یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


سوزان زونتاگ


سوزان زونتاگ
منتقد هنری، مقاله‌نویس، نظریه‌پرداز و رمان‌نویس که از تأثیرگذارترین متفکرین و نویسنده‌های آمریکا است.
سوزان زونتاگ در ۱۶ ژانویه سال ۱۹۳۳ (۲۶ دی ۱۳۱۱) در نیویورک متولد شد. پدرش جک روزن بلت در چین تاجر پوست بود و وقتی سوزان ۵ ساله بود در چین به مرض سِل درگذشت. هفت سال بعد مادرش میلدرد با کاپیتان ناتال زونتاگ ازدواج کرد.
سوزان در توکسان و آریزونا بزرگ شد و در لس‌آنجلس به دبیرستان رفت. در پانزده‌سالگی وارد دانشگاه برکلی کالیفرنیا شد. سال بعد خود را به سیتی کالج شیکاگو منتقل کرد و در ۱۹۵۱ از آن‌جا فارغ‌التحصیل شد.
سوزان در هفده‌سالگی وقتی دانش‌جوی سال دوم بود با «فلیپپ ریف» بیست‌وهشت‌ساله که جامعه‌شناسی تدریس می‌کرد، ازدواج کرد، از او صاحب یک پسر شد و در اواخر دههٔ ۵۰ از هم جدا شدند. زونتاگ بعدها گفت:«من خیلی شانس داشتم، وقتی خیلی جوان بودم هم ازدواج کردم هم بچه‌دار شدم، خب به قدر کفایت بود، دیگر مجبور نیستم تکرارش کنم.»
پسرش «دیوید ریف» ویراستار مادرش در انتشارات «فارار، اشتراوس و گیروکس» بود و اکنون نویسنده است.
زونتاگ با شوهرش ریف به بوستن نقل مکان کرد و تحصیلاتش را در هاروارد ادامه داد و در ۱۹۵۷ با درجهٔ Ph.D. از آن‌جا فارغ‌التحصیل شد.
زونتاگ در سال‌های ۵۸-۱۹۵۷ در دانشگاه پاریس تحصیل کرد. بعد از آن در سیتی‌کالج نیویورک و سارا لورنس فلسفه تدریس کرد و در سال‌های ۶۴-۱۹۶۰ مربی دانشگاه در دپارتمان مذاهب دانشگاه کلمبیا بود.
در دههٔ ۶۰ ارتباطش با نشریهٔ «پارتیزان ریویو» او را در تماس نزدیک با «روشن‌فکران نیویورک» قرار داد.
او کارش را به عنوان نویسنده در سی‌سالگی با «ولی نعمت» آغاز کرد. کاری بسیار سمبولیک که تا اندازه‌ای اقتباس از کتاب آلمانی «آموزش رمان» (Bildungsroman) دربارهٔ شکل‌گیری کاراکتر اصلی است. در این داستان، هیپولیت، قهرمان داستان، که مردی ثروت‌مند است تلاش می‌کند تا زندگی روزمره‌اش را با رویاهای عجیب و غریبش تطبیق دهد و آن را برای حل مشکلات زندگی عادی به خدمت بگیرد. بالاخره هیپولیت با رد تفسیرهای بیرونی زندگی واقعی - خیالی خود، با زندگی در سکوت به آرامش می‌رسد. این رمان زمینه‌ای را برای مقالهٔ زونتاگ در بارهٔ هنر فراهم کرد که: مردم نباید سعی کنند که در یک کار هنری به دنبال مفهوم بگردند بلکه با آن به عنوان «خود چیز» روبه‌رو شوند.
در اوایل دههٔ ۶۰، در قشرق قلندری نیویورک، زونتاگ به عنوان یک زن آزادی‌خواه تندرو آمریکایی مشهور شد. زنی که نه تنها دانش عمیقی دربارهٔ فرهنگ باستانی و مدرن اروپا داشت بلکه همچنین قادر بود که آن فرهنگ را از دیدگاه آمریکایی مجدداً تفسیر کند.
منتخبی از نوشته‌هایش به نام «علیه تفسیر و سایر مقالات» در سال ۱۹۶۸ چاپ شد که در آن زونتاگ اعلام می‌کند که درک هنر از واکنش مستقیم نشأت می‌گیرد نه تجزیه و تجلیل و عنایات روشن‌فکرانه. «کار هنری چیزی درون زندگی است نه یک متن یا شرحی بر زندگی.» به این ترتیب توانست از زیبایی‌شناسی فاشیستی «لنی رایفنشتال» دفاع کند که «پیروزی اراده»اش (۱۹۳۵) مثال مشهوری از تبلیغات نازی است.
بعدها زونتاگ نظراتش را مجدداً بررسی کرد و در مقالهٔ سال ۱۹۷۴اش، شعار «فاشیسم دل‌فریب» را ساخت... این مقاله حمله‌ای به نشخوار رایفنشتال بود. بعدها رایفنشتال گفت:«زونتاگ فقط عقیدهٔ زیگفرید کراکوئر در سؤال و جواب فیلم «از کالی‌گری به هیتلر»، به شکل تازه‌ای قالب کرده است.
● از دیگر کارهای تأثیرگذار زونتاگ:
▪ «شیوهٔ ارادهٔ بنیادستیز» در سال ۱۹۶۹ است که در آن پژوهش‌های خود را در فرهنگ امروزی و پدیده‌هایی از قبیل مواد مخدر، پورنوگرافی، سینما و هنر مدرن و موسیقی ادامه می‌دهد.
▪ کتاب «در مورد عکاسی»، که مطالعاتش پنج سال طول کشید.
▪ در سال ۱۹۷۸، زونتاگ بعد از درمان سرطان، کتاب «بیماری به عنوان استعاره» را چاپ کرد. این کتاب را در سال ۱۹۸۸ مجدداً بازبینی و «ایدز و استعاره‌های آن» را به آن اضافه کرد.
▪ رمان دوم زونتاگ «ابزار مرگ» ( Death Kit ) در سال ۱۹۶۷ منتشر شد.
▪ در سال ۱۹۷۷ مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه زونتاگ به نام «من، وغیره» ( I, Etcetera) منتشر شد.
▪ سومین رمان زونتاگ «عاشق آتش‌فشان» در سال ۱۹۹۲ پرفروش‌ترین کتاب سال شد. داستان این کتاب در قرن هجدهم رخ می‌دهد و ماجرایی است که بین سفیر ۵۶ساله، سِرویلیام هامیلتون، زن ۲۰ ساله‌اش لیدی هامیلتون و لرد نلسون رخ می‌دهد، لرد نلسونی که بر ناپلئون پیروز شد و پیروزی‌اش را به خاطر زنی از دست داد.
▪ رمان «در آمریکا» که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد بر اساس یک داستان واقعی است و جست‌وجوی زنی را به تصویر می‌کشد که به دنبال دگرگونی خود است. بازیگری که در ۱۸۷۶ با گروهی لهستانی و خانواده‌اش به کالیفرنیا سفر می‌کند تا «مدینهٔ فاضله‌»اش را بیابد. این کتاب برندهٔ جایزهٔ «کتاب ملی» سال ۲۰۰۰ شد. بعد از آن زونتاگ متهم شد که این رمان را سرقت کرده است، که یکی از آن‌ها رمان «ویلا کاتر» است. زونتاگ جواب داد که آن قسمت از کتابش «طنین» نوشته‌های دیگر است که به منظور تأثیر ادبی عمداً به کار برده است.
چاپ مجموعه مقالات زونتاگ به نام «جایی که استرس قرار می‌گیرد» در سال ۲۰۰۱ موجب شد که نیویورک‌تایمز به موقعیت زونتاگ به عنوان «روشن‌فکر مهم آمریکا» حمله کند.
زونتاگ در طول زندگی‌اش علاوه بر نوشتن مقاله و کتاب، چندین فیلم ساخت و نمایشنامه‌های متعددی به صحنه برد.
● مختصری از زونتاگ به عنوان فعال سیاسی:
هنگام جنگ ویتنام زونتاگ از هانوی، پایتخت ویتنام شمالی که زیر بمباران آمریکا بود، دیدار کرد.
در محاصرهٔ سه سالهٔ سارایوو (۹۶-۱۹۹۳) ماه‌ها در آن‌جا زندگی کرد و نمایشنامهٔ «در انتظار گودو» را در سالن تأتر سارایوو که در بی‌برقی با شمع روشن شده بود، به صحنه برد.
در ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۱ زونتاگ مقاله‌ای در نیویورکر در بارهٔ عواقب بلافصل حملهٔ ۱۱ سپتامبر نوشت که نقطهٔ شروعی بود که معترضین دیگر، از جمله «نوام چامسکی» ادامه دادند:
«به اطلاع می‌رسانم که این حملهٔ «بزدلانه»، علیه «تمدن» یا «آزادی» یا «انسانیت» یا «دنیای آزاد» نیست بلکه حمله‌ای علیه مدعیان ابرقدرتی دنیاست و عواقب روشن متحدان آمریکا و عملکرد آمریکا است... اگر قرار است از واژهٔ «بزدلانه» استفاده شود، چه بسا برای کسانی که بدون هیچ‌گونه وابستگی از بالای آسمان می‌کشند، مناسب‌تر باشد، تا برای کسانی که مشتاق مردن خود به منظور کشتن دیگران هستند. و اما، با بی‌طرفی کامل، در مورد شهامت: مرتکبین قتل عام یازدهم هرچه بودند، بزدل نبودند.»
سوزان زونتاگ در ۲۸ دسامبر ۲۰۰۴ پس از چند سال مبارزه با سرطان خون در ۷۱ سالگی در نیویورک در گذشت.
● کتاب‌ها:
▪ ولی‌نعمت
▪ توجه به درد دیگران
▪ علیه تفسیر و سایر مقالات
▪ من، وغیره
▪ بیماری به عنوان استعاره و ایدز و استعاره‌های آن
▪ در آمریکا
▪ در مورد عکاسی
▪ شیوهٔ ارادهٔ بنیادستیز
▪ روشی که حالا زندگی می‌کنیم
▪ جایی که استرس قرار می‌گیرد
● جوایز و افتخارات:
▪ ۱۹۹۰ مک آرتور فلوشیپ
▪ ۲۰۰۱ جایزهٔ او‌ر‌شلیم
▪ ۲۰۰۳ جایزهٔ صلح «تجارت کتاب» آلمان در نمایشگاه کتاب فرانکفورت
▪ ۲۰۰۳ جایزهٔ پرنس آستوریاس در ادبیات
▪ ۲۰۰۴ دو روز پس از مرگش، شهردار سارایوو اعلام کرد که خیابانی در این شهر به افتحار او نام‌گذاری خواهد شد. نویسنده و انسان‌دوستی که فعالانه در ایجاد تاریخ سارایوو و بوسنی مشارکت کرد.
مهرشید متولی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی دیباچه


همچنین مشاهده کنید