شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


شعر مذهبی؛ چراها و اگرها ...


شعر مذهبی؛ چراها و اگرها ...
پرداختن به مباحث کلی در مورد شعر مذهبی، با همه نابسامانی‌هایی که در چندین دهه اخیر داشته است و مشکلات و معضلات مطرح در این مقوله - که کم هم نیستند - کاری بس دشوار است. آنجا که سخن از شعر مذهبی به میان می‌آید، با وجود دیدگاه‌های مختلفی که در باب اینگونه خاص از شعر وجود دارد، بدون شک ذهن مخاطب به سمت و سوی وقایع مذهبی کشیده می‌شود و با اندکی تسامح قبول خواهیم کرد که شعر مذهبی بیشتر حول و حوش وقایع و اتفاقات مذهبی دور می‌زند تا اصل و جوهر مذهب.
ظاهر سخن خالی از تناقضی نیست - که چگونه شعر مذهبی وقایع مذهبی را بازخوانی می‌کند و به اصل مذهب کاری ندارد - اما اشاره به این نکته که شاعر مذهبی با سرودن یک یا چند شعر، در عین بازگویی و بازخوانی پرونده وقایع تاریخی مذهبی‌- مثل عاشورا - در واقع به دفاع از اصول و جانمایه‌های اصلی مذهب می‌پردازد، تا حد زیادی مرتفع کننده تناقض ظاهری کلام خواهد بود و همچنین مدخلی است برای ورود و توجه به اصیل‌ترین گونه شعر مذهبی، که در پرتو پرداخت شاعرانه وقایع مذهبی، پیام‌آوری و جهت‌دهی فکری و تاریخی نیز دارد.
می‌توانیم شعر مذهبی را اینگونه تعریف کنیم.
“شعر مذهبی نوع خاصی از شعر است که به بیان وقایع، تبیین دیدگاه‌ها و دفاع از ارزش‌های مذهبی با دیدی هنری می‌پردازد.”این تعریف مختصر، اگر چه جامعیت و مانعیت منطقی سایر تعاریف را ندارد، اما حدود و ثغور ضمنی شعر مذهبی را مشخص می‌کند.
به تجربه ثابت شده است که اکثر شاعران و سخن‌سرایانی که با موضوع خود، به صورت سطحی و پوسته‌ای برخورد کرده‌اند، در کار خود توفیق چندانی نیافته‌اند و آنانکه به تعمق و کنکاش در موضوع پرداخته‌اند و نگرشی عینی و عمیق نسبت به موضوع به هم رسانده‌اند، در کار خود موفق و یا حداقل موفق‌تر از دسته نخست بوده‌اند.
برای بیان بهتر مطلب باید گفت؛ یکی از دلایل عدم توفیق شعر مذهبی در دهه‌های اخیر (خصوصا) همین نگرش سطحی و تلقی تصویری کلی از مذهب و وقایع مذهبی بوده است، پرداختن به بحثی کوتاه در مورد شعر جنگ، جهت مقایسه خالی از فایده نیست. در شعر جنگ (به معنای عام لفظ) مخاطب با دو دیدگاه مختلف روبرو بود:
نخست؛ شاعرانی که برداشتی سطحی و نه چندان عمیق، از جنگ داشتند. این نوع نگرش خاص که تنها به کلیات ظاهری و پوسته جنگ می‌پرداخت، باعث شد تا شعرهایی در خور این دیدگاه نیز پدید آید. آنچه محصول این طرز نگاه شد، شعرهایی بود که یا بیشتر در وصف جنگ و صحنه‌های پیکار بود، یا توصیف رشادت‌های رزمندگان اسلام، مثلا تشبیه آنها به نمادهای شجاعت و غیره و یا نوعی جانبداری شاعرانه (و البته به جا) از جبهه حق، که در لفافه‌‌ای از صنایع و فنون ادبی عرضه می‌شد.
حداکثر عملکردی که این گونه خاص از شعر جنگ داشت (و آن هم برای مخاطب آشنا با شعر) تهییج و انگیزش سطحی و لحظه‌ای و نوعی اظهار شکوه و غرور برای مخاطب بود، که البته بسیار هم تاریخ‌دار بود و دیدیم که بعد از اتمام فیزیکی جنگ، آن شعرها نیز به نوعی به اتمام رسیدند و دیگر جز در کتب شعری جنگ نمی‌توان آنها را دید.
دیدگاه دوم در شعر جنگ، دیدگاهی بود که شاعر با بیان این مسئله جنگ و فلسفه آن، به واقعیات عینی و ملموس جنگ می‌پرداخت و از برخورد وصفی، شعاری و سطحی با جنگ، سخت در گریز بود. شاعرانی که در این دسته قرار گرفتند، آنهایی بودند که برای بازخوانی پرونده وقایع جنگ، پوسته آن را شکافتند و با نگرشی عمیق، عینی، دقیق و موشکافانه، به بررسی مسئله جنگ و تبعات اجتماعی و سیاسی آن پرداختند.
اشاره به صحنه‌های جزیی جنگ، مثل کشتار کودکان و امثال آن، که با نوعی بیان عاطفی خاص پیوند خورده بود، نوعی برداشت جزیی از جنگ بود که در بطن خود تمام فلسفه جنگ (اعم از مظلومیت کودکان و پستی و ددمنشی دشمن) و سایر تبعات مترتب بر آن، به نحوی هنرمندانه در خود گنجانده بود و در مرتبه‌ای وسیع‌تر تمام پیام جنگ را در خود داشت و این بود آنچه که به واقع از شعر جنگ باقی ماند و هنوز هم پس از چندین سال که از جنگ می‌گذرد، نه تنها مرور آن شعرها باعث تالم و تاثر هر خواننده‌ای می‌شود، بلکه گزارش گونه‌ای مستند از جنگ هستند که می‌توانند در هر زمانی واقعیات جنگ را زنده کنند و نشان دهند. دلیل اصلی این خاصیت در واقع نوع برخورد عینی و پرداخت هنری واقعیات ملموس جنگ بود که این اشعار نامیرا (هر چند محدود) را برای ادبیات جنگ رقم زد.
در شعر مذهبی امروز (معاصر ، که البته به معنای مصطلح باید متناسب زمانه هم باشد) عین همین مسئله - که در شعر جنگ آمد - به چشم می خورد. می‌گوییم شعر مذهبی معاصر، به این دلیل که شعرهای مذهبی قدما و گذشتگان، مبتنی بر نوع دیدگاه قدیمی و سنتی آنها بود و جزیی‌نگری و دقتی که امروز در شعر (به طور اعم) می‌بینیم و در اثر تطور تاریخی شعر است، در هیچ یک از شئون شعری گذشته (جز اندکی در طرز هندی) اعم از مذهبی و غیر مذهبی دیده نشده است. پس شعر مذهبی قدیم در خور زمانه خود بوده است و اگر کمی انصاف داشته باشیم، خواهیم گفت که فرزند بدی هم برای زمانه خود نبوده است.
آنچه اصل سخن است، این است که آیا شعر مذهبی معاصر (دهه‌های اخیر) آن چیزی هست که مورد انتظار بوده یا نه؟!با یک نگرش کلی و دقیق به شعر مذهبی، درمی‌یابیم که آنچه معضل و مشکل اصلی شعر مذهبی امروز است، چیزی فراتر از معمول شعر (به معنای عام) است. برای روشن‌تر شدن مطلب یک دسته‌بندی کلی در شعر مذهبی (البته معاصر) بی‌ضرر می‌نماید؛ ما اندکی پیشتر گفتیم در شعر جنگ، دو نوع دیدگاه و به تبع آن دو نوع و گونه خاص شعری موجود بوده است: نخست دید سطحی و ظاهری و قشری و دوم برداشت عمیق، عینی، ملموس و جزیی از جنگ، که البته در بطن خود پیام و هدف کلی جنگ را پنهان داشت.
طبق همان تقسیمی که در شعر جنگ داشتیم در اینجا (شعر مذهبی) نیز دو نوع دیدگاه داریم: سطحی و عمیق و البته چیزی که از شعرهای عمیق مذهبی انتظار می‌رود، (به خاطر عمق و درونمایه سترگ مذهب) فراتر و عام‌تر از نمونه مشابه آن در شعر جنگ است.
در دسته نخست یعنی نوع نگرش بیرونی و سطحی(مثل شعر جنگ)، شاعرانی بودند که با مسئله مذهب و وقایع مذهبی به صورت ظاهری و قشری برخورد کردند و این نوع دیدگاه، به خوبی در اشعارشان نمایان است. شاعرانی که در این دسته قرار می‌گیرند، تنها به کلیات می‌پرداختند و از ورود به جزئیات و توصیف عینی آنها، که می‌توانست دریچه‌ای جهت گریز به کلیات مهمتر باشد، به علل مختلف محروم ماندند. این دسته تنها به وصف و توصیف کلی و دورنمایی از وقایع مذهبی عاشورا، شهادت علی بن ابی‌طالب و ... پرداختند و البته این نوع نگرش اقتضای آن را داشت که از صنایع ادبی نیز به صورت کلی و ناملموس استفاده کنند. مثلا درصد استفاده از صنعت تشبیه در اینگونه اشعار به مراتب زیادتر از صنایعی مثل تصویرگری و امثال آن است. اینگونه برخورد با شعر و این نوع خاص از شعر مذهبی حداقل در سه بعد ضعیف است:
۱) برقرار کردن ارتباط عمیق و وثیق با موضوع:
گفتیم که وصف کلی یک موضوع و عدم برخورد درونی و ریشه‌ای با آن، باعث می‌شود که حق آن موضوع (به معنای واقعی کلمه) ادا نشود. ما مثلا وقتی از شخصیت بزرگ و عمیقی چون مولای متقیان صحبت می‌کنیم و موضوع شعر ما (چه مولودیه، چه مرثیه و چه یک شعر وصفی) حضرت ایشان است، اگر آن حضرت را در بزرگی و جلالت به کوه و در گرمی و محبت به خورشید هم تشبیه کنیم، حق موضوع ادا نشده است چون شان وجودی حضرت ایشان به مراتب بالاتر از این تشبیهات و قیاسات است.
از سوی دیگر نیز شاعر کوتاهی کرده و آن این است که به جای اشاره به خصایص وجودی عینی و ملموس در مورد شخص ایشان، به وصف‌های کلی و حاشیه‌ای پرداخته است. پس ضعف نخست شعرهای سطحی مذهبی، که شاعر به جای پرداختن به خصایص خاصه شخصیتی، به کرامات کلی و قابل صدق بر همه بزرگان می‌پردازد (مثل شهامت، شجاعت و ایثار) بدون آوردن جلوه خاص آن خصوصیت در شخصیت مورد وصف. مثلا “گذشت” به عنوان یکی از کرامات کلی ائمه علیها السلام، در هر یک از وجودات شریفه ایشان به نحوی خاص بروز و ظهور می‌یابد. در وجود شریف مولای متقیان این کرامت حتی در زمانی هم که در بستر شهادت هستند، به چشم می‌خورد و مصداق آن در این بیت دیده می‌شود:“می‌زند پس لب او کاسه شیر می‌کند چشم اشارت به اسیر”
حال پرداخت هنرمندانه این جلوه خاص از ایثار نه تنها به صورت کلی نیست، بلکه به عنوان یکی از خاصیت‌های وجودی خاص مولای متقیان است که در این شکل خاص شامل هیچ کس دیگری نمی‌شود و از سوی دیگر الگویی برای همگان می‌شود. پس شاعر برای بیان بهتر موضوع، باید از (جلوه‌های جزیی شخصیت) مثل آنچه آمد، کرامات کلی را انتقال دهد نه اینکه با آوردن اوصاف کلی شعری بسازد قابل صدق بر همگان.
۲) برقراری ارتباط عمیق و ریشه‌ای با مخاطب:
گفتیم که اولین تابع برخورد سطحی و نگرش ظاهری، عدم ایجاد ارتباط عمیق با موضوع است. دومین نتیجه چنین برخورد سطح گرایانه‌ای ضعف ارتباط با مخاطب است. از شعری که خود شاعر آن، نتوانسته است با موضوع مورد بحثش ارتباط کاملی برقرار کند، نباید توقع داشت که مخاطب بتواند با آن ارتباط عمیق برقرار کند و برداشت کامل و کافی در حوزه محتوا و پیام داشته باشد. اگر شعر یک شاعر (خصوصا در شعر مذهبی) عمق کافی نداشته باشد، نخواهد توانست با مخاطب خود به درستی مرتبط شود و مثلا تاثر و تالم و یا شادی و شعف و در یک کلام احساس خود را انتقال دهد و همه اینها را در مخاطب برانگیزد.
۳) بعد سوم ضعف شعرهای مذهبی سطحی، از دو بعد دیگر مهمتر است و دلیل این امر نیز انتظار خاصی است که از شعر مذهبی می‌رود. ما قبلا گفتیم که مثلا به تصویر کشیدن جسد سوخته یک کودک در یک بیت از شعری، به مراتب از یک قصیده یا مثنوی شعاری درباره مظلومیت کودکان و بمباران شدگان جنگ، به جهت القای پیام به مخاطب شعر موثرتر است. در دیدی وسیع‌تر اگر به هدفمندی در شعر مذهبی عنایت داشته باشیم، خواهیم دید هدفی که یک شعر مذهبی دنبال می‌کند، به مراتب مهمتر از هدفی است که یک شعر مثلا با درونمایه اجتماعی یا عاشقانه دارد.
دلیل این امر هم، این است که اگر بخواهیم همه تاریخ مذهب و وقایع و اتفاقات آن را به صورت حدیث، گزارش و تاریخ مستند و خشک ارائه دهیم، دسته‌ای از مخاطبان در دریافت آن مشکل خواهند داشت و آنها کسانی هستند که خشک بودن زبان و مستند بودن بیان، نوعی دلزدگی را برایشان ایجاد می‌کند و ثانیا تمام وقایع مذهب و حتی وقایع بارزتر و شاخص‌تر را هم نمی‌توان بین عامه مردم به این صورت خشک نشر داد.
گریزگاه خوبی که در اینجا باز می‌شود، مسئله هنری کردن بیان مذهبی است و البته بیان هنری در مقوله هدف، هیچ تفاوتی با بیان تاریخی و مستند ندارد پس هدف هنر مذهبی و خاصه هنر شعر، زنده کردن، پیام‌رسانی، ارائه روش و خط مذهبی به مخاطب است (یعنی نوعی هدایتگری مذهبی در قالب هنر شعر با پرداخت هنری موضوع.)دیدیم که شعرهای مذهبی سطحی و شعاری در سه بعد: ارتباط با مخاطب، ارتباط با موضوع و پیام‌دهی ضعیف‌اند و این البته دور از انصاف نخواهد بود که بگوییم این شعرها، نه دردی از مذهب دوا می‌کنند و نه تاثیر عمیق و ماندگاری از آنگونه که مثلا باعث جهت‌دهی و ترویج فکر و اندیشه مذهبی به مخاطب شود، باقی می‌گذارند.
تنها مویه گوی صرف یا شادی و شعف خالی و بی‌پشتوانه و وصف و توصیف‌های کم ارزش، در این شعرها به چشم می‌خورد که هیچگونه بازدهی فکری و اندیشگی هم ندارد اما این مسئله را هم نباید از دیدرس دور داشت که مشکل اصلی این نوع نگرش که باعث اصلی ایجاد مشکلات ذکر شده در شعر است، مسئله شناخت سطحی از مذهب است که خود معلول عوامل عدیده‌ای چون بروز و توسعه و غلبه روزافزون تکنولوژی، دور ماندن مردم از نوع تفکر اصیل مذهبی که بر فرهنگ ماشینی غلبه داشته باشد و کمبود فرصت برای شناخت و پرداخت عمیق مسائل دینی به علل فوق و در یک کلام حاشیه‌ای شده مذهب (به معنای واقعی کلمه) است.
این مسئله در جوان‌ترها نمود بیشتری دارد و نه تنها در شعر مذهبی که در سایر موارد نیز به چشم می‌خورد. مثلا بیشتر شاعران جوان امروز از تحقیق و تفحص در مسائل ریز وقایع مذهبی به دورند و بیشتر شناخت آنها از مسائل و وقایع مذهبی مثل عاشورا، کلی و سطحی است و اگر بخواهیم که مثلا نام ده تن از اصحاب امام حسین (ع)، غیر از خانواده ایشان را نام ببرند، بدون اغراق، کمتر کسی خواهد توانست و حتی در آن موارد اصلی هم آشنایی‌ها چندان عمیق نیست.
اگر این کمبود یا عدم شناخت ریشه‌یابی شود، بیشتر علل آن را باید در دوره تاریخ گذشته ایران جستجو کرد که بنای اصلی آن بر دور کردن و جداکردن هر چه بیشتر مذهب و تفکر مذهبی از ساحت اندیشه و هنر اسلامی گذاشته شده بود و اگر چه بعد از پیروزی انقلاب هم جز یک نمونه - گنجشک و جبرئیل - کار سترگی انجام نشد، اما حق این است که باز شدن میدان و آمادگاه تفکر مذهبی، خود بستری است برای شکوفایی بیشتر استعدادها در این زمینه و یکی از علل اصلی اقبال شاعران جوان به شعر مذهبی - هر چند کم بضاعت - همین باز شدن عرصه جهت فعالیت و پویش است.
همین شعر مرحوم شهریار یا اکثر شعرهای منظومه “گنجشک و جبرئیل” (البته به صورت فنی‌تر) در عین اینکه شعرهای عمیق و موثری هستند، نوعی گزارش‌واره تاریخی نیز هستند. مثلا موقعی که خواننده ناآشنا به جزئیات شخصیتی حضرت علی (ع) به بیت دوم فوق برسد (شعر شهریار) به راحتی فرمایش آن حضرت را به امام حسن درباره مدارا با ابن ملجم درخواهد یافت و نه تنها به عمق شخصیت آن حضرت پی خواهد برد، بلکه به نحوه برخورد اسلامی و نوع نگرش اسلام، درباره برخوردهای اجتماعی (حتی با قاتل) نیز پی خواهد برد و این یعنی شعر عمیق و دارای جانمایه مذهبی که ابتدا وصف جزئیات می‌کند، بعد مخاطب را از جزئیات شخصیتی به کلیات و کرامات نوعی می‌رساند و سرانجام در پرده همه این دیدگاه ها مذهب را نیز در قالب هنر تبیین می‌کند (نوعی تبلیغ هنری از مذهب) و درست در همین جاست که تفاوت عمیق اینگونه از شعر مذهبی با گونه نخست آن روشن می‌شود و معنای واقعی کلمه (آرمانی شدن شعر مذهبی خوب در شعر امروز) روشن می‌شود.
در اینجا نیز سخن از شعر مذهبی است، اوضاع (البته کمی دقیق‌تر) شبیه همان نمونه مشابه در شعر جنگ است و پارامترهای اصلی همانها هستند که درصد تاثیرگذاری شعر را بر مخاطب افزایش می‌دادند. به تجربه ثابت شده است که شاعر اگر از منظر دوم به شعر و موضوع شعری خود نگاه کند و به بیان عینی و عاطفی موضوع بپردازد، بسیار موفق‌تر خواهد بود.
ما برای نمونه و فهم بهتر موضوع، شعر “همای رحمت” مرحوم استاد شهریار را مورد بحث قرار می‌دهیم (البته به اندازه ضرورت) که در نوع خود یکی از پرتاثیرترین اشعار مذهبی در مورد شخصیت مولای متقیان علی (ع) بوده و هست.
بیان عینی و البته هنرمندانه - نه آن چیزی که مثلا در نوحه‌ها می‌بینیم، عینی است و با هنر آمیختگی ندارد - عاطفه نسبتا قوی و نگاه موشکافانه به ابعاد حضرت علی (ع) در این شعر، از نقاط قوت و دلایل توفیق آن محسوب می‌شوند. حتی در همین شعر هم، آنگاه که شاعر کمی از گرایش عینی - عاطفی، به سمت گرایش وصفی کلی کشیده می‌شود یا بالعکس، شدت و ضعف ابیات و درصد تاثیرگذاری آنها بر مخاطب به نحو کامل مشهود می‌شود. مثلا مقایسه کنید این دو بیت را در تاثیرگذاری - انتقال پیام وصف شخصیت و جهت‌دهی فکری و ایدئولوژیکی به مخاطب:
علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا
با اندکی انصاف خواهیدگفت که درصد تاثیرگذاری - انتقال پیام و الگودهی بیت دوم به مخاطب، به مراتب بیشتر و بهتر از بیت اول است؛ گو اینکه بیت اول نیز در حد خود قوی است اما می‌بینیم همین که شاعر کمی کلی‌گویی کرده و با استفاده از توصیف کلی و ذهنی به بحث درباره موضوع شعرش پرداخته، تاثیرگذاری آن کمرنگ و عمق کار به شدت کاهش یافته است. حال مثلا این دو بیت و به خصوص بیت دوم را بر اساس همان پارامترهای داده شده مقایسه کنید تا قصیده بلند و طولانی آقای سهیل محمودی به نام دریا در غدیر که در همین موضوع است. در خصوص درصد تاثیرگذاری آن قصیده می‌توان گفت:
۱) برخورد عمیق با موضوع که تابع شناخت عمیق شاعر از آن است
۲) بیان عینی و عاطفی و در صورت امکان تصویر موضوع
۳) تاثیرگذاری عمیق بر مخاطب که نتیجه دو مشخصه قبلی است؛
۴) دادن نوع گزارش تاریخی - البته در پرده هنر - از وقایع تا با مخاطب انگیختگی ذهنی ایجاد کند یعنی پرداختن به جلوه‌های خاص شخصیت موضوع و پرهیز از پرداخت‌های کلی قابل صدق؛
۵) جهت‌دهی فکری به مخاطب و القای خوبی‌ها و کرامت‌ها؛
۶) تبلیغ و تبیین دیدگاه های خاص مذهب در مورد مسائل مختلف البته با بیانی هنری و عمیق و موثر و ...
مشکل بسیار بزرگ دیگر، که باعث نابسامانی و کم رونقی شعر مذهبی در دهه‌های معاصر است، عدم وجود الگویی خوب و متناسب با روز و زمانه است که بتواند در پرورش استعدادها و زمینه‌های قابل توجه در این قسمت، موثر واقع شود.
این نبودن الگو، از یکسو باعث شده است تا کمبود شدید شعرهای مذهبی خود را شاهد باشیم و از سوی دیگر، اگر هم شعری مذهبی به چشم بخورد، در همه زمینه ها - آنگونه که آمد و انتظار می‌رود - کامل نباشد و به نحوی در سردرگمی و سرگردانی معلق باشد از تبعات دیگر این مشکل که خود به عنوان مشکل عظیم‌تر مطرح است، این است که شعر مذهبی امروز، به مرحله نقدپذیری نرسیده است و تمام تلاش اندکی که در این زمینه رفته است، به جایی نرسیده است.
اینکه شعر مذهبی به مرحله نقدپذیری برسد، مرتبت به این است که شاخصه‌ها و مولفه‌های خوب و صحیحی داشته باشیم تا بتوانیم بر اساس آنها شعر مذهبی را نقد کنیم و این جریان را که بعد از انقلاب، رشد نسبتا محسوسی داشته به مرحله نقدپذیری برسانیم و مشکلی دیگر که با بیان قبلی این عبارت متفاوت است، مسئله کلی‌گویی و پرداخت کلی از موضوعات بسیار عظیم و سترگ تاریخ مذهب است. این مشکل را قبلا توضیح دادیم اما بیان اخیر آن، با بیان قبلی تفاوت‌هایی دارد.
پیش از این گفتیم که کلی‌گویی و وصف‌گرایی کلی - خاصه در شعر مذهبی - به صواب نیست. امروز و در جامعه شعری انقلاب، اگر چه این شکل - به عللی که یکی از آنها می‌تواند رشد و تحول به معنای عام کلمه (اعم از مذهبی و غیر مذهبی) باشد - کمرنگ شده است اما نوعی کلی‌گویی دیگر رایج شده است که اگر چه ضرر آن کمتر از نمونه مشابه قبلی است، اما بازهم خالی از ضرر(خصوصا در شعر مذهبی) نیست.
این نوع خاص، همان است که مثلا شاعر می‌خواهد تمام وقایع عاشورا - قیام امام حسین - نقش یاران امام، پیام وهدف عاشورا و همه این مسائل و تبعات آنها را در یک غزل ۶ یا ۷ بیتی بیان کند و این کاری است که اگر نگوییم محال است با اندکی تامل خواهیم گفت امری است بسیار دشوار.
از دیدگاه تجربی که به شعرهای مذهبی بنگریم متوجه می‌شویم که مثلا در شعرهای عاشورایی - که تفسیری از واقعه عاشورا است -، شاعرانی موفق بوده‌اند که قسمتی از واقعه یا شخصیتی از شخصیت‌ها را برگزیده‌اند و در پناه پرداخت شاعرانه آن موضوع، یا آن قسمت خاص موضوع، اصل و هدف اساسی واقعه را نیز شرح داده‌اند.
نمونه این گونه شعر، زیاد است و نمونه مخالف آنکه بدون وجود این پارامترها به توفیق کاملی برسند خیلی کم. مثلا “شعرهای گنجشک و جبرئیل، از پرداخت جزئیات، کلیات را بازسازی می‌کنند و در پناه پرداختن به موضوع خاص، مثلا یاران امام، فلسفه عاشورا اصل قیام را نیز بازسازی می‌کنند. یا شعر زینب” آقای فرید - که با وجود مشکلات اندک ساختاری - در پناه وصف نقش حضرت زینب ‌علیهاسلام به نوعی به توصیف عاشورا و هدف قیام پرداخته است. مثلا آنجا که می‌گوید:
“چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ
پشت ابری از ریا می‌ماند اگر زینب نبود”
در عین اینکه وصفی کلی و غیرملموس است، می‌بینیم که در حوزه پیام‌دهی، شعر در پناه وصف نقش حضرت زینب علیهاسلام در روشنگری و ابلاغ رسالت عاشورا به جهان، تمایزها و وجوه‌ اختلاف ‌را بیان می‌کند و همچنین جو موجود در آن روزگار را - که عمدتا بر مبنای ریاکاری و حق پوشیبود - نیز به تصویر می‌کشد.
و شکلی که سطور انتهای این نوشتار را پر خواهد کرد؛ این است که تقلید و تاثیرپذیری از دیگران وعدم تلاش برای گشودن روزنه‌ها و نظرگاه‌های جدید و بدیع - مثل آنچه در گنجشک جبرئیل می‌‌بینیم - و در یک کلام، طبق معمول بودن، مشکلی دیگر را بر همه نابسامانی‌های شعر مذهبی (خصوصا دهه‌های اخیر و بعد از انقلاب) اضافه کرده است، که اگر تمام آنچه گفته شد نبود، اوضاع شعر مذهبی هم در روزگار حکومت ظاهری و باطنی مذهب، که میدان در اعلا درجه خود گشوده است، تا به این اندازه نابسامان نبود و این چراها و اگرها تا این حد، نمود و بروز نداشتند. چراها و اگرهای بزرگی که کمتر به آنها و ریشه‌یابی آنها پرداخته می‌شود ...”
محمدرضا تقی‌ دخت
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید