چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

روابط پنهانی دانشگاه هاروارد و سیا


روابط پنهانی دانشگاه هاروارد و سیا
هاروارد، ثروتمندترین و بانفوذترین دانشگاه ایالات متحده است. دانشگاههای «ام آی تی»، «کال تک»، «جان هاپکینز»، «استانفورد»، و دانشگاه کالیفرنیا، خاکریزهای علمی واشنگتن هستند؛ اما این هاروارد است که همچنان بیشتر مفاهیم علوم اجتماعی و اکثر پرسنلی را که منصب های حاکمیت را در دولت مدرن رفاه و جنگ در اختیار دارند، تامین می کند.
در آغاز دوره «ریگان»، «نورمن استون»، تاریخ‌دان محافظه کار آکسفورد، برای شرکت در کنفرانسی درمورد جاسوسی، به هاروارد سفر کرد. این کنفرانس که با هزینه وزارت دفاع و به گفته وی، «توسط سازمان جاسوسی آمریکا»، ترتیب داده شده بود، موجب آشنایی او با «ریگانیسم» شد. این تاریخ‌دان برجسته، در مخالفت با «کرملین، براساس توصیف چارلز»، که منتقدان راست گرا رواج داده بودند، خود را در میان «مشاوران به درد بخور و نسبتا جوان ریاست جمهوری یافت که با چشم هایی سبز و مثلثی شکل، با سردی در مورد چگونگی ویران کردن شوروی صحبت می کردند.»
او یک دهه بعد، درباره خاطرات گذشته خود می گوید: «گفتگو درمورد حمله اتمی بود. گفتگوهای دیگری نیز صورت گرفت؛ مبنی بر اینکه انباشت عظیم و واقعی تسلیحات مدرن آمریکایی، اتحاد شوروی را مجبور به رقابت خواهد کرد. این مسابقه، اقتصاد شوروی را ویران خواهدکرد... و اکنون می بینید، آمریکا در هشت سال گذشته، ۲/۴ تریلیون دلار صرف کرده است و «میخائیل گورباچف» اکنون رهبر برچیدن کمونیسم است. چه ارتباطی بین اینها هست؟ من فکر می کنم، ارتباط مستقیمی وجود دارد.» حرف های با حرارت «استون» درباره این اقدام علمی جدی، نظیر گفتار سال ها پیش «نیتان پیوزی»، رئیس هاروارد (۱۹۷۱-۱۹۵۳) است؛ وی نیز اهمیت این دانشگاه را در مبادرت به جنگ سرد دریافته بود.
«نوع فعالیت هایی که در کلاس ها و آزمایشگاه های کمبریج پیگیری می شود، به کوشش های ملی گسترده ای که انجام می دهیم و مجبوریم انجام دهیم، کمک می کند؛ کوشش هایی که صورت می گیرد تا متناسب با مسئولیت‌های به دست آمده ملی ما در جهان و برای رقابت فعال در این کشمکش مرگ و زندگی که به نظر می رسد مدتی طولانی با رقیب خارجی، اتحاد جماهیر شوروی، خواهیم داشت، عمل نماییم... دانشگاه ما در هر منازعه ای، نقش خود را و حتی بیشتر ایفا کرده است.» در ۱۹۵۵، «مک جورج باندی»، رئیس وقت هاروارد، پس از صحبت با هیئتی از یگان آموزشی افسران احتیاط، به بیان شروط اتحاد دانشگاه با نیروهای نظامی پرداخت:
«ما به توسعه ارتباط بین دانشگاهمان و نیروهای نظامی به صورت های بسیار متعدد، به معنای وسیع کلمه، متعهد هستیم.»
باندی، جنگ سرد را «دوران یکه فنون آموزش دانشگاهی؛ هم در علوم اجتماعی و هم در علوم طبیعی که بیش از هر زمان با فنون دفاع ملی مرتبط است»، نامیده، و به طور سرزنش آمیزی می گوید: «دانشگاهی که کوشش نکند سطح علاقه، همکاری و تفاهم اعضایش با نیروهای دفاع ملی را به بالاترین سطح ارتقا دهد، وظیفه اش را به طور کامل انجام نداده است.»
● ریشه های مجتمع نظامی- دانشگاهی
پیامدهای جنگ جهانی دوم و دستیابی به اقتصاد جنگ دائمی، نشان دهنده پیروزی کسانی بود که دانشگاه را همچون مرکز خدماتی، برای دولت امنیت ملی تصور می کردند، اما شالوده های ایجاد مجتمع نظامی دانشگاهی، از زمان جنگ جهانی اول وجود داشته است. هاروارد، خود با پذیرش ۸۶۴ دانشجو در «علوم نظامی یک» در طی سال ۱۹۱۶، نقش برجسته ای در برنامه آموزشی جنگی داشت و در سال ۱۹۱۷ رئیس جمهور «لارنس لاول»، دستور داد تا خوابگاه های محوطه هاروارد را به پادگان نظامی تبدیل کنند. تمایل گسترده بیشتر دانشجویان به شورش های آشکار و تنفرآمیز علیه آموزش نظامی دانشگاهی نیز با زلزله عظیم ملی گرایی پرجوش و خروش که جنگ جهانی اول آن را افسار گسیخته کرد، وارونه شد. بر طبق گزارش کمیسیون آموزش، اداره آموزش ایالات متحده، دانشگاه های شیکاگو، کلمبیا، میشیگان و هاروارد، برای کارهای تحقیقاتی دولت در طی جنگ جهانی اول «تقریبا همه اساتید بزرگ فیزیک خود را از دست داده اند.» روزنامه نیویورک تایمز در این باره نوشت: ۹۵ درصد مسئولان و اساتید هاروارد درخواستی را امضا کرده و از پرزیدنت ویلسون خواسته اند، «مردم را وادارد به هر قیمتی شده از تمامیت کشور دفاع کنند.» هیئت ملی خدمات تاریخی، تاریخ نویسان طراز اول کشور را «به خدمت دولت» درآورد. این هیئت به تولید و انتشار تحقیق هایی از قبیل «نفرت از حکومت آلمان» به وسیله «جورج اچ مید» از دانشگاه شیکاگو و «ریشه های عمیق تر پان جرمانیسم» به وسیله متخصص قرون وسطای شیکاگو، «جیمز وستفال تامپسون»، کمک کرد. تامپسون، اظهار نمود که در کتاب های قصص حیوانات قرون وسطایی فرانسه، «نامه ای فرانسوی به حیوانات زیبا و نامه ای آلمانی به گرگ و الاغ و غیره» داده شده است.
کسانی که مایل نبودند به جنگ صلیبی ملحق شوند، با انتقام وحشت آوری مواجه شدند. «چارلز بیرد»، مورخ ناراضی، در سال ۱۹۱۷، پس از «یک بازجویی بسیار تحقیرآمیز» از طرف هیئت امنا «در حضور سه، چهار نفر از همکارانم... که به نظر می رسید جریان را کاملا درست و عادی می پنداشتند»، از سمتش در دانشگاه کلمبیا کناره گرفت. در ۱۹۱۸، «کاترین کمان» و «امیلی بالیچ» صلح طلب (برنده جایزه نوبل ۱۹۴۶)، از هیئت علمی دانشگاه ولسلی پاکسازی شدند. دانشجویانشان نیز با تعطیل شدن تمامی برنامه علوم اجتماعی دانشکده، نزدیک به یک دهه از تاثیر آنها دور نگه داشته شدند.
منبع : روزنامه رسالت