دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


خانه‌داری کسب و کار من است


خانه‌داری کسب و کار من است
به نظر می‌رسد خانه‌داری شغل محسوب نمی‌شود. حضور زنان در محیط كاری بیرون از خانه این تفكر غلط‌را ایجاد كرده‌است كه زنان خانه‌دار كار زیادی انجام نمی‌دهند؛ موضوعی كه نه تنها مردان بلكه زنان شاغل (در بیرون از منزل) نیز به آن باور دارند. امروز وقتی از فرزندمان می‌پرسند كه مادرت چه كاره است، در جواب با پاسخ <هیچی، خانه‌دار> روبه‌رو می‌شویم. فاجعه‌ای كه نه تنها بزرگسالان بلكه كودكان ما را هم در برگرفته است. شاید فكر كنید به كارگیری لفظ فاجعه اغراق باشد اما در واقع چنین نیست.
بسیاری از ما، خانه‌داری زن را در حكم خانه‌نشینی و بی‌كاری در انجام كار بیرون از منزل می‌دانیم، در حالی كه خانه‌داری شغل محسوب می‌شود و یك زن می‌تواند دو شغل خانه‌داری و كار بیرون از منزل را همزمان داشته و به اصطلاح دو شغله باشد. دكتر مهدی بینا، فوق‌تخصص اعصاب و روان كودك، عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی می‌گوید "شغل از عناوینی است كه به انسان هویت می‌بخشد. بنابراین با توجه به اینكه زن چه نوع هویتی را انتخاب می‌كند، تبعات متفاوتی در ذهن او پیدا می‌شود. به عنوان مثال زنی كه با كمال افتخار به شغلی رو می‌آورد با زنی كه به اجبار كاری را می‌پذیرد متفاوت است. مهم این است كه خانه‌داری یا كار بیرون از منزل چه تبعاتی برای خود فرد و اعضای خانواده وی به دنبال دارد.
در اینجا با مقوله‌ای به نام تولید (Product)روبه‌رو می‌شویم. برای زن خانه‌دار،‌ آشپزی، بچه‌داری و خانه‌داری تولید است و برای یك خانم معلم و یا كارمند، كارش می‌تواند تولید باشد."
بنا بر اظهارات دكتر بینا، چنانچه زنی خانه‌دار بوده و به زن شاغل بیرون از خانه غبطه بخورد و یا برعكس، زن شاغل آن‌قدر خسته باشد كه علاقه‌مند به رها كردن شغل خانه‌داری باشد، در اینجا هویت شغلی زنان زیر سوال رفته و نگران‌هایی را ایجاد می‌كند. این زنان جایگاه واقعی خود را نشاخته‌اند.
این زنان در امر خانه‌داری و كار بیرون از منزل (در مقایسه با مردان) انرژی كاملی را صرف نمی‌كنند. عضو هیأت علمی دانشگاه در این رابطه تصریح كرد "چنانچه خانمی جایگاه خود را در خانه پیدا نكند و یا نقشی را كه جامعه به وی سپرده انجام ندهد، نتیجه آن در چهار محور تأثیرگذار می‌شود:
۱) تاثیر روی الگوهای رابطه با اعضای خانواده
هنگامی كه زن، خانه‌دار خوبی نباشد، الگوی رابطه‌ای وی با همسر و بچه‌هایش مختل می‌شود. كودك در این خانواده جایگاه حمایتی خود را از دست می‌دهد و بر اساس زمینه و استعداد ژنتیك می‌تواند تأثیرپذیری روانی خود را اعمال كند.به عنوان مثال، اضطراب، افسردگی، بزهكاری، ترس یا فرار از مدرسه و درس نخواندن، از واكنش‌هایی است كه بروز می‌دهد. علاوه بر این، در زندگی زناشویی با مقوله طلاق عاطفی روبه‌رو می‌شویم. از آنجا كه الگوهای رابطه‌ای با همسر سست می‌شود، مرد از زن فاصله گرفته و به سمت و سوی دیگری كشیده می‌شود. به عنوان مثال، مرد به سمت شغل دیگر، دوستان دیگر، برنامه‌های جدید اجتماعی و یا حتی به سمت خانواده‌ای دیگر می‌رود.
۲) تأثیر بر حالت‌های هیجانی خانواده
هر گاه زنی در عین حال كه بیرون از خانه كار نمی‌كند خانه‌داری را هم نپذیرد، به طور یقین با مشكلی روبه‌رو است كه در صورت درمان نشدن، عوارضی شبیه عوارض نامناسب بودن الگوهای رابطه‌ای بر جا می‌گذارد. عوارضی مانند افسردگی و اضطراب كودك و یا تغییر شغل و ازدواج مجدد همسر.
۳) اثر بر فرآیند قدرت در خانواده
از دیگر عوارض تمایل نداشتن زن به خانه‌داری، از دست رفتن سنگر قدرت است.
لازم به ذكر است زن‌هایی كه تمایلی به خانه‌داری ندارند اما برای رقابت با همسر برای تقویت این معنایی خود (این من هستم. مثل تو و بهتر از تو می‌توانم كار كنم.) دوست دارند كار بیرون از منزل انجام دهند، وارد جنگ قدرتی می‌شوند كه به طور طبیعی آثار روانی نامناسبی را در خانواده بر جای می‌گذارد. شایع‌ترین آن، اختلال سلوك زوجین، اختلالات مقابله‌ای و اعتیاد به مواد مخدر، انحراف‌های اجتماعی و بزهكاری است.
در واقع موضوع شغل می‌تواند عملكردهای خانواده را تحت‌الشعاع قرار دهد تا جایی كه یك خانواده طبیعی به سمت یك خانواده غیرطبیعی سوق داده می‌شود.
۴) تأثیر بر الگوهای رابطه‌ای خانواده با منابع بیرون از خانه
هر گاه زنی خانواده‌ای ناسالم شكل دهد، این خانواده ناسالم در رابطه‌‌ با جامعه آسیب‌پذیری فراوانی خواهد داشت. به عنوان مثال، این خانواده با عملكرد منضبط مدرسه مشكلاتی خواهد داشت كه تبعات همین مسأله باعث تشدید آثار روانی شكل گرفته در خانواده می‌شود.
اینكه زن خانه‌دار موفق‌تر است یا زن شاغل در بیرون از خانه، از دیدگاه این روان‌شناس به انتظارات فرهنگ و جامعه‌ای كه زن در آن زندگی می‌كند بستگی دارد. انتظاراتی كه در فرهنگ جامعه وجود دارد ذهن افراد آن جامعه را شكل می‌دهد تا جایی كه یك زن می‌تواند در جایگاه خانه‌داری افتخار كند و یا بالعكس از آن بیزار باشد. تاكنون آمار دقیقی از كشور ما به دست نیامده كه نشان‌ دهد زنان خانه‌دار ما بیشتر از چه قشری هستند اما آنچه مسلم است زنان خانه‌دار اوقات فراغتی دارند كه در صورت استفاده نكردن از آن، نه تنها خود بلكه خانواده خود را به آسیب‌هایی دچار می‌سازند. بیشتر اوقات فراغت این زنان به فكر و خیال می‌گذرد؛ فكر و خیالی كه نتیجه تنهایی است و با برنامه‌ریزی درست قابل حل است.
در رابطه با این برنامه‌ریزی و انواع زنان خانه‌دار، دكتر مریم یوسفی، جامعه‌شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد می‌گوید "مادران خانه‌دار به دو دسته تقسیم می‌شوند:
۱) مادرانی كه در راستای آسایش همسر و فرزندان گام برمی‌دارند. این زنان در نبود شوهر و فرزند، اوقات فراغت خود را به مطالعه و یادگیری می‌پردازند، برای ایجاد خانه‌ای سالم و آرام تلاش می‌كنند و افرادی هستند كه بیشتر تحصیلات دیپلم و یا بالاتر دارند.
۲) مادرانی كه معمولا دیپلم و زیر دیپلم هستند و تصورشان از زندگی، شستن، پختن و تمیز كردن خانه است. اینها مادرانی هستند كه برای بهبود زندگی اقدامی نمی‌كنند."
گفته می‌شود رفتار نامناسب زنان اعم از خانه‌دار یا شاغل می‌تواند طیفی از تأثیرات منفی را در خانواده بر جا بگذارد. به عنوان مثال، كودك از مادر خود متنفر شده و در بزرگسالی رفتارهایی را بروز می‌دهد كه كاملا مخالف رفتارهای مادر است. اختلا‌ل در رابطه با همسر، خشونت با فرزند و ازدواج دوباره هم قابل ذكر هستند. این جامعه‌شناس، مشكلات اقتصادی را زیر بنای بسیاری از معضلات خانوادگی ذكر می‌كنند و معتقد است زنان خانه‌دار تفاوتی با زنان شاغل (در بیرون از منزل) ندارند. هر دوی اینها می‌توانند فرزندان سالم تحویل جامعه دهند و این در حالی است كه زن خانه‌دار به دلیل داشتن وقت بیشتر می‌تواند موفق‌تر عمل كند. البته یك زن شاغل (بیرون از منزل) هم با برنامه‌ریزی دقیق و مسوولانه می‌تواند این كاستی را جبران كند.
● نگاهی متفاوت
در حالی كه بسیاری از روان‌شناسان، جامعه‌شناسان و محققان معتقد هستند تفاوتی بین زن خانه‌دار و شاغل (بیرون از منزل) وجود ندارند، به نظر می‌رسد در برخی از موارد تفاوت‌هایی بین این دو قشر موجود است. دكتر فربد فدایی، روانپزشك از این تفاوت‌ها می‌گوید: <زنان در كشورهای خارجی از سال‌های بسیار دور شاغل بوده‌اند. طی این زمان طولانی سرویس‌های مناسب برای رفاه فرزندان آنها ایجاد شده و همچنین پدران بخشی از وظایف مادران را به عهده گرفته‌اند، در حالی كه در ایران شاغل بودن ما در خارج از خانه مشكلاتی را ایجاد می‌كند. مادر شاغل برای رسیدگی به فرزندان زمان كمتری دارد. نبودن تسهیلات لازم اجتماعی و شغلی به آشفتگی خلق و ناراحتی زنان منجر می‌شود كه به صورت پرخاشگری با فرزندان و یا حتی همسر بروز می‌كند. این مسأله طیفی از مسائل را مانند عقب‌ماندگی درسی كودك به دنبال دارد.>
بنابر اظهارات این روانپزشك، موضوع كار كردن زنان در كشور ما بدون ایجاد بستر مناسب اجتماعی و فرهنگی، نتیجه‌ای جز ضرر برای خانواده‌ها ندارد؛ چرا كه این زنان هنگام كار عموما درصدد فرصتی هستند كه زودتر كار را تمام كرده و یا باز نشسته شوند كه این مسأله باعث می‌شود سازمان‌های مربوطه و خانواده از خدمات این زنان بهره نبرند. ضمن اینكه بخش عمده‌ای از درآمد این زنان صرف رفت‌وآمد میان خانه و محل‌كار و پرداخت حقوق به خدمتكار و تهیه لباس و ضروریات كار در بیرون از منزل می‌شود.
در كشورهای اروپایی و آمریكایی به علت شرایط ویژه اجتماعی از قبیل تغییر نظام خانواده، صنعتی شدن و وجود سرویس‌های اجتماعی برای كودكان، وضعیت زنان آنها با زنان ما متفاوت می‌شود. بر اساس گفته‌های دكتر فدایی، در جوامع اروپایی و آمریكایی چنانچه زنی به امر خانه‌داری بپردازد، وضعیت لوكس و تجملی پنداشته می‌شود كه همه استطاعت آن را ندارند، در حالی كه در ایران مساله تنها تقلید ناشیانه از ظواهر زندگی غربی است. این طور نیست؟ آنچه مسلم است، بر اساس تحقیقات انجام شده تفاوتی بین زن خانه‌دار وزن شاغل (بیرون از منزل) وجود ندارد. هر دوی آنها می‌توانند خانواده‌ای سالم داشته باشند اما سوال اینجاست كه معیار موفق بودن یا نبودن زن‌ خانه‌دار در چیست؟ در پاسخ به این سوال، دكتر بینا از رضایت فردی سخن می‌گوید. به نظر می‌رسد موفق بودن، نشانه‌‌ای عینی است كه دیگران به انسان نسبت می‌دهند، در حالی كه رضایت‌مندی و نارضایتی نشانه‌ای ذهنی است كه فرد به خود نسبت می‌دهد.‌
افسانه بهرامی
منبع : روزنامه سلامت