یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

استقرار سلطه در فاصله عرفان با شریعت


استقرار سلطه در فاصله عرفان با شریعت
در این مقاله می‏كوشیم تا از منظری نقادانه، به مبانی و شاخصهای عرفان سكولار بپردازیم. عرفانی كه در غرب شكل گرفته و معمولا در مكاتب عرفانی شرق دور، ریشه دارد و در جامعه ما نیز به تدریج در حال گسترش است.
●چكیده:
تمدن غرب برای برطرف كردن بحران معنویت در دهه‏های اخیر، به نوعی عرفان برساخته از هندویسم و بودیسم روی آورده كه به علت هماهنگی در برخی از مبانی، امكان جاگرفتن در بافت فرهنگی و اجتماعی تمدن غرب را دارد. بررسی شاخصهای این عرفان، نشان می‏دهد كه چگونه این عرفان در تحمل‏پذیر كردن فشارها و سلطه‏گری در حیات طبیعی معاصر به كار می‏آید.
●مقدمه
امروزه با همه شعارهای زیبا و دلربایی كه در جهان به گوش می‏رسد، سلطه گری همچنان در زندگی بشر باقی است. نیروی استكباری حیات طبیعی معاصر، با هوشمندی تمام، نقاط ضعف خود را شناسایی كرده و برای ترمیم و تقویت آن اقدام می‏كند.
در چند دهه اخیر، مهمترین جریانی كه در بر ابر نظام سرمایه‏داری جلوه كرده و نشانگر كاستیهایی بنیادین در نظام كاپیتالیستی ـ لیبرالیستی بوده، جریان معنویت گرایی و بازگشت به دین است.
در این میان، معنویت عرفانی پدید آمد، تا بحران معنویت را در زندگی مادی گرایانه اهالی تمدن غرب، برطرف سازد و اصلیترین كاركرد آن، تداوم وضعیت سلطه‏گرانه و سلطه‏پذیرانه در حیات طبیعی معاصر است.
بی تردید، اصالت دادن به روح انسان و جدی گرفتن نیازهای معنوی و درونی او، ضرورت قوانین خاصی را در زندگی اثبات می‏كند كه با رعایت آن می‏توان مسیر مناسبی را برای ارضای این نیازها انتخاب نمود. از این رو، عرفان و شریعت، دست در دست هم دارند و جدایی آنها تنها با حذف خداوند امكان‏پذیر است: یعنی قرارد دادن عرفان، انسان و قانون، در اختیار سلطه گرانی كه همه چیز را از منظر منافع خود می‏نگرند.
عرفان به معانی متعددی به كار می‏رود؛ اما اگر بخواهیم تعریفی جامع از آن ارائه دهیم، باید بگوییم: عرفان تكاپویی است برای پاسخ به نیازهای‏معنوی انسان.
اما سؤال اصلی این است كه سكولار به معنای این جهانی، چگونه ممكن است با عرفان جمع شود؟
در واقع عبارت عرفان سكولار، یك پارادوكس واضح است. این تركیب با دو وجه قابل توجیه است: نخست این كه برای نیازهای معنوی انسان، هیچ عالمی غیر این جهان پذیرفته نشود و هیچ موجودی برتر از جهان مادی (خدا ـ خدایان)، مورد توجه قرار نگیرد. در این شرایط، انسان در همین دنیای مادی می‏كوشد به نوعی نیازهای معنوی خود را برآورده سازد.
افزون بر موارد گفته شده، این عرفان اگر باهر مبنا و اساسی در نظر گرفته شود، در نهایت، كاركردهایی به نفع نیروی سلطه گر حیات طبیعی داشته و در تمدنی سكولار مورد استفاده قرار می‏گیرد.
البته عرفان سكولار، نه تنها تناقض نماست؛ بلكه در اصل تهی و بی‏مایه است؛ اما چه می‏توان كرد. چرا كه زندگی پندار زده انسان معاصر، در همه ابعاد به بند اوهام و هوسها اسیر شده و حتی نیازهای معنوی را نیز همچون نیازهای مادی، به صورتی كاذب پرورده و با آن خود را ارضا می‏كند.
در این مقاله می‏كوشیم تا از منظری نقادانه، به مبانی و شاخصهای عرفان سكولار بپردازیم. عرفانی كه در غرب شكل گرفته و معمولا در مكاتب عرفانی شرق دور، ریشه دارد و در جامعه ما نیز به تدریج در حال گسترش است.
●بخش اول: نقد مبانی عرفان سكولار
عرفان سكولار، در مواردی چون اصول اعتقادی و روشهای معنوی از عرفان بودیسم و هندویسم بهره‏های زیادی برده است. به همین جهت ناگزیریم مبانی اعتقادی آنها را، از ریشه مورد توجه قرار داده و به نقد كشیم. به نظر می‏رسد سه اصل اساسی در مبانی عرفان بودیسم و هندویسم، با عرفانهای سكولار امروزی مشترك است:
نخست این كه این مكاتب یا اصلا موجودی به نام خداوند را مطرح نمی‏كنند و به آن باور ندارند و یا اگر هم توجه داشته باشند، اهمیت خدایانشان بیش از انسان نیست. این مبنا موجب شده است كه برخی از عرفانهای شرق دور، به راحتی در تمدن غربی كه بر پایه اومانیسم استوار است جایگاه مناسبی پیدا كنند.
دوم آن كه، اندیشه معاد و حیات اخروی در جهانی دیگر، به صورت اعتقاد به تناسخ: یعنی بازگشتهای متوالی به این جهان، در مكاتب بودیسم و هندویسم پذیرفته شده است؛ به این معنی كه ایشان برای زندگی این جهانی قائل به تكرار هستند. خصوصا این كه راههایی برای رهایی از رنج زندگی كه همواره تكرار می شود و ادامه دارد، پیشنهاد می‏كند. این اصل با مبنای سكولاریسم و دنیاگرایی در تمدن غرب هماهنگی دارد.
اصل سوم، نداشتن پیامبر و شریعت است؛ كه این امر، خود موجب شده كه عرفان در این مذاهب بسیار شخصی شود و هر كس ارتباط درونی و راه خود را، خودش پیدا كند. این اصل عرفانهای شرق دور نیز با اصالت فرد و اندیویدالیسم در تمدن غرب كاملا منطبق است.
در مجموع، این اصول و مبانی در عرفانهای شرق دور و تمدن غرب، به قدری مشابه و نزدیك است كه از مقارنت آنها عرفانی مسخ شده و سكولار متولد می‏شود. عرفانی كه در عین پاسخ به نیازهای معنوی، می‏خواهد آمادگی انسان برای زیستن در تمدن غرب را افزایش دهد.
۱ـ انسان مهمتر از خدا
در بودیسم اعتقادی به خداوند وجود ندارد؛ ولی فرقه ماهایانا، بعدها بودا را به مقام خدایی رسانده و مورد پرستش قرار دادند.(۲)
اساس بودیسم بر این عقیده است كه جهان، جز رنج (دوكه) نیست و انسان باید در جستجوی رهایی باشد.(۳) جهل انسان سبب می‏شود كه پوچی دنیا را نادیده گرفته و به آرزوهای دراز گرفتار شود؛ هركس باید بفهمد كه هیچ چیز حقیقتی ندارد كه خدای خالق آن، حقیقت داشته باشد. به رقم این اعتقاد در بودیسم، كتاب مقدس هندوها (اوپانیشادها)، برهمن را خدای واحد و نادیده معرفی می‏كند. او خالقی است كه در آغاز جهان وجود داشته و در مركز همه موجودات و خدایانی است كه كل جهان هستی را به وجود می‏آورند:(۴) یعنی خدایان دیگر مثل خدای‏آتش (آگنی ) و خدای باد (وایو) فرمانبردار او هستند.(۵)
به گفته پل دوسن:
«برهمن علت ما قبل زمان است و جهان به منزله معلولی است كه از آن ظاهر شده است. اتصال باطنی عالم به برهمن و یگانگی آن با ذات برهمن، موجب شده است كه آفرینشی توسط او و از ذات خود او به وقوع پیوندد.»(۶)
بنابراین، برهمن ذات مطلق و واحد الهی‏است كه همه جهان در او و او در همه جهان است و در این هویت است كه توحید كامل را در سطح وحدت وجود مشخص می‏سازد.(۷) در اوپانیشاد از حقیقت دیگری نیز بسیار سخن به میان آمده است و آن آتمن (Atman) به معنای روح یا نفس است. آتمن حقیقت درونی انسان است كه بر اساس اوپانیشاد، همان برهمن است:«آتمن نور درونی انسان است كه در دل جای دارد و همان پوروشه است كه از دانایی تشكیل شده است... آتمن، واقعا برهمن است كه از درك... تشكیل شده است.»(۸)
در كتاب مقدس هندوها، اوصاف و ستایشهایی كه برای برهمن ذكر شده برای آتمن یعنی حقیقت انسان نیز آمده است:«آنكه او در زمین جای دارد... در آبها... در آتش.. در جو... در نسیم... در آسمان... در آفتاب... در چهارسوی افلاك... در ماه و ستارگان... در ظلمات... در نور...، آن كه در همه چیز سریان دارد و با این همه غیر از همه چیز است. آن كه ناشناخته همه را انجام می‏دهد، آن كه در پیكر همه چیزهاست، آن كه از درون، همه چیز را درید اختیار دارد، او روان توست، مراقب درونی و جاودانه. اوست بینای نادیده و شنوای ناشنیده و اندیشمندی كه اندیشه را به كنه او راهی نیست و فهمیده‏ای كه فهم را بر او دستی نه و با این همه غیر از نادیده... ناشنیده... ادراك ناشونده است... او روان توست، مراقب درونی و جاودانی.»(۹)دو جمله در این مكتب عرفانی معروف است: «تو آن هستی»(۱۰) و «من برهمن هستم».(۱۱) اوپانیشاد اساتید و مفسرین بزرگی داشته است. یكی از برجسته ترین و تاثیر گذارترین آنها شانكار است. او مقام آتمن را حتی از آناندا (Ananda) مبرا می‏داند.(۱۲) آناندا وجد و شادی در مقام سرمدیت و ولایتغیر و بلاتعین هستی است. اصل واقعی عالم و ذات نامتناهی برهمن است.(۱۳) شانكارا، آتمن را از آناندا كه وجه توصیف شده و تجلی یافته برهمن است برتر می‏داند؛ زیرا برای برهمن وجهی مستور قائل است و آتمن را در آن مرحله نیز با برهمن یگانه می‏داند. اصل همسانی و یگانگی آتمن ـ برهمن، یكی از آموزه‏های بنیادین عرفان هندویی و اوپانیشادهاست كه همه هندوشناسان و مفسران اوپانیشاد بر آن تكیه دارند. كشف این حقیقت كه آتمن همان برهمن است با رسیدن به نیروانا (Nirvana) به معنای فنا، كه اوج سلوك عرفان هندویی است میسر می‏شود. شانكارا می‏نویسد:«من واقعا برهمنم. یكی بدون دومی، بدون لكه، حقیقت بدون آغاز، ورای تصوراتی چون تو یا من، این یا آن، جوهر لذت و سرور ابدی، حقیقت اعلا.»(۱۴) بنابراین در هندویسم، به ویژه فرقه سمارتو برهمن (Smartava brahman) كه شانكارا پایه گذار آن بود، حقیقت همانا برهمن ـ آتمن است و هر چه غیر از آن توهم است. با درنگی در اندیشه‏های شانكارا، به خوبی روشن می‏شود كه او تحت تاثیر بودیسم، این فرقه جدید را در هندویسم پدید آورده و بسیاری از مفاهیم و مبانی بودایی را در مكتب خود گنجانده است. تاكید و توجه ما به شانكارا كه در قرن هشتم میلادی می‏زیسته و فرقه او، برا ی این است كه ماهارشی ماهش، مروج مشهور روشهای معنوی در غرب، از پیروان سبك و سلوك اوست.(۱۵)
ماهارشی، اولین هدف خود را «توسعه نیروی نهفته كامل هر فرد» معرفی می‏كند.(۱۶) او «نه ایدئولوژی خاصی پیشنهاد می‏كند و نه سیستم اخلاقی ویژه‏ای را تجویز می‏نماید؛ بلكه فقط روی این مساله تكیه دارد كه افراد بشر... هوشیاری كامل آفریننده را تجربه كنند.»(۱۷) همان طور كه ملاحظه می‏شود، اساس این معنویت جدید، فرد انسانی است و نه چیزی غیر از آن. هر فرد در زندگی مادی امروز، با تنهایی، غربت و گسستگی از موجودی برتر به نام خداوند، كه می‏تواند تكیه گاه و حامی او باشد، به سر می‏برد و در معنویت جدید هم تنهاست و كوشش می‏كند كه خود او به عنوان موجودی كه فقط از مخزن درونی و نامحدود، انرژی، هوشیاری و رضامندی كسب می‏كند معرفی كند.(۱۸)
دو گلاس هیث (duglas heath) از دانشكده هاورفورد، كه به این نوع عرفان علاقه‏مند است می‏گوید:«دریافت من از انسان به من می‏گوید كه عمقی‏ترین منبع یگانه آفریننده زیبایی، در دنیای درونی ابتدایی‏تر ما جای دارد كه از خودآگاهی كمتری بهره ور است، ... تا زمانی كه نیاموزیم چگونه به آن دسترسی یابیم و لمس كنیم و سپس آن را به جریان بیندازیم و گواه نداهای درونی شویم. به واقع آموزش پذیر نیستیم.»(۱۹)
در عرفان جدید، اومانیسم به عنوان شالوده تمدن غرب تثبیت می‏شود و خدا همچنان مرده است و باید در انتظار ظهور ابرمرد نیچه نشست. این عرفان در مقابل مذهب و اخلاق بی‏تفاوت است. فقط می‏گوید: انسان! تو می‏توانی آرام و توانمند به زندگی خود ادامه دهی؛ و در برابر ارزشهای زندگی هیچ موضعی ندارد.
۲ـ تناسخ به جای معاد
بنابر تعالیم بودا، جهل Avidya)) سررشته زنجیر علّی (Darma) و رنج مردم است. این جهل موجب آرزوهای دراز می‏گردد و آرزوها نیز سبب ناكامی است كه در زندگیهای پیاپی در این جهان ادامه پیدا می‏كند.(۲۰)
به عقیده هندوها، زندگی در سرای دیگر كه چندان شناخته شده نیست، برای عده مخصوص و بسیار محدودی محقق می‏شود. كسانی كه یا به نیروانا رسیده‏اند و یا در نهایت شقاوت سقوط كرده اند. اما همه انسانهای دیگر در چرخه سمسارا (Semsara)، به این جهان بازگشته و زندگی می‏كنند و البته زندگی آنها بستگی به اعمال گذشته ایشان دارد. اگر خوب بوده‏اند، زندگی خوب در خانواده‏ای برهمنی یا از طبقات بالا خواهند داشت و در غیر این صورت، در طبقات پایین و حتی به صورت حیوانات یا گیاهان، به این جهان باز می‏گردند.(۲۱)
در كاوشیتكی اوپانیشاد نوشته شده:
«چه به شكل كرم یا میت یا ماهی یا مرغ یا مار یا ببر یا شخصی یا موجودی دیگر، تناسخ هر فرد بسته به علم و عمل او است.»اما چرا انسان درگیر چرخه سمسارا می‏شود و همواره به دنیا و رنجهای فرساینده‏ای آن بازمی گردد ؟ پاسخ هندویسم این است كه انسان وقتی كه علاقمند و وابسته به چیزی باشد برای آن عمل می‏كند و این تعلقی است كه فرد به آن دارد و این فشار و رنجی كه او را به عمل و تلاش وا داشته، موجب می‏شود كه انسان پس از مرگ بازهم به این دنیا برگردد و رنجهای گذشته را كه به آنها وابسته بوده ادامه دهد. هم از این رو در بریهدارنیكه اوپانیشاد نوشته:«میل آدمی تصمیم به وجود می‏آورد، تصمیم موجب عمل می‏گردد و عمل طالع آدمی را معین می‏دارد.»
بوداییان نیز معتقدند: تا انسان از زنجیره «دار ما» رها نشود و تهی بودن و پوچ بودن عالم را در نیابد، در چرخه سامسارا اسیر می‏ماند. البته چون عقیده دارند هیچ چیز پایدار نیست، می‏گویند: «حتی در سامسارا نیز كسی به طور كامل باز نمی‏گردد؛ بلكه برخی از ویژگیها به زندگی دیگر منتقل می‏شود.»(۲۲)
این اعتقاد موجب شد كه آنها اساس برنامه‏های عملی خود را برپایه رهایی از رنج زندگی این دنیا بنیاد نهند. در زندگی مدرن امروز هم كه فشارهای روانی، جسمی و ذهنی، انسانها را پریشان نموده، مضمون رهایی از رنج زندگی یا «موشكا» بسیار جذاب به نظر رسیده و مورد توجه مرامهای معنوی مدرن، قرار گرفته است. این عقیده كاملا مناسب با علاقه انسان مدرن به زندگی این جهان و یافتن راههایی برای حداكثر لذت و بهرمندی از دنیاست. عرفان سكولار به انسان می‏آموزد كه چگونه هر چه بیشتر توانایی خود را به كار گیرد تا كامیابتر، موفقتر و راحتتر در دنیا و برای دنیا عمل كند.
ماهاریشی ماهش، این روش معنوی را هوشیاری خلاق نامیده:«منظور از خلاق، توان ایجاد تغییر و منظور از هوشیاری، توان جهت دادن به تغییر است. به این ترتیب اصطلاح هوشیاری خلاق، ظرفیت ذاتی آدمی را در تحمل پیشرفت توجیه می‏كند.»(۲۳)
بنابراین، این روش معنوی می‏كوشد تا انسانها را برای تحمل تمدن مدرن و مقتضیات آن آماده‏تر ساخته و میزان تحمل فشارهای آن را در مردم بالا ببرد.
۳ ـ آرامش شخصی به جای وحی و نبوت
بوداییان برای درك پوچی همه چیز، تمركز بر درون را تنها راه می‏دانند؛ زیرا با ریاضت كشیدن و تمركز بر درون، فراشناخت یا پرگیا حاصل می‏شود. فراشناخت، هیچ بودن یا تهی بودن عالم را به انسان می‏نمایاند: «تهیت موضوع تعقل نیست؛ بلكه موضوع پرگیاست.»(۲۴)
در پرگیا، حقیقت اشیاء درك می‏شود و انسان می‏فهمد كه همه چیز پوچ و نیستی است. وقتی كه چیزی برای دلبستگی و تعلق وجود ندارد، علتی هم برای رنج نخواهد بود و آرامش پدید می‏آید. این راهی است كه هر كس باید به تنهایی آن را طی كند تا حقیقت را دریابد.
هندویسم، هیچ پیامبری را معرفی نمی‏كند. حتی متون مقدسشان نیز به واسطه پیامبران نرسیده است. اوپانیشاد كه برترین اثر عرفان هندویی است، نوشته انسانهایی است كه به حقایق رسیدند و در مقابل راههای عبادی، طرح سلوك عرفان هندویی را به صورت رمزگانهایی به نگارش درآوردند. شانكارا درباره وجه تمایز این دو طریق: یعنی شریعت و عبادت و راه عرفان، كه معتقد است با هم در تضاد هستند می‏گوید:«این دو طریق عبارتند از: راه كردار و انجام دادن تكالیف شرعی، كه خاصیت آن تعلق و علاقه به عالم است و دیگری راه نهی از كردار، كه خاصیت آن تجرد و رهایی از قیود عالم است.»(۲۵)
تعلیمات ودایی كه باستانی‏ترین متن مقدس هندویی است مربوط به راه كردار و عبادات و مراسم است:«حال آن كه اوپانیشادها طریق تجسس باطن و راه وصل به عالم تجرد و اطلاق و نجات و آزادی را آموخته‏اند.»(۲۶)
اعمال عبادی یا شریعت (كارما) به نوعی اسارت انسان را رقم می‏زند؛ ولی راه نهایی، همانا « جنانا» یعنی معرفت است كه با تأمل، مراقبه، بریدگی از دنیا و رسیدن به رهایی به دست می‏آید. اما در مورد كسانی كه راه عبادت را بر می‏گزینند و تحمل راه معرفت را ندارند، در دین هندو، هیچ قانون سخت و دشواری در عبادت و پرستش وجود ندارد. هر كس روشی را كه مناسب حال اوست انتخاب می‏كند. این عبادات و نیایشها، بیشتر جنبه فردی دارند؛ اگر چه در برخی مناسبتهای خاص، عبادت به صورت جمعی نیز وجود دارد.
به طور كلی عبادت هندویی، پس از استحمام و تقدیم آب مقدس و گل، مواد غذایی، بخور خوشبو و... به مجسمه‏ای از یك خدا، شامل نشستن یا ایستادن در مقابل او، با عشق و تسلیم فراوان است. پس از نیایش ( پوجا) فرد، مواد خوراكی را با خود برمی‏گرداند و همراه با اعضای خانواده و افراد دیگر، با احساس قداست فراوان، به عنوان هدیه خداوند (پراسادا) مصرف می‏كند. این عمل، در خانه یا معابد انجام می‏شود.(۲۷) اصل طریقت عرفانی هندویی، بر تامل درونی، مراقبه و رسیدن به معرفت نفس (برهمن‏آتمن) بوده و طریقتهای عبادی نیز به نوعی سكون، آرامش و كسب فیض در محضر خدایان بت گونه خلاصه می‏شود. بنابراین نیازی به وحی و پیامبر نیست؛ بلكه هر كسی باید از درون، خود را رها سازد تا به كسب معرفت، توفیق یابد و آرامش را در آغوش كشد و به رنج دنیا خاتمه دهد.
البته این به معنای ترك زندگی نیست؛ هرچند مرحله كامل مراقبه و درون‏نگری عرفان هندویی، با ترك دنیا و زندگی در انزوا تحقق می‏یابد؛ ولی مراحلی از آن، برای همه قابل عمل است و در زندگی روزمره می‏توان جایی برای آن باز كرد تا به وسیله آن برای دقایقی از زندگی مادی گریخت و به مراقبه پرداخت. در بودیسم نیز اصل سیر و سلوك عرفانی و شهود، تهی بودن و پوچی جهان و رسیدن به نیروانا و رهایی از رنج، با مراقبه امكان پذیر است.
ماهاریشی ماهش با معرفی مدیتیش متعالی (tm)(۲۸) می‏كوشد تا همه مردم جهان این روش را فراگیرند. او این روش را، متعالی توصیف می‏كند تا نشان دهد كه هر كس به آن عمل كند به ورای تجربه بیداری و آرامش عمیق می‏رسد.(۲۹) به این صورت كه روزی دو بار به مدت حدود سی دقیقه آرام، بی حركت و راحت بنشینند یا دراز بكشند و با تنفس عمیق و آرامش ذهنی، آماده رسیدن به آرامش درونی و روانی شوند.طرفداران این روش مدعی‏اند كه بدون اعتقاد به خدا و پیامبران نیز می‏توان در درون خود مأوا گزید و نشاط و آرامش معنوی و درونی را تجربه كرد.(۳۰)
در مجموع، با ملاحظه مبانی عرفانهای شرق دور شباهتهایی با برخی از مبانی تمدن غرب مشاهده می‏شود كه زمینه‏های پدید آمدن عرفان سكولار بر شالوده حیات طبیعی معاصر را فراهم می‏سازد. در بررسی شاخصهای عرفان سكولار، می‏بینیم كه چگونه این معنویت جدید، در متن تمدن رو به افول غرب، جا گرفته و در تحكیم شالوده‏های سلطه گرانه و سلطه پذیرانه آن به كار می‏آید.●بخش دوم: شاخصهای عرفان سكولار
۱ـ پوچ گرایی روش شناختی
مدیتشن یا مراقبه، كه با كمال تأسف بعضی از دینداران كم دقت، آن را مشابه نماز می‏پندارند، چهار ركن دارد:
۱) یك مكان آرام؛
۲) وضعیت راحت؛
۳) موضوعی برای توجه و مشغولیت؛
۴) نگرشی بی تفاوت.(۳۱)
همه اینها برای آن است كه:
«سالك خود را از بند افكار و تصاویر ذهنی برهاند و به نوعی سكوت و عزلت برسد كه در ورای تفكر یا تعمق بر روی موضوعی یا مضمونی قرار دارد.»(۳۲)
یك اصل پذیرفته شده در این روش، آن است كه همه پریشانیها و آشفتگیهای ما به خاطر آشفتگی ذهن است. اگر ذهن آرام شود به آرامش (Relaxation) خواهیم رسید. بر این اساس دو دستور یا توصیه ارائه می‏شود:
اول آن كه به یك موضوع مشغول شوید و دیگر این كه نسبت به تصاویر ذهنیتان به بی‏تفاوتی یا نظاره محض برسید. و البته این دو مورد به هم مربوطند: یعنی اگر شخصی به یك چیز مشغول شود معمولا به امور دیگر كم توجه یا بی توجه می‏شود. در اولین بند از تحلیل شاخصهای عرفان سكولار، به این می‏پردازیم كه اساتید مدیتیشن برای مشغولیت، چند چیز را پیشنهاد می‏كنند:(۳۳)
۱ـ تراتاك: (Trarak) خیره شدن به یك شعله شمع؛
۲ـ مانترا: تكرار صداها یا كلمات؛
۳ـ تمركز بر روی تنفس.
دكتر هربرت بنسن، از مانترا و تمركز بر تنفس، برای آرامش بیمارانش استفاده كرده و آن را بسیار مفید یافت.(۳۴) اما از میان این سه، مانترا بسیار مورد توجه ماهاریشی ماهش بوده و امروزه در جهان برای مدیتیشن، به طور گسترده‏ای از مانترا استفاده می‏شود. مانتراها، معمولا از زبان سانسكریت انتخاب شده و مورد استفاده قرار می‏گیرند و بی‏معنا بودن آنها یا مفهوم نبودن معنای مانترا، برای مدیتاتور اهمیت ندارد؛ زیرا قرار است فقط به منظور تمركز و تخلیه فشار ذهنی و رسیدن به آرامش ذهنی مورد استفاده قرار گیرد. البته تمركز به معنای تمركز فكر روی یك موضوع برای فهم نیست؛ بلكه تمركز به معنای توقف فهم و كاركرد ذهن است. تمركز یعنی آرامش ذهنی و مانترا برای این به كار گرفته می‏شود كه ذهن را خسته كند؛ به همین جهت اگر بی معنا یا برای كاربر نامفهوم باشد، باز هم می‏تواند در متوقف كردن ذهن به او كمك كند.
جیمز هویت می‏نویسد:«مربیان مدیتیشن، پول زیادی از افراد می‏گیرند تا به آنها یك لغت سانسكریت به عنوان مانترا ارائه دهند و اصرار دارند تا به آنها بقبولانند كه تنها انتخاب این واژه به نام مانترا، برای سیستم عصبی آنها مناسب است؛ ولی هرگز علم و تجربیات انجام شده این طرز تفكر را تایید نمی‏كند.»(۳۵)
دكتر هربرت بنسن در این باره می‏گوید:«هر چند مدیتیشن متعالی (tm) در از بین بردن استرس و استقرار ریلاكس شدن بسیار موثر است؛ ولی بررسیهای ما طی یك سلسله تحقیقات در دانشگاه هاروارد و آزمایشگاه ثورندیك مموریال (Thorndike memorial)، نشان دادند كه با هر واژه دیگری هم كه به عنوان مانترا انتخاب شود، همین نتایج به دست می‏آید. بنابراین تغییرات پدید آمده در شرایط مدیتیشین، كمترین ارتباطی با ذكر مانترای اختصاصی، آن هم به زبان ناشناخته سانسكریت ندارد.»(۳۶)
گذشته از اینها، یك نقد اساسی كه می‏توان به مانترا در روند مدیتیشن وارد نمود، این است كه مربیان این روش معتقدند:«عمیق‏ترین مراحل یا سطوح مدیتیشن در زمانی حاصل می‏شود كه یك واژه بدون معنی یا بدون معانی عمیق و ریشه‏دار به عنوان مانترا انتخاب شده باشد.»(۳۷)
بنابراین این عرفان از امكانات شناختی انسان برای رشد و كمال فردی به خوبی استفاده نمی‏كند. بی‏تردید، تفكر راهی به سوی شناخت حقیقت است و اگر به درستی از آن استفاده نشود عرفان چه معنایی خواهد داشت.در عرفان اسلامی، نماز كانون تفكر به معانی بلند قرآنی و نامهای خداوند متعال است.(۳۸) نامهایی كه علاوه بر آرامش، به انسان قدرت، هوشمندی و معرفت می‏دهد. معرفتی كه آینه‏دار نفس انسان و كل عالم هستی است. معرفتی كه همه چیز را به منزله آیت الهی بر بصیرت قلبی انسان می‏گشاید و آرامشی در پیوند با رحمت بی كران الهی به انسان عطا می‏كند.(۳۹) و این همه برای كسی است كه نماز بخواند و بداند كه چه می‏گوید و به اذكار و كلمات آن توجه كند و در معانی‏آن اندیشه ورزد.(۴۰) اما در مدیتیشن اثری از تفكر بر خداوند و نامهای نیكوی او نیست. آنچه امروزه در جهان به عنوان مانترا آموزش داده می‏شود تكرار آواها و كلماتی است كه فقط و فقط به منظور انصراف ذهن از مشغولیتهای عادی استرس زا به كار می‏آید. لوئیس پروتو، كاركرد مانترا را این طور توصیف می‏كند:«راه درست آرام كردن ذهن، جنگیدن و نهیب زدن به آن نیست؛ بلكه باید یك اسباب بازی را در اختیار او قرار دهید تا خود را با آن مشغول سازد، درست همانند موقعی كه شما عروسكی را به یك كودك بد خلق می‏دهید تا او را آرام كنید. اگر ذهن با نظاره غیر فعال، به نحوه انجام تنفس مشغول شود و در ضمن، با تكرار یك مانترا یا ذكر گویی مشغول و سرگرم می‏شود، آنگاه این موقعیت و امكان برای ذهن فراهم می‏گردد تا به یك نقطه توجه پیدا كند.»(۴۱) این عمل، یعنی پرداختن به هیچ و پوچ و نوعی بازی كودكان در سطح ذهنی.
۴ـ آمادگی برای سلطه پذیری
در زندگی مدرن، انسان تمام توان و تمایلات جسمی و روانی خود را برای تمتع هر چه بیشتر از دنیای پر تزاحم و محدود مادی هزینه می‏كند. برای انسانی كه استعداد نامحدود برای شناخت خداوند و ارتباط با او دارد، چنین شرایطی فشار شدید روانی و جسمی پدید می‏آورد؛ زیرا چیزهای بسیاری را می‏خواهد و با تلاش فراوان به آن نمی‏رسد و یا اگر می‏رسد باز هم بیشتر می‏خواهد. كار و فعالیت، كه می‏توان آن را به صورت راهی برای برآوردن نیازهای طبیعی، روانی، انسانی و شكوفایی و خلاقیت مورد توجه قرار داد، امروزه به طور نفس گیری تا حد یك ضرورت زهراگین اقتصادی تنزل پیدا كرده است. حتی تحصیل علم، ماهیت خود را از دست داده است. تفریح و اوقات فراغت كه برای افراد متعادل، می‏تواند لذت و آرامشی گوارا به همراه داشته باشد، اكنون برای كسب لذتهای بیشتر و هیجان افسار گسیخته در ورزشگاههای بزرگ یا مراكز فساد و كنسرتهای فوویست (وحشی‏گرایانه) به صورت استرس زایی تداوم وضع ناگوار زندگی كاری، شده است.
این پدیده به خاطر استرس دائمی است كه در زندگی جدید جریان دارد. دكتر والتر ب. كانن، آثار و عوارض وضعیت استرس را مطالعه كرده و پژوهشهای خود را در قالب نظریه عكس العمل جنگ و گریز ارائه داده است.(۴۲) بسیاری از موارد بیماریهای قلبی، عروقی، گوارشی و تنفسی، در شرایط استرس‏زا پدید آمده و تشدید می‏شوند. ۴۰ تا ۵۰ درصد مراجعان به پزشك مشكل روانی دارند.(۴۳) افسردگیها و اضطرابها كه شمار زیادی از مردم جهان را گرفتار نموده نیز، از پیامدهای روانی وضعیت زندگی امروزی است.
این وضعیت دو پیامد خطرناك برای تمدن جدید منافع و نیروهای سلطه در این تمدن دارد:یكی به وجود آمدن مردمی بیمار، پریشان و سركش كه در قید و بند انضباط سیاسی نیستند؛(۴۴)
و دیگر شكل‏گیری اندیشه‏ای مخالف، كه نظام دیگری را پیشنهاد می‏كند و برای‏دگرگونی نظام موجود جهانی می‏كوشد.(۴۵)
بنابراین، باید برای مشكلات این زندگی چاره‏ای اندیشید. مراكز علمی كه در خدمت نظام لیبرال سرمایه داری هستند برای حل این مشكل پژوهشهایی انجام دادند كه حاصل آن چند چیز بود:
یكی طرح شیطانی عصر آكواریوس(۴۶) كه به منظور ایجاد گروه‏های ابتذال به ویژه بین جوانان تا در رقصهای تند، سكس، روابط جنسی عجیب و غریب و استفاده از مواد مخدر تخلیه نیرو شوند و البته این روش مطلوب همه نیست. و دیگری روشهای ملایمتر برای تخلیه استرسها و بازسازی توان جسمی و روانی.
در مورد دوم مطالعات شرق شناسی كانونهای استعماری به كار آمد و بودیسم وهندویسم به عنوان روشهای معنوی خنثی مورد توجه قرار گرفت. معنویتی كه آرامش، سازگاری با شرایط موجود و بی تفاوتی اخلاقی و سیاسی را در بر دارد و تنها به آرامش و نجات انسان از رنج زندگی می‏اندیشد. جیمز هویت می‏نویسد:«باید با این زندگی به تطابق و همنوایی برسیم یا لااقل به آن نزدیك گردیم... ایجاد تغییر در خودمان خیلی راحت تر و عملی تر از آن است كه برای تغییرات و تحولات اساسی و بنیانی در محیط كوشش كنیم.»(۴۷)
هواداران مدی تیشن در اهمیت و ضرورت روش پیشنهادیشان چنین داد سخن داده‏اند:«رشد سریع پیشرفت، نیازمند آن است كه مردم هم با سرعت از استرسهای درونی خود رها گشته تا مشكل چند تكه شدن فزاینده اجتماع، كه به صورت بحرانی خارجی ظهور كرده است، حل شود. مردم باید انعطاف پذیر شوند. مردم بدون آن كه به استرس زیادی گرفتار شوند، باید شیوه رویارویی با انواع مختلف نیازهای عاطفی و جسمی میان افراد را كه به سرعت در حال تغییراست، بیاموزند. مردم باید با یافتن طریق رضامندی پایدار میان خود و نه صرفا با نگریستن به نقشهای اجتماعی خشن برای كام بخشی، خودكفا شوند. در مردم باید توان كامل یكنواخت كردن اختلافات به منظور تقویت غنای زندگی در میان این تغییر شتابان به وجود آید.»(۴۸)مدی تیشن با نشستن راحت یا خوابیدن و به تصورات فشار آور ذهن بی تفاوت نگریستن وتسلیم آنها شدن و پذیرش محض آنها، تسلیم و پذیرش در برابر فشارهای تمدن سرمایه داری را برای مردم درونی می‏سازد. محرومیت حسی حاصل از مدی تیشن، ویژگی روانشناختی سلطه‏پذیری را در افراد به وجود می‏آورد. از مهمترین آثار محرومیت حسی، اختلالات ادراكی و تلقین‏پذیری است.(۴۹) این وضعیت روانشناختی، وقتی با فشار تبلیغاتی رسانه‏های سرمایه داری همراه می‏شود، ساختار سلطه‏گرانه و سلطه‏پذیرانه حیات طبیعی را تثبیت و تحكیم می‏كند. حاصل سلطه پذیری روانشناختی و سلطه گری تبلیغاتی به صورت نسبی گرایی اخلاقی، مصرف گرایی اقتصادی و غوغا سالاری سیاسی (مبوكراسی) جلوه می‏كند.
مهمترین كاركرد مدی‏تیشن، نه تنها آرامش‏بخشی به افراد جوامع پر استرس امروز؛ بلكه تحمل پذیر كردن استیلا و استثمار سلطه گران سرمایه‏دار جهانی است؛ اما نماز، قیام و حركت است. قیام نماز به معنای آمادگی برای قیام لله و حركت برای حق است. در نظر عارفان مسلمان، قیام نماز نمادی از قیام عبد به حق و توحید عملی است.(۵۰) هنگام نشستن مستحب است كه پای چپ در زیر بدن قرار گرفته و پای راست روی آن باشد. به این معنا كه من حق را برپا داشته و باطل را از میان می‏برم.(۵۱) بنابراین نماز نه آمادگی برای سلطه پذیری، بلكه آمادگی برای جهاد و ستم‏ستیزی است.
این همه سر وصدا و تبلیغات با وصفهای جذاب، هوشیاری خلاق، آرامش، آگاهی متعالی و...، به ساده‏ترین بیان، پذیرش تسلیم در برابر نیروی سلطه گر در تمدن سرمایه داری است.
۵ـ زنگ تفریحی برای بردگان سرمایه داری
مدی تیشن آثار مثبتی هم در جسم و روان انسان دارد. هربرت بنسن كه به تحقیق روی این آثار پرداخته، مجموعه آنها را زیر عنوان عكس العمل ریلاكسیشن معرفی كرده است. پیامدهای مطلوب مدی تیشن عبارت است از:
▪كاهش ضربان قلب و فشار خون شریانی؛
▪كاهش تعداد حركات تنفسی و سوخت‏وساز سلولی و لاكتات (ضایعات سوخت‏وساز سلولی) در خون؛
▪كاهش فعالیت سیستم عصبی سمپاتیك و افزایش فعالیت پاراسمپاتیك؛
▪افزایش امواج آلفا از مغز و كاهش تنش عضلانی.(۵۲)
اگر چه كاركردهای سیاسی مدی تیشن كه در مورد قبل بررسی شد، در شمار كاركردهای مخفی این عمل است كه هیچ گاه به آن تصریح نمی‏شود؛ اما بخش مثبت از كاركردهای آن مورد تاكید فراوان قرار می‏گیرد. معمولا كتابهایی كه در این باره نوشته می‏شود به اهمیت مدی تیشن در بازیابی توان جسمی و روانی برای انجام بهینه كارها و وظایف شغلی تاكید می‏ورزند.
نمی خواهم بگویم تلاش برای سلامتی یا بهبود انجام وظایف شغل بدی است؛ اما این وضع را در كنار سلطه سیاسی و اقتصادی كسانی در نظر بگیرید كه می‏كوشند، با كنترل فرهنگی معنویت و معرفت، مردم را مهار كنند و توانایی آنها را در خدمت به تحكیم شالوده نظام سرمایه داری و تامین منافع بی پایان سرمایه‏داران، بهبود بخشیده و به كار گیرند.
یكی از ابعاد سكولار بودن این روش معنوی، همین است كه مهمترین فایده‏ای كه برای آن معرفی می‏شود كامیابی در زندگی مادی و موفقیتهای اقتصادی و شغلی است.(۵۳) یكی از كسانی كه در این زمینه آثار بسیاری نگاشته و تلاشهای زیادی می‏كند، خانمی تبعه آمریكاست به نام شاكتی گواین، كه حتی نام خود را از هندویسم اقتباس كرده است.(۵۴) او كه تحت تاثیر سفرش به هند و فراگیری هندویسم است،(۵۵) بر مبانی انسان گرایانه معنویت هندویسم تاكید كرده و می‏نویسد:«برای خوشبخت و موفق زندگی كردن و استفاده از تجسم خلاق، هر چند باید مفاهیم معینی را امكان‏پذیر بدانید؛ اما لازم نیست كه به یكی از آرمانهای ماورای طبیعی یا به قدرتی برون از خود ایمان و اعتقاد داشته باشید.»(۵۶)
او معتقد است كه كافی است ما در خیالمان آنچه می‏خواهیم تجسم كنیم و به آن باور داشته باشیم، پس از آن نیروهای درونی، ما را به سوی آن هدایت كرده و در دستیابی به آن كمك می‏كنند.
او برای روند عملی طرح خود، چهار مرحله را می‏شمارد:
۱ـ هدف خود را تعیین كنید؛ ۲ـ آرمان یا تصویری روشن بیافرینید. ۳ـ اغلب اوقات بر آن تمركز كنید. ۴ـ به آن انرژی مثبت بدهید.(۵۷)
برای انجام این مراحل باید در وضعیت آلفا یا حالت مدی تیشن قرار بگیرید.
او می‏گوید: باید به شهود درونی توجه كرد و آن را به عنوان هدایتگر پذیرفت؛ چون او شما را به سوی بهترین وضعیت هدایت می‏كند.(۵۸) گواین هیچ گاه معیاری را مشخص نمی‏كند كه صدای درون چیست و چه می‏گوید و چرا درست می‏گوید و از كجا می‏آموزد ؟ ادعاهای او نه تنها اثبات‏پذیر نیست؛ بلكه ابطال پذیر هم نیست؛ زیرا اگر شما به ندای درونتان گوش دهید و نتیجه خوشایندی نگیرید، به طور حتم اشتباه شنیده اید و آن ندای درونی شما نبوده؛ بلكه یا القای دیگران بوده و یا خواسته‏های نادرستی كه بر اساس تكیه بر بیرون وجودتان در شما برانگیخته شده است. گواین همچنین تصریح می‏كند: راه مهارت یافتن در شهود درونی یا شنیدن صدای درون، راه سعی و خطاست.(۵۹) فقط با این معیار است كه در نهایت اگر احساس رضایت كردید درست شنیده اید و در غیر این صورت اشتباه‏كرده‏اید.
مهمترین فایده نظریات شاكتی گواین، این است كه به اسم گوش دادن به صدای درون، ما را مطیع فریادهای تبلیغاتی زندگی امروزی می‏كند. فریادهایی تكراری كه انعكاس آن ناخواسته در درون ما طنین می‏افكند.
اگر كمی با روانشناسی تبلیغات آشنا شویم متوجه می‏شویم كه در نظام سرمایه‏داری، نه تنها اقتصاد؛ بلكه سیاست و فرهنگ نیز با تبلیغات و دستكاری تمایلات، ذوقیات و اندیشه مردم مدیریت می‏شود.(۶۰) آنگاه به خوبی معلوم می‏گردد، در زمانی كه سختگیریهای علمی برای اثبات یك نظریه بسیار پیچیده شده است، چگونه نظریات كسی مثل شاكتی گواین در كتابها و موسسات بسیاری، با حمایت مراكز علمی وابسته در جهان، تبلیغ می‏شود. معمولا نویسندگانی نظیر شاكتی گواین، آنتونی رابینز، وین دایر، ناپلئون هیل، كنت بلانكارد و دیگران كه از پوشش تبلیغاتی خوبی برخودارند، آرامش، شكوفایی، رضایتمندی و كمال فردی را در توفیقات مادی و دانستن راه ثروتمند شدن می‏دانند و سعی می‏كنند آن را به همه مردم جهان بیاموزند. با این همه، معلوم نیست چرا روز به روز تراژدی فقر و گرسنگی در جهان دردناكتر می‏شود. حتی در آمریكا كه محل زایش این تئوریهاست، تعداد افراد بی‏خانمان رو به افزایش است!
البته حرفهای آنها برای ما كه در تمدن سرمایه داری زندگی می‏كنیم بسیار خوشایند است؛ زیرا راه هماهنگ شدن با ارزشهای این تمدن را به ما می‏آموزند و سلطه پذیری سیاسی و اقتصادی را برای ما توجیه می‏كنند تا ستمها و سلطه‏ها را زیبا ببینیم و راحت و بی درد بپذیریم. یاد می‏دهند كه مدی تیشن كنید و آنچه دوست دارید به تصور آورید و بعد برای رسیدن به آن، تلاش كنید. همواره نیمه پر لیوان را ببینید و به فكر پر كردن نیمه خالی آن نباشید. از آنجا كه نمی‏توانید جهان را تغییر دهید، پس باید با آن هماهنگ شوید. به كسانی توجه كنید كه ثروتمند شده اند. پس مدی تیشن كنید، ریلاكس باشید و در تخیلات خود غوطه ور شوید و بكوشید و از كوشش خود لذت ببرید تا بمیرید. البته این آخری را نمی‏گویند؛ چون این مطلب رویارویی با حقیقت و كلید معنویت راستین است و با خیالات خوشایندی كه رضایت، آرامش و كمال فردی موهوم را برای ما می‏سازد تعارض دارد.
معنویت و عرفان اسلامی با شریعتی روشن، انسان را از سرگردانی در امكانات نامحدود انتخاب آگاه ساخته و وی را از ناخودآگاه تسلیم خواسته دیگران شدن، به سامانی روشن می‏رساند و آرامشی می‏دهد كه خود، زمینه رسیدن انسان به كمال حقیقی و شكوفایی معرفت فطری است.عرفان سكولار یعنی عرفان بدون خدا و معاد ـ عرفان بدون شریعت و آیین ـ خواهد بود و آنگاه كه خدا برود، باید به انتظار شیطان و غلبه طاغوت نشست. آرامش، تلاش و كوشش، رضایتمندی و برخورداری از نعمت خوب است و بخشی از تعالیم معنوی اسلام را تشكیل می‏دهد؛ اما نه به قیمت از دست رفتن عزت انسانی و نه به بهای پذیرش ستم و سلطه دنیامداران؛ بلكه اگر انسان به عظمت وجودی خود در ارتباط با پروردگار توجه كند و زندگی حقیقی در سرای دیگر را كه پایان نخواهد داشت، فراموش نكند، عرفان و معنویت او حسینی علیه‏السلام می‏شود(۶۱) و عزت و ذلت را به درستی تشخیص می‏دهد و از چشمه جوشان عرفان و معنویت حقیقی و ابدی، بهره‏مند می‏گردد.
نویسنده:حمیدرضا مظاهری سیف
منبع:ماهنامه رواق اندیشه، شماره ۴۷
۱ـ محقق و نویسنده.
۲ـ برولی هوكینز، آیین بودا، ترجمه محمدرضا بدیعی، انتشارات امیركبیر، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص ۷۵ـ۷۴.
۳ـ عبدالعظیم رضایی، تاریخ ادیان در جهان ـ ۲، انتشارات علمی، چاپ دوم، ۱۳۸۰، ص ۲۸۱.
۴ـ مرضیه شنكایی، بررسی تطبیقی اسمای الاهی، انتشارات سروش، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۳۱۹.
۵ـ عبدالعظیم رضایی، همان، ص ۲۴۰.
۶ـ همان، ص ۲۴۹.
۷ـ جلال‏الدین آشتیانی، عرفان بخش چهارم و دانتا، شركت سهامی انتشار، چاپ اول، ۱۳۷۵، ص ۷۹.
۸ـ بریهد آر نیكه، اوپانیشادها.
۹ـ همان.
۱۰- Tat tvamasi.
۱۱- Aham brahmansi.
۱۲ـ عبدالعظیم رضایی، همان، ص ۲۵۰.
۱۳ـ همان، ص ۲۵۰.
۱۴ـ جلال‏الدین آشتیانی، همان، ص ۱۷۳.
۱۵ـ هارولد اچ بلوفیلد، تی ام، دانش هوشیاری خلاق، ترجمه فرخ سیف بهزاد، نشر خاتون، چاپ اول، ۱۳۷۶، صص۷۷ـ۷۶.
۱۶ـ همان، ص ۳۷۸.
۱۷ـ همان، ص ۳۷۹.
۱۸ـ همان.
۱۹ـ همان، ص ۳۵۲.
۲۰ـ سرو پالی رادا كریشنان، تاریخ فلسفه شرق و غرب، ترجمه خسرو جهانداری، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۸۲، ج ۱، ص ۱۶۱.
۲۱ـ جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حكمت، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم، ۱۳۷۵، صص۱۵۶ـ۱۵۵.
۲۲ـ كدارناث تیواری، دین شناسی تطبیقی، ترجمه مرضیه شنكایی، انتشارات سمت، چاپ اول، ۱۳۸۱، ص ۵۸.
۲۳ـ هارولد اچ بلوفیلد، تی ام، همان، ص ۳۸.
۲۴ـ ب. ل. سوزوكی، راه بودا، ترجمه ع. پاشایی چاپ اول ویرایش دوم ۱۳۸۰ نشر نگاه معاصر ص ۶۶.
۲۵ـ عبدالعظیم رضایی، همان، ج ۲، ص ۲۳۵.
۲۶ـ همان ص ۲۳۵ و ۲۳۶.
۲۷ـ كدارنات تیواری، همان، ص ۴۴.
۲۸- Transcendental meditation .
۲۹ـ هارولد اچ بلوفیلد، همان، ص ۴۸.
۳۰ـ نك، جیمز هویت، ریلاكسیشن و مدیتیشن، ترجمه رضا جمالیان، نشر دكلمه‏گران، ۱۳۷۶.
۳۱ـ همان، صص ۱۳۸۱ـ۱۳۸۰.
۳۲ـ همان، ص ۱۷۹.
۳۳ـ لوئیس پروتو، طریقت آلفا رسیدن به آرامش در پنج گام، ترجمه رضا جمالیان و نرگس اسكندرلو، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۵، ج ۷۸، ص ۷۵.
۳۴ـ جیمز هویت، همان، ص ۱۸۳.
۳۵ـ همان، ص ۱۸۴.
۳۶ـ همان.
۳۷ـ همان، ص ۱۸۵.
۳۸ـ من اتی الصلاهٔ عارفا بحقها غفر له، یعنی: هر كس نماز را با معرفت به آن بخواند، پاك می‏شود. امام علی علیه‏السلام ، محمد محمدی ری‏شهری، میزان الحكم، باب صلاهٔ، حدیث ۱۰۵۵۷.
۳۹ـ الصلاهٔ تستنزل الرحمهٔ، یعنی: نماز رحمت الهی را فرود می‏آورد. از رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، همان، حدیث ۱۰۵۳۲.
۴۰ـ من صلی ركعتین یعلم مایقول و فیهما انصرف و لیس بینه و بین الله عزو جل ذنب الا غفر له، یعنی: كسی كه دو ركعت نماز برپا كند و بداند كه چه می‏گوید هیچ حجاب و گناهی میان او و خمداوند باقی نمی‏ماند. همان، حدیث ۱۰۵۶۶.
۴۱ـ لوئیس پروتو، همان، ص ۱۰۷.
۴۲ـ جیمز هویت، همان، ص ۴۲.
۴۳ـ ویكتور فرانكل، خدا در ناخودآگاه، ترجمه ابراهیم یزدی، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۵، ص ۳۳۳.
۴۴ـ هم از این رو در آمریكا ۳ درصد بودجه ملی برای مساله فشار روانی هزینه می‏شود. نك: استورا، تنیدگی یا استرس، ترجمه پریرخ دادستان، انتشارات رشد، ۱۳۷۷، ص ۶۹.
۴۵ـ علت حساسیت و مبارزه ابرقدرتهای جهان با انقلاب اسلامی همین است.
۴۶ـ جان كولمن، كمیته ۳۰۰ كانون توطئه‏های جهانی، ترجمه یحیی شمس، نشر علم، چاپ چهارم، ۱۳۷۷، ج ۱۱۳، ص ۹۶.
۴۷ـ جیمز هویت، همان، ص ۶۰.
۴۸ـ هارولد اچ بلوفیلد، همان، ص ۳۴.
۴۹ـ مهدی محی الدین بناب، روانشناسی احساس و ادراك، صص ۱۲۹ـ۱۲۸.
۵۰ـ امام خمینی، آداب نماز، موسسه تنظیم و نشر آثار، چاپ چهارم، ۱۳۷۳، ص ۱۴۶.
۵۱ـ محمد محمدی ری‏شهری، همان، حدیث ۱۰۶۶۶.
۵۲ـ جیمز هویت، همان، ص ۴۹.
۵۳ـ هارولد اچ بلوفیلد، همان، ج ۳۶۷، ص ۳۶۵.
۵۴ـ شاكتی گواین، راه تحول، ترجمه گیتی خوشدل، انتشارات گیل، ۱۳۷۴، ص ۲۳.
۵۵ـ همان، زندگی در روشنایی، ترجمه مژگان بانو مومنی، انتشارات روزبهان، ۱۳۷۳، ص ۵.
۵۶ـ همان، تجسم خلاق، ترجمه گیتی خوشدل، نشر روشنگران، ۱۳۷۱، ص ۱۹؛ همان، زندگی در روشنایی، صص۸۴ـ۷۴.
۵۷ـ همان، صص ۳۵ـ۳۴.
۵۸ـ همان، بازتابه‏های نور، ترجمه گیتی خوشدل نشر كفتار، چاپ سوم، ۱۳۷۹، صص ۲۰ـ۱۹.
۵۹ـ همان، زندگی در روشنایی، ص ۷۶.
۶۰ـ ادوارد برمن، كنترل فرهنگ، ترجمه حمید الیاسی، نشر نی، چاپ چهارم، ۱۳۷۵.
۶۱ـ نك: حمیدرضا مظاهری سیف، عرفان مخلصانه و جهاد مصلحانه در سلوك حسینی، مجله معرفت، ش ۷۳، ۱۳۸۲.
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید