شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


گوته


گوته
در قرن ۱۶ كتابی به نام وقایعنامه دكتر یوهان نوستن در آلمان منتشر شد كه نویسنده آن معلوم نبود و ۱۷ سال بعد منظومه غمنامه دكتر فاستوس توسط كریستوفر مارلو در انگلستان منتشر شد. فاستوس در زبان لاتین به معنی «مرحمت شده» است. پژوهشگری ادعا كرده كه در قرن ۱۵ در شهر ورتمبرگ در خاك آلمان مرد كیمیاگری می زیسته كه نامش گئورگ فاوست بوده و سال های عمر خویش را به ساحری و جادوگری و شعبده بازی می گذارند و عقیده عموم بر این بود كه او با شیاطین در ارتباط است و كارهایش را با نیروهایی كه آنها در اختیارش قرار داده اند انجام می دهد. رواج نام فاوست در ادبیات اروپا بی تردید مدیون نام این شخص است. گوته در هشت سالگی به تماشای خیمه شب بازی دكتر فاستوس رفت. در ۲۲ سالگی و در سال ۱۷۷۱ طرح نمایشنامه فاوست را ریخت. سه سال بعد شروع به سرودن اشعار این كتاب كرد و در مدت ۶۲ سال آن را كامل كرد. در اینكه فاوست تراژدی است بین محققان اختلاف است ولی بیشتر تحقیقات نشان می دهد كه تراژدی است. این اثر ابتدا با « اهداء» كه ۳۲ سطر منظوم است آغاز می شود و با قطعه پیش درآمد ادامه پیدا می كند. شخصیت های اصلی آن دكتر فاوست و مفیستو (ابلیس) هستند. این كتاب به لحاظ موضوع یكی از شاهكارهای جاویدان آلمان است و دایره المعارفی از روحیات و افكار بشر به شمار می رود و در آثار ادبی بین المللی كمتر اثری به پای آن می رسد. این اثر، نبرد بین خیر و شر، خداوند و شیطان است، مسئله ای كه از ابتدا ذهن بشر را به خود مشغول كرده و همه جا در این تراژدی خداوند پیروز است. با شرط بین خدا و شیطان آغاز می شود و خدا مثل همیشه برنده می شود. هر چند فاوست به تباهكاری می افتد اما این سرآغازی برای رستگاری او است و سرانجام بخشوده می شود و به آن خوشبختی كه می خواهد می رسد. فاوست دو بخش كلی دارد كه با فاصله زمانی زیادی نوشته شده است. اولی تراوشی از احساس و دومی تراوشاتی از عقل است. افزودن هلن به بخش دوم و گنجاندن افسانه ها و تخیلات در اثر خود نمایانگر این است كه او می خواهد، واقعیات دنیا را كه از دید بسیاری پوشیده است آشكار كند. شخصیت فاوست و مارگارت در كنار هم تضاد بین پاكی او و ناپاكی است فاوست و هلن در كنار یكدیگر نمودار زشتی و زیبایی است. هلن مظهر زندگی است و نماد مكان و زمان است. كشف راز حیات آسان نیست و تفوق بر زمان و مكان از عهده هر كسی برنمی آید. فاوست به طور خلاصه آینه زندگی انسان است. داستان نارضایی انسان است از حدود و قدرتی كه در اختیار او است و امكاناتی كه در دسترس دارد. این انسان به خاطر فهمش می خواهد از مرزی كه برایش تصور شده پا فراتر بگذارد. مشتاق است بندهای ناتوانی خویش را پاره كند و تجارب خود را در مرزهای ممنوعه به كارگیرد. در این كتاب بسیاری از عقاید خود گوته هم منعكس است. مخصوصاً، انتقاداتی كه گوته به نحو ماهرانه ای از دستگاه كلیسا می كند؛ چرا كه در قرون وسطی و به خاطر قدرت كلیسا كسی جرات اظهارنظر نداشت. پاپ ها در این دوره ظلمت، از هرگونه وسایلی كه برای توجه افكار به حقایق امور به كار می رفته جلوگیری می كردند تا مبادا مردم از زیر بارشان، شانه خالی كنند. از این رو، علما و دانشمندان را جادوگر می نامیدند و می گفتند این دسته از مردم برای رسیدن به مقاصد علمی خود با شیاطین رابطه دارند. گوته هم مانند ولتر نسبت به پاپ ها خشمگین بود و در همه آثار گوته، همه جا عشق به خدا تجلی می كند، اما او برای این عشق واسطه ای نمی پسندد و به این دلیل مذهب را نمی پسندد. گوته به علاوه در این كتاب سعادت را تصمیم، حركت، تلاش و وظیفه می داند و انسان نمی تواند به سرزمین تكامل و نیكبختی پای نهد، مگر اینكه از جای بجنبد و به مبارزه با مشكلات رود. فاوست مولود سه دوره از زندگانی شاعر است: ۱ - دوران جوانی و گرایش به نهضت توفان و طغیان كه طرفدار الهام و وحی و عاطفه و احساس بودند و تلاش و سر زندگی را اساس حیات می دانستند، ۲ _ سال های میانسالی كه بخش دوم را شروع می كند كه توجه به ادبیات و هنر یونان دارد و تجلی آن در بسیاری سروده های او و دوستش شیللر دیده می شود و ۳ _ دوره كلانسالی كه اجتماع و فرد و سعادت افراد مورد نظر او بود و نیكوكاری آرمان او بود.آغاز بخش دوم، شباهت فراوانی به آغاز دو نمایشنامه «رویای شب نیمه تابستان» و «توفان» شكسپیر دارد. این اثر وقتی كامل به دست خوانندگان می رسد كه یك سال از مرگ نویسنده آن می گذرد. فاوست به وسیله ژرار دو نوروال، شاعر و نویسنده فرانسوی معاصر گوته به فرانسه فصیح ترجمه شده است و پس از آنكه نسخه ای فصیح از آن به نظر درام نویس تیزبین آلمانی رسید درباره اش چنین گفت: «سال ها است كه من مایل نیستم فاوست را در زبان آلمانی مطالعه كنم ولی ترجمه ژرار دو نوروال، مرا چنان به شوق انداخت كه مجدداً نسخه آلمانی را مطالعه كردم.» و این می رساند كه ترجمه مزبور كاملاً مورد پسند گوته بوده.
• دوره های شاعری گوته
دوره های شاعری گوته به چهار دوره تقسیم می شود: ۱ _ دوره نخستین از سال ۱۷۴۹ تا ۱۷۷۵ در فرانكفورت و استراسبورگ است كه تحت تاثیر افكار هردر، روسو، ولتر، شكسپیر، لسینك ،گلدشمیت بوده است. گوته در این دوره، نماینده كامل سانتی مانتالیسم است. گوته تا قبل از ورود به استراسبورگ هیچ توجه و علاقه ای به این نهضت نداشت، اما در این شهر با بزرگ ترین رهبر ادبی این نهضت آشنا شد. او یوهان گوتفریدفن هردر، فیلسوف، عالم علوم الهی و منتقد بزرگ بود كه به استراسبورگ آمده بود تا بیماری چشم خود را مداوا كند. دیدار گوته با او سبب شد كه او با سیر تطور فكری آلمان آشنا شود و به ادبیات عبری به ویژه تورات توجه پیدا كند و قرون وسطی را مورد نظر قرار دهد و از همه مهمتر اینكه، هردر عظمت كلام هومر و شكسپیر را به او نمایاند و به شاعر جوان فهماند كه شعر راستین چیست و چگونه باید باشد. ضمناً، در همین دوره بود كه، شاعر متوجه شد كه هنر منظومه سرایی فقط میراث معدودی از مردم خوش قریحه نیست بلكه یك گفتار ملی و عمومی است. در این دوره ، گوته، اصرار به رعایت قواعد ادبی داشت. اما با این حال، تا جایی كه منابع اشعار خود را در روح خویش می یافت، غرابت طبع شعری را نیز آشكار می ساخت. شاعر در آن موقع بر تمام چیزهایی كه باعث سرور یا اندوه او می شده به دیده شاعری می نگریسته. او این نوع اشعار خود را به نام اشعار فی البداهه نام نهاد. از آثار مهم او در این دوران، درام منظوم حالات عشاق و درام سه صحنه ای شركای جرم و منظومه ماه مه و همچنین درام گوتس فون برلیشینگن است و همچنین داستان غم های ورتر جوان كه از آثار مهم او است حاصل این دوران است.دوره دوم از سال ۱۷۵۵ تا ۱۷۹۴ است كه بخشی از آن را در وایمار و بخش دیگری را از سال ۱۷۸۸ در مسافرت ایتالیا گذراند و مخصوصاً سفر ایتالیا، در بسط دامنه افكار این نابغه بزرگ تاثیر مهمی داشت؛ چرا كه در آ نجا با بسیاری از آثار تمدن باستانی و جدید یونان و روم آشنا شد. در این دوره تحت تاثیر آثار وینكلمان به شیوه كلاسیسیسم روی آورد و همین طور تحت تاثیر نوشته های پیندار، اوریپید، سوفوكل، اوسیان (شاعر انگلیسی) و ویرژیل آثاری خلق كرد.دوره سوم از ۱۷۹۴ تا ۱۸۰۵ است كه پس از دوستی با شیللر شاعر دیگر آلمانی آغاز می شود.ولی در نتیجه آشنایی با شیللر، از آنجا كه او شاعری ایده آلیست بود تا حدی تحت تاثیر افكار او قرار گرفت. آثار گوته در این دوره جاذبیت خاصی دارد كه در آثار قبلی او مشاهده نمی شود و این از بركت دوستی با شیللر بوده است. مهم ترین آثار ادبی این دوره غزل هایی است به نام «نغمات»، حماسه «هرمان ودوروتا» به تقلید از ویرژیل بخش اول تراژدی فاوست كه به اصرار شیللر تمام كرد و قسمت اول ویلهلم مایستر كه از نظر تعلیم و تربیت اهمیت خاصی دارد؛ چرا كه نخستین داستانی است كه تعلیم و تربیت را به شیوه مخصوصی تشریح می كند و اطلاعات دقیقی از ترقی افكار انسانی در عصر خود می دهد. این كتاب هنوز قدر و منزلت خود را در میان كتب مربوط به علوم تربیتی و ادبیات از دست نداده است و در همین كتاب است كه گوته شیوه رئالیسم را تا حدی به كار برده است و از اینجا است كه او را پیشرو رئالیسم می دانند. كتاب مزبور بی نظیر و شخصیت ویلهلم همان شخصیت گوته است. گوته به همراهی شیللر مجله ای به نام «ساعات» حاوی مقالات علمی و ادبی منتشر كرد. شیللر خیلی زود جوانمرگ شد و مجله تعطیل شد. در اواخر دوره سوم شاعری یعنی در ژانویه ۱۸۰۴ یكی از نویسندگان معروف فرانسه به نام مادام دواستائل از گوته دیدن كرد. همین امر باعث انتقال رمانتیسم از آلمان به فرانسه شد كه تا آن زمان پیرو كلاسیسیسم بودند.دوره چهارم از سال ۱۸۰۵ تا ۱۸۳۲ وایمار است. در این دوره شاعر دیگر پیر شده بود؛ به طوری كه در دنیای متمدن هیچ كس به پایش نمی رسید، زیرا از یك طرف شاعر و نویسنده و از طرفی، عالم علوم طبیعی، فیلسوف، عالم ادیان، نقاش و مجسمه ساز، حقوقدان و بالاخره ایران شناس و اسلام شناس و به عبارت ساده تر وجودش سراسر به منزله دایره المعارف بود. این دانشمند بزرگ در این دوره با ادبیات ایران و اسلام آشنا شد و مطالعه آثار شرقی قریحه شرق شناسی او را بیدار كرد. گوته در این دوره به مطالعه ادبیات عرب، ایران، هند، ژاپن، چین، انگلستان، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، یونان، لاتین، عربی و عبری پرداخت و قطعاتی را انتخاب و به زبان آلمانی به صورت نظم یا نثر ترجمه كرد.
• گوته و زبان فارسی
تا قبل از گوته، ایران شناسی از حدود سیاحت نامه های ماركوپولو، آنتونی جنكینسن، شاردن اولئاریوس، آدام وتاورنیه تجاوز نمی كرد، ولی در اثر تلاش محققین، كم كم ایران شناسی به صورت علم مستقلی درآمد. گوته از نوجوانی به شرق و دانش و خرد خاور علاقه داشت. شاید یكی از علل اینكه نمایشنامه محمد را در سال های نخست اقامت در وایمار به رشته تحریر آورد، همین بود. او قرآن مبین و حكایات الف لیله و لیله را قبلاً خوانده بود و ترجمه اشعار چند شاعر عرب را در كتابخانه خود داشت اما در میان همه آنها به اشعار فارسی بیشتر عشق می ورزید، چرا كه در لابه لای اشعار فارسی خرد و عشق می دید. گوته نوشته های فردریش فن اشگلل، ویلهلم یوزف و فردریش فن شلینگ را می خواند و ستایش بی پایان آنها را نسبت به عظمت فرهنگ شرقی درمی یافت. او با نوشته ها و ستایش های شرق شناسان آشنا شد و چون علاقه فراوانی به آثار ادبی ایران داشت به سهم خویش به منعكس ساختن مضامین شعری ایرانی در ادبیات آلمانی پرداخت و ادبیات ایران به ادبیات آلمان راه پیدا كرد. اما در میان آثار نوشته های شرق شناسان تاثیر ترجمه حافظ بیش از همه بود.
• گوته و حافظ
گوته در دوره چهارم شاعری خود در سال ۱۸۱۴ به ترجمه آلمانی دیوان حافظ كه یوزف فن هامر پورگشتال، دو سال پیش آن را ترجمه كرده بود، برخورد كرد و با اینكه ترجمه ای نارسا بود آنها را یك نوع الهام شعری تلقی كرد. دوستی او با سودی بوسنوی معروف به محمد افندی و آشنایی او با تفسیرهای جامع او پیرامون سعدی و حافظ او را بر آن داشت كه تعدادی از غزل های حافظ را ترجمه كند و خود نیز شعرهایی مثل او بسراید. البته اینكه حافظ روح عارفانه خویش را از خلال ترجمه پورگشتال به گوته شناسانده باشد جای تردید است و حافظی كه گوته شرح می دهد با حافظ ما فرق دارد و این حقیقت را بسیاری از محققانی كه به حریم روحانیت حافظ نزدیك شده اند، فهمیده اند. اروپائیان حافظ را اپیكوریست می دانند و به جنبه تصوفش كمتر معتقدند. این است كه گوته حافظ را طوری شرح می دهد كه نزدیك به مشرب خودش باشد.
گوته پس از مطالعه دیوان درصدد تهیه دیوانی حاوی مضامین شرقی به لباس غربی برآمد. در سال «۱۸۱۹ دیوان شرقی» را منتشر كرد و ذوق و هنر ایرانی را در دنیای متمدن آن روز پرآوازه كرد، به طوری كه از سال ۱۸۱۹ جمع كثیری از اروپاییان مخصوصاً آلمان ها را شیفته ادبیات ایران ساخت.قسمت اعظم اشعار دیوان شرقی به مفهوم حافظ غزل نیست و همه یك فرم دارد و از تنوع اشعار قبلی او كه با هر حركت رنگ تازه ای به خود می گرفت عاری است. این اشعار لطیف و دلنشین و آیتی از شیوایی سخن در زبان آلمانی به شمار می آید. فهم آن در بعضی جاها مشكل و در پاره ای موارد سهل است.دیوان شرقی گوته در ادبیات اروپا بی نظیر است و از لحاظ معانی حاوی افكار بلند و نماینده عظمت روحی و تخیلات عالی این مرد بزرگ است كه البته در سرودن آنها از فرمایشات پیغمبر اسلام، حافظ، مولوی، سعدی، انوری، فردوسی و نظامی اقتباس فكری كرده است. گوته در موقعی كه دیوان را به رشته نظم درآورد شصت و اندی سال داشت .
منبع : آی کتاب


همچنین مشاهده کنید