چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


نقدی بر کتاب فرهنگ توصیفی نقد ادبی


نقدی بر کتاب فرهنگ توصیفی نقد ادبی
▪ تالیف: دکتر ژاله کهنمویی پور
▪ دکتر نسرین دخت خطاط
▪ دکتر علی افخمی
▪ انتشارات دانشگاه تهران ۱۳۸۱
روند فزاینده و رو به گسترش دامنه رشته‏های علوم انسانی تهیه و انتشار فرهنگ‏های مستقل تخصصی را اجتناب‏ناپذیر ساخته است. در زمینه نقد ادبی، به ویژه، این ضرورت از آن رو صورت جدی‏تری می‏یابد که این حوزه همواره به عنوان بستر تجزیه و تحلیل مباحث سایر رشته‏ها مطرح بوده است؛ اما اغلب در تهیه فرهنگی تفصیلی برای آن کوتاهی شده است.
به این ترتیب، بایستی انتشار کتاب «فرهنگ توصیفی نقد ادبی» را، که بخش اعظم مباحث و مداخل آن مستقیما از کتاب Dictionnaire de critique littéraire اخذ و ترجمه شده است، به فال نیک گرفت. خصوصا، علاقه‏مندان هنرهای نمایشی می‏توانند حجم قابل توجهی از اصطلاحات تئاتری را در آن بیابند. کتاب، صرف نظر از اعلاط تایپی آن، برخلاف بسیاری از آثار ترجمه شده سال‏های اخیر، نثری روان و ویراسته دارد. البته، این نوشتار قصد برابرسنجی ارزش ترجمه و معادل‏های واژگانی کتاب را ندارد و پس از ذکر نکته‏ای پیرامون فرایند ترجمه اثر، به بررسی ساختار آن از نظر فن فرهنگ‏نویسی بسنده خواهد کرد:
کتاب «فرهنگ توصیفی نقد ادبی» در سال ۱۳۸۱ به عنوان اثری تالیفی توسط انتشارات دانشگاه تهران راهی بازار کتاب شده است. براساس مقدمه کتاب؛ «این فرهنگ نخست در سال ۱۳۷۶ به صورت طرح پژوهشی در دانشکده زبان‏های خارجی دانشگاه تهران به تصویب رسید و پس از اتمام طرح در سال ۱۳۷۹ مجری و همکارانش آن را با تغییراتی به صورت کتاب به انتشارات دانشگاه تهران ارسال داشتند که در آنجا نیز به دنبال تصویب انتشار کتاب، مولفان بخش‏های متعدد دیگری به آن اضافه کردند. در پایان از گروه تحقیقی این طرح متشکل از دانشجویان فارغ التحصیل کارشناسی ارشد و دانشجویان دوره دکتری دانشگاه تهران و دانشگاه شهید بهشتی که در مراحل اولیه طرح در سال‏های ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۸ با تلاش پیگیر و تحقیقات پربار خود ما را در تدوین این فرهنگ یاری نمودند، صمیمانه تشکر می‏شود.» (ص ۲۰). ملاحظه می‏کنیم که غیر از عنوان روی جلد کتاب، در مقدمه نیز از لفظ تالیف یا تدوین به جای ترجمه (یا حداکثر ترجمه و تالیف) یاد شده است. به این ترتیب، باعث تعجب است وقتی می‏بینیم «اکثر قریب به اتفاق مداخل کتاب»، همانطور که قبلا اشاره کردیم، عینا از کتاب Dictionnaire de critique littéraire نوشته: Joël Gardes-Tamine وMarie-Claude Hubert (یعنی همان کتابی که در بخش منابع کتاب در کنار سایر منابع درج شده) ترجمه شده است. عبارت «اکثر غریب به اتفاق مداخل کتاب» را به قید احتیاط استفاده کرده‏ایم زیرا مقابله واژه به واژه دو کتاب هزار صفحه‏ای امری دشوار و وقت‏گیر است. به جای مقابله سطر به سطر، پس از مقابله مداخل ابتدایی کتاب از حرف A تا پایان حرف C (صفحات ۲۱ تا ۱۸۱ کتاب ترجمه شده) به مقابله تصادفی برخی مداخل (عموما مدخل‏های مربوط به ادبیات نمایشی و تئاتر که زمینه علاقه نگارنده است) اکتفا کردیم و به این ترتیب می‏توان با اطمینانی قریب به یقین مدعی شد که کتاب مورد ادعای مولفان محترم در حقیقت اثری ترجمه شده یا در بهترین شرایط (و به عادت کتابسازان) «ترجمه و تالیف» است. زیرا در ابتدای هر مدخل، در جمله یا عبارتی کوتاه، به نقل از فرهنگ ریشه‏شناسی به ریشه لاتین واژه اشاره شده و در برخی مداخل نیز، برحسب مورد، توضیحاتی در مورد مظاهر یا معادل‏های ادبی فارسی اضافه شده، که چنانچه در ادامه خواهیم دید اغلب حجیم شدن غیر ضروری بدنه اصلی کتاب را در پی داشته است.
حتی اگر بعد از ترجمه فرهنگ اصلی فعالیت کارشناسانه قابل قبولی در قبال واژه‏سازی و واژه‏گزینی اصطلاحات خارجی صورت می‏پذیرفت، باز عملکرد تهیه‏کنندگان محترم کتاب تا حدودی موجه و قابل قبول می‏نمود. اما در شرایط فعلی مشخص نیست که «تلاش پیگیر و تحقیقات پربار» مولفان و دانشجویان محترم‏شان را در کجای اثر حاضر بایستی ملاحظه کرد؟
پرسش در مورد عملکرد دانشگاه‏ها در قبال پروژه‏های پژوهشی و نیز مکانیزم‏های تهیه و تصویب این پروژه‏ها یا نظارت بر آنها و‏... در حوصله این بحث نیست و مولفان محترم کتاب نیز لابد پاسخ موجه‏ای در قبال این عمل خود داشته‏اند و دارند که قطعا شنیدنی خواهد بود. همچنین، یقینا ایشان بهتر از هرکس دیگری می‏دانند که ارزش علمی و معنوی یک اثر ترجمه شده، در صورتی که در آن معیارها و هنجارهای مربوط به زبان مبدا و مقصد رعایت شده و با نقادی‏ها و نکته‏سنجی‏های مترجم همراه باشد، نه تنها از خود اثر کمتر نیست، بلکه گاهی حتی ارزشی افزوده دارد. همگان متفق‏القول‏اند که «جازدن» ترجمه به جای تالیف از مصادیق سرقت ادبی محسوب شده، امری نکوهیده و مذموم است. حال اینکه چگونه راضی شده‏اند با زیر پا گذاشتن حقوق مادی و معنوی مولفین اصلی کتاب ارزش کار ترجمه خویش را هم زیر سوال ببرند، سوالی است که بایستی پاسخ آن را در مناسبات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی جامعه امروز جست.
در اینجا، همانطور که در ابتدای نوشتار اشاره کردیم، اجازه می‏خواهیم از بحث بیشتر در این زمینه خودداری کنیم و نیز مباحثات کارشناسی در خصوص محتوای کتاب را نیز به فرصتی دیگر وامی‏گذاریم و ادامه مطلب را روی ساختار کتاب از نظر فن فرهنگ‏نویسی متمرکز ‏می‏کنیم. در این خصوص چند نکته قابل ذکر است:
۱) در هر کتاب فرهنگ معتبری تنظیم الفبایی براساس زبان اثر (در اینجا فارسی) صورت می‏گیرد یا دست کم نمایه‏های مفید و موثری برای جست‏و‏جوی واژه مورد نظر گنجانده می‏شود. اما این امر که از بدیهی‏ترین اصول تدوین یک فرهنگ، خصوصا فرهنگ‏های دو زبانه است، در اینجا کاملا نادیده گرفته شده است. تصور بفرمائید شما در کتابی ۹۳۲ صفحه‏ای به دنبال مدخل مربوط به «کنش» یا «شخصیت نمایشی» یا «روایت‏شناسی» باشید و زبان فرانسه هم ندانید. تکلیف چیست؟ باید بنشینید و فهرست ۱۶ صفحه‏ای عناوین کتاب را خط به خط بخوانید؟
شاید مترجمین محترم کتاب استدلال کنند که آن را به عنوان کتابی دانشگاهی و صرفا برای استفاده دانشجویان و علاقه‏مندان زبان فرانسه تهیه کرده‏اند. اما حتی در این صورت نیز ایراد به قوت خود باقیست: چرا وقتی اینچنین انرژی و هزینه‏ای صرف می‏شود نبایستی با بذل کمی تدبیر شرایطی را فراهم آورد که طیف بیشتری از افراد بتوانند از ثمرات آن بهره‏مند شوند؟ افزودن یکی دو نمایه الفبایی فارسی عملی به مراتب ساده بوده که می‏توانسته به تقویت جایگاه کتاب مذکور به عنوان فرهنگی دو زبانه کمک کند. امری که متاسفانه رخ نداده است.
۲) همین مسئله در مورد مثال‏های مندرج در کتاب نیز مطرح است: خواننده کتاب «فرهنگ توصیفی نقد ادبی» حق دارد از خود بپرسد که آیا کتاب فقط برای دانشجویان و آشنایان به زبان فرانسه تالیف شده است یا قرار است اثری مفید برای تمامی علاقه‏مندان به نقد ادبی باشد؟ در صورتی که طیف گسترده دوم مورد توجه بوده باشد، چرا با توجیه اینکه «چون ترجمه بعضی از اصطلاحات یا ابیات شعری برای بیان مطلب و توضیح مدخل ضروری نمی‏نمود، فقط به [ترجمه] اصل متن اکتفا شده است» (ص ۲۰) و عین فرانسه مثال‏ها در کتاب درج شده است؟ اگر وجود مثال‏ها برای درک مطالب ضروری نبوده چرا ذکر شده و اصلا خود نویسند‏گان کتاب چرا آنها را به کار برده‏اند؟ اگر ضروری بوده است پس تکلیف خواننده ناآشنا با زبان فرانسه چیست؟ بررسی مثال‏ها نشان می‏دهد که اتفاقا گاهی وجود مثال‏ها کاملا ضروری است. مثلا نگاه کنید به مدخل «باز‏پس‏نگری» (صفحات ۴۶ و ۴۷) که خواننده ناآشنا با زبان فرانسه بدون فهمیدن مثال‏ها عملا چیز زیادی از آن دستگیرش نمی‏شود.
۳) حداقل‏ انتظار از مولفان یک کتاب فرهنگ آن است که در قبال یافتن واژه معادل یا ارزیابی معادل‏های موجود اصطلاحات کلیدی و تخصصی فرهنگ مسئولانه و نقادانه برخورد کنند. طبعا این مسئله امری پسندیده است که در زیرنویس کتاب یا فهرست نمایه به سایر معادل‏های واژه اشاره شود اما خواننده غیر متخصص - یا حتی متخصص- انتظار دارد در برابر هر واژه معادلی واحد، یا حداقل معادل مورد تائید مولف اثر را ببیند. در حالی که در فرهنگ موجود گاهی در مقابل یک کلمه شش تا هفت واژه پیشنهاد شده است و خواننده نمی‏داند واژه مورد تائید مولفان کدام است؟
۴) خصلت یک کتاب فرهنگ در ایجاز و گویایی آن است. اینکه در یک نگاه و باصرف کمترین وقت لازم بتوان معنا و مفهوم واژه مورد نظر را یافت و در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر به کتاب‏های معرفی شده در ذیل مدخل یا سایر منابع مراجعه کرد. با این حال، وقتی مترجمان دست به گسترش یک مدخل می‏زنند، این خصلت کاملا از دست می‏رود. مثل مطلبی پنج صفحه‏ای که به مدخل یک صفحه‏ای مربوط به «کهن الگو» (صفحات ۵۹ تا ۶۵) افزوده‏اند که ربط چندانی به اصل مدخل ندارد و در حقیقت تشریح تراژدی‏های «راسین» است. بخشی که در مورد تفسیر آثار استاندال به مدخل مربوط به «کانون روایت» (صفحات ۳۳۸ تا ۳۴۲) اضافه شده است و متن افزوده شده از کتاب «تاریخ نقد جدید» در ذیل مدخل «روان‏پالایی» (صفحات ۱۱۶ تا ۱۲۰) نیز نمونه‏های دیگری از این دست است. همچنین، به عنوان نمونه‏ای جالب و سرگرم کننده، نگاه کنید به مطلبی «در مورد کمدی ایران» ذیل مدخل «کمدی» (صفات ۱۵۳ و ۱۵۴)! همین چند نمونه حشو و گاهی، همچون نمونه اخیر، هجو این سوال را در ذهن خواننده ایجاد می‏کند که مبادا قصد مترجمان صرفا حجیم کردن کتاب بوده باشد.
ایراد حجیم کردن کتاب یک اثر سوء سلیقه‏ای نیز داشته است و استفاده عملی از کتاب را دشوار ساخته است: فرهنگنامه‏ها کتاب‏هایی نیستند که یک بار از ابتدا تا به انتها خوانده و کنار گذاشته شوند. بلکه آثاری هستند که گاه و بی‏گاه، برحسب نیاز و ضرورت، به آنها مراجعه و مدخلی از آنها مطالعه می‏شود. خودداری از حجیم‏سازی کتاب (امری که تاکید کردیم ضرورت نداشته است)، انتخاب قطع چاپ و نیز حروف (فونت) چاپی کوچکتر این امکان را فراهم می‏آورد که کتاب ترجمه شده همچون نمونه اصلی آن اثری سبک، قابل حمل و کاربردی‏تر باشد.
۵) در کتاب غلط های تایپی و چاپی متعددی نیز به چشم می‏خورد: از جمله، جابه‏جایی شماره مربوط به زیرنویس‏های ۲ و ۳ در صفحه ۲۳ و تکرار عبارت «برگرفته از فعل لاتینی...» در صفحه ۷۱۰ که از مواردی است که جایگاه آن را به عنوان یک فرهنگ‏نامه تنزل می‏دهد.
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، خوشبختانه، ترجمه کتاب روان و نثر به کار رفته در آن قابل قبول و ویراسته است. امید است که با اصلاح مواردی از این دست، بذل دیدگاه کارشناسی و در نظرگرفتن اصول نشر در چاپ‏های بعدی اثری ارزنده و مرجع در اختیار علاقه‏مندان به مباحث نقد ادبی قرار گیرد.
بهرام جلالی پور


همچنین مشاهده کنید