یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


خیلی دور، خیلی نزدیک


خیلی دور، خیلی نزدیک
«گام نخست بهبودی یك معتاد، رسیدن به لحظه اعتراف برای اعلام وابستگی به مواد مخدر و گام دوم، خودشناسی و ایمان به ترسیم فردایی بهتر در سایه رهایی از بیماری است.اما در گام سوم كه پیش روی یك معتاد تا لحظه رهایی است، درك وجود خدا در لحظه لحظه زندگی گذشته و امروز اوست.» این گوشه ای از حرف های یك معتاد رو به بهبودی است كه دوازده قدم را برای رهایی از اعتیاد در پیش گرفته است. شیوه ای نوین كه این روزها از آن بسیار می شنویم.گفت وگوی پیش رو این امكان را به مخاطب می دهد تا تحول آدمی را نه به عنوان یك بیمار رو به بهبودی كه در بعد وسیع تر آن یعنی ارتباط مخلوق با خالق خود به تصویر ذهنی خود بكشاند.
●شما چگونه فكر می كردید؟! مصرف مواد مخدر با وجود مشكلاتی كه در زندگی تان داشته اید زاییده چه چیز بود؟
- تمام مشكلات زندگی و مصرف مواد مخدر من، فكر كسی جز خودم نبود، چرا كه من خود را از همه عاقل تر می دانستم، هر چه این مشكلات بیشتر می شد، فكر من می گفت چه كار بكنم! «اگر می خواهی كار كنی، مواد مصرف كن» ، برای كسب پول بیشتر و اضافه كاری، برای این كه بتوانم توان آن را داشته باشم، باز فكرم می گفت «مواد مصرف كن!» با این كار بارها و بارها به خودم و دستگاه تراش یا پرس كه با آن كار می كردم صدمه زدم، چرتم می گرفت، تا جایی كه حتی خسارت جبران ناپذیری به انگشتان دستانم وارد شد. گاه حرف های كنایه آمیز می شنیدم و همین حرفها سبب می شد برای تحمل آنها، به مصرف بیشتر مواد روی بیاورم.
● شما سه گام بلند برای باقی ماندن در ترك برداشته اید. برای گام سوم چه حركتی از جانب شما لازم است!؟
- در گام اول بهبودی تمایل به قطع مصرف مواد داشتم و تسلیم شدم. در گام دوم از ترس ترسیدم اما امید پیدا كردم نسبت به تنها نیروی برتر این عالم كه می تواند كمكم كند كه همان خداوند است، حال در گام سوم، باید تمایل به سپردن و واگذار كردن اراده زندگیم به خداوند مهربان را داشته باشم. من در گذشته طبق میل خود رفتار می كردم و همه چیز را كنار گذاشته و فقط به دنبال خواسته خود بودم و نیاز و احساس دیگران را نادیده می گرفتم و اگر شرایط مورد دلخواه من نبود سعی می كردم كه به شكلی آن را تغییر دهم تا به هدفم برسم و برای این كار هم هر بهایی را می پرداختم.
● یعنی قطع كامل ارتباط شما با دیگران؟
- بله، من به خانواده و دوستانم به لحاظ روحی، معنوی، عاطفی و جسمی و مالی، خسارت زیادی زدم و چنان غرق در افكار و خواسته های آنی و اجباری خود بودم كه حتی ارتباطم با خداوند و حتی وجدان خودم هم قطع شده بود. ولی با این دوازده قدم و تمایل به تسلیم در برابر خداوند مهربان خودخواهی خود را كنار گذاشته و ایمان و اعتقاد را جایگزین ترس كردم. چرا كه من یك عمر با ترس زندگی كرده ام و حالا تصمیم می گیرم كه اراده شخصی خود را به خداوند بسپارم و دست از رفتار و افكار مخرب برداشته و به جای آن افكار و رفتار سازنده را جایگزین كنم و تنها چیزی كه می توانم به او اعتماد بكنم خداوند است و اوست كه می داند و می تواند، اوست كه مرا پاك نگه داشته و با حضور مرتب در جلسات دوازده قدم و ارتباط با راهنمایم و دیگران می توانم این سهم را به خود یادآور شوم.
●ارتباط با خداوند را چگونه می بینی، كمی بیشتر برای ما توضیح دهید؟
- خداوند از طریق فردی مثل راهنمایم، مثل اعضای انجمن NA با من ارتباط برقرار می كند. آنها را سر راه من قرار می دهد، من باید نسبت به خداوندی كه خود درك می كنم، احساس داشته باشم به تمامی احساساتم را با خداوند بزرگ در میان بگذارم. این به من كمك می كند تا به خدای مهربانی كه اتكاء كرده ام احساس نزدیكی بیشتری كنم. درك من، نشانگر تجربه من است، وقتی كه برای مدتی پاك می مانم برای بالا بردن دركم از خداوند كار می كنم و خود را برای اتفاقاتی كه در زندگیم رخ می دهد آماده می كنم و مثل گذشته با ترس و دلهره برخورد نمی كنم و شهامت رویارویی شجاعانه با آنها را دارم. خداوند قویترین نیرویی است كه تاكنون شناخته ام، احساس گناهی را كه در زندگیم داشتم را از من گرفت. اوست كه می تواند تمام مشكلات زندگی من را حل كند، او از من حمایت كرده و می كند، من دیگر خودم را خدا نمی دانم! امروز به سوی خداشناسی حركت می كنم.
● شما سعی دارید در این ارتباط بر هوای نفس خود، فائق شوید، هوای نفس چه مفهومی از نظر شما دارد؟
- در یك كلام، خودخواهی. به نظر من مفهوم هوای نفس همان خواستها و لذتها و امیال شیطانی درون من و نیز همان خواستها و لذتهای افراط گونه ای است كه طبق میل و اراده شخصی خود آنها را به كار می بردم. خودخواهی و لذت آن چنان به حد افراط بود كه به جز خودم چیز دیگری را نمی دیدم. انگار همه چیز و همه كس زیر دست من بودند و از دیگران خود را برتر و بالاتر می دیدم. اگر كسی به كمك من نیاز داشت، می گفتم ربطی به من ندارد، در خصوص مصرف مواد مخدر هم آن قدر خودخواه بودم كه با وجود خرابی حالم، باز انكار می كردم و دلیل ناراحتی ام را به گردن یك نفر یا چیز دیگری می انداختم.
● شما در بین صحبتهای خود بر نیاز به حمایت خداوند بسیار تكیه دارید، این نیاز را به خالق بزرگ چگونه تعبیر می كنید؟
- خداوند بی نیاز است و ما نیازمند او- من همیشه نیازمند دیگران بودم، برای تهیه پول، تهیه مواد و ...، وقتی این نیازها كمی رفع می شد باز نیاز به كسی دیگر شروع می شد.وابستگی امروز من تنها به خداوند است كه به مفهوم آزادی و بی نیازی از دیگران است. من پذیرای خواست پروردگارم هستم و این پذیرش وابستگی به او دیگر وابستگی های مرا كمرنگ كرده است.
●شما مرا به یاد این جمله یكی از اعضای انجمن NA می اندازید كه می گفت: من اول در جهنم زندگی می كردم ولی الان وارد بهشت شد ه ام و این در دعای آرامش به وضوح دیده می شود، می توانید مفهوم این دعا را بگویید؟
- خداوندا، آرامشی عطا فرما! آرامشی كه من در تمام دوران زندگیم نداشتم و می خواهم واقعاً به آن برسم و این را تنها از خداوند می خواهم تا بپذیرم آنچه را كه نمی توانم تغییر دهم.بله، یعنی من بپذیرم كسی یا چیزی را كه نمی توانم تغییر دهم شهامت آن را از خداوند می خواهم.یك قسمت، سرشت من یك معتاد است و اعتیاد را نمی توانم تغییر دهم و این دست من نیست. قسمت دیگر در اختیار من است و من می توانم آن را تغییر دهم و آن مصرف نكردن مواد مخدر است و در قسمت سوم فهم آن را از خداوند می خواهم كه تفاوت دو گام نخست را بدانم. گرچه من درك ناچیزی از مفهوم این دعا دارم و من از خداوند می خواهم كه به من آرامش بدهد. آرامشی كه در سراسر زندگیم نداشتم و قدرتی كه خداوند به من هدیه كند تا شهامت تغییر كردن را پیدا كنم.یعنی باید در كار او و دیگران دخالت نكنم و اعمال و رفتار خود را تغییر بدهم.
●آیا قدم اول و دوم شما را برای برداشتن قدم سوم آماده كرده است؟
- در قدم اول من اقرار كردم كه در برابر مواد مخدر عاجزم و بیماری ام را شناختم و من نتایج عواقب زندگی گذشته ام را پذیرفتم و اعتراف كردم نیاز به روش جدیدی برای زندگی دارم. در قدم دوم به این باور رسیدم كه نیرویی هست كه می تواند سلامت عقل را به مرور به من بازگرداند و البته كم كم از تصورات باطل خود دست برداشتم و ایمان نوپای خود را به كار گرفتم تا آماده قدم سوم شدم و به خدا نزدیك شدم.
● در گام سوم چه احساسی در شما برانگیخته می شود؟
- احساس امنیت به جای ترس، آرامش و كنار گذاشتن جنگهای درونی كه با خودم داشتم. احساس نزدیكی به خدا و برقراری رابطه با او. احساس تنها نبودن، اعتماد و امیدواری.احساس وصل شدن به نیرویی ماندگار و پایدار. نیروهای گذشته ای كه من با آن سروكار داشتم جز تخریب برای زندگی فردی و اجتماعی ام، چیز دیگری را برایم به ارمغان نیاورد. نیرویی كه امنیت خاطر را به تفكرات مادی داده بود.
●آیا برداشتن این گام مشكل نیست، ما به واقع مدعی نزدیك شدن به خداوند هستیم اما در عمل بسیاری از ما ممكن است تا به آخر نتوانیم پایدار و مقاوم در برابر وسوسه های بیرونی و عوامل غیر باشیم.
- به عنوان یك بیمار در حال بهبودی، اگر گام اول و دوم را برنداشته بودم در این قدم موفق نمی شدم. در قدم اول پی بردم كه نیرویی برتر از من قدرت گرفتن مصرف مواد و وسوسه آن را از من دارد و در قدم دوم به این باور رسیدم كه نیروی برتری سلامت عقل را به من بازگرداند، در اصل برداشتن این دو قدم موجب شد در قدم سوم موفق باشم.
● از نظر شما مفهوم تصمیم گیری در قدم سوم چیست؟
- آنچه كه از ذهن خطور می كند این كه چه كار می خواهم انجام بدهم و یا چه چیزی را نمی خواهم انجام بدهم، این كه كجا بروم یا نروم، این كه به تصمیم گیری هایم عمل كنم، در حالی كه در گذشته فكرم در پی مصرف مواد بود و اغلب تصمیم می گرفتم شب مواد مصرف نكنم اما صبح نظرم عوض می شد. تصمیم در قدم سوم یعنی همراه با اقدام و عمل.
●چه حركت و اقدامی از جانب شما لازم است تا بتوانید بگویید قدم سوم را زندگی می كنید؟
- حركت اولیه و اقدام اولیه تمایل داشتن است و این كه در جلسات شركت نمایم. ارتباطم را با خدا قطع نكنم، قدمهایم را به زندگیم وارد كنم و با خود و دیگران كاری نداشته باشم. هر چیز را در جای خودش ببینم یعنی این كه زندگی كنم و بگذارم زندگی كنند.
● می توانم بپرسم شما چه چیزهایی را به خدا سپردید؟
- اداره زندگیم، ترس نداشته باشم، جز از خدا و این كه هر چه او به صلاح من می داند انجام دهد و پیش رویم بگذارد.
فخر السادات كهندانی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید