شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


خندیدن از ته دل


خندیدن از ته دل
شاید این نخستین باری است که حسن فتحی سریالی مناسبتی با مضمونی طنزآمیز ساخته است.
مجموعه اشک‌ها و لبخند‌ها به‌عنوان یکی از خبرساز‌ترین سریال‌های تلویزیونی این اواخر، هنوز روی آنتن است. در حالی که با توجه به ویژگی‌های این سریال بهترین زمان پخش آن مطابق برنامه‌ریزی قبلی سیما، تعطیلات عید بود، بعد از کلی تاخیر و با تمام شدن تعطیلات وقتی همه تصور می‌کردند، پخش آن منتفی شده، به زمان فعلی موکول شد. آن هم با این توجیه عجیب که تراکم برنامه‌ها در عید مانع از پخش این سریال شده است.هرچند هنوز هم با اینکه به قسمت‌های آخر سریال نزدیک می‌شویم، حرف و حدیث‌ها و گمان‌های بسیاری درباره نحوه پخش آن، تغییرات مضمونی و موسیقی آن شنیده می‌شود.
پیش از پخش این سریال به‌نظر می‌آمد مجموعه نمایشی مرد دو هزار چهره با وجود کاستی‌ها و نقص‌ها‌یی که نسبت به سال‌های گذشته داشت، پرطرفدار‌ترین مجموعه طنز تلویزیونی باشد، اما از همان پخش قسمت‌های اول اشک‌ها و لبخند‌ها معلوم شد، می‌شود در تلویزیون کار طنز ساخت و در عین رعایت تمام اصول ساختاری و نمایشی در کارگردانی و فیلمنامه، کار موفقی هم از آب دربیاید. درحالی که ساختن مجموعه‌های طنز در تلویزیون سال‌ها‌ست که نه از سوی سازندگان جدی گرفته می‌شود و نه کسانی که سفارش ساخت آنها را در هر شبکه می‌دهند، دغدغه خاصی درباره کیفیت ساختاری کارهای طنز دارند.
فقط در بعضی مناسبت‌ها به سفارش سیما تعدادی مجموعه طنز با عجله و بدون دقت و صرفا کاملا سردستی ساخته شده و روی آنتن می‌روند و حتی به کارگرفتن نام‌های شناخته شده در کارگردانی این آثار به‌علت روال کلی در سفارش این برنامه‌ها و بی‌توجهی به کیفیت این آثار، نتیجه مثبتی در بر نخواهد داشت.اما اشک‌ها و لبخند‌ها کاملا برخلاف این روند مرسوم ساخته شده، و علاوه بر استفاده مناسب و بجا از قالب طنز، ساختاری کاملا حرفه‌ای دارد. این مجموعه تلویزیونی برخلاف سایر مجموعه‌های نمایشی حتی با مضمون‌های متفاوت و غیرطنز، فیلمنامه‌ای کاملا حساب شده دارد؛ فیلمنامه‌ای که از همان قسمت‌های اول سریال خود را نشان می‌دهد.
هرچند در نگاه اول انتخاب لحن لمپن ماب و کاراکتر‌های کلاه مخملی در زمان فعلی به‌خصوص سکانس‌های مربوط به خسرو و نوچه‌هایش و سر و شکل شان توی ذوق می‌زند، اما کمی که داستان پیش می‌رود، این انتخاب صرفا محملی سلیقه‌ای برای ایجاد حال و هوای طنزو نوشتن فرم دیالوگ‌ها می‌شود نه ترویج عامه پسندی و حضور دوباره کلاه مخملی‌های فیلمفارسی.
فتحی در اشک‌ها و لبخندها به زور مردم را نمی‌خنداند، خیلی ساده تمام عناصر ساختاری سریال به شکلی منسجم، همراه هم در جهت یک هدف حرکت می‌کنند؛ روایت داستانی که می‌تواند مخاطب را بخنداند بی‌این که به اغراق، بداهه و ادا در آوردن صرف متوسل شود. همین ویژگی به ظاهر ساده یعنی قدرت خنداندن مخاطب که هدف اصلی هر سریال طنز است، ساده به دست نمی‌آید و نباید آن را دست کم گرفت. در اغلب سریال‌های طنز در سیما برای ایجاد خنده به دم‌دستی‌ترین تمهیدات متوسل می‌شوند و قصه جانداری در آنها وجود ندارد، صرفا یک‌سری موقعیت مثل نمایش‌های پلاتویی در کنار هم بدون کارگردانی یا میزانسن خاصی ردیف شده‌اند و... اما اشک‌ها و لبخندها در ترکیبی از طنز موقعیت در اجرا و طنز کلامی توانسته به مقصود خود برسد.
حتی در لحظاتی که حال و هوای طنز سریال به ورطه ملودرام‌های لوس و احساساتی نزدیک می‌شود آگاهانه فضای روایت، با یک حرکت ساده در بازیگری دوباره به فضای شاد و سبک تبدیل شده است.( مثلا سکانس مهدی هاشمی و حضور او در بیمارستان و گریه لیلا اوتادی حین صحبت با برزو ارجمند). مواردی از این دست هرچند در سریال‌های طنز در دنیا شاید پیش پاافتاده و از اصول ابتدایی کار هستند، اما در مقایسه با آنچه به‌عنوان مجموعه‌های طنز از سیما تا‌کنون پخش شده (صرف‌نظر از یکی دو مورد ) غنیمت حساب می‌شوند. اشک‌ها و لبخندها با کارکردی ساده و سرراست می‌خنداند و مخاطب را سرگرم می‌کند. نصیحت و پیام تابلویی ندارد و نمی‌خواهد به زور شیرین کاری مخاطب را بخنداند.
دیالوگ‌های فیلم که از همان قسمت اول خود را بیش از اتفاقات فیلمنامه به رخ می‌کشند، کارهای دیگر فتحی را به یاد می‌آورند. پاس‌کاری‌های آهنگین و پر از ضرب‌المثل ( گیرم که جاهایی بیش از حد لمپنی! )، دیالوگ‌هایی هستند که برای نوشتن و قافیه‌بندی آنها انرژی صرف شده و در همه قسمت‌ها ریتم یک‌دستی دارد. همین نکته در اغلب سریال‌های طنز و حتی غیرطنز در سیما یعنی دیالوگ‌نویسی درست ومناسب با فضای روایت، معمول نیست. به‌خصوص در کارهای طنز مناسبتی که حتی سفارش دهندگان کار هم انتظار زیادی از سازندگان ندارند، مثل بعضی از سریال‌های عید امسال که تعدادی کاراکتر در صحنه‌های اغلب شلوغ دور هم جمع شده بودند تا دسته جمعی با شیرین‌کاری‌های بداهه و بدون تنظیم متن مناسب، مخاطب را بخندانند.
دیالوگ‌های روان و سیال مجموعه در کنار بازیگران کاربلد مثل مهدی هاشمی، خیراندیش و شهره لرستانی و بازیگران جوان سریال، ماجرا را به خوبی پیش می‌برند. انتخاب مهدی هاشمی در نقش محوری یک سریال طنز انتخاب مناسبی است که بخش زیادی از شکل‌گیری فضای طنز داستان را می‌سازد و قدرت بازیگری و انعطاف او را در این نقش، در سریال‌های به یاد‌ماندنی مثل سلطان و شبان به یاد می‌آورد.
میزانسن‌های لحظات طنز در سکانس‌های شهرک سینمایی‌ و استفاده از دیالوگ فیلم‌هایی مثل هامون و کارهای علی حاتمی شوخی‌هایی است که بدون افراط چندانی حال و هوای طنزآمیز مجموعه را ساخته‌اند. حضور زمرد به‌عنوان یک سیاهی لشکر، مهدی هاشمی به‌عنوان سینمادار و برزو ارجمند در نقش فیلمنامه‌نویس، تمهیدات خوبی است که کاراکترها را از کلیشه‌های معمول سریال‌های طنز متفاوت می‌کند.
البته با گذشتن از نیمه، ریتم سریال افت می‌کند. از قسمتی که مهدی هاشمی در نقش سینمادار، دربیمارستان بستری است و کتک کاری‌های اغراق آمیز نوچه‌های خسرو و بهروز کمی کار از یک‌دستی خارج شده است. سکانس کتک خوردن بهروز در دل یک ماجرای طنز، زیادی جدی از کار درآمده و واقعا سکانس‌های کتک کاری فیلمفارسی‌ها را به یاد می‌آورد.( البته شاید قصد کارگردان به طنز کشیدن چنین صحنه‌هایی در فیلم‌های قدیمی است)
لازم به ذکر است که آنچه در نگاه به این سریال مد نظر نگارنده است، جدا از بحث‌های ساختاری و ویژگی‌های یک کار هنری، بیش از هر مولفه دیگری، توجه مخاطبین از هر طیفی به مجموعه اشک‌ها و لبخند‌هاست. مخاطب همیشه نمی‌خواهد با اثری تفکر برانگیز یا نصیحت‌کننده و دلگیر طرف باشد، گاهی هم احتیاج به تفریح و تنفس دارد.
این در ساخت مجموعه‌های تلویزیونی نکته‌ای است که حتی در کارهای بسیاری از کارگردان‌های حرفه‌ای هم نادیده گرفته می‌شود. به دست آوردن رضایت طیف‌های مختلف مخاطبان کار ساده‌ای نیست. تا این قسمت اشک‌ها و لبخند‌ها در این کار موفق بوده، اما باید دید پایان آن چه خواهد شد، هرچند که باید امیدوار بود قسمت‌های آخر سریال به جبر و سفارش یا در اثر عجله به سرنوشت سایر کارهای مناسبتی دچار نشود؛ جوری که همه چیز طبق معمول بی‌هیچ منطقی با عجله و یک شبه به سمت اصلاح و بهبودی رفته و کاراکتر‌ها ناگهان متحول شوند؛ البته حرف‌ها و حاشیه‌های خبری درباره نحوه پخش قسمت‌های مختلف این سریال زیاد است، شنیده‌هایی که هنوز به روشنی معلوم نیست کدام درست است.
الهام طهماسبی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید