چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بمناسبت شصت سالگی دولت اشغالگر اسراییل!


بمناسبت شصت سالگی دولت اشغالگر اسراییل!
روز یک شنبه ۱۲ مه ۲۰۰۸، کنسولگری اسراییل در سوئد، به مناسبت شصت سالگی دولت اسراییل جشنی را در سالن «برنس» واقع در مرکز استکهلم برگزار کرده بود. پارک مقابل این سالن با کشیدن نواری با نام پلیس به اطراف این پارک، منطقه ممنوعه شده بود. زیرا قرار بود در این پارک، در همبستگی با مردم تحت ستم فلسطین تجمع اعتراضی علیه دولت اسراییل برگزار شود. من به اتفاق یکی از نزدیکانم هنگامی به تجمع اعتراض کنندگان پیوستیم عمدتا جوانان بودند که پلیس ضدشورش، پلیس سوار بر اسب و پلیس شخصی (سپو) که در مینی بوس سیاه رنگی که روی آن با رنگ سفید پلیس نوشته شده بود آن ها را در محاصره خود گرفته بودند. در حالی که خانم ها و آقایان شیک پوش، با حمایت پلیس به محل جشن کنسولگری اسراییل راهنمایی می شدند. تحمع کنندگان با سر دادن شعارهایی هم چون «اسراییل را بایکوت کنید»، «با فلسطین همبستگی کنید»، «همبستگی با مردم فلسطین ادامه دارد» و... به دفاع از خقوق مردم فلسطین برخاستند.
منظره ای که پلیس به وجود آورده بود شبیه به حکومت نظامی بود. تمام آن منطقه پر از پلیس و ماشین های پلیس و پلیس های اسب سوار بود. کوچه های منتهی به سالن جشن اسراییلی ها، با میله های آهنی بسته شده بود و در پشت آن پلیس ها کشیک می دادند. و در مقابل هر کدام از ورودی ها شخصی با لباس شخصی ایستاده بود که مهمانان را از کنترل پلیس رد می کرد. در حالی که فردی با لباس شخصی که اسراییلی بود تلاش می کرد مانع عکس گرفتن بشود اما پلیس ها توجهی به این حرکت وی نمی کردند. با دین این صحنه آنچه که در ذهن بیننده تداعی می شد برخورد خصمانه نیروهای نظامی اسراییل به خبرنگارانی که قصد گرفتن عکس و یا فیلم از هجوم نظامیان اسراییلی به کودکان، زنان و مردم عادی و بی دفاع فلسطین دارند؛ چگونه خبرنگاران را زیر مشت و لگد و قنداق تفنگ می گیرند و دوربین هایشان را هم زیر پای خود تکه تکه می کنند. در هر صورت ما به دلیل کاری که داشتیم ساعاتی بعد محل تظاهرات را ترک کردیم.
روز دوشنبه از طریق رسانه ها مطلع شدیم که سرانجام پلیس با هجوم وحشیانه به تظاهرکنندگان، ۴۵ نفر را از آن ها را دستگیر کرده است. همه دستگیرشدگان در ساعات مختلفی از شب آزاد شده بودند. در این میان، دو جوان دانشجوی ایرانی الاصل نیز دستگیر شده بودند که ما با یکی از آن ها در تظاهرات گفتگوی کوتاهی داشتیم. جوان پرشور کمونیستی که برای پلیس سوئد چهره آشنایی است.
واقعا پلیس همه جا پلیس است و آموزش آن ها تقریبا در همه جای دنیا شبیه هم است مگر این که قوانین کشوری مانع زیاده روی آن ها می شود. ما در این تظاهرات و یا بسیاری از تظاهرات های قبلی، شاهد حمله پلیس های شخصی بوده ایم که چگونه با قیافه های خشن برای دستگیری و ضرب و شتم جوانان و تظاهرکنندگان به آن ها هجوم می بردند.
تئودور هرتصل بعد از پایان اولین «کنگره جهانی صهیونیسم» در سال ۱۸۸۹ در شهر بال سوئیس، چنین اظهار نظر کرد: «من حکومت یهود را پی ریزی کردم.»
شکی نیست که در آن زمان پذیرفتن چنین افقی سخت و دشوار بود اما به مرور زمان آشکار شد که «هرتصل»، در تحقق افق و چشم انداز خود با قدرت های بزرگ به ویژه دولت انگلستان که فلسطین را در استعمار خود داشت کنار آمده است. اواخر قرن نوزدهم گروه های «یهودی» توسعه طلبی های خود را با استفاده از اهرم های فشار متعددی آغاز کردند. زیربنای چنین سیاستی اسکان دادن تدریجی «یهودیان» در فلسطین با توافق دولت وقت انگلستان بود. هم زمان با این اقدام، سازمان های متعصب مذهبی و نژادپرست یهودی سازمان دهی شدند که در راه تشکیل دولت اسراییل حاضر باشند به هر اقدامی حتی قتل و غارت و ترور دست بزنند. یکی از این سازمان ها، سازمان «تجدیدنظر طلبان صهیونیست» (Zionist Rabotinsky) بود که آن را «ولادیمیر ژابوتینسکی» پایه گذاری کرد. این سازمان انشعابی از «صهیونیسم» اصلی ترین و اولیه ترین گروه های تروریستی «صهیونیست» در اسراییل محسوب می شد. ولادیمیر یوگنی ویچ ژابوتینسکی (Vladimir Jabotinsky) متولد ۱۸۸۰ در اوکراین، بنیان گذار سازمان تجدیدنظر طلبان صهیونیست بود. بعد از تاسیس این سازمان بود که گروه هایی هم چون «هاگانا»، «اشترن»، «ایرگون» و «بتار» اعلام موجودیت کردند.
تا امروز به ندرت می توان سازمان یا تشکیلاتی را در اسراییل یافت که در مورد بی رحمی و قتل و غارت، ترور و ویرانگری «نژادپرستی» در اسراییل معروف نباشد. آزار و اذیت فلسطینی ها و تخریب منازل و کوچ دادن اجباری آن ها، تنها یک نمونه از اقدامات جانیانه این گروه هاست.
سازمان های اطلاعاتی اسراییل که مسئولیت اقدامات تروریستی سازماندهی شده و دولتی را بر عهده دارند، تاریخچه و نحوه تشکیلاتشان به همان سازمان های زیرزمینی و گروه های تروریستی که در زمان تسلط انگلستان بر فلسطین وجود داشتند می رسد. این سازمان های اطلاعاتی در زمان تشکیل دولت اسراییل در ۱۴ می ۱۹۴۸، سازمان اطلاعات دولتی را نیز به وجود آوردند.
در سپتامبر سال ۱۹۵۱، بن گوریون «مؤسسه مرکزی اطلاعات و تکالیف ویژه» را تشکیل داد که بعدها به «موساد» (پلیس مخفی اسراییل) معروف شد. در اواسط دهه ۱۹۶۰ نیز یک سازمان اطلاعاتی دیگر برای جمع آوری اطلاعات فنی و علمی از منابع علنی و مخفی به وجود آمد. دفتر روابط علمی «Lekem» که مخفف «Leshkat Kesher Madao» بود توسط شیمون پرز در زمانی که وزیر دفاع بود تاسیس شد. این سازمان، افرادی را برای جمع آوری اطلاعات درباره تحولات علمی و فنی به خارج اعزام می کرد و فعالیت آن ها به خصوص روی سیستم های تسلیحات متمرکز بود. همین سازمان اقدام به تعیین وابسته های علمی در سفارتخانه های اسراییل می نماید.
شیمون پرز، که در حال حاضر رییس جمهور اسراییل است سابقه طولانی فعالیت در سازمان دهی رعب و وحشت و ترور و سازمان های اطلاعاتی و پست های حساس دارد. وی، در سال ۱۹۲۳ در لهستان متولد شد. در سال ۱۹۳۴ به فلسطین مهاجرت کرد و تا سال ۱۹۴۴ دارای سمت های حساسی هم چون پیوستن به سازمان هاگانا در سال ۱۹۴۷، تمرکز فعالیت هایش بر خرید اسلحه در سازمان مذکور و نماینده حزب ماپای در بیست و دومین کنفرانس صهیونیسم در سال ۱۹۴۶، ریاست نیروی دریایی اسراییل در جنگ سال ۱۹۴۸ و پس از آن، معاون مدیر کل وزارت دفاع، مدیر کل وزارت دفاع، نماینده مجلس از سوی حزب کار از سال ۱۹۵۹، عضویت در حزب ماپای، از جمله بنیان گذاران حزب رافی و معاون دبیر کل حزب مذکور از سال ۱۹۶۵، وزیر مشاور در دولت گلدامایر، وزیر جذب مهاجران در سال ۱۹۶۹، وزیر راه و ترابری، وزیر اطلاعات در مارس و ژوئن ۱۹۷۴، وزیر دفاع، رییس حزب کارگر، نخست وزیر، وزیر دفاع در نوامبر ۱۹۹۵، نخست وزیر در نوامبر ۱۹۹۵، دریافت جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۹۴... در واقع اکثریت مقامات بلندپایه دولت، ارتش، پلیس، موساد و... از میان همین گروه هایی که سابقه تروریستی و قتل و غارت و ترور در مناطق اشغالی فلسطین دارند انتخاب می شوند.
موساد، ترورهای مختلفی را بر علیه سازمان های فلسطینی و حامیان آن ها در سطح بین المللی انجام داده است. معروف ترین برنامه ترور که موساد انجام داد، در پاسخ به ربودن و کشتن ۱۰ ورزشکار اسراییلی در اوت ۱۹۷۲ و در جریان المپیک مونیخ بود. برنامه ترور ورزشکاران توسط جناح «سپتامبر سیاه» وابسته به ساف سازمان دهی شده بود و هدفش نه کشتن ورزشکاران، بلکه مبادله ورزشکاران ربوده شده با دویست زندانی فلسطینی در اسراییل بود. ورزشکاران اسراییلی، غیر از یک نفر از آن ها و مربی آن ها که در جریان عملیات کشته شدند، زنده نگاه داشته شدند. مقامات آلمانی قبول کردند که به ربایندگان یک هواپیما بدهند که به قاهره بروند. اما درگیری رخ داد که طی آن همه ورزشکاران کشته شدند. هم چنین تعدادی از اعضای «سپتامبر سیاه» در همان موج تیراندازی کوماندوهای آلمانی کشته شدند.
موساد، یک واحد ویژه به نام «خشم خدا» را برای عملیات خود ایجاد کرد که این واحد متشکل از چند گروه ترور و چند گروه پشتیبانی بود و اولین قربانی آن «وائل ابونریتر»، رییس پایگاه عملیاتی سپتامبر سیاه در رم بود که در قسمت خاصی از عملیات فرودگاه «لاد» که مربوط به رم می شد دست داشت. دکتر «مهمن همشری»، «حسین عبدالخیر» و «دکتر باسیل القبیسی» استاد عراقی در دانشگاه آمریکایی بیروت، نفرات دیگری بودند که در طی عملیات این واحد ترور شدند.
«عملیات بهار جوانی»، یکی دیگر از عملیات های موساد بود که در آوریل ۱۹۷۳ اجرا گردید و در طی آن، «محمد نقارابو» رییس سپتامبر سیاه، «کمال ناصر» از رهبران فتح و «کمال ادوان» معاون نقارابو را کشتند و چندین برنامه تروریستی دیگر که به ترور بسیاری از فعالین و رهبران سازمان های فلسطینی انجامید.
سرویس امنیت عمومی (شین بت یا شابک Shabak)، سرویس ضد اطلاعات و امنیت داخلی اسراییل است. این سازمان مسئول جمع آوری اطلاعات درباره سازمان های اطلاعاتی خارجی مربوط به دول دوست و دشمن و فعالیت های آن ها تامین امنیت مقامات و تاسیسات اسراییلی، تحقیق درباره خرابکاری علیه دشمنان داخلی و خارجی، از جمله خرابکاری و تروریسم در داخل و خارج اسراییل است. اهداف شین بت، چهار بخش را در برمی گیرد: اسراییلی، عربی، کمونیستی و خارجی است. افزون بر هدف عربی، برنامه های گروه های چپ را زیر نظر دارد. (منابع مورد استفاده بالا از کتاب های: «برنر، لنی، مشت آهنین، حسین ابوترابیان، اطلاعات، تهران، ۱۳۷۴؛ و تی. ریجلسیون، جفری، سازمان های جاسوسی جهان، بابک مساعدی، کیهان ۱۳۷۴، و اوبراین، لی، سازمان های یهودیان آمریکا، ع. ناصری، نشرنور ۱۳۷۵ گرفته شده است.)
بدین ترتیب، دستگاه های امنیتی اسراییل «موساد»، از مخوف ترین و پیچیده ترین سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی دنیا است.
در طول نزدیک به ۶۰ سال از تشکیل کشور اسرائیل، ۱۲ نفر ریاست دولت را در این کشور به عهده داشته اند. اما در میان آن ها پنج نخست وزیر در تاریخ این کشور، بیش از دیگران تاثیر گذار بوده اند.
دیوید بن گورین، در سال ۱۸۸۶ در شهر کوچکی در لهستان به دنیا آمد. او، به جنبش «صهیونیسم» نزدیک کرد و تحت تاثیر اهداف این ایدئولوژی در سال ۱۹۰۶، به فلسطین تحت حکومت امپراتوری عثمانی رفت.
در سال ۱۹۱۵، او به علت فعالیت های نژادپرستانه خود از فلسطین اخراج شد و در نیوریورک اقامت گزید؛ جائی که وقت خود را تماما صرف «صهیونیسم» کرد. افکار و ایدئولوژی او در یک چیز خلاصه می شد: فتح ارض موعود توسط یهودی ها.
در زمان خروج نیروهای بریتانیایی از فلسطین و متعاقب آن تقسیم فلسطین به دو کشور یهود و عرب از سوی شورای عمومی سازمان ملل، بن گورین ریاست موقت سازمان صهیونیست جهانی را برعهده داشت که از زمان تاسیس عمده ترین هدفش تشکیل کشوری مستقل برای یهودیان جهان بود.
سرانجام با پیروزی اسراییل بر اعراب در جریان جنگ داخلی ۱۴ مه ۱۹۴۸، بن گورین رسما موجودیت کشور اسراییل را اعلام کرد و در پی آن در سال ۱۹۴۹ به عنوان اولین نخستین وزیر این کشور تازه تاسیس، قدرت را در دست گرفت.
او در سال ۱۹۵۳ از مقامش کناره گرفت، ولی دو سال بعد دوباره ریاست دولت را بر عهده گرفت و این پست را تا سال ۱۹۶۳ در اختیار داشت. او در سال ۱۹۷۰ در سن ۸۴ سالگی خود را بازنشسته کرد.
متحد کردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش، عملیات فرش پرنده (انتقال یهودیان یمنی به اسرائیل) و حمله به مصر و جنگ صحرای سینا در پی ملی شدن کانال سوئز از سوی جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر، از جمله رخدادهای مهمی است که در طول زمامداری او در اسرائیل رخ داد.
در اوایل تاسیس اسرائیل، هم چنین «کنست» (پارلمان اسراییل) که اکثریت آن در اختیار حزب «ماپای» به رهبری بن گورین بود، تصویب کرد که یهودیان از سراسر جهان می تواند به این کشور مهاجرت و تابعیت این کشور در آیند. تصمیمی که نتیجه آن افزایش جمعیت این کشور تازه تاسیس بود که خیلی زود دشمن شماره یک کشورهای عرب خاورمیانه شد.
حزب ماپای، بعدها با تغییراتی جزئی با نام حزب کارگر وارد صحنه سیاسی اسراییل شد که همواره یکی از قوی ترین احزاب در اسراییل بوده است.
گلدا مابوویچ، معروف به «بانوی آهنین»، در سال ۱۸۹۸ در «کی یف» به دنیا آمد. وی، در سال ۱۹۰۶ همراه خانواده اش به آمریکا مهاجرت کرد. او، در سال ۱۹۲۱ ازدواج کرد و نامش را به مه یرسون (بعدها مایر) تغییر داد.
در سال ۱۹۲۴، مایر همراه همسرش به فلسطین مهاجرت کرد و به هیستادورت (فدراسیون عمومی کارگران در سرزمین اسرائیل) پیوست. مایر به سرعت رده های بالای این فدراسیون را طی می کند که از مهم ترین مجامع صهیونیستی محسوب می شد و نهایتا به ریاست شاخه سیاسی فدراسیون منصوب شد که در جهت ارتقای اهداف صهیونیستی از جمله کمک به مهاجرت یهودیان جهان به فلسطین طراحی شده بود.
در سال ۱۹۴۶، مایر به ریاست موقت شاخه سیاسی آژانس «یهود» رسید.‌ او، یکی از ۲۴ امضاء کننده «اعلامیه استقلال کشور اسراییل» در مه ۱۹۴۸ بود و بلافاصله پس از استقرار اسراییل به عنوان سفیر این کشور جدید در مسکو مشغول به کار شد.
او، در سال ۱۹۴۹، به اسراییل بازگشت و به عنوان نماینده حزب ماپای به کنست راه یافت. نخستین پست او در کابینه اسراییل وزارت کار و رفاه ملی بود که تا سال ۱۹۵۶ ادامه داشت؛ سال هایی که به عل موج فزاینده مهاجرت یهودیان به اسراییل، نرخ بیکاری در اوج بود.
در سال ۱۹۵۶، اوایل دور دوم نخست وزیری بن گورین؛ گلدا مایر جایگزین موشه شارت در وزارت خارجه شد و مسئولیت این وزارتخانه را تا ۱۹۶۶ برعهده داشت. در سال ۱۹۶۶ با تاسیس حزب «اتحاد» که از ترکیب سه شاخه حزب کارگر تشکیل شده بود، مدیرکل این حزب شد.
وی، در سال ۱۹۶۸، به دلیل ابتلا به سرطان بازنشستگی خود را از سیاست اعلام کرد. اما با مرگ ناگهانی لوی اشکول، نخست وزیر وقت، حزب اتحاد کارگر او را برای جایگزینی اشکول انتخاب کرد و او به عنوان اولین نخست وزیر زن اسراییل دولت را در دست گرفت. زمانی که به نخست وزیری رسید پس از جنگ شش روزه اعراب و اسراییل در سال ۱۹۶۷ بود و اسراییل با در اختیار گرفتن اراضی بیش تر به یکی از قدرت های برتر منطقه تبدیل شد بود.
جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ که به جنگ یوم کیپور (جنگ رمضان یا جنگ اکتبر) معروف شد، به گروگان گرفته شدن ورزشکاران اسراییلی در جریان المپیک ۱۹۷۲ مونیخ و حذف تعدادی از دشمنان سرسخت اسرائیل، از جمله مهم ترین رویدادهایی بود که در دوره او رخ داد.
اسحاق رابین، اولین نخست وزیر اسراییل بود که محل تولدش فلسطین تحت استثمار انگلستان بود. او در خانواده ای که از یهودیان مهاجر اوکراینی بودند، به دنیا آمد. بسیار جوان بود که به هاگانا پیوست؛ گروهی شبه نظامی زیر زمینی که در واقع منشا تاسیس ارتش اسرائیل بود. در این گروه و سپس در ارتش اسراییل به درجات عالی رسید و تنها ۳۲ سال داشت که به درجه سرلشگری دست یافت.
۴۰ ساله بود که با درجه سپهبدی فرماندهی ستاد ارتش اسرائیل را در دست گرفت و در این مقام بود که فرماندهی جنگ شش روزه اعراب و اسراییل را در کنار موشه دایان، وزیر دفاع وقت بر عهده داشت. رابین سرانجام پس از ۲۶ سال در سال ۱۹۶۸، لباس نظامی خود را از تن درآورد و به اصطلاح لباس شخصی سیاست مداران را به تن کرد.
سفارت اسراییل در واشنگتن، نخستین شغل غیر نظامی او در عرصه سیاسی اسراییل بود که تا سال ۱۹۷۳ ادامه داشت. او که از اعضای رده بالای حزب اتحاد بود با بازگشت به اسراییل به کنست راه یافت و وزارت کار دولت گلدا مایر را در اختیار گرفت. یک سال بعد زمانی که مایر از نخست وزیری کناره گرفت، رابین به عنوان رهبر حزب برگزیده شد و به عنوان نخست وزیر، قدرت را در دست گرفت.
گروگانگیری مسافران اسراییلی هواپیمای ارفرانس در فرودگاه انته به اوگاندا، نخستین چالش جدی این نخست وزیر بود. به دستور او نیروهای اسراییلی برای آزادسازی گروگان ها، به داخل خاک اوگاندای تحت حکومت دیکتاتوری ایدی امین رفتند و در طی عملیاتی تروریستی که به عملیات «انته» مشهور شد، بیش از صد گروگان را آزاد کردند.
در اوایل دهه ۱۹۷۰، قدرت رابین رو به افول گذاشت و نهایتا اتهام فساد مالی و کشف مبلغ هنگفتی که در حساب خارجی همسرش قرار داشت او را مجبور به استعفا کرد. مناخیم بگین، رهبر حزب مخالف لیکود (برای نخستین بار) دولت بعدی را تشکیل داد.
هر چند او از نخست وزیری کنار گرفت، اما هم چنان به عنوان عضو کنست در صحنه حضور داشت و در فاصله سال های ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۴ وزیر دفاع دولت ائتلافی بود. حزب میانه روی کارگر در سال ۱۹۹۲، شکل تازه ای به خود داد و اسحاق رابین رهبری حزب را در دست گرفت. چند ماه بعد، پیروزی حزب کارگر در انتخابات عمومی اسراییل بار دیگر او را به عنوان نخست وزیر مامور تشکیل کابینه کرد.
مهم ترین رویداد سیاسی اسراییل در دور دوم نخست وزیری رابین عقد پیمان اسلو بود که به موجب آن حق تشکیل دولت خودگردان فلسیطینیان به رسمیت شناخته شد. در سال ۱۹۹۴، رابین و یاسر عرفات، رهبر فلسطینیان که نقش های اصلی پیمان اسلو را بازی کردند جایزه صلح نوبل دریافت کردند.
در دوره او بود که به دنبال پیمان صلح با اردن، اسراییل روابطش را با کشور عرب دیگری به جز مصر عادی می کرد. رابین، در دور دوم نخست وزیری اش با مخالف گسترده افراط گرایان اسراییلی روبرو بود و سرانجام در ۴ نوامبر ۱۹۹۵ او به دست ایگال امیر، جوانی ۲۵ ساله در تل آویو ترور شد. وی تنها نخست وزیر اسرائیلی است که به قتل رسیده است.
شیمون پرز، در سال ۱۹۲۲ در شهر کوچکی در لهستان (اکنون در بلاروس) به دنیا آمد. در یازده سالگی همراه خانواده اش به اسراییل مهاجرت و در تل آویو اقامت گزیدند. او، فعالیت سیاسی خود را را با هدف کمک به تاسیس کشور اسراییل با پیوستن به شاخه جوانان «جنبش کارگری صهیونیسم» آغاز کرد که به زودی به ریاست آن برگزیده شد و در اواخر دهه ۱۹۴۰، به گروه زیر زمینی مسلح هاگانا پیوست. پس از تاسیس اسراییل وارد وزارت دفاع شد. او تا سال ۱۹۵۹، یکی از مدیران ارشد این وزارتخانه بود.
در سال ۱۹۵۹، به کنست راه یافت که هم چنان یکی از اعضای فعال آن است. از سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۵ معاونت وزارت دفاع را بر عهده داشت. پس از آن عهده دار مسئولیت های مختلفی در دولت های لوی اشکول و گلدا مایر از جمله وزارت ترابری و ارتباطات و وزارت اطلاعات بود.
پس از استعفای گلدا مایر در سال ۱۹۷۴، شیمون پرز و اسحاق رابین برای جایگزینی او مطرح شدند که در رقابتی نزدیک رابین برنده شد. با تشکیل کابینه از سوی اسحاق رابین، وزارت دفاع به شیمون پرز سپرده شد؛ مقامی که زمینه های مساعدی را برای روسای بعدی دولت اسراییل - مناخیم بگین، اسحاق شامیر، و آریل شارون - برای رسیدن به نخست وزیری به بار آورد.
در سال ۱۹۹۶، برای نخستین بار در تاریخ اسراییل، نخست وزیر به طور مستقیم از سوی مردم انتخاب شد و پرز در رقابت نزدیکی انتخابات را به لیکود و بنیامین نتانیاهو باخت.
با شکست حزب کارگر در انتخابات، پرز مدتی رهبری را در اختیار داشت تا این که در سال ۱۹۹۷ اهود باراک رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل به رهبری حزب برگزیده شد. او در دولت باراک پست نه چندان مهم وزارت همکاری منطقه ای را پذیرفت.
وی که در عرصه سیاست اسرائیل به «مرد بازنده» مشهور است خود را در سال ۲۰۰۰ کاندیدای ریاست جمهوری کرد که موشه کاتساو رقیب او از حزب لیکود به این مقام دست یافت. با شکست حزب کارگر به رهبری باراک در انتخابات مستقیم نخست وزیری اسرائیل، پرز بار دیگر به عنوان رهبر حزب انتخاب شد و در دولت ائتلافی آریل شارون، وزارت خارجه را عهده دار شد.
چندی پس از شکست اش در مقابل امیر پرتص در انتخابات داخلی حزب کارگر، این حزب را ترک کرد و به حزب تازه تاسیس کادیما که آریل شارون بنیاد گذاشته بود پیوست. او در سال های آخر نخست وزیری آریل شارون معاونت او را برعهده گرفت که با به قدرت رسیدن اهود اولمرت در این مقام ابقا شد.
آریل شارون در سال ۱۹۲۸، در فلسطین تحت قیومیت بریتانیا به دنیا آمد. در ۱۴ سالگی به هاگانا پیوست. مانند بیش تر اعضای هاگانا با تاسیس اسرائیل وارد ارتش این کشور شد. در جریان جنگ شش روزه، آریل شارون با درجه سرتیپی فرماندهی یک لشکر را بر عهده داشت. او نهایتا در سال ۱۹۷۳ با درجه سرلشگری از ارتش بازنشسته شد
آریل شارون در سال ۱۹۷۳ میلادی برای اولین بار به کنست راه یافت، اما یک سال بعد استعفا داد تا به سمت مشاور امنیتی اسحاق رابین، نخست وزیر وقت اسرائیل، در بیاید. در سال ۱۹۷۷ وی برای بار دوم به پارلمان اسرائیل راه یافت و وزارت کشاورزی دولت مناخیم بگین را برعهده گرفت.
در سال ۱۹۸۱ بگین، او را به وزرات دفاع منتقل کرد. طرح حمله به لبنان در سال ۱۹۸۲ به او منسوب می شود. او بدون اطلاع دقیق بگین، ارتش این کشور را به سوی بیروت، پایتخت لبنان، هدایت کرد. در جریان همین تهاجم بود که سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) و رهبر آن، یاسر عرفات، مجبور به ترک لبنان شدند
این حرکت نظامی شارون، فاجعه کشتار دسته جمعی صدها فلسطینی در صبرا و شتیلا، اردوکاه های های پناهندگان در بیروت را نیز در پی داشت.
یک سال پس از حمله به لبنان، در ۱۹۸۳، دادگاهی در اسراییل شارون را مسئول «غیر مستقیم» آن کشتارها دانست و وی، از سمت وزارت دفاع برکنار شد. با این حال وی دوباره در دولت اتحاد ملی به ریاست شیمون پرز و این بار در نقش وزیر صنعت و بازرگانی وارد سیاست شد. او این مقام را تا سال ۱۹۹۰ در اختیار داشت.
در فاصله سال های ۹۰ تا ۹۲ زمانی که وزیر مسکن بود، بزرگ ترین دوران ساخت شهرک های یهودی نشین در نوار غزه و کرانه باختری از زمان اشغال این مناطق در سال ۱۹۶۷، رقم خورد. این زمان مصادف بود با فروپاشی شوروی که جمعیت قابل توجهی از یهودیان این کشورها پس از مهاجرت به اسراییل در این شهرک ها اسکان داده شدند.
پس از به قدرت رسیدن ائتلاف راستگرایان در سال ۱۹۹۶، نخست وزیر جدید، بنیامین نتانیاهو، شارون را در کابینه خود جای دهد. در سال ۱۹۹۸، نتانیاهو، او را به مقام وزیر امور خارجه منصوب کرد و گفت که آریل شارون را بهترین گزینه برای این پست می داند.
با شکست نتانیاهو در انتخابات سال ۱۹۹۹، آریل شارون به ریاست حزب لیکود برگزیده شد. در سال ۲۰۰۵، عمری پسر شارون، پس از تحقیقاتی که درباره فساد مالی مبارزات انتخاباتی پدرش برای رسیدن به ریاست لیکود انجام شده بود، به دلیل شهادت دروغ و جعل اسناد، گناهکار شناخته شد. با این حال خود شارون هر گونه دخالت در این ماجرا را رد کرد و مجرم شناخته نشد.
در روز ششم فوریه سال ۲۰۰۱ میلادی، آریل شارون با وعده دستیابی به «امنیت و صلح حقیقی» در انتخابات سراسری اسراییل پیروز شد، در حالی که تاکید داشت خود را به مذاکرات پیشین با فلسطینیان مقید نخواهد دانست.
شارون در سال ۲۰۰۵، حزب لیکود را ترک کرد و حزب کادیما (پیشرو) را بنیاد گذاشت که سیاست مداران کهنه کاری چون شیمون پرز، شائول موفاز و اهود اولمرت از حزب های مختلف نیز به آن پیوستند.
در نخستین روزهای سال ۲۰۰۶ آریل شارون پس از سکته مغزی به کما رفت و تا به امروز پزشکان امکان بازگشت وی به عرصه سیاست را منتفی می دانند.
شارون، در دهه پنجاه، چندین عملیات نظامی را رهبری کرد. در یک نمونه از این ها به سال ۱۹۵۳، برمی گردد که در اثر آن، پنجاه خانه در روستای «قبیه» به آتش کشیده شدند و هم چنین به کشته شدن ۶۹ نفر از ساکنین آن منجر گردید.
در یکی دیگر از این عملیات در ۱۹۵۵، ۳۸ نظامی مصری در نوار غزه کشته شدند. شارون، مدتی بعد به درجه سرتیپی رسید و در «جنگ شش روزه» با نیروی ائتلافی اعراب، فرماندهی یک لشکر را بر عهده داشت. در همین جنگ بود که اسراییل کرانه باختری رود اردن، نوار غزه، و شرق بیت المقدس را اشغال کرد. وی، تدابیر بسیار سخت گیرانه ای در این سرزمین های اشغالی به کار بست.
کارنامه سران دولت اسراییل، مملو از ترور و جنگ و کشتار است. پست ریاست جمهوری در اسراییل مقامی تشریفاتی است و قدرت اجرایی در اختیار کابینه به ریاست نخست وزیر است. موشه کاتساو، رئیس جمهور ایرانی تبار اسراییل در سال ۲۰۰۰ از سوی پارلمان (کنست) انتخاب شد. در ژانویه ۲۰۰۷، پس از آن که شماری از کارمندان زن دفتر ریاست جمهوری اسرائیل مدعی شدند که از سوی کاتساو مورد سوء رفتار جنسی و تجاوز قرار گرفته اند، او ضمن رد این ادعا به مرخصی نامحدودی رفت تا بتواند در این فرصت برای مقابله با ادعای تجاوز جنسی و سوء استفاده از قدرت آماده شود. هم اکنون جای وی را شیمون پرز گرفته است.بدین گونه ایجاد اسراییل نقطه اوج حرکتی تحت عنوان «صهیونیسم» بود که هدف اصلی آن، برپایی کشوری برای یهودیانی بود که در سرتاسر جهان پراکنده بودند. قتل عام یهودیان توسط نازی ها در آلمان، باعث افزایش فشار بر جامعه بین الملل در جهت ایجاد کشوری برای آنان شد. بدین ترتیب اسرائیل در سال ۱۹۴۸ تاسیس شد.
از آن زمان، بخش عظیمی از تاریخ منطقه را نبرد میان اسراییل از یک سو، و فلسطینی ها به نمایندگی سازمان آزادیبخش فلسطین از سوی دیگر، تشکیل می دهد. در این میان میلیون ها فلسطینی بی خانمان شده اند. صدها هزار نفر جان خود را از دست داده اند و یا برای همیشه معلول مانده اند. چندین جنگ میان اسرائیل با مصر، اردن، سوریه و لبنان به وقوع پیوسته است.
ارتش اسراییل، از جمله بیت المقدس شرقی را از سال ۱۹۶۷ تحت اشغال خود گرفته است. هم چنین دولت اسرائیل چندین شهرک یهودی نشین در این مناطق ساخته که محل سکونت بیش از ۴۰۰ هزار یهودی است. با وجود مخالفت جوامع بین المللی، دولت اسراییل هم چنان به ساختن این شهرک ها ادامه می دهد.
در سال ۱۹۷۹، مصر و اسرائیل قرارداد صلحی امضاء کردند. ولی فقط در اوایل دهه ۱۹۹۰ و پس از انتفاضه فلسطینی ها بود که روند صلح آغاز شد. به رغم استرداد بخش هایی از کرانه باختری و نوار غزه به فلسطینیان هنوز قراردادی در مورد «وضعیت نهایی» و حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین به امضاء نرسیده است.
براساس آمار سازمان ملل، جمعیت اسراییل، ۶.۹ میلیون و مرکز دولت نیز بیت المقدس است هر چند اکثر سفارتخانه های خارجی در تل آویو قرار دارند. زبان مردم اسراییل، عبری و عربی است. صادرات عمده اسراییل، تجهیزات نظامی، مواد شیمیایی، نرم افزار کامپیوتر و فرآورده های کشاورزی است.
سرزمین های فلسطینی، جمعیتی بالغ بر ۳.۸ میلیون است. صادرات عمده آن مرکبات است. فقر و فلاکت اقتصادی، بیکاری و ترس و وحشت دایمی در سرزمین های فلسطینی غوغا می کند که عامل اصلی آن، دولت و ارتش و فرقه های مذهبی و نژادپرست اسراییل است.
اهود اولمرت که در زمان نخست وزیری آریل شارون، معاونت او را بر عهده داشت، در پی سکته مغزی و به کما رفتن شارون در ژانویه سال ۲۰۰۶ به عنوان نخست وزیر موقت اسراییل قدرت را در دست گرفت. او هم چنین جایگزین شارون در راس حزب تازه تاسیس کادیما شد.
در مارس ۲۰۰۶، در جریان انتخابات سراسری اسراییل، کادیما در رقابتی نزدیک با دیگر احزاب پیروز شد و اهود اولمرت رییس این حزب، ریاست کابینه ائتلافی متشکل از ۴ حزب اسراییلی را بر عهده گرفت.
ژوئیه همان سال، او با نخستین دشواری دوران نخست وزیری اش روبرو شد. زمانی که نیروهای اسراییلی وارد جنگ ۳۳ روزه ای با شبه نظامیان خزب الله لبنان شد که تلفات جانی و مالی بسیاری برای هر دو طرف در پی داشت.
مخالفان سیاسی اولمرت او را متهم به ضعف در رهبری جنگ کرده اند. در مقابل او معتقد است که این یورش نظامی بخش عمده ای از مواضع نظامی و زیرساختاری حزب الله را ویران کرد.
اهود هولمرت، متهم است که در سال های ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۳ که شهردار بیت المقدس بوده صدها هزار دلار از یک بازرگان آمریکایی رشوه گرفته است. اهود اولمرت، پذیرفته که از موشه تالانسکی برای مبارزات انتخاباتی خود کمک های مالی دریافت کرده اما گفته از این کمک ها استفاده شخصی نکرده است. وی، در چند پرونده دیگر مربوط به فساد مالی نیز تحت تحقیق قرار دارد.
در نوامبر سال گذشته، اولمرت همراه با محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین و نیز جورج بوش رئیس جمهور آمریکا، قول دادند تا پایان سال ۲۰۰۸ به توافق صلحی که شامل ایجاد یک دولت مستقل فلسطینی باشد به توافق نهایی برسند.
نخست وزیر اسرائیل گفته است تنها در صورتی که دادستانی رسما او را متهم کند استعفا خواهد داد. این مشکلات در حالی برای اهود اولمرت رخ می دهد که اسراییل از هفته گذشته جشن های شصتمین سالگرد تاسیس خود را آغاز کرده است. جورج بوش، قرار است این هفته با دیدار از اسراییل، در بخشی از این جشن ها شرکت و ظاهرا به روند صلح خاورمیانه کمک کند.
یاسر عرفات که در سال ۱۹۲۹ در مصر متولد شد قبل از تاسیس جنبش فتح (مخفف جنبش آزادیبخش فلسطین به زبان عربی) در سال ۱۹۵۸ ریاست یک شرکت مهندسی ساختمان را در کویت به عهده داشت. عرفات، در سال ۱۹۶۴ کویت را به قصد اردن ترک کرد و جنبش فتح حملات چریکی به داخل اسراییل را آغاز کرد. در سال ۱۹۶۸ عرفات به عنوان رییس سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) انتخاب شد و در واقع جنبش فتح را به هسته اصلی ساف تبدیل کرد.
او در پی اخراجش از اردن در سال ۱۹۷۰، نیروهای خود را بار دیگر در لبنان مستقر کرد. اما تحت فشار نیروهای اسراییلی مجبور شد که در سال ۱۹۸۲ لبنان را به مقصد تونس ترک کند. در پی تاسیس مرکز فرماندهی ساف در تونس، عرفات از یک حمله هوایی ترویستی دولت اسراییل در صحرای لیبی جان سالم بدر برد.
عرفات در اول ژوئیه ۱۹۹۴، پس از گذراندن ۲۷ سال در تبعید، به نوار غزه بازگشت. وی در اکتبر ۱۹۹۳ از طرف سازمان مرکزی ساف به عنوان رئیس اقتدار ملی فلسطین انتخاب شد و در سال ۱۹۹۶ پس از یک همه پرسی در این مقام تایید شد.
اما در آوریل ۲۰۰۲، عرفات با یکی از چالش های بزرگ زندگیش مواجه شد. شارون او را مهره ای بی ربط توصیف کرد و نیروهای اسراییلی که ستادش را برای مدت چهار ماه محاصره کرده بودند بیش تر محوطه آن را اشغال و تخریب کردند. اما او به کمک فشارهای بین المللی بر شارون توانست آن وضعیت خطیر را با موفقیت پشت سر گذارد. برای بسیاری عرفات نماد تلاش ها و مقاومت فلسطینی ها برای حق تعیین سرنوشت شان است.
یاسر عرفات، روز یازده نوامبر ۲۰۰۴ در سن ۷۵ سالگی پس از مدتی بیماری، به علت اختلال خونی در بیمارستانی در فرانسه درگذشت.
روحی فتوح رئیس شورای قانون گذاری فلسطین نیز تا زمان برگزاری انتخابات سراسری نهم ژانویه به عنوان رئیس دولت خودگردان انجام وظیفه می کرد. در رای گیری که روز یک شنبه، ۹ ژانویه، در کرانه باختری رود اردن، باریکه غزه و بخش شرقی بیت المقدس صورت گرفت، محمود عباس که به «ابومازن» معروف است با کسب اکثریت آراء به عنوان رهبر تشکیلات خودگردان فلسطینی انتخاب شد. او به دنبال مرگ یاسر عرفات، به عنوان رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین برگزیده شد. محمود عباس در سال ۱۹۳۵، در صافد (شهری که اکنون در شمال اسراییل قرار دارد) متولد شد. او در اواخر سال های ۱۹۵۰ با همکاری یاسر عرفات جنبش فتح را بنیاد گذاشت که مهم ترین شاخه سیاسی در سازمان آزادیبخش فلسطین محسوب می شد. او در سال های ۱۹۷۰ روابطش را با سیاست مداران «چپ» اسراییلی تثبیت کرد. از او به عنوان معمار پیمان اسلو یاد می شود که به موجب آن دولت خودگردان فلسطین به رسمیت شناخته شد.
اما پیروزی جنبش اسلامی «حماس» در انتخابات پارلمانی فلسطین در ژانویه ۲۰۰۶، تنش و درگیری مسلحانه میان دو حزب قدرتمند حماس و فتح افزایش یافت. در فوریه ۲۰۰۷، دو حزب به توافق رسیدند که با تشکیل «دولت اتحاد ملی» به این درگیری خاتمه دهند.
اسماعیل هنیه، یکی از چهره های ارشد جنبش اسلامی حماس در مارس ۲۰۰۶ در پی پیروزی غیرمنتظره این حزب به عنوان نخست وزیر فلسطینیان انتخاب شد.
هنیه، در سال ۱۹۶۲ در اردوگاه پناهندگان در غرب شهر غزه متولد شد. پدر و مادر وی در جریان جنگ اعراب و اسراییل در سال ۱۹۴۸ از خانه خود در نزدیکی شهر اشکلون که اکنون یک شهر اسراییلی است فرار کرده بودند. او یکی از همکاران نزدیک شیخ احمد یاسین رهبر معنوی سابق گروه حماس بود و دفتر او را اداره می کرد. پس از ترور شیخ احمد یاسین و عبدالعزیز رنتیسی، رهبران سابق حماس توسط نیروهای امنیتی اسراییل، او یکی از کسانی بود که برای گروه رهبری جمعی حماس انتخاب شد.
در واقع مردم فلسطین چندین دهه است که در زیر اشغال، سرکوب، ترور، رعب و وحشت دایمی ارتش و نیروهای امنیتی و نژادپرست اسراییل قرار دارند اما هرگز از مبارزه بر حق خود عقب ننشسته اند
هفته نامه اکونومیست در ۶۰ سالگی تاسیس اسراییل مقاله ای دارد تحت عنوان، فلسطینی های آواره، گزارش کوتاه شده ای از این مقاله به فارسی در سایت روشنگری درج شده است.
در بخشی از این مطلب کوتاه شده اکونومیست، از جمله آمده است ۱۰ میلیونی فلسطینی جهان، که ۷۰ درصد آن ها پناهنده یا نسل بعدی آن ها هستند... خلق های دیگر هم از تراژدی های عظیم رنج برده اند، ولی رنج فلسطینی نه تنها پایان نمی یابد، بلکه به شیوه وحشتناکی خود را تکرار می کند. بدتر این که تحت تاثیر آن، سیاست منطقه و ورای آن مسموم شده است. در نظرسنجی های ۶ سال گذشته سه چهارم اعراب مداوما فلسطین را در میان اولویت های خود قرار داده اند. به عبارت دیگر از سال ۱۹۴۸ تاکنون چیز زیادی تغییر نکرده است. در آن زمان فشار پائین، پنج حکومت عرب را مجبور کرد علی رغم بی میلی خود نیروهایی را برای جلوگیری از تشکیل دولت اسرائیل بفرستند. در جنگی که به دنبال آمد، حدود ۷۵۰۰۰۰ نفر از مناطقی رانده شدند که به دولت یهود تبدیل شد. سربازان از بازگشت آن ها به خانه هایشان جلوگیری نموده و به طور سیستماتیک ۵۳۱ روستای آباء و اجدادی آن ها را ویران کردند. این را فلسطینی ها «نکبت» nakbat می خوانند. در جنگ ۶ روزه ژوئن ۱۹۶۷، بیست و دو درصد باقیمانده فلسطین تاریخی، تحت حکومت اسراییل در آمد و ۲۵۰۰۰۰ فلسطینی دیگر آواره شدند.
در تبعید، فلسطینی ها مورد آزار، حمله و تعقیب قرار گرفتند. مبارزان سازمان آزادی بخش (PLO) بعد از خیزش ۱۹۷۰ مجبور به فرار به اردن شدند. مسیحیان لبنان اردوگاه های تل زعفر و قرنطینه را در سال های ۷۰ ویران کرده و فلسطینی ها را در صبرا و شتیلا قتل عام کردند. اسراییل در همان سال، سازمان آزادی بخش فلسطین را در بیروت تحت محاصره نظامی قرار داد و رهبران آن را به تبعید دوباره در تونس فرستاد. سوری ها در سال ۱۹۸۴ در تریپولی همین کار را کردند. کویت در سال ۱۹۹۱، ۳۰۰۰۰۰ فلسطینی را به خاطر آن که رهبرشان ابلهانه از حمله صدام به کویت دفاع کرده بود، بیرون کرده و به امارات خلیج فرستاد. معمر قذافی در سال های ۹۰ هزاران تن از آن ها را به جرم امضای قرارداد صلح با اسراییل در اسلو تحت تعقیب قرار داد و بیرون کرد. از زمان حمله به عراق در ۲۰۰۳ تقریبا تمام ۲۰۰۰۰ فلسطینی ساکن این کشور را به سوی مرزها راندند و هنوز بسیاری از آن ها در اردوگاه های خاکی کویر در پریشانی زندگی می کنند.
این که فلسطینی ها علی رغم این همه مصیبت احساس ملت بودن را حفظ کرده اند، گواهی بر استقامت آن هاست. با وجود این موانع بر سر راه یک پارچگی آن ها امروز بیش از همیشه است.
اکونومیست، این موانع را چنین برشمرده است: حدود ۵ میلیون آن ها در فلسطین تاریخی زیر کنترل اسرائیل زندگی می کنند. در ساحل غربی اسراییل با ساختن شهرک های اشغالی و پایگاه های نظامی حدود ۴۰ درصد خاک را تصرف کرده است. در واکنش به انتفاضه سال ۲۰۰۰، اسراییل با برپا کردن دیوارها و ایستگاه های نگهبانی در این مناطق، ۲.۵ میلیون فلسطینی را در ده ها جزیره محصور از هم جدا کرده است. از ژوئن گذشته که حماس کنترل غزه را به دست گرفت، ۱.۵ میلیون ساکن غزه در یک نوار ۱۴۶ مایل مربعی زندانی شده و با کمک غذایی قطره چکانی سازمان های بین المللی خود را زنده نگه می دارند
۱.۱ میلیون فلسطینی ساکن اسراییل وضع بهتری دارند ولی از نظر اقتصادی و قانونی مورد تبعیض قرار می گیرند. با توجه به تبعیض هایی که علیه آن ها روا می شود جای تعجب ندارد که نظرسنجی ها نشان می دهد ۶۲ درصد آن ها در این وحشت به سر می برند که اسراییل سرانجام آن ها را بیرون خواهد راند.
در ادامه مقاله اکونومیست آمده است آژانس امداد سازمان ملل UNRWA، مسئولیت تامین رفاه ۴.۵ میلیون پناهنده فلسطینی در خاورمیانه را برعهده دارد. حدود نیمی از فلسطینی هایی که در قلمروهای اشغال شده، از جمله در غزه، زندگی می کنند پناهنده هستند. یک چهارم اسراییلی های فلسطینی نیز مساکن اصلی شان را از دست داده اند.
هیچ انسانی و جریان انسان دوستی نباید کم ترین تردیدی در محکومیت دولت اسراییل به خود راه بدهد و صریحا با مردم رنج دیده فلسطین احساس همبستگی و هم دردی نکند. زیرا چندین دهه است که دولت اسراییل، به ویژه با حمایت و پشتیبانی همه جانبه اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و نظامی دولت آمریکا، فلسطین را در اشغال خود نگاه داشته است. در این مورد کتاب ها، فیلم ها، گزارشات و اسناد انبوهی به زبان مختلف جهان وجود دارد که هر انسان واقع بین و انسان دوست را موظف می کند که بدون اما و اگر جنایات دولت اسراییل را محکوم کند.
در جهانی که بخش چشم گیری از مردم جهان را قحطی و گرسنگی تهدید می کند ماه هاست که مردم غزه در محاصره اقتصادی دولت اسراییل قرار گرفته اند. منابع آب و برق و زمین های کشاورزی را هواپیماها و توپخانه و تانک های اسرائیلی نابود کرده اند و سوزانده اند.
امروز گرسنگی، به عنوان یکی از مهم ترین مسایل گرهی جوامع بشری است. هفته نامه «نوول ابزرواتور» در گقتگویی با «مارسل مازور» از کارشناسان مهم امور تغذیه و کشاورزی جهان انجام داده است که وی، از جمله گفته است: «پیش از افزایش قیمت مواد اولیه کشاورزی، وضعیت غذایی جهان فاجعه بار بود. سه میلیارد نفر از جمعیت کره زمین با کم تر از دو اورو در روز زندگی می کنند. در این بین، دو میلیارد نفر از سوء تغذیه رنج می برند، ۸۶۰ میلیون نفر از گرسنگی روزمره و ۹ میلیون نفر نیز سالانه در نتیجه گرسنگی می میرند. هشتاد درصد این گرسنگان را دهقانان فقیر تشکیل می دهند که در نتیجه کاهش بهاء مواد اولیه کشاورزی به روز سیاه افتاده اند (قیمت گندم که در سال ۱۹۷۵ ششصد اورو در تن بود در سال های اخیر به ۱۰۰ اورو کاهش یافته است). بیش ترین قربانیان افزایش بهاء مواد غذایی در حال حاضر کودکان ِ دهقانان بیکار یا کارگران فصلی هستند که با یک دلار در روز زندگی می کنند و نیمی از جمعیت های حلبی آبادها را تشکیل می دهند.»
مارسل مازور، گفته است: «مصرف جهانی مواد غذایی دائما رو به افزایش است. اما زمین قابل کشت و فنون پیشرفته برای تامین نیاز غذایی بیش از ٩ میلیارد نفر نیز در حال حاضر موجود است. اما، آنچه در این بین باید از میان برداشت فقر در مناطق روستایی و شهری است.»
حال تصور کنید تاثیر این گرسنگی در خاورمیانه و زیر حاکمیت های وحشی و سرکوبگر خاورمیانه در میان سرکوب های سیاسی سیستماتیک، جنگ و خونریزی، چه دنیای هولناک و دردناکی برای ساکنان این منطقه به وجود آورده اند؟! در این میان، ساکنان مناطقی هم چون نوار غزه را دولت اسراییل و حامیانش در حال مرگ قرار داده اند
نوار غزه از سال ‌های ۲۰۰۷ به محاصره کامل ارتش اسراییل درآمد که تاکنون ادامه دارد. دلیل این محاصره آنچه که مقامات اسراییل ادعا دارند تشدید پرتاب راکت از سوی گروه حماس از داخل خاک غزه به درون خاک اسراییل آغاز شد. به دلیل ناتوانی مردم غزه در تامین سوخت و غذا، و با منفجر شدن دو سوم دیوار مرزی غزه - مصر، دامنه این بحران به خاک مصر کشیده شد.
در ۱۹ ژانویه ۲۰۰۸، اهود باراک، وزیر دفاع اسراییل به ارتش دستور داد تا تمامی گذرگاه ‌ها و راه‌ های ورودی به نوار غزه بسته شود، محاصره کامل باریکه غزه آغاز شد. با وجود ادعای نظامیان اسراییلی مبنی بر شلیک بیش از ۱۵۰ موشک طی ۴ روز (۱۶ تا ۱۹ ژانویه) از غزه به خاک اسراییل، هیچ تلفات انسانی از سوی اسراییلی ها در نتیجه این حملات اعلام نشده‌ است.
کابینه اسراییل، در روز ۱۸ ژانویه، نوار غزه را به عنوان یک «ماهیت خصمانه» قلمداد کرد و به این ترتیب، اسراییل عرضه برق، آب و سوخت را به این بخش از سرزمین فلسطینی که تحت کنترل حماس است، قطع کرد.
در پی محاصره کامل و عدم سوخت‌رسانی به نیروگاه غزه، برق بسیاری از نقاط باریکه غزه از ۲۳ ژانویه به طور کلی قطع شد و باعث شد که بیمارستان های این منطقه از ذخایر سوختی خود استفاده کنند. سازمان ملل نیز محموله های اضطراری سوختی را از دپوی این سازمان در داخل نوار غزه به بیمارستان ها فرستاد.
نوار غزه ۷۰ درصد از نیروی برق مورد نیاز خود را از اسراییل دریافت می کند و ۵ درصد نیز از مصر در اختیار آن ناحیه قرار می گیرد و تنها ۲۵ درصد از برق مورد نیاز توسط نیروگاه محلی تولید می شود.
از آغاز محاصره نوار غزه، نیروهای اسراییلی ده ها تن فلسطینی را کشته و صدها تن را زحمی و یا زندانی کرده ‌اند.
معاون سیاسی دبیر کل سازمان ملل نیز در نشست ۲۳ ژانویه اعلام کرد، این درگیری ها منجر به زخمی شدن ۱۱ اسراییلی و کشته ‌شدن یکی از اتباع اکوادور و هم چنین کشته شدن ۴۲ فلسطینی و زخمی شدن ۱۱۷ نفر از آنان شده است.
شورای حقوق بشر سازمان ملل نیز طی قطعنامه ‌ای، حملات نظامی اسراییل به غزه و شهر نابلس در کرانه باختری را «نقض جدی حقوق» غیرنظامیان فلسطینی خواند. در واکنش به این قطعنامه، اسحاق لوانون، نماینده اسراییل در سازمان ملل اظهار داشت: «خوشحالم که اسراییل در این سیرک شرکت نکرد. امیدوارم جلسات ویژه (شورا) در آینده تنها برای مسائلی که نیازمند بحث جدی است و برای یافتن راه حل مشکلات، تشکیل شود.»
کشورهای عربی این اقدام اسراییل را محکوم کرده اند. اتحادیه اروپا نیز در نشست ۲۸ ژانویه خود در بروکسل، از وخامت اوضاع انسانی در نوار غزه ابراز نگرانی کرده و خواستار توقف فعالیت های شهرک ‌سازی اسراییل شد. در بیانیه این اتحادیه آمده است: «اتحادیه اروپا معتقد است که شهرک ‌سازی در هر جایی از سرزمین ‌های اشغالی براساس قوانین و موازین بین ‌المللی غیر قانونی است و این مساله شامل شهرک ها در قدس و کرانهٔ باختری هم می شود.» در این بیانیه تاکید است: «شهرک ‌سازی مانعی در مسیر صلح است و اتحادیه اروپا از فعالیت های اخیر شهرک ‌سازی بویژه تصمیم ساخت واحدهای مسکونی در منطقه هارهوما (جبل ابوغنیم) در جنوب شرقی قدس بسیار نگران است.»
آخرین اخبار و گزارشات از نوار غزه (۱۳ مه ۲۰۰۸) حاکی از آن است که به دنبال جلوگیری اسراییل از ورود سوخت به نوار غزه و تعطیل شدن تنها نیروگاه برق این منطقه، جریان برق در بخش گسترده ای از نوار غزه قطع شده است. قطع برق، مشکلات فراوانی را برای ساکنین غزه به وجود آورده و گفته می شود سوخت لازم برای تامین برق بیمارستان ها نیز پایان یافته است. سازمان های امدادرسانی هشدار داده اند در صورتی که انتقال سوخت از اسراییل به نوار غزه از سر گرفته نشود، خدمات حیاتی در این منطقه به شدت مختل و زندگی هزاران نفر با خطر جدی روبرو خواهد شد.
با وجود این دولت اسراییل در مقابل همه اعتراضات افکار عمومی و نهادهای بین المللی شانه بالا می انذازد و با قلدرمنشی به هیچ کدام از آن ها توجهی نمی کند. زیرا اولا اسراییل در هر شرایطی حمایت دولت آمریکا را پشت سر خود دارد و از سوی دیگر، سازمان ملل، اتحادیه اروپا و دولت های عربی و غیره نیز فقط بر روی کاغذ این جنایات اسراییل را محکوم می کنند و هیچ اقدام جدی بر علیه این دولت اشغالگر انجام نمی دهند.
بی شک شصتمین سالگرد تاسیس اسراییل، یکی از مهم ترین وقایع تاریخ خاورمیانه است. علاوه بر جنگ هایی که میان اعراب و اسراییل درگرفته است از آن تاریخ تاکنون، همه متولدین جامعه فلسطین در زیر اشفال نیروهای نظامی اسراییل چشم به جهان گشوده اند. اگر آن ها در اثر جنگ بی امان اسراییل بر علیه مردم فلسطین جان خود را از دست نداده باشند و یا اجبارا راه تبعید و آوارگی را پیش نگیرند کم تر سن آن ها به شصت سالگی می رسد. زیرا سرکوب و جنگ دایمی از یک سو و فقر و فلاکت اقتصادی و کمبود دارو و درمان و تغذیه از سوی دیگر، عمر این انسان ها کوتاه تر می کند. به معنای واقعی کم تر خانواده فلسطینی را می توان پیدا کرد که عضوی و یا اعضایی از خانواده خود را در تهاجم و جنگ نابرابر ارتش اسراییل از دست نداده باشد و یا در زندان های اسراییل زیر شکنجه جان نبازد.
از سوی دیگر، فرقه های مذهبی هم چون حماس و جهاد اسلامی در دهه های هفتاد توسط نیروهای امینتی اسراییل و آمریکا تا در مقابل گرایش چپ سارمان های فلسطینی بایستند. اما این فرقه ها به مرور زمان با تحولات سیاسی منطقه و به ویژه پس از قدرت گیری حکومت اسلامی در ایران، روابط خود را با این حکومت محکم تر کردند و قبل از آن نیز مورد حمایت دولت سوریه بودند. این فرقه ها نیز دست به عملیات نظامی کور می زنند و در مقابل تهاجم همه جانبه نیروهای زمینی و هوایی و کوماندوهای مرگ اسراییل، چند موشک به سوی شهرهای مرزی اسراییل پرتاب می کنند و یا با انفجار بمب و عملیات انتحاری در رستوران ها و ایستگاه های اتوبوس اسراییلی، باعث مرگ انسان ها بی گناه می شوند.
اما روشن است که نباید ابعاد جنایات فرقه های مذهبی را با ارتش اشغالگر اسراییل یکسان دانست. به ویژه یک عامل مهم رشد و گسترش فرقه های مذهبی در فلسطین و لبنان، نتیجه جنایات دولت اشغالگر اسراییل است.
اکنون وضع خاورمیانه بیش از هر زمان دیگری وخیم و خطرناک است. علاوه بر جنگ و درگیری در افغانستان و عراق، لبنان نیز درگیر جنگ داخلی خونینی بین حزب الله و گروه های دیگر این کشور است. حامیان اصلی گروه های حزب الهی در لبنان، دولت های سوریه و ایران هستند. پشت گروه های دیگر لبنانی نیز آمریکا و اسرائیل قرار دارند. اتحادیه اروپا نیز در این منطقه به دنبال منافع اقتصادی و سیاسی خود است. احتمال این که ارتش اسراییل نیز در چنین موقعیتی وارد جنگ لبنان شود دور از انتظار نیست. بنابراین، مردم لبنان، همواره قربانی گروه های متخاصم داخلی و دخالت آشکار دولت های آمریکا، اسراییل، سوریه، ایران و... هستند.
واقعه لبنان، احتمال دارد جرقه جنگ همه جانبه تری در خاورمیانه شود. در واقع دولت و ارتش و موساد اسراییل و ...، هم چنین فرقه های مذهبی فلسطینی و لبنانی و حکومت اسلامی، مانعی بر سر راه همبستگی مردم اسراییل و فلسطین هستند. نه شعار احمقانه و غیرانسانی محمود احمدی نژاد را جدی گرفت که می گوید اسراییل از روی نقشه جهان باید محو شود که در اصل یک شعار فاشیستی یک جانی است و نه ژنرال ها و دولت اسراییل که که با حمایت و پشتیبانی دولت آمریکا، همواره به سیاست اشغالگری خود در فلسطین ادامه می دهد.
مسلما تلاش انسانی و واقعی این است که دشمنی و کدورت بین مردم اسراییل و فلسطین هر چه زودتر زدوده شود. اساسا مردم اسراییل و فلسطین سال هاست که به عناوین مختلف اعلام می کنند که جنگ و خونریزی بس است؛ باید به این وضعیت غیرانسانی خاتمه داده شود تا مردم دو کشور در همبستگی با همدیگر در صلح و آرامش زندگی کنند. شاید بهترین حالت برای پایان دادن به این خصومت دیرینه که زخم های عمیق انسانی از خود برجای گذاشته است تشکیل دولت مشترک اسراییلی - فلسطینی است که به طور کلی به مردم هر دو کشور به چشم شهروندان متساوی الحقوق بنگرد تا به مرور زمان این زخم ها ترمیم پیدا کند.
امروز گروه ها، کانون ها، سازمان ها، و شخصیت های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری زیادی در اسراییل فعالیت دارند که از حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین دفاع می کنند. حتی کم نیستند نظامیانی که از ارتش فرار کرده اند تا علیه مردم فلسطین نجنگند. بسیاری از آن ها، حتی با سازمان های فلسطینی همکاری نزدیکی دارند. این ها تاثیر بسیار انسانی در نزدیکی و روابط دوستانه مردم اسراییل و فلسطین گذاشته اند.
روشن است که موانع بین المللی دیگری نیز در این راستا موجود است. برای مثال، باید افکار عمومی بین المللی جهان دولت آمریکا را وادار کند که به حمایت مطلق خود از اسراییل پایان دهد و به این کشور به عنوان حیات خلوتی خود و پایگاهی برای فشار به جوامع عربی و پیش برد سیاست های اقتصادی و نظامی خود در منطقه ننگرد. دولت آمریکا، سالانه دو میلیارد دلار کمک بلاعوض در اختیار اسراییل قرار می دهد. دولت آمریکا، همواره هر تصمیم بین المللی، به ویژه تصمیمات سازمان ملل علیه دولت اسراییل را خنثی می کند. اسراییل، انبار باروت و انواع سلاح های کشتار جمعی و بمب اتمی آمریکاست. اخیرا اولمرت، نخست وزیر اسراییل در مصاحبه ای با یک شبکه تلویزیونی ماهواره ‌ای آلمان گفته است که اسراییل دارای سلاح اتمی است. پیش از این نیز یکی از دانشمندان ناراضی اسراییلی فاش کرده بود که اسراییل دست کم‪ ۲۰۰ بمب اتمی در اختیار دارد، اما مقام ‌های دولت اسراییل هرگز این موضوع را علنی نکرده اند. همان طور که حکومت اسلامی ایران حق ندارد به سلاح اتمی مسلح شود، اسراییل هم باید سلاح های کشتار جمعی را نابود کند.
مسلم است که باید از حقوق انسانی و اجتماعی و حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین در مقابل دولت و ارتش اشغالگر و سرکوبگر اسراییل دفاع کرد و با محکوم کردن دولت اسراییل، خواهان خروج بی قید و شرط نیروهای اشغالگر اسراییلی از کلیه سرزمین های مردم فلسطین شد.
بهرام رحمانی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه