دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

هرج و مرج درانتظار آمریکا


به گفته وی، درحال حاضر، خود آمریكا محتاج «تجدیدبنا» برای خود است. وی اعلام كرد: «اصول اساسی تجدید بنا در آمریكا باید دموكراسی و مسامحه باشد.»به گفته او سال پیش او این ایده را باگروهی از سیاستمداران آمریكایی درمیان گذاشته بود كه درمجموع، آنها این عقیده را مثبت ارزیابی كرده بودند.
گورباچف دقیقاً مشخص نكرد كه چه تحولاتی باید در آمریكا صورت پذیرند و فقط به اشاره هایی بسنده كرد.
وی افزود: جهان نیازمند دیدگاه و سیاستی جدید است. من از كسانی كه معتقدند می توان جهان را تغییرداد، حمایت می كنم. البته نه ازطریق اعمال زور و توتالیتاریسم. ما نیازمند گفت وگو هستیم. به نظرمی رسد كه منظور ازاین سخنان «تفاهم، شفافیت، پلورالیسم و اندیشه جدید» است كه باید به سیاست «سفت كردن مهره» دولت «جورج بوش» پایان دهند.در ضمن، ارزیابی منفی درمورد نظام آمریكا و تغییرآن، فقط از آخرین رئیس جمهوری اتحاد شوروی سابق شنیده نشد. «زبیگنیو برژینسكی» كارشناس امورسیاسی و مشاور امنیت ملی جیمی كارتر رئیس جمهوری اسبق آمریكا، در مقاله «آمریكا متحمل فاجعه»، به انتقاد شدیدی ازنظام آمریكا و عملكرد این كشور در سیاست خارجی پرداخت كه در روزنامه «لس آنجلس تایمز» در اوایل اكتبر به چاپ رسیده. به عقیده وی، نجات كشور می تواند به نوعی با «تجدید بنا» صورت بگیرد. طرح مشترك سیاسی همگرا، ازسوی جمهوری خواهان و دموكرات های آمریكا نیز می تواند راه حلی برای خروج از این بحران باشد.دراین میان، به عقیده كارشناسانی كه ازطرف «RBC daily» نسبت به «تجدیدبنا» درآمریكا موردسؤال قرارگرفته بودند، كاملاً با شك و شبهه همراه بود.به عقیده برژینسكی، بحران درجامعه آمریكا به اندازه ای پیش رفته است كه تغییر درآن امكانپذیر نیست.
به عقیده «دیمیتری یفسانیف» كارشناس مركز تحقیقات سیاسی در روسیه، آمریكا با دو مشكل لاینحل مواجه شده است: در وهله اول، آمریكایی ها نتوانستند كه به طرف جامعه «بعد از صنعتی» قدم بردارند. درجامعه بعد از صنعتی، ۱۵-۱۰ درصد از جمعیت درزمینه فناوری های مدرن كارمی كند، ۴۰-۳۵ درصد فقط كارمی كنند كه خودشان را سیركنند، درحدود ۵۰ درصد ازمردم از سودهای مازاد صنایع مربوط به فناوری های عالی سیر می شوند.در چنین سیستمی آنان كه می خواهند خیلی كاركنند، پول زیادی هم درمی آورند و كسی كه می خواهد ساده و بی مسؤولیت زندگی كند، در یك «رژیم حفظ شده» كارمی كند. بقیه هم كه قصد كاركردن ندارند، شرایطی برایشان ایجاد می شود كه از گرسنگی نمیرند و بتوانند بسكتبال بازی كنند و به موسیقی «رپ» گوش دهند.البته به گفته وی، ایجاد چنین نظامی در آمریكا میسر نشد. آمریكایی ها نتوانستند كه توازن را درچنین سیستمی برقراركنند، به مجرد اینكه یك فاجعه مانند «نیواورلئان» رخ می دهد، تمام جمعیت سیرشونده به بیرون می ریزند و هرج و مرج آغازمی شود.
به عقیده وی، مشكل دوم، بحران ایدئولوژی است. «تحولات در اتحاد شوروی سابق وكلا» تجدید بنا در آنجا، با زوال ارزش های معنوی اتحاد جماهیر شوروی مرتبط بود.همین امر نیز در آمریكا صورت گرفته است. آرزوهای آمریكایی دیگر وجودندارند. سیاست صحیح كذایی، همان «كلون» (شبیه سازی) «سوسیالیسم با چهره انسانی» است.نظام های توتالیتاری با تناوب های مشابه توسعه می یابند. هم نظام آمریكایی و هم نظام اتحاد شوروی، توتالیتاری بودند.به عبارت دیگر آنها جایی برای ایدئولوژی های دیگر نگذاشتند. در هردو جامعه در پایان قرن گذشته، بحران های سیستمی به وجود آمد. اما آمریكایی ها به دلیل اقتصاد قوی تر، مقاومت بیشتری از خود نشان دادند. «گورباچف» این بحران سیستم را حل و عملاً خود نظام را متلاشی كرد. آمریكایی های دولت بوش به سیاست «سفت كردن مهره» عمل كردند. نه آمریكا و نه اتحاد شوروی سابق به مدرنیزه كردن متوالی و آرام نظام روی نیاوردند. اكنون دیگر این روند غیرقابل برگشت است.چنین عقیده ای را «سرگی پرسلیگین» مدیر گروه تحلیلگران «ساخت آینده» نیز دارد. وی معتقداست: هیچ گونه «تجدیدبنا»ای در آمریكا امكان ندارد. آمریكایی ها می توانستند همان ۲۰ سال پیش همزمان با اتحاد شوروی سابق، خود را دستخوش تغییر و تحول قراردهند.درآن زمان، روسیه یك سوم خاك و نیمی ازجمعیت خود را ازدست داد.مانند «هواپیما»ای كه درحال سقوط، بار ارزشمندی را به خارج پرتاب كند، ولی به هر ترتیب حتی با تكیه بر یك بال، به پرواز خود ادامه داد. نظام اجتماعی روسیه در برابر تهدیدهای معاصر سرمایه داری آبدیده تر شد.آمریكایی ها عوض اینكه همین كار را انجام دهند، شروع كردند به تصرف هرآنچه كه «ناجور قرارگرفته بود» و درعین حال، به حل مشكلات درونی خود توجه نكردند. اكنون قابلیت انعطاف پذیری اجتماعی آنها آن طور كه واقعه «نیواورلئان» نشان داد، كم شده است و به سمت فاجعه اجتماعی پیش می رود.اطرافیان بوش سعی دراین دارند كه مشكلات درونشان را با جنگ های خارجی حل كنند. حال آن كه بیشتر خود را به بن بست می اندازند.«میخائیل خازین» رئیس شركت مشاوره ای «نئوكن» به «RBC daily» گفت: «سیاست بستن مهره» با خشونت خاصی درچارچوب مدل قدیمی پیش می رود، چرا كه ایده و الگوی جدیدی وجودندارد. تمام انرژی صرف تقسیم منابع بین اشرافیان داخلی شده است.كارشناسانی كه با «RBC daily» مصاحبه كردند، معتقدند كه پروژه قدیمی آمریكا باید منتظر وقوع فاجعه باشد.«یفسانیف» معتقداست: ماجرای «نیواورلئان» نشان داد كه ظاهر این پدیده و فروپاشی آمریكا چگونه است.«پرسلیگین» با ابراز عقیده مشابهی می گوید: تمام دنیا شاهد هرج و مرج در «نیواورلئان» بود.حال، تصوركنید كه همزمان در نواحی جنوب آمریكا توفان شدیدی بیاید، مثلاً در لس آنجلس بی نظمی های اجتماعی و نژادی پیش بیاید، در نیویورك برق قطع شود و در واشنگتن و یا تگزاس، اسلام گرایان عملیات تروریستی ترتیب دهند آنوقت، نظام آمریكایی فرومی پاشد. جنگ شمال و جنوب و اختلافات نژادی بین سیاهپوستان و مردم آمریكای لاتین سر بازمی كند. همه اینها بیانگر آن است كه اوضاع با سناریوی فاجعه آمیزی جلو می رود و تغییرجهت آن تقریباً امكان ندارد.
منبع: سایت اینترنتی «RBC daily» روسیه
منبع : روزنامه ایران