیكی باب المندب اجاره كرد. از سوی دیگر اسراییل شروع به تعلیم چتربازان و افراد نیروی دریایی اتیوپی نمود و تجهیزات نظامی در اختیار این كشور قرار داد. نكتهٔ مهم اینكه، علی‌رغم چرخش اتیوپی از بلوك غرب به طرف بلوك شرق در ۱۹۷۴ روابط نزدیك
اسراییل با اتیوپی ادامه یافت.
۵. همكاری مشترك اسراییل و اتیوپی در حوزهٔ رود نیل ـ كشورهای عربی ادعا می‌كنند كه اسراییل در صدد است تا با گسترش روابط با اتیوپی و تقویت نفوذ خود در منطقهٔ دریاچه‌های بزرگ (منبع اصلی آب نیل) به طور جدی در مسائل مربوط به رود نیل شركت نماید تا اهرم فشاری علیه مصر و سودان در دست داشته باشد. اقتصاد مصر شدیداً به آب رود نیل وابسته است. از خئوپس تا محمد علی و از محمد علی تا جمال عبدالناصر سیاست خارجی مصر همواره تحت تأثیر آب‌های رود نیل بوده است.
بر این اساس، مصر همواره از كاهش میزان آب رود نیل توسط كشورهای پایین رود نگران بوده و تهدید كرده است كه آن را تحمل نخواهد كرد. در مقابل سمت‌گیری ژئوپولیتیك سنتی اتیوپی همواره به سمت شاخ آفریقا و دریای سرخ بوده تا به سمت حوزهٔ رود نیل. با این حال چون مصر و اتیوپی از دیرباز مواضع متفاوتی نسبت به اسراییل و قدرت‌های بزرگ داشته‌اند، مسئله رود نیل به عنوان اهرم فشار مورد بهره‌برداری قرار گرفته است.
در طی دههٔ ۱۹۵۰ جمال عبدالناصر رهبر مصر شعارهای تندی علیه اسراییل می‌داد. در حالی كه هایله سلاسی روابط نزدیكی با آن رژیم داشت و از این كشور كمك‌های مالی و نظامی دریافت می‌كرد. در سال‌های ۶۳ـ۱۹۵۸ دفتر احیای اراضی امریكا ۳۳ پروژه را در حوزهٔ رود نیل آبی و شعبات آن (در اتیوپی) مورد بررسی قرار داد. بر اساس این پروژه‌ها، ۴۳۴ هزار هكتار از اراضی زیر كشت آبی می‌رفت و ۶۹۶۵ مگاوات برق تولید می‌شد. این مسئله هشداری به ناصر تلقی شد كه تهدیدات خود را علیه اسراییل تعدیل كند.
در دههٔ ۱۹۷۰، انور سادات رئیس جمهوری مصر، مستشاران روسی را اخراج كرد و برای جلب كمك‌های اقتصادی و نظامی به سوی امریكا گرایش پیدا كرد. در مقابل هایله ماریام رهبر اتیوپی روابط نزدیكی با شوروی برقرار نمود. در این هنگام نیز اتیوپی به استفاده از برگ برنده، یعنی آب روی آورد. به دنبال آن، كارشناسان شوروی مطالعات عملی را در منطقه دریاچه تانا انجام دادند و در همان حال دولت اتیوپی اعلام كرد حق بهره‌برداری از منابع طبیعی خود را دارد.
در سال ۱۹۷۷ اتیوپی در كنفرانس آب سازمان ملل متحد در ماردل پلاتا اعلام كرد قصد دارد اراضی وسیعی از دشت نیل آبی را زیر كشت ببرد. علت این تصمیم آن بود كه مصر از سومالی در جنگ اوگادان پشتیبانی می‌كرد. در پاسخ، سادات تهدید كرد كه هر گونه پروژهٔ انحراف آبی را كه به مرحله اجرا درآید، بمباران خواهد كرد. در سال ۱۹۷۹، هایله ماریام طرح‌های سادات را برای انتقال آب نیل به صحرای سینا تقبیح و تهدید نمود كه به تلافی این حركت، جریان رود نیل آبی را كاهش خواهد داد.
مصر در سالهای مختلف، اسراییل را متهم كرده است كه اتیوپی را در این موارد تحریك می‌كند و با این كشور در احداث سد بر رویرود نیل آبی همكاری دارد. مصر می‌گوید كه احداث سد بر روی رود نیل آبی و شعبات آن مغایر با منافع ملی آن كشور است. با این حال هر چند مهندسان اسراییلی در مورد پروژه‌های آبیاری در شرق اتیوپی پیشنهادهایی ارائه داده‌اند، اما دلیلی در دست نیست كه در مورد نیل آبی با كمك اسراییل طرح‌هایی در دست اجرا باشد. از سوی دیگر، این مسئله نیز مطرح است كه آیا اسراییل به تنهایی سرمایهٔ لازم برای اجرای چنین پروژه‌هایی را دارد؟ یا اینكه آمریكا آن‌ها را پشتیبانی خواهد كرد؟
●روابط اسراییل با اریتره
روابط نزدیك اسراییل با اتیوپی سبب شده بود كه مبارزان اریتره به دشت به اسراییل حمله كنند. در برنامهٔ انقلاب اریتره كه توسط «جبههٔ آزادیبخش مردم اریتره» به رهبری ایسایاس افواركی، رئیس جمهور فعلی اریتره د سال ۱۹۷۷ تصویب شده، آمده است:
«نیروهای اشغالگر حبشی كشور ما و ثروت‌های ملی آن را دو دستی به سرمایه‌داران خارجی و بیش از همه به شركت‌های صهیونیستی تقدیم نموده‌اند. آن‌ها با گشاده‌دستی ویژه‌ای مقدرات اقتصادی و مراكز نظامی اریتره را در اختیار قوای بیگانه قرار داده‌اند. از جمله دلایلی كه اریتره به حالت اشغال باقی مانده، امنیتی است كه برای منافع همان شركت‌ها و دول خارجی ایجاد شده است. شركت‌های صهیونیستی در سراسر اریتره و در تمام موارد از واردات و صادرات گرفته تا صنایع و حتی مطبوعات نفوذ دارند و در تمام امور دخالت می‌كنند.
دولت حبشه خود را در اختیار امپریالیسم و صهیونیسم جهانی قرار داده و حافظ منافع آن‌ها در دریای سرخ و اریتره است.»
در بخش دیگری از برنامه انقلاب اریتره آمده است: «انقلاب ما مبارزهٔ مسلحانه انقلابیون فلسطین علیه اشغالگران صهیونیست را تأیید می‌كند و آماده است كه تمام نیروهایش را در اختیار انقلاب فلسطین قرار دهد، زیرا هر دو علیه دشمن مشتركی می‌جنگیم. صهیونیسم هم فلسطین و هم ارتیره را اشغال كرده و به رژیم حبشه یاری می‌رساند.»
اما مبارزان اریتره پس از پیروزی، همان كاری را انجام دادند كه مدعی بودند دولت اتیوپی انجام می‌دهد. آن‌ها نه تنها شعارهای انقلابی را كنار گذاشتند بلكه با «اشغالگران صهیونیست» روابط نزدیك برقرار كردند. در فوریهٔ ۱۹۹۱ ایسایاس افواركی رئیس جمهور اریتره در حالی كه به علت ابتلا به بیماری مالاریا در حال بیهوشی به سر می‌برد، برای معالجه به تل‌آویو انتقال داده شد. این مسئله مقدمه‌ای برای برقراری روابط سیاسی رسمی بین دو كشور گردید. افواركی پس از بهبودی اظهار داشت كه امیدوار است پس از همه‌پرسی، یك دیدار رسمی از اسراییل به عمل آورد. ملس زناوی نخست‌وزیر اتیوپی برای عادی‌سازی روابط سیاسی اسراییل با اریتره میانجیگری كرد و به دنبال آن، سفیر اسراییل در آدیس آبابا در ۱۹۹۱ به اریتره مسافرت و با افواركی مذاكره نمود و از قسمت‌های مختلف اسمره بازدید كرد. پس از این دیدار، دولت اسراییل دفتر نمایندگی خود را در اسمره افتتاح كرد ودر جشن‌های استقلال اریتره نیز هیئتی به سرپرستی وزیر كشاورزی آن شركت نمود.
افواركی در ۱۹۹۱ به طور رسمی به اسراییل سفر كرد. این بار وی با واكنش منفی برخی كشورهای عربی از جمله عربستان سعودی و سوریه روبرو شد. كشورهای سودان، مصر و یمن نیز كه از متحدان عرب اریتره بودند، به اینامر اعتراض كردند و عربسان دفتر «جبههٔ آزادیبخش مردم اریترهن را در جده بست و كمك‌های خود را به آن قطع نمود. به نبال آن افواركی دربارهٔ روابط كشورش با اسراییل اظهار داشت كه آنچه برای اریتره اهمیت دارد، حفظ صلح و ثبات در منطقه و دریای سرخاست. وی افزود اریتره یك كشور مستقل است و مستقل عمل می‌كند و هیچ كشوری نیز حق دخالت در امور كشور دیگر را ندارد. در فوریهٔ ۱۹۹۲ یك هیئت سیاسی، اقتصادی و نظامی اسراییل به سرپرستی سفیر آن كشور در آدیس آبابا به اسمره مسافرت كرد. این هیأت با استقبال گرم افواركی روبرو شد. این دومین بار بود كه سفیر اسراییل در اتیوپی به اسمره مسافرت می‌كرد.
با استقلال اریتره در ۱۹۹۳، همكاری‌های میان اسراییل و اریتره گسترش یافت. دو كشور در این سال سه موافقتنامهٔ نظامی، سیاسی و اقتصادی امضا كردند. موافقتنامهٔ نظامی به اسراییل اجازه می‌دهد كه از تسهیلاتی كه در سطح پایگاه نظامی در اسمره و نكالیا و سنهین برخوردار شود. تعداد این پایگاه در ۱۹۹۵ به شش مورد رسید. متقابلاً، اریتره سلاح و تجهیزات و كارشناس نظامی از اسراییل دریافت كرد. بر اساس موافقتنامهٔ سیاسی، اسراییل برای بازسازی اریتره و تأسیس ساختمان‌های دولتی، كارشناس و هزینه‌های لازم را در اختیار دولت اریتره قرار می‌دهد. به موجب موافقتنامهٔ اقتصادی، كارشناسان كشاورزی و پزشكی اسراییل به اریتره اعزام می‌شوند. همچنین اسراییل دوره‌های آموزشی برای توسعهٔ امر كشاورزی در اریتره برگزار می‌كند.
روابط اریتره با اسراییل تبلیغات منفی گسترده‌ای در مطبوعات كشورهای عربی به دنبال داشت كه موجب تیرگی روابط این كشور با كشورهای عربی شد. برای بهبود این روابط، ایسایاس افواركی رئیس جمهوری اریتره در ژوئیه ۱۹۹۳ از عربستان سعودی دیدار كرد. وی در جریان دیدار از این كشور به طور آشكار اتهامات مبنی بر اینكه كشورش به اسراییل اجازه داده تا پایگاه نظامی در اریتره داشته باشد، رد كرد.
در همین زمان، اتحادیهٔ عرب نیز ادعا كرد هواپیماهای شناسایی اسراییل را كه برفراز جزایر دهلك در پرواز بوده‌اند، مشاهده كرده است. مقامات اریتره این ادعا را رد واعلام نمودند كه روابط اریتره با اسراییل شامل همكاری‌های نظامی نیست. به هر حال شكی نیست كه یكی از عوامل اصلی كه موجب نزدیكی اسراییل به اریتره شده، اهمیت استراتژیكی این كشور به ویژه جزایر آن در دهانهٔ تنگه باب المندب است. اریتره از نظر اهمیت استراتژیكی، جایگزین اتیوپی در این منطقه شده است.از جمله عوامل دیگر نزدیكی دو كشور، حمایت كشورهای عربی از گروه‌های مخالف دولت اریتره است. اریتره مدعی است كه كشورهای عربی از جنبش چریكی عفاها حمایت می‌كنند تا یك كشور عربی جدید در دریای سرخ به وجود آورند. عفارها در اریتره، جیبوتی و اتیوپی پراكنده‌اند. از سوی دیگر، «جبههٔ آزادیبخش مردم اریتره» به رهبری افواركی كه قدرت را در اریتره در دست دارد، اگر چه تعداد زیادی مسلمان عضو آن هستند، با اینحال یك سازمان عمدتاً مسیحی است. به همین دلیل كشورهای عربی، به ویژه عربستان، در گذشته از جبهه‌های مخالف آن حمایت می‌كردند. در ۱۹۹۳، افواركی عربستان را متهم كرد كه از مخالفان دولت اریتره حمایت می‌كند كه به دنبال آن، عربستان كنسولگری اریتره را در جده در ژانویه ۱۹۹۳ بست.
●روابط اسراییل با جیبوتی
جبیوتی در شاخ افریقا در تنگه باب‌المندب واقع شده و با كشورهای اریتره، سومالی و یمن مرز مشترك دارد. این كشور، مستعمرهٔ فرانسه بود كه در سال ۱۹۷۷ مستقل شد. جیبوتی در گذشته به نام سرزمین عفار و عیسا معروف بود، زیرا دو گروه اصلی نژادی در این سرزمین بسر می‌برند، یكی عیساها كه ریشهٔ سومالیایی دارند و ۵۰ درصد جمعیت را تشكیل می‌دهند و دیگری عفارها كه ریشهٔ اتیوپیایی دارند و ۴۰ درصد جمعیت را در بر می‌گیرند.
جیبوتی كشور ضعیف و كوچكی است. به همین دلیل همواره از جانب همسایگان قدرتمند خود احساس نگرانی می‌كند. كشورهای یمن و عربستان از جنبش چریكی عفارها حمایت می‌كند. در صورت پیروزی عفارها، این مسئله سبب تجزیه و تقسیم جیبوتی خواهد شد. این امر موجب شده است كه جیبوتی در سیاست خارجی خود دو رشو را در پیش گیرد. اولاً در مسائل شاخ افریقا موضع بیطرفی سیاسی اتخاذ نماید، ثانیاً برای مقابله با تهدیدات كشورهای عربی و حفظ توازن، روابط خود را با اسراییل عادی نماید.
در مورد اخیر، هیئت نمایندگی اسراییل در سازمان ملل متحد در ۱۹۹۴ اعلام كرد كه اسراییل و جیبوتی تصمیم‌گرفته‌اند كه روابط خود را به حال عادی درآورند. وی گفت كه ابتدا اقداماتی در مورد بازشدن فضای جیبوتی به روی هواپیماهای اسراییلی و بندر جیبوتی به روی كشتی‌های اسراییلی اتخاذ خواهد شد.
●اسراییل و مناقشات حوزه دریای سرخ
مطبوعات كشورهای عربی گزارش‌هایی انتشار داده‌اند كه بر اساس آن اسراییل در مناقشات حوزهٔ دریای سرخ دخالت دارد. در این گزارش‌ها گفته شده كه اسراییل در بحران جزایر حنیش، بحران جنوب سودان و حتی جنگ میان اتیوپی و اریتره در ۱۹۹۸ نقش داشته است. اما اسراییل این گزارش‌ها را تكذیب كرده و اظهار داشته است كه با توجه به اهمیت كشتیرانی در دریای سرخ و تنگه باب المندب،‌ خواستار حفظ امنیت این منطقه بوده و با هر اقدامی كه امنیت این آبراه را به مخاطره اندازد، مخالف است.
۱. اسراییل و مناقشهٔ اریتره و یمن مسئله دخالت اسراییل در بحران جزایر حنیش، نخستین بار از سوی روزنامه‌های عراق مطرح گردید. روزنامهٔ عراقی الجمهوریه، اقدام اریتره برای تصرف دو جزیرهٔ مورد ادعای یمن را تاش برای كنترل دریای سرخ از طریق همكاری با اسراییل دانست. این روزنامه نوشت، اقدام اریتره فراتر از یك كشمكش با یمن است، بلكه این جریان در ادامهٔ تلاش برای كنترل سواحل و جزایر استراتژیك دریای سرخ است. الجمهوریه با متهم كردن اریتره به دشمنی با اعراب و هم‌پیمانی با اسراییل نوشت كمكش در دریای سرخ، توسط تل‌آویو هدایت و از سوی واشنگتن نیز پشتیبانی می‌شود. ناگفته نماند كه عراق روابط نزدیكی با یمن دارد و یمن در جریان جنگ دوم خلیج فارس از عراق حمایت می‌نمود.
مصر نیز احتمال دخالت اسراییل در بحران جزایر حنیش را رد نكرده است، عمر موسی وزیر امور خارجه مصر در پاسخ به این سؤال كه آیا اسراییل محرك این مناقشه است، گفت: «نمی‌توانم به طور یقین آن را تأیید كنم، اما منطقی به نظر می‌رسد و فرض‌های سیاسی در این زمینه وجود دارد، چرا كه این مناقشه ابعاد ژئواستراتژیك دارد.»
یمن نیز می‌گوید كه تهاجم نظامی اریتره به جزیرهٔ حنیش بزرگ و اشغال آن با استفاده از كشتی‌های جنگی اسراییل انجام گرفته است. صنعا، اسمره را به دریافت قایق‌های تندرو، وسایل مخابراتی، اسلحه و مهمات از تل‌اویو در مقابل دادن وعده‌هایی به این كشور برای ایجاد پایگاه نظامی در یكی از جزایر دریای سرخ متهم می‌كند. از سوی دیگر، اسراییل در راستای حضور استراتژیك خود در باب المند، در سالهای اخیر به طور غیر مستقیم از طریق جیبوتی، سومالی و كنیا از طریق یك تاجر یهودی یمنی‌الاصل برای یمن نیز اسلحه ارسال كرده است. در مقابل، مقامات یمن اجازه داده‌اند كه ۳ هزار یهودی یمنی به اسراییل مهاجرت كنند كه مقامات فلسطینی تعداد این افراد را بیشتر از این رقم می‌دانند. به گفتهٔ آن‌ها، در سال ۱۹۹۶، ۲۴ هزار نفر یهودی از یمن به اسراییل انتقال داده شدند. این امر اعتراض‌هایی را از سوی كشورهای عربی به یمن به دنبال داشت.
همچنین اسراییل درسال‌هایاخیر تلاش كرده است تا با یمن نیز ارتباط برقرار كند. در ژانویهٔ ۱۹۹۶ اعلام شد كه علی عبدالله صالح رئیس جمهوری یمن با شیمون‌پرز نخست‌وزیر اسراییل در پاریس به طور غیر رسمی ملاقات كرده است. به دنبال آن، یكی از مقام‌های رسمی یمن گفت: كشورش آماده است پس از انعقاد قرار داد صلح میان سوریه و اسراییل، با این كشور قرارداد صلح امضا كند. در فوریهٔ ۱۹۷۷ نیز وزیر امور خارجهٔ اسراییل اعلام كرد كه روابط اسراییل با یمن در آیندهٔ نزدیك با افتتاح متقابل دفتر حافظ منافع برقرار خواهد شد.
۲. اسراییل ومخالفان دولت سودان ـ دولت سودان، اسراییل را متهم كرده است كه از مخالفان‌آن كشور حمایت می‌كند. وزیر امور كابینهٔ سودان، در ژانویهٔ ۱۹۹۷ اظهار داشت كه نبردهای شرق این كشور نمی‌توانست بدون كمك مؤثر اسراییل انجام شود. وی اسراییل را متهم به كمك‌رسانی به اتیوپی و اریتره نمود. مصطفی عثمان اسماعیل، وزیر مشاور در امور خارجهٔ سودان نیز گفت كه در نبردهای شرق و جنوب این كشور كارشناسان اسراییلی شركت داشته‌اند. وی گفت كه هدف نبردهای شرق و جنوب این كشور، تجزیهٔ خاك سودان تأسیس یك دولت جدید در جنوب سودان است، تا به این ترتیب امنیت سودان و به طور كلی امنیت ملی اعراب در دریای سرخ و در سرچشمه‌های رود نیل در معرض خطر قرار گیرد.
یك مقام سودانی نیز گفت كه طی درگیری‌های ژانویهٔ ۱۹۹۷ در شرق سودان، نیروهای مسلح این كشور موفق شدند مقادیری سلاح ساخت اسراییل را از نیروهای اتیوپی در مناطق «الكرمك» و «قیسان» به دست آوردند. در همین حال، سفیر سودان در اتیوپی گفت كه رئیس ارتش اسراییل از اردوگاه‌های مخالفان دولت خارطوم دیدار نموده و با تجمع‌های دموكرات سودان گفتگو كرده است. وی افزود اسراییل تعهد كرده است تا كمك‌های مالی در اختیار دولت خارطوم بگذارد.
هر چند سلاح‌های ساخت اسراییل در ارتش‌های اریتره و اتیوپی نیز وجود دارد، اما گزارش مستقلی كه تأیید كند كارشناسان اسراییلی در نبردهای شرق سودان شركت داشته‌اند، در دست نیست. دولت سودان حضور اسراییل را در اتیوپی و اریتره تهدیدی برای امنیت ملی خود می‌داند، بویژه كه روابط آن با این دو كشور تیره است. از سوی دیگر اسراییل نیز بنیادگرایی اسلامی را در سودان بر نمی‌تابد و آن را بزرگترین تهدید علیه امنیت ملی خود تلقی می‌كند.
●استراتژی جدید اسراییل در دریای سرخ
شیمون پرز نخست‌وزیر سابق اسراییل در كتاب خود به نام «خاورمیانهٔ جدید»، استراتژی سنتی اسراییل را كه مبتنی بر تجاوز و توسعه‌طلبی ارضی است، رد می‌كند. وی در این كتاب با توجه به روند تحولات جهانی ضرورت بازنگری در این استراتژی را یادآوری می‌نماید. دیدگاه‌های پرز مبتنی بر واقعیت‌های دنیای كنونی است.
تحولات جهانی نشان می‌دهد كه دیگر وسعت یك كشور به تنهایی عامل قدرت محسوب نمی‌شود. به عبارت دیگر عصر توسعه‌طلبی ارضی سپری شده است. حتی امپراتوری‌هایی كه از طریق تجاوز به كشورهای همسایه و اشغال اراضی آن‌ها شكل گرفتند، مانند اتحاد جماهیر شوروی، امروزه به راحتی از این متصرفات چشم‌پوشی می‌نمایند. پرز نیز به این نتیجه رسیده است كه اسراییل باید سیاست توسعهٔ ارضی یا نظریهٔ از نیل تا فرات را رها كند. از سوی دیگر در دنیای امروز مفهوم سنتی قدرت كه بر پایهٔ قابلیت‌های نظامی استوار بوده، تحت تأثیر مفهوم جدید قدرت یعنی بر اساس توانایی‌های اقتصادی و تكنولوژیك قرار گرفته است. در حال حاضر قدرت اقتصادی تعیین كنندهٔ جایگاه و نقش كشورها در نظام بین‌المللی است. پرز نیز بر همین اساس استراتژی جدید اسراییل را بر مبنای همكاری‌های اقتصادی قرار می‌دهد.
علاوه بر آن، جنگ با كشورهای عربی دیگر برای اسراییل كارساز نخواهد بود. پرز نوشته است: «با بررسی جوانب مختلف امور در می‌یابیم كه درگیری و نبرد هیچ ضرورتی ندارد، بلكه خسارت‌های سنگین جانی و مالی برای هر دو طرف در بر دارد. كسی هم در جنگ پیروز بیرون نمی‌آید. اسراییل همچنان باقی است و دشمنان نیز تسلیم ما نمی‌شوند.»
در مقابل، آنچه امروز امنیت اسراییل را تهدید می‌كند، بنیادگرایی اسلامی است. فعالیت‌های انتفاضه در اراضی اشغالی، حزب‌الله در لبنان و فعالیت‌های بنیادگرایی در مصر و سودان، اسراییل را نگران كرده است. شیمون پرز، راه‌های مقابله با بنیادگرایی اسلامی را توسعهٔ همكاری‌های اقتصادی بین اسراییل و كشورهای منطقه در چارچوب ایجاد یك سازمان همكاری اقتصادی می‌داند. وی نوشته است: «تنها راه حل، در ایجاد یك ساختار منظم منطقه‌ای برای توسعهٔ اقتصادی و اجتماعی خلاصه می‌شود.» وی نقطهٔ حركت استراتژی جدید اسراییل را دریای سرخ می‌داند. پرز در این مورد در كتاب خود نوشته است:
«ما می‌توانیم از دریای سرخ شروع كنیم كه مصر و سودان و اریتره در یك سو و اسراییل و اردن و عربستان در سوی دیگر واقع شده‌اند. می‌توان گفت كه دیگر انگیزه‌ای برای درگیری وجود ندارد. اتیوپی و اریتره‌خواهان ایجاد روابط با همسایگان خود و از جمله اسراییل هستند. مصر نیز قبلاً با اسراییل پیمان صلح امضا كرده است. اردن و عربستان نیز خواهان آزادی دریانوردی و صید و پرواز هستند و می‌توان به عنوان اولین گام، مسائلی چون اقدامات نجات دریایی و هوایی و شبكه‌های ارتباطی و تجهیزات هشدار دهنده و مانورهای دریایی و زمینی و نیز صنایعی مانند گردشگری و غذا را مورد بحث قرار داد و در مراحل بعدی به ایجاد یك پیمان استراتژیك پرداخت.»
پرز در جای دیگری از كتاب خود نوشته است: «من اطمینان دارم كه دریای سرخ یك نقطهٔ شروع برای حركت روند صلح و حفظ آن خواهد بود. ما می‌توانیم راه‌های طویل در طول سواحل آن ایجاد كرده و لوله‌های نفت و گاز و شبكه‌های برق و ارتباطات را در آن احیا كنیم و این منطقه را به یك منطقهٔ تجاری و شكوفا تبدیل نماییم. دریای سرخ عبارت‌ است از یك خلیج طولانی اما باریك كه با توجه به این خصوصیت می‌توان پل صلح را بر فراز ن احداث نمود.»
●نتیجه‌گیری
دریای سرخ در استراتژی اسراییل همواره از دو نظر یكی كشتیرانی و دیگری امنیتی حایز اهمیت بوده است. استراتژی سنتی اسراییل در این آبراه مبتنی بر آزاد نگهداشتن آن بر روی كشتی‌های خود و در صورت امكان طبق دكترین بن گوریون محاصره اعراب بوده است. در راستای تحقق این استراتژی اسراییل هم به زور و هم به حقوق بین‌الملل متوسل شده است. اسراییل همچنین روابط خود را باكشورهای غیر عرب منطقه مانند اتیوپی توسعه داده و از تسهیلات جزایر آن در دریای سرخ استفاده كرده است.
اما اخیراً با توجه به تحولاتی كه در صحنه روابط بین‌المللی روی داده، به نظر می‌رسد كه اسراییل نیز در استراتژی سنتی خود تجدید نظر نموده است. شیمون پرز نخست وزیر سابق اسراییل معتقد است كه جنگ با كشورهای عربی برای این كشور نتیجه‌ای در برندارد و اسراییل از طریق صلح در همكاری‌های اقتصادی بهتر می‌تواند به اهداف خود برسد. لذا پیشنهاد ایجاد یك سازمان همكاری اقتصادی را نموده است. وی نقطه حركت استراتژی جدید اسراییل را دریای سرخ می‌داند و به نظر وی می‌توان پل صلح را برفراز دریای سرخ بنا كرد و آن را به یك منطقه تجاری و شكوفا تبدیل نمود.
منبع: باشگاه مطالعاتی و تحقیقاتی صهیونیسم
منبع : خبرگزاری فارس