یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


نظری درباره مسافرخانه سعادت


نظری درباره مسافرخانه سعادت
چهکندی نژاد برای کتاب شعرش جایزه اول شورای کتاب کودک را هرگز یادم نمی رود بویژه آن قطعه ای که می گفت : دریافت کرد .
بیایید ساده تر سخن بگوییم
آن گونه که ابر با باران سخن می گوید
پروانه با گل
آن روز برای من نقطه عطفی شد چرا که بارها و بارها در زندگی با این قطعه شعر رودر رو مواجه شدم .
این روزها که هر بعد از ظهر برای دیدن سریال " مسافرخانه سعادت " لحظه شماری می کنم باز هم شعر برایم تکرار می شود و باز هم به اعجاز ساده سخن گفتن و ساده رفتار کردن ایمان پیدا می کنم . .
"مسافرخانه سعادت " نیز مانند " نیمکت " در یک فضای محدود مکانی و بی اغراق نا محدود زمانی سیر می کند . به همراه بازیگران توانای دیگری که همگی آنقدر نقش خود را باور دارند که گاه یادمان می رود آن مرد داش مشتی امروز همان فرهنگی باکلاس دیروز است.
و مسائل ساده و معمولی زندگی با زبانی بسیار خودمانی و بی ادعا آنچنان بیننده از خودش نمی پرسد چرا صاحب مسافرخانه اذری است و خواهرش جنوبی ؟ درگیر می کند آنقدر فضای مجموعه محکم و بی نقص است که هر گز تکراری بودن و کوچک بودن لوکیشن و بعضی دیالوگها خسته کننده نیست.
مثلا در دیالوگی که صاحب مسافرخانه مانند ترجیع بند تکرار می کند :
صبحانه هم داریم..... نان کره عسل جمعه ها هم اگر حوصله کنم عدسی داریم
وبقدری با مهارت و بی تردید بیان می شود که مزه نان گرم و کره و عسل را در دهان احساس می توان کرد .همه چیز کرامت دارد. بی شک از امروز واژه مسافرخانه در ذهنمان دگرگون شده است . عدسی چه مقامی پیدا می کند .
در این مجموعه با شعار و پند و نصیحت بمباران نمی شوی خوا هر صا حب مسافرخانه که نماد همدری و پاکیزکی است هرگز شعار نمی دهد که من از دروغ بیزارم . اما بارها و بارها دیده ایم که چقدر ظریف از دروغ گفتن سرباز می زند حتی ا گر به ضرر برادر باشد ( در ماجرای آقای گلمکانی ) یا حتی حاضر به گفتن دروغ مصلحت آمیز هم نیست شما که جنوب هستی در شمال چه می کنی ( ماجرای استاد و مانا آنجا استاد می پرسد هستید اینجا چه می کنید و او می گوید قسمت است دیگر )
کلام اینکه طنین روح شاهزاده دانمارکی شکسپیر در سریال به ما یاد آور میشود .
" من اینک آینه ای روبرویت می گذارم "
در پس هر دری که در مسافر خانه سعادت برویمان گشوده می شود آینه ای روبرویمان می بینیم.
شاید بتوان گفت همه چیز در جای خود مانند قطعات پازل چیده می شوند و پس از پایان بیننده چه حظی می برد از این تصویر ی که بی شک خودش هم د ر چیدمانش سهیم می داند . کسی چه می داند شاید مسافر خانه سعادت نمونه آماری کو چکی از یک
ایران ایده آل است که همه در کنار هم به گرمی و سعادت زندگی می کنندچه تمهیدزیبایی است وقتی پسرک شیرین زبان واکسی از مسافر خانه چی درخواست می کند
آنجا را به هتل تبدیل نکند.
آقای سعادت می پرسد چرا ؟
می گوید چون هم مسافر دارد هم خانه و هم سعادت .
انعکاسی از سه مشخصه بارز و آرزوی هر ایرانی
مهمانوازی ، امنیت و خوشبختی.
پوران لک


همچنین مشاهده کنید