دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


جنبش غربی فمنیسم و تلاش‌های جهانی سازی


جنبش غربی فمنیسم و تلاش‌های جهانی سازی
● مرحله جدید جنبش غربی فمنیسم:
جنبش فمنیسم جنبشی غربی است كه پیش از این به جنبش آزادی سازی زن شهرت یافته بود و سپس با تهاجم نظامی و فرهنگی به جوامع عربی و اسلامی وارد شد و از چندین دهه پیش، ‏امت اسلام را گرفتار كرد و هنوز نیز این افكار پیاپی و با توجه به تحولات فكری آن در سرزمین اصلی خود وارد جوامع ما می‌شود.پیروان فمنیسم آن را این چنین تعریف كرده‌اند: فلسفه‌ای است منكر اختصاص توانایی‌ها و مهارت‌های انسان به مهارتهای مرد و ارایه فلسفه و تصوری در مورد‏اشیا از دیدگاه زن.
متخصصان، ‏بین فمنیسم (زن سالاری) و زنانگی تفاوت قایلند؛ زنانگی در حقیقت فعالیت‌هایی است كه زنان بدون توجه به بعد فكری و فلسفی به آن می‌پردازند و فقط به صرف این‌كه فعالیت‌هایی هستند كه زنان به آن‌ها همت می‌گمارند، ‏ولی فمنیسم بنابر تعریف فوق عبارت از مضمون فلسفی و فكری خاصی می‌باشد.
دلایل شكل‌گیری این مكتب در غرب، ‏چهره زن در منابع فرهنگی و دینی غرب یعنی میراث یهود و مسیح می‌باشد. با در نظر گرفتن این نكته كه این حركت نتیجه جامعه و فرهنگ خود آن‌ها است و نه جوامع دیگر – خواه اسلامی و یا غیر اسلامی – و این تفكر از همین جامعه برخاست و رشد و نمو پیدا كرد و از مهم‌ترین دلایل وجود آن می‌توان به تصویر زن در میراث یهودی و مسیحی‏اشاره كرد. زن در این میراث، ‏سرچشمه خطا است، ‏چرا كه او آدم را فریفت تا از آن درخت بخورد و این چیزی است كه در كتاب‌های ‏دینی تحریف شده آنان‏اشاره شده است. هنگامی كه حوا این عمل را انجام داد خداوند در نهایت حكم به برتری مرد بر وی داد و پس از آن احكام و اوصاف دیگری بر زن بار شد مانند این‌كه زن شیطان و ملعون است و این‌كه او روح ندارد تا به وسیله آن به بهشت راه یابد بلكه بیشتر وارد جهنم می‌شود و نیز هیچ فضیلتی ندارد كه به واسطه آن وارد بهشت شود. این یكی از دلایل وجود این جنبش و اسباب انتشار این افكار میباشد.
دلیل دیگر این جنبش افراطی، ‏موضع‌گیری بسیاری از متفكران و فلاسفه غربی در برابر زن می‌باشد. از «افلاطون» فیلسوف مشهور یونانی گرفته كه در تعدادی از كتاب‌ها و گفت‌وگوهایش زن را با بندگان و بدان و بی‌خردان و بیماران به تصویر كشیده تا فلاسفه معاصر مانند «دكارت» كه در جریان فلسفه دوسویه‌اش كه بر عقل و ماده تكیه می‌كند، ‏عقل را به مرد و ماده را به زن مربوط می‌داند.
«كانت» یكی از پدران فلسفه غرب، ‏زن را در تمامی زمینه‌ها و قدرت‌های عقلی ضعیف می‌پندارند، ‏همچنین فیلسوف انقلاب فرانسه (ژان ژاك روسو) می‌گوید: زن تنها برای مسایل جنسی و تولید مثل آفریده شد. فروید یهودی پیشگام مكتب تحلیل روان شناسانه نیز دیدگاه مشهوری در مورد زن دارد و در آن از زن به عنوان جنس ناقص یاد می‌كند كه نمی‌تواند به پایه مرد برسد یا حتی به او نزدیك شود.
این موضع‌‌گیری سنتی دینی كه از تحریف عهد قدیم و جدید برخاسته بود و نیز موضع‌‌گیری ‏این متفكران و فلاسفه، ‏دو عامل اصلی این جنبش به شمار می‌روند.
داعیان فمنیسم، این افكار را زمینه‌ای برای گسترش فرهنگ ضد زن دانستند كه مفاهیم، ‏ارزشها و مبانی حركت فمنیسم غربی را تشكیل داد سپس تلاش كردند این حركت را جهانی كنند.
● از نظر فمنیست‌ها نتایجی كه موضعگیری سنتی دینی و موضع فكری – فلسفی به جای گذاشت چه بود؟
آن‌ها ‏می‌گویند: منزوی كردن زن و سیطره مرد بر او سبب شكل گیری جمعیت‌های ‏مرد سالار تندرو شد كه به زن هیچ فرصتی برای اثبات وجود خود نمی‌داد و این‌جا ‏سرچشمه تبعیض بر اساس جنس یعنی تبعیض علیه زن شد. از این رو جنبش فمنیسم غربی راه حل را در رها كردن این نظریه كه همان عقاید و افكار دینی و قوانین آسمانی باشد یافت از این رو كه وضعیت‏امروز زن پیامد همان نظریات دینی است.
سپس ایده نزاع بین زن و مرد بروز یافت تا زن حقوقی را كه مرد از او سلب كرده، ‏باز پس گیرد. یعنی رابطه زن و مرد یك نبرد حقوقی شد. از این رو یكی از مهمترین راه‌‌كارهایی ‏كه فمنیسم غربی مطرح كرد، رها كردن عقاید و دین بود، زیرا مكتب فمنیسم بر پایه تفكر سكولاریسم محض استوار است و باید بپذیریم كه بیشتر جوامع اسلامی نیز از آن تأثیر پذیرفته‌اند.
در خلال روند این تفكر دو جریان درون مكتب فمنیسم در جوامع غربی شكل گرفت:
▪ جریان اول: جریان لیبرالی فمنیسم معروف به جنبش آزادی زن كه یك قرن و نیم پیش در جهان غرب آغاز شد و بر دو پایه اساسی تساوی و آزادی استوار است. تساوی بین زن و مرد و آزادی تقریبا بی‌حد وحصر كه بر پایه آن دو مدرنیسم ‏در غرب پدید آمد. چگونگی تشكیل آندو پایه داستان فلسفی طولانی دارد كه نیازی به درنگ در آن نیست ولی با نگاهی به نتایج آن در می¬یابیم كه مكتب فمنیسم به عنوان یكی از دستاوردهای تمدن غرب بر آندو پایه استوار است و تحكیم این مكتب در این چند مرحله انجام شد:
۱.دو انقلاب در غرب این دو پایه را رشد دادند؛ انقلاب ۱۷۷۹م آمریكا و انقلاب ۱۷۸۹م فرانسه و مبانی این دو انقلاب در قوانین اساسی دولتهای‏امریكا و فرانسه جای داده شد سپس در ژرفای تفكر معاصر غرب خود را جای داد.
۲. نظام بین المللی معاصر بر این مبانی پایه ریزی شده است و هنگامی كه اصول سازمان ملل متحد در سال ‏۱۹۴۵م بنیان گذاشته شد، ‏در سند آن رد تبعیض بر اساس جنس و تحقق مساوات مطلق گنجانده شده بود. رد تبعیض و مساوات به معنای غربی كه بر پایه تفكر نزاع بین زن و مرد بر سر حقوقی كه مرد بر آن مستولی است، ‏بنا نهاده شده است.
۳. اساس‌‌نامه‌ها و پیمان‌های ‏بین المللی بر مبنای این اصول پایه گذاری شده و مهمترین پیمانها در این زمینه، این دو سند است:
أ. بیانیه جهانی حقوق بشر ۱۹۴۸م كه بر وجوب التزام به این اصول تصریح و بر عدم تبعیض جنسی و تحقق مساوات یكسان بین زن و مرد و به ویژه بر آزادی ازدواج در ماده هفت و شانزده خود تاكید می‌كند.
ب. سند دوم كه در بین این پروتكل‌ها ‏از اهمیت بیشتری برخوردار است، ‏قطعنامه (سیداو Cedaw) یا «كنوانسیون محو كلیه‏اشكال تبعیض علیه زنان» است كه تفاهم‌‌نامه‌ای ‏متشكل از ۳۰ ماده است. شانزده ماده اول آن بر عدم تبعیض علیه زن، ‏تحقق مساوات بین زن و مرد، ‏تشویق ‏اختلاط بین دو جنس و مساوات در ازدواج و طلاق‏اشاره دارد.
۴. مرحله جهانی سازی این تفكر از راه اسناد و پیمان‌‌های ‏بین المللی و گسترش آن به وسیله كنفرانسهایی زیر نظر سازمان ملل متحد كه هر از گاهی در مسایل اجتماعی برگزار می‌شود، ‏مانند كنفرانس جمعیت در قاهره ۱۹۹۴م و كنفرانس زن در پكن ۱۹۹۵م كه كنفرانس پكن از دیگر كنفرانس‌‏ها مهمتر است زیرا سند آن در مصاف با پیمان (سیداو) از لحاظ اهمیت و پیگیری، ‏حكم مرجع پیدا كرده است.با وجود این‌‌كه ‏اسناد این كنفرانس‌ها توصیه‌ای است و نه پیمان بین المللی، ‏اما تلاش شدید برای پیگیری عملی كردن مقررات این قطعنامه (سند پكن) نشان از مرجع بودن آن دارد. در سال ۲۰۰۰م در نیویورك نشستی بین المللی موسوم به پكن + ۵، ‏بر پا شد كه هدف آن دنبال كردن اجرای این سند بود و در فوریه سال ۲۰۰۵م كنفرانس پكن + ۱۰ در نیویورك و با هدف پیگیری اجرای توصیه‌های همین سند برگزار شد و در تمامی این نشست‌ها ا از دولت‌ها ا خواسته شد تا گزارش‌هایی بیانگر میزان پیشرفت اجرای این توصیه‌ها ارایه دهند و موانع اجرایی نشدن بعضی مواد را بیان كنند.
دومین جریانی كه جنبش فمنیسم غربی به دنبال داشت، عبارت از جریان تندرو فمنیسم بود كه خواستار تغییر ساختار اجتماعی، ‏فرهنگی، ‏علمی، ‏زبانی و تاریخی است؛ زیرا ‏این مبانی، ‏متعصبانه به مرد می‌نگرد و درون این جریان شاخه‌هایی شكل گرفت كه دعوت به دین جدید (زن پرستی) می‌كنند.
Femal Paganism یا دین جدید زن بر مبنای الهه قرار دادن زن در مقابل ادیان مردگرا كه در آن خدا مرد است به وجود آمد. پس زن باید در دین جدید الهه باشد.
● مهمترین اصول این جریان:
- دست كشیدن از افكار مقدس كه متون وحی و میراث دینی آن را بیان می‌كند و این‌‌جا ‏نقطه برخورد این دو جریان است. نبرد با ادیان نقطه مشترك این دو جریان است.
- دست كشیدن از زنانگی، ‏زیرا زن بودن سبب ضعف زن و استیلای مرد بر اوست، ‏زنانگی به ازدواج، ‏ازدواج به مادری و مادر بودن ‏به تشكیل خانواده منجر می‌شود كه در همه این مراحل، ‏زن طرف ضعیف و مرد طرف چیره است.
● چگونگی دست كشیدن از زنانگی در تفكر این جریان:
این‏امر با برخی اقدامات محقق می‌شود:
الف. تغییر این نظام خانوادگی كه مرد سالارانه بوده ‏و زن در آن مقهور است، ‏با نابود كردن این مفهوم از خانواده و جایگزینی خانواده دموكراتیك به جای آن.
ب. حق آزادی زن در سقط جنین بنابر خواسته وی و تسهیل این راه.
ج. هم جنس بازی كه به زن این آزادی را می‌دهد تا بی نیاز از مرد در مسایل جنسی، ‏تمایلات خویش را ارضا كند.
د. تدوین یك نظریه فمنیستی برای تحقق مساوات بین دو جنس با جدا كردن روانشناسی و جامعه‌شناسی سنتی بین زن و مرد و جایگزین كردن مفهومی بدیل آن به نام (Gender) – یك گونه اجتماعی – كه بدل اصطلاح جنسیت (Sex) است.
● مفهوم Gender چیست؟
این مفهوم بر تغییر هویت بیولوژیك و روانشناختی كامل زن مبتنی است و مرزهای روان‌شناسی، ‏بیولوژیك و عقلی بین دو جنس و نیز هویت اجتماعی را كه نقش متفاوتی در زندگی هر یك از دو جنس دارد، ‏می‌زداید.
بنابر تفسیر این جریان تندروی فمنیسم، ‏دلیل تبعیض و اختلاف بین زن و مرد، ‏رشد اجتماعی و خانوادگی در جامعه‌ای مرد سالار می‌باشد، ‏یعنی سازماندهی مرد گراست؛ خدایان مرد هستند و حتی عقیده تثلیث مسیحیت مردگراست و پدر، ‏پسر و روح القدس همگی مذكر هستند و ضمیر مذكر (He) برای آن‌‌ها ا به كار برده می‌شود، ‏ نه ضمیر مونث (She).
این تربیت و رشد اجتماعی، ‏خانوادگی و زیست محیطی كه مرد در آن بر زن حكمرانی می‌كند، ‏نقش زن را در اجتماع مشخص می‌نماید و ‏سرچشمه تبعیض جنسی است. بنابراین زن در اثر تربیت اجتماعی، ‏زیست محیطی و اصطلاحات زبانی كه بین زن و مرد تفاوت می‌گذارد، ‏ویژگی‌های زنانه را به دست می‌آورد در حالی كه ذات یكی است و بنابر قوانین اجتماعی رایج می‌تواند مذكر یا مونث باشد و هیچ ذاتی در جوهرش مذكر یا مونث نیست.
این اعتقاد به ایده Gender یعنی گونه اجتماعی رهنمون می‌شود ‏زیرا اگر صفت جنسیت (مذكر و مونث) باقی بماند، ‏با همه تلاش‌ها، ‏تحقق مساوات‏امكان پذیر نخواهد بود. پس برای رسیدن به مساوات یا حداقل، ‏كم كردن تبعیض باید صفت زنانگی از بین برود یا دست كم كم‌رنگ شود و بنابراین جامعه، ‏زندگی و روابط اجتماعی بر اساس جنسیت و مرد و زن بودن تقسیم نمی‌شود و فقط نوع بشر حاكم می‌شود. در این صورت این دوگانگی اجتماعی متشكل از زن و مرد از میان برداشته می‌شود.
به فرض این‌‌كه ‏خانواده سنتی سدی در برابر تحقق تساوی كامل به شمار می‌رود، ‏ساخت خانواده دموكراتیك و پی‌ریزی مفهوم جدید خانواده كه هم‌گام ‏و همسو با اصول این جریان باشد، ‏چگونه ممكن خواهد بود؟
این مسأله با برخی اقدامات به نتیجه می‌رسد و در نهایت ویژگی‌های ‏خانواده دموكراتیك را محقق می‌كند. مهمترین این اقدامات:
- لغو كانون ازدواج؛ زیرا این كانون مانع اساسی در راه تحقق مساوات، ‏محسوب و در نهایت منجر به شكاف طبقاتی بین زوج‌ها ‏و پی ریزی حاكمیت مرد بر زن می‌شود.
- آزادی زن در بارداری، ‏سقط جنین، ‏زایمان و لقاح مصنوعی. چرا كه حاملگی و زایمان دو كار ظالمانه در حق زن است كه باید زن از آن دو آزاد شود.
- لغو نقش زن در تربیت فرزندان و انجام‏امور منزل و بر‌پایی مراكز تربیتی كودكان در جامعه و نه در منزل.
این اصول نزد برخی طرفداران این جریان سبب شكل گیری دین جدید بت پرستانه‌ای به نام دین جدید زن یا زن پرستی (Female Paganism) شد و بنابر آخرین آمار به دست آمده در دهه هفتاد میلادی، ‏ بیش از دویست هزار زن به این دین جدید گرویده‌اند و انتظار می‌رود این میزان در مرحله پست مدرنیسم افزایش یابد. ‏زیرا اصول این جریان مطابق با مبانی و افكار پست مدرنیسم است مانند نسبی گرایی و رد ثوابت. از عجایب اندیشه این جریان تندرو (زن پرستی) این كه آنان علم مادی طبیعی را متهم می‌كنند كه موجب بیگانگی انسان از خود و از ایمان روحی می‌شود. از این رو این جنبش یكی از اهداف خود را بازگرداندن روح به انسان از طریق الهه قرار دادن طبیعت می‌داند كه به بازگشت رابطه انسان و طبیعت كمك می‌كند، ‏ پس از این‌كه كه مرد مستبد با ساخت ابزارهای ویران‌گر آن را نابود كرده است. پس باید دوباره روابط انسان و طبیعت به واسطه زن از سر گرفته شود چرا كه رابطه مستقیمی بین زن و طبیعت وجود دارد. طبیعت، ‏زیبایی، ‏طراوت و رشد و نوید صلح و آرامش را در خود دارد و این همان صفات زن است.پس زن هم‌گام با طبیعت است و اگر طبیعت الهه شود، ‏زن الهه می‌شود و رابطه مقدسی بین آن دو شكل می‌گیرد و طبیعت پژواك زن و زن بازتاب طبیعت می‌شود و بنابراین افكار مكتبی درون این حركت در جوامع غربی به وجود آمد به نام مكتب فمنیسم زیست محیطی (Eco feminism) كه در آن پروردگار، ‏زن است و برایش مجسمه‌هایی با سینه‌های بر آمده درست كردند و به جای الهه مرد (God)، ‏نام الهه زن (Godess) را بر وی نهادند و تاریخ بت پرستی قدیم را كه در جوامع آسیایی و آفریقایی رواج داشت و زن را الهه قرار می¬دادند، ‏زنده كردند.
كوتاه سخن این‌كه ‏این مكتب بر اساس از بین بردن ادیان استوار است، ‏ زیرا ادیان بنابر مبنای مرد سالاری بنا نهاده شده‌اند، ‏ از خدا گرفته تا نظام‌های سیاسی و جامعه و مردی كه حاكم بر جامعه است و این محیط مردسالارانه بر ضد زن است و این مكتب برای از بین بردن اصول مبتنی بر مردسالاری و نادیده انگاشتن قالب‌‌های ‏ثابت و افكار خشك دینی كمر همت بسته است و پس از آن به ساخت تفكر فمنیستی كه در زن پرستی (Female Paganism) یا دین جدید زن ظهور می‌یابد، ‏می‌اندیشد كه بر پایه مفهوم جنسیت (Gender) و خانواده دموكراتیك استوار است.
● جهانی سازی تفكر فمنیسم غربی و ‏موضع گیریهای داخلی در برابر آن:
در برخی از كشورهای عربی و اسلامی حركت‌های پرحرارتی در این زمینه صورت گرفته است. به عنوان مثال می‌توان به مغرب و مصر‏اشاره كرد؛ در مغرب جنبش شدیدی تحت عنوان گنجاندن زن در توسعه به غارت باقیمانده احكام اسلام حتی در جنبه‌های شخصی میپردازد. در مصر نیز قوانین جدیدی در قوانین شخصی شكل و كشمكش بزرگی پیرامون اصول فمنیسم صورت گرفته است.
به دلیل شمار بالای گروههای فمنیستی در مصر، ‏بعضی نویسندگان به آن‌ها دكان‌های فمنیسم می‌گویند كه بالغ بر چند صد گروه است و برخی از آن‌‏ها از سوی بیگانگان حمایت مالی می‌شوند تا به فعالیت‌های ‏مشكوكی بپردازند. بیش از پنجاه موسسه سرمایه‌گذاری در مصر فعالیت می‌كنند كه در درجه اول آمریكایی سپس كانادایی، ‏اروپایی و استرالیایی هستند و نیز موسسات تابع سازمان ملل و برخی موسسات رسمی یا نیمه رسمی و نیز موسسات خودجوش محلی كه هیچ ارتباطی به دولت‌ها ‏ندارند.
از بارزترین طرح‌‌هایی كه بعضی از موسسات غربی سرمایه‌گذاری در مصر از آن حمایت كرده‌اند، ‏طرح‌های پیگیری اجرای مقررات سند پكن در مصر است، ‏ به گونه‌ای كه چند موسسه در این راستا از گروههای مختلف حمایت می‌كنند.
اما در سطح سازمان‌های رسمی چند مجلس و هیأت عالی برنامه‌ریزی و اجرایی در‏امور بانوان فعالیت دارند كه قوانینی مطابق با قطعنامه سیداو (كنوانسیون محو كلیه‏اشكال تبعیض علیه زنان) یا پكن تصویب كرده‌اند كه مهمترین آن، ‏موضوع قوانین شخصی ‏است و كشمكشی كه در مجلس مصر برای تغییر تعدادی از مواد قوانین شخصی و تصویب چند قانون جدید در این زمینه است بیان‌گر چگونگی حالت مصر در مواجهه با این جریان می‌باشد چنان‌كه محافظه كاری‌های عادی مصر نسبت به بعضی از معاهدات بین المللی در این زمینه در حال كم رنگ شدن یا در واقع در آستانه نابودی است.
با گذری به عربستان درخواهیم یافت كه دولت سعودی به طور رسمی این كنفرانسها (كنفرانس جمعیت و كنفرانس پكن) را تحریم و هیأت علمای بزرگ آن، ‏بیانیه‌ای مبنی بر محكوم كردن محتوای اسناد این دو كنفرانس و حضور در آن صادر كرد، ‏ولی در مقابل، ‏این دولت، ‏پیمان سیداو را به طور مشروط در مورد آن‌چه كه مخالف شریعت اسلام است، ‏امضا كرد.‏اما مشكل این است كه بر اساس پیمان ژنو، ‏پذیرش مشروط بر هیچ بندی در توافق‌نامه‌های بین المللی مجاز نیست مگر آن‌كه مربوط به اساس و بنیان آن معاهده باشد و پر واضح است كه مخالفت پیمان سیداو با اسلام در بندهای اساسی و بنیادین این معاهده است. از جمله مسایلی كه در عربستان سعودی پسندیده است این‌كه گروه‌های زنان این كشور در این فتنه كه در تفكر فمنیستی نمایان است وارد نشدند، ‏چنانكه بسیاری از جمعیت‌های زنان جوامع عربی و اسلامی در این فتنه دست دارند و متأسفانه شاهد هستیم كه نظریه‌های زیادی از این جمعیت‌های عربی با نظریه‌های جمعیت‌های جنبش فمنیسم جهانی مطابقت دارد.
در كنفرانس پكن یكی از بدترین پیشنهادها از سوی برخی جمعیت‌های زن‌گرای عربی مطرح شد در حالی كه جمعیت‌های مسیحی غرب، ‏به ویژه كاتولیك‌ها، ‏محافظه كاران‌تر از بسیاری از جمعیت‌های عربی فمنیسم هستند.
از جمله مسائل پسندیده در جامعه عربستان، ‏منع اختلاط زن و مرد در بیشتر زمینه‌هاست و اختلاط بین دو جنس در جنبش فمنیسم جهانی و در تفاهم‌نامه سیداو از مظاهر مساوات و منع آن، ‏تبعیض در حق زن می‌باشد. بدین جهت این پیمان بر ضرورت اختلاط در كار و آموزش تاكید دارد، ‏ولی این جامعه تا حد زیادی در این مسأله یكپارچه و پایبند است مگر پاره‌ای سرپیچی‌ها در بعضی مكان‌های آموزشی و كار با وجود این‌كه قوانین و دستورات بر منع اختلاط صراحت دارد. نظام كار و كارگر نیز بر عدم اختلاط اصرار دارد و شایسته است كه این ارزش والا را در جامعه حفظ كنیم تا گرفتار لغزش یا گمراهی كه جوامع اسلامی و عربی بدان دچار شده‌اند، ‏نشویم. بیشترین انتقادی كه از جامعه سعودی در كنفرانس‌ها و نشست‌ها، ‏در رابطه با عدم تمكین زن – تمكین زن یك اصطلاح فمنیستی است به معنای اینكه زن در اجتماع به طور كامل توانایی‌های مرد را دارا باشد – و نیز رانندگی، ‏مشاركت در تصمیم‌گیری‌ها و به عهده گرفتن‏امر قضاوت می‌باشد.‏امسال در مصر برای اولین بار در هیأت دولت، ‏خانمی وظیفه قضاوت را بر عهده گرفت با این‌كه فتوای شرعی در مصر بر عدم جواز قضاوت زن دلالت دارد.
همچنین تبعیض بین مرد و زن در ارث، ‏گواهی دادن در دادگاه، ‏موضع‌گیری هیأت‏امر به معروف و نهی از منكر نسبت به زن، ‏تبعیض علیه زن به وسیله منع اختلاط، ‏منع از رانندگی، ‏عدم آزادی سفر بدون محرم و به خصوص سفرهای خارجی و عدم مشاركت در هیأت‌های رسمی خارجی از دیگر انتقاداتی است كه بر جامعه عربستان وارد است و بیشتر این مسایل دارای ابعاد شرعی و اجتماعی است كه این پیمان و توصیه‌نامه‌های كنفرانس‌ها، ‏بدون توجه به احكام شرعی و مواضع فرهنگی، ‏خواستار اجرای كامل بندهای آن می‌باشد.
● چگونه با فشار موضع‌گیریهای خارجی روبرو شویم:
▪ در سطح خارجی: با مشاركت فعال در این هیأت‌ها و كنفرانس‌ها است چرا كه اگر یك قدرت ضعیف، ‏كنفرانسی را تحریم كند به آن اهمیتی نمی‌دهند و ما در این برهه از لحاظ مادی و سیاسی ناتوان به شمار می‌آییم و فقط در صورت شركت در این مجامع می‌توانیم وجود و اندیشه خود را ثابت كنیم و به نشر و گسترش اصول فكری خویش بپردازیم. بر خلاف نیروی قدرتمند كه با تحریم یك كنفرانس، ‏می‌تواند تأثیر گذار باشد: به عنوان مثال ایالات متحده آمریكا هنگامی كه یونسكو را تحریم كرد، ‏یونسكو ضعیف شد چرا كه یك دولت همچون آمریكا آن را تحریم كرده بود، ‏ولی اگر بعضی از دولت‌های اسلامی كنفرانس‌های جهانی را تحریم كنند، ‏تأثیر چندانی نخواهد داشت.
پس بهتر است كه شركت كنیم و حتی با آنان به رقابت بپردازیم و دیدگاه اسلام را با قدرت تمام و بدون تردید بیان كنیم و با ثبت دیدگاه اسلام در اسناد این گونه ‏كنفرانس‌ها، ‏مانع از تك روی دیدگاه فمنیسم جهانی شویم. فمنیسمی كه سیاستهای غرب و سازمان ملل متحد متولی آن است و باید از رفتارهایی كه نشان‌گر موافقت ما با مفاد پیمان سیداو یا پكن است، ‏بپرهیزیم؛ زیرا ما نمی‌توانیم شرایط دینی و فرهنگیمان را جایگزین این مقررات كنیم و خداوند تبارك و تعالی می‌فرماید: «فماذابعدالحق‌‌الا‌الضلال؛ بعد از حق، ‏چه چیزی جز گمراهی وجود دارد» ‏و نیز جامعه ما این مسایل را نمی‌پذیرد، ‏پس این راه حل غیر ممكن است و ادامه گفت‌ وگو با آن هیأت‌ها طبق عرف بین الملل، ‏ما را به وضعیت سرگردانی می‌رساند، ‏ولی اگر دین و اصولمان را ابراز داریم و اعلام كنیم كه ارزش‌های جامعه ما بر اساس مبانی و احكام شریعت بنا شده و مشروعیت دولت نیز از این احكام است و جامعه بر آن محور می‌چرخد، ‏ممكن است بتوانیم با این دلایل در نظریات آنان رخنه كنیم اگرچه شاید در ابتدا نپذیرند ولی باید با اصرار، ‏پایداری و پیشنهادهای خردمندانه به این راه ادامه داد.از این رو شایسته است كه مفهوم آزادی غربی و مساواتی كه بر اندیشه یكسانی وظایف بین دو جنس استوار است را نقد كنیم و با منطق قوی و استدلال شایسته به بیان دیدگاه اسلام در این قضیه بپردازیم. در ازای مساوات از عدل سخن به میان آوریم و این‌كه مساوات همیشه عدل را محقق نمی‌سازد، ‏بلكه در پاره‌ای اوقات ظلم است و این قضیه در مورد زنان غربی اتفاق می‌افتد كه آن‌ها می‌پندارند مساوات در حق ‏اجرا شده است. در حالی كه این درست نیست زیرا در بسیاری اوقات یكسان كردن چیزهای متفاوت، ‏ظلم است و در این حالت نیز زن مظلوم واقع می‌شود.
▪ در سطح داخلی: تزهای لیبرالی وجود دارد كه با سوء استفاده از شرایط و پذیرش بیانیه‌های كنفرانس‌ها می‌خواهند گام‌های اولیه را به سوی سقوط برداریم و رویارویی با این نظریات نیازمند كار مثبت و مداومی است كه هم‌زمان با رشد و توسعه وظایف و نقش اجتماعی زن، ‏به حل مشكلات وی نیز بپردازد و با راه‌های زیر می‌توان از عهده این مهم بر آمد:
اولا با ابراز دیدگاه دین نسبت به حقوق زن و وظایف او و بیان این مطلب كه وقتی دین مرجع ماست، ‏اقتضای آن این است كه این موضع‌گیری را بپذیریم و در یك جامعه مسلمان به دیدگاه دین گردن نهیم.
ثانیا از طریق بیان مشكلات زن: زن در هر جامعه‌ای مانند دیگر افراد جامعه با مشكلات زیادی مواجه است، ‏چنان‌كه مرد، ‏كودكان، ‏معلولان و... مشكلات خاص خود را دارند. با توجه به این‌كه زن وضعیت ویژه‌ای دارد و همان‌طور كه برای تمدن معاصر غرب فتنه شده است، ‏در جامعه ما نیز راه ورود فتنه به شمار می‌رود، ‏از این رو باید مشكلات زن در جامعه را با نگاهی به واقع دینی، ‏بررسی كرد.
مشكلات زن با مرد چیست؟ مشكلات زن در جامعه چیست؟ مشكلات زن با سازمان‌ها چیست؟ زن چه مشكلی با زنان دیگر دارد؟ زن مشكلات فراوانی با زنان دیگر دارد كه بسیاری از كارشناسان‏امور بانوان از آن غفلت ورزیده‌اند، ‏چه بسیار زن‌هایی كه زنان دیگر را می‌آزارند. چقدر زن هوویش را می‌آزارد؟ چه بسا زنانی كه فرزندان یا همسران خود را آزار می‌دهند؟ ای بسا زنان مدیری كه در مدرسه كارمندان زن را اذیت می‌كنند؟ چقدر خانم معلم¬ها دختران دانش آموز را آزار می‌دهند؟
ثالثا پیشنهاد یك برنامه عملی منسجم برای حل این مشكل بدین‌گونه كه اهل علم، ‏فرهیختگان، ‏غیرتمندان، ‏صالحان و شایستگان، ‏كار را به دست گیرند و عرصه را برای كسانی كه فقط ادعای روشنفكری دارند ولی با قلب‌های بیمارشان فقط بخشی از فرهنگ فمنیسم غرب را رونویسی و با پشتیبانی ایده جهانی سازی فمنیسم از اوضاع كشورها پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱م سوء استفاده می‌كنند، ‏رها نكنیم.
ازجمله اقدامات شایسته‌ای كه بعضی اهل علم انجام دادند، ‏صدور سندی است با عنوان (سند حقوق زن و وظایف او در اسلام) كه تصویری شرعی از مسایل زن ارایه می‌كند كه بیش از سیصد عالم و روشنفكر و متفكر از زن و مرد این سند را‏امضا كرده‌اند. این سند به بخش‌های زیر تقسیم می‌شود:
اولا نقاط اساسی كه باید هر طرحی در مورد زنان بر اساس آن بنا شود؛ خواه درباره مواضع شرعی در قبال زن باشد یا در رابطه با بررسی مشكلات یا برای طرح و برنامه و راهكار. به عنوان مثال دو بند از این تفاهم‌نامه متفاوت را ذكر می‌كنیم:
▪ بند اول: این سند مقرر می‌دارد كه دین اسلام، ‏دین عدل است و مقتضای عدالت، ‏تساوی بین همسانان و تفاوت بین مختلف‏ها است و هر كه بگوید اسلام دین مساوات است بدون هیچ قیدی، ‏بی شك‏اشتباه كرده است چرا كه مساوات در بعضی اوقات اقتضا می‌كند همسانی بین مختلف‌ها ‏بر قرار شود كه این حقیقت ظلم است و هر كه قصدش از مساوات، ‏عدل باشد در معنی درست اندیشیده ولی در لفظ دچار خطا شده است. در قرآن حتی یك كلمه نیامده كه بر مساوات‏امر كند بلكه خداوند فقط در مورد عدل سخن رانده است و می‌فرماید: «ان‌الله یأمربالعدل والاحسان؛ خداوند به عدل و احسان فرمان می‌دهد» ‏و احكام دینی مبتنی بر عدل است و هر گاه مساوات، ‏عدل باشد بر مساوات تأكید دارد و هر گاه كه تفاوت عدل باشد بر تفاوت. خداوند تبارك و تعالی می‌فرماید: «و تمت كلمه ‏ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته و هو السمیع العلیم؛ و كلام پروردگار تو، ‏با صدق و عدل، ‏به حد تمام رسید؛ هیچ كس نمی‌تواند كلمات او را دگرگون سازد؛ و او شنونده داناست» ‏یعنی صدق در اخبار و عدل در احكام از این رو اسلام حیات انسان و روابط انسانی را در پایین‌ترین مرحله بنا بر عدل پایه می‌گذارد و عدل را در هر حالی و برای هر كسی مطلوب می‌داند. خدای متعال می‌فرماید: «و لا یجرمنكم شنآن قوم علی ألا تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوی؛ دشمنی با جمعیتی، ‏شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند. عدالت كنید، ‏كه به پرهیزگاری نزدیكتر است»
▪ بند دوم در این باب در روابط بین انسان‌ها است، ‏جاهلیت معاصر غرب، ‏فردگرایی را ارزشی اساسی می‌داند و نتیجه طبیعی و منطقی آن، ‏این است كه اصل در روابط بین انسان‌ها، ‏درگیری و نزاع و خودخواهی و خودكامگی است نه همكاری و هم‌یاری و ایثار و فداكاری و این نتیجه انحراف از مسیر خداست و نزاع جهانی بر سر حقوق بین زن و مرد، ‏نتیجه طبیعی میراث تاریخی و فرهنگی غرب با ریشه‌های دینی آن است كه معتقد است اندیشه دشمنی بین دو جنس ازلی بوده و زن باعث اولین گناه است و شاید این میراث با فرهنگ‌های دیگر هم‌خوانی داشته باشد ولی بی شك هیچ دخلی به شریعت اسلام و فرهنگ مسلمین ندارد و نزد مسلمانان حقوق را، ‏هیچ یك از زن و مرد، ‏تعیین نكردند بلكه فقط خداوند – عزوجل – آن‌ها را مشخص نموده است.
در یك باب دیگر این سند، ‏با عنوان حقوق زن و وظایف آن در اصول شرع، ‏این سند به برخی نكات‏اشاره می‌كند كه تعدادی از آن‌ها عبارتند از: تأكید بر موضوع خانواده و رابطه بین زن و مرد و این‌كه این رابطه تكاملی است نه تشابهی و در یكی از بندهای آن عنوان می‌كند زن در اجتماع حقوقی دارد كه به مراتب بالاتر و با اهمیت‌تر از حقوقی است كه بیانیه حقوق بشر سازمان ملل متحد به آن ‏اشاره كرده است. سندی كه بر اساس مساوات مطلق است و جاهلیت معاصر، ‏آن حقوق را نادیده گرفته و از نقض آن پروایی ندارند؛ مانند حق زن در ازدواج بر اساس شریعت اسلام و نیز حق او در وظایف مادری و این‌كه خانه‌ای داشته باشد و او بانوی آن خانه باشد و سرزمین كوچكش به حساب آید به گونه‌ای كه فرصت كامل برای انجام وظایف طبیعی‌اش كه با فطرت وی سازگار است، ‏پیدا كند. پس هر قانون یا جامعه‌ای كه فرصت‌های زن را در ازدواج محدود كند یا نادیده بگیرد، ‏ناقض حقوق زن و ظالم به وی می‌باشد.
جای تردید نیست كه تفكر فمنیسم، ‏این حقوق (حق ازدواج و مادر بودن) را زیر پا می‌گذارد و كنوانسیون محو كلیه‏اشكال تبعیض علیه زنان، ‏دولت‌های‏امضا كننده را به حمایت از آموزش و كار زنان فرا می‌خواند هر چند به ازدواج لطمه بزند و با ازدواج زود هنگام، ‏مخالف است و این افزون بر جهت‌گیری جریان تندرویی فمنیسم است كه خواستار لغو قداست ازدواج است. این سند در باب دیگری چند بحث را مطرح می‌كند از جمله: اسلام پس از تأیید مساوات بین زن و مرد در انسانیت و كرامت بشری و حقوقی كه به طور مستقیم به كیان بشر ارتباط دارد و مساوات در كلیت دین و شریعت، ‏بین زن و مرد در برخی حقوق و وظایف تفاوت قایل است و این تفاوت ناشی از اختلاف طبیعی در وظایف، ‏اهداف و سرشتی است كه بر آن آفریده شده‌اند تا وظیفه اساسی‌شان را ادا كنند. در این‌جا جنجال بزرگی را كنفرانس‌های ویژه زنان و منسوب به جنبش فمنیسم جهانی و پیروان آن در جهان اسلام و مروجان اندیشه مساوات مطلق بین دو جنس به راه انداخته‌اند كه مساوات در معنای انسانیت و مقتضیات آن، ‏امری ذاتی و عین عدالت است و بنابراین زن و مرد، ‏دو نیمه انسانیت هستند و بی شك اسلام نیز بر این مطلب صحه گذاشته، ‏اما مساوات در وظایف زندگی و روش آن چگونه به اجرا در خواهد آمد؟ آیا در جلسات و توافق‌نامه‌های این كنفرانس‌ها و جنبش‌های فمنیستی آمده است كه سرشت انسان را تغییر دهند؟ یا طبیعت فطرت آدمی را دگرگون سازند؟
مزیت بزرگ اسلام این است كه دین و نظامی واقع‌گراست و در مسأله زن و مرد به شیوه واقع‌بینانه خود با توجه به فطرت بشر عمل می‌كند و هر گاه مساوات از منطق فطرت صحیح باشد، ‏مساوات بر قرار می‌كند و هر گاه تفاوت از دید منطق فطرت صحیح باشد، ‏تفاوت را اعمال می‌كند. خداوند متعال می‌فرماید: «الا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر؛ آیا آن كسی كه موجودات را آفریده از حال آن‌ها آگاه نیست؟! در حالی كه او (از اسرار دقیق) با خبر و آگاه است.» ‏در بند دیگری، ‏این سند دلایل تمایز میان زن و مرد در ارث، ‏گواهی دادن، ‏دیه، ‏كار، ‏آموزش، ‏حجاب و هر آن‌چه مختص به زن است را توضیح می‌دهد و در پایان، ‏توصیه‌هایی را برای حاكمان، ‏جامعه، ‏زنان و فعالان حقوقی مسلمان و غیر مسلمان بیان می‌كند. این بیانیه با اهتمام به برنامه‌های عملی خاتمه می‌یابد كه بر دو اصل استوار است:
▪ اول: پایبندی به مسایل شرعی، ‏عقاید، ‏احكام و مقاصد.
▪ دوم: سازگاری حقیقی با شرایط جدید زندگی. سپس این سند نوید می‌دهد كه گسترش اسلام در میان ادیان دیگر در غرب، ‏رتبه اول را احراز كرده و بیشتر كسانی كه در غرب به اسلام می‌گروند، ‏بانوان هستند. این مهمترین مسایل موجود در این سند بود.
امید است سند دیگری این روند را ادامه دهد و مشكلات زنان در جامعه را بررسی كند و سند سومی به طرح برنامه‌ها و راه‌كارهای جامعه بپردازد تا این رویه از سوی اهل علم، ‏روشنفكران و اصلاح طلبان اقدامی باشد جهت حمایت از جامعه‌شان در برابر این فتنه خانمان براندازی كه در فساد اندیشه وارداتی از جنبش فمنیسم جهانی و انعكاس‌های منفی‌اش در جامعه متبلور است و عنایت به تربیت و رشد زن تا بتواند بر مبنای دیدگاه شرعی به ایفای نقش فعالی بپردازد.
منبع:نشریه حورا، شماره ۱۹
منبع : خبرگزاری فارس