شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
دیگر کسی برای ما تره خرد نمیکند
وقتی وارد پارک شدم اولین چیزی که نظم را جلب کرد سالمندانی بودند که در دستههای چندنفری مشغول گفتوگو بودند.اینان جوانان گذشتهاند که در آن دوران برای خود برو و بیائی داشتند اما امروز به روشنی میتوان ردپای زمان را بر چهره آنها دید و به وضوح سختیهای دوران مختلف زندگی را در چین و چروک چهرهشان درک کرد.
علیرضا جعفری بازنشسته دولت است و ۶۵ سال سن دارد. او در تعریف سالمند میگوید: سالمند به کسی گفته میشود که دوران جوانی و میانسالی را پشت سر گذاشته است و وارد دوران کهنسالی شده باشد.
او درباره برخورد با سالمند در زمان قدیم میگوید: در گذشته که ما جوان بودیم و احترام بسیار زیادی برای سالمندان و افرادیکه سنی از آنها گذشته بود قائل بودند و پدربزرگ و مادربزرگها بهعنوان ریش سفید فامیل به حساب میآمدند و جایگاه ویژهای در فامیل و بین جوانترها داشتند اما این روزها افراد پیر آن احترام گذشته را ندارند و بسیاری از جوانان فکر میکنند چون که سنی از ما گذشته دیگر نمیتوانیم فکر کنیم و عقلمان نمیرسد. برعکس قدیم که در بسیاری از کارها جوانها با بزرگان فامیل و کسانیکه سن و سالی از آنها گذشته بود مشورت میکردند امروزه دیگر از افراد مسن مشورت نمیخواهند و فکر و عقیده آنان را کهنه و قدیمی میدانند.
او که همراه پسر و عروسش زندگی میکند میگوید: پسر و عروسم برای من احترام زیادی قائلاند اما تا زمانیکه در کار آنها دخالتی نداشته باشم چون در این دوره دیگر جوانها روی حرف ما حساب نمیکنند.
وقتیکه از او در مورد نوههایش سؤال میکنم میگوید: من چهار نوه دارم و عاشق آنها هستم. خوشبختانه همه آنها با من رفتار خوبی دارند و احترام زیادی برای من قائل هستند. تا حالا هیچگونه بیاحترامی از آنها ندیدهام البته من هم هیچ دخالتی در کارهای آنها نمیکنم.
اصغر اکبری هم یکی دیگر از سالمندانی است که هر روز به پارک میآید و لحظات تنهائیاش را با همسن و سالان خود پر میکند. او که در مرز ۷۰ سالگی بهسر میبرد همراه همسرش که ۱۰ سال کوچکتر از اوست زندگی میکند. اصغرآقا میگوید: من و همسرم خیلی تنها هستیم و هیچکسی را نداریم. البته ۳ پسر دارم که هر سه در خارج از کشور زندگی میکنند و فقط میتوانیم هفتهای یکبار با هم تلفنی صحبت کنیم. یکی از پسرهایم ۲ دختر دارد که ما فقط عکس آنها را دیدهایم. با گفتن این جمله اشک در چشمهایش حلقه میزند و ادامه میدهد: همیشه آرزو داشتم وقتی که پیر شدم نوههایم دوروبرم باشند و همیشه خانههایمان از سروصدای آنها پر باشد.
او در تعریف سالمند میگوید: سالمند یعنی فردی تنها، یعنی کسی که کنار گذاشته شده. مخصوصاً اگر آن فرد فعالیت اجتماعی هم نداشته باشد. کسانیکه در دوران پیری خود فعالیت اجتماعی دارند و ماهیتشان کمی بهتر است، بیشتر از همسن و سالهایشان که از فعالیتهای اجتماعی فاصله گرفتهاند مورد توجه قرار میگیرند. افراد پیر فقط در گروه همسالان خود جای دارند و جوانها زیاد تمایلی ندارند که آنها را در گروه خودی جای دهند مخصوصاً اگر که آن فرد پیر بداخلاق هم باشد. البته اگر کسی خوشاخلاق باشد کمی قضیه بهتر میشود و جوانها راحتتر با او ارتباط برقرار میکنند. در کل میتوان گفت که همه به آنها احترام میگذارند، اما زیاد تمایلی به ارتباط داشتن با آنها ندارند چون بیشتر حالت نصیحتپردازی دارند و میخواهند جوانها را نصیحت کنند، جوانها هم از نصیحت فراریاند. او در رابطه با برخورد با سالمند در گذشته میگوید: در گذشته روی حرفهای بزرگترها کسی حرف نمیزد و حرف اول و آخر را در خانه پدربزرگ و مادربزرگها میزدند. حتی انتخاب اسم بچهها هم با آنها بود و کسی بهخود این جسارت را نمیداد که روی حرف آنها حرف بزند.
او در مورد برخورد با افراد سالمند در حال حاضر میگوید: الان جوانها به حرف ما پیرها گوش نمیدهند. آنها کار خودشان را انجام میدهند و فقط بهخاطر احترامی که برای افراد مسن قائلاند یک ”چشم خشک و خالی“ به آنها میگویند! ولی در عمل کار خودشان را میکنند و میگویند که الان با زمان قدیم خیلی فرق میکند و چون ما طرز فکرمان قدیمی است نمیتوانیم در مورد مسائل و مشکلات این دوره نظر دهیم. در عین حال اینکه جوانها فهمیدهتر و عاقلتر شدهاند اما کمی هم بیپروا شدند و رک حرفشان را میزنند و حساب کوچکتر و بزرگتری را هم نمیکنند.
فاطمه.م دبیر بازنشسته ۷۲ ساله آموزش و پرورش که تنها زندگی میکند در تعریف سالمند میگوید: سالمند فردی است که سالهای دور از دغدغه و سالهای استراحت ـ البته اگر مشکلات اجازه دهند ـ را طی میکند.
وقتی از او میپرسم که در گذشته جوانها چگونه با افراد سالمند برخورد میکردند آهی میکشد و میگوید: الان همه چیز فرق کرده، در قدیم ما جرأت نداشتیم کوچکترین بیاحترامی به بزرگترها بکنیم و حرف آنها برای ما حجت بود. در مجموع زندگی در قدیم خیلی راحت و شیرینتر بود. در قدیم یک فرد بازنشسته میتوانست با همان حقوق بازنشستگی زندگی کند و به دیگران محتاج نبود اما در این دوره گذراندن زندگی با یک حقوق بازنشستگی به سختی امکان دارد و چون یک فرد سالمند توانائیهایش کم میشود و دیگر توانائی کار کردن ندارد، به ناچار شرمنده بچههایش میشود.
او در ادامه صحبتهایش میگوید: در گذشته افراد مسن از احترام زیادی برخوردار بودند و جایگاه ویژهای داشتند. به یاد دارم وقتیکه یک فرد پیر سوار اتوبوس میشد و جائی برای نشستن نبود حتماً یک نفر جای خود را به او میداد اما الان دیگر به این صورت نیست و هیچکسی از جایش بلند نمیشود. وقتیکه به آنها اعتراض میکنی میگویند که خب ما هم از صبح سرکار بودیم و خستهایم!
از او راجع به بچهها و نوههایش سؤال میکنم. میگوید: من دو دختر و دو پسر دارم و همه آنها ازدواج کردند و ۶ نوه دارم که عاشق آنها هستم. من فقط به عشق آنها زندهام و زندگی بدون آنها برایم خیلی سخت است البته آنها بهدلیل مشکلاتی که دارند زیاد وقت ندارند که به من سر بزنند اما همینکه سالم باشند و زندگی خوبی داشته باشند برای من کافی است.
تینا یزدانفرد
منبع : روزنامه اعتماد
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران اسرائیل دولت حجاب رئیس جمهور پاکستان گشت ارشاد رئیسی دولت سیزدهم کارگران رهبر انقلاب سریلانکا
سلامت کنکور عربستان سیل تهران هواشناسی سازمان سنجش فضای مجازی اصفهان شهرداری تهران پلیس زنان
تورم دلار خودرو قیمت خودرو قیمت دلار آفریقا قیمت طلا بازار خودرو سایپا بانک مرکزی ایران خودرو مسکن
خانواده تلویزیون مرگ ترانه علیدوستی فیلم سریال سینمای ایران موسیقی مهران مدیری
اینترنت کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
رژیم صهیونیستی غزه روسیه فلسطین جنگ غزه چین حماس طالبان ایالات متحده آمریکا اوکراین ترکیه طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال جام حذفی آلومینیوم اراک استقلال فوتسال بازی بارسلونا تراکتور باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران باشگاه استقلال
هوش مصنوعی سامسونگ ناسا الماس فیلترینگ ماه نخبگان
سازمان غذا و دارو مالاریا کاهش وزن سلامت روان آلزایمر زوال عقل