شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


نقش مؤثر فضای سبز در زندگی امروز


نقش مؤثر فضای سبز در زندگی امروز
بچه ها حال و هوای دیگری دارند. از شب قبل حصیر و گلیم کوچک را از انباری بیرون آورده و تکانده اند. دائماً به مادر سفارش می کنند که برای ظهر ناهار خوشمزه ای تدارک ببیند. چشم های تیز آنها هرچند ساعت یک بار آسمان را موشکافی می کند تا مبادا تکه های بزرگ ابرهای تیره فرصت شادی فردا را بگیرند.
سبزه ها از هر شکافی سر برآورده اند. پنجره را که باز می کنی از لای ترک های نمای بیرونی گل کوچک زرد رنگی لبخند می زند. نفس های عمیق نهایت آرامش را به جان خسته ات هدیه می دهند. چه قدر از زیبایی های حقیقی زندگی، از ثانیه های بی دغدغه و آرامش طبیعت دور افتاده ایم! تمام روزهای سال بی توجه به خود به دنبال خواسته های تحمیل شده از سوی زندگی به اصطلاح مدرن- دویده ایم و حال در آغاز سال جدید با همه وجود حس می کنیم چند هزار ثانیه را که می شد خاطره انگیزترین ثانیه ها باشند، نادیده گرفتیم.
خیلی ها تصورشان این است که برای خلق ثانیه های آرامش و خاطره انگیز نیازمند صرف هزینه های بسیاریم، درحالی که وقتی در کنار عزیزانمان لبخند به لب داریم، وقتی از نعمت سلامتی برخورداریم، خوشبخت ترین آدم روی زمینیم.
یکی از دلایل عدم آرامش جدا افتادن انسان های امروز از انس با طبیعت است. در چهار دیواری کوچک آپارتمانی حتی حاضر نیستیم از گیاه زنده و سبزی پذیرایی کنیم! به فرزندانمان نیاموخته ایم که قدم زدن در طبیعت حق مسلم آنهاست و باید به دستش بیاورند. انگار انتظار داریم بچه ها انس با طبیعت را نیز از طریق دنیای مجازی و کامپیوتر تجربه کنند. به راستی چه قدر برای رفتن بچه ها به کوه، پارک و جنگل همراهی شان می کنیم؟
● ثانیه هایی با ارزش تر از یاقوت
از سلمان فارسی یار باوفای پیامبراسلام(ص) در کتب معروف دوره اسلامی نقل کرده اند: «خداوند یاقوت را در نوروز آفرید.» یعنی برتری این ایام بر سایر ایام سال همچون برتری یاقوت بر سنگ های دیگر است. در ایران باستان اهمیت فروردین به قدری بود که نوروز را به شش قسمت پنج روزه تقسیم کرده بودند که هر قسمت متعلق به جشن مخصوص طبقه خاصی بود. کمال فرخی یک فرهنگی که خود ذوق پژوهش در آداب و سنن ملی ایرانیان دارد، توضیح می دهد: «رسم هدیه دادن و هدیه گرفتن، دیدار با بزرگان قوم و نیز انس با طبیعت و گردش های مرسوم این ایام از یادگارهای به جا مانده از اجدادمان است. تخته سنگ های برجسته تخت جمشید چگونگی انجام این مراسم و انواع هدایا را نشان می دهد.
این جشن ها که از سال ها شاید قرن ها قبل از هخامنشیان در ایران باستان برگزار می شده با پیوستگی خاصی در دوران حکومت سلسله های بزرگی چون ساسانیان ادامه پیدا کرد و حتی در دوران اسلامی نیز البته با رنگ و بویی از تعالیم وحدانیت باشکوه و جلال برگزار شده است تا فرهنگ جشن نوروز ایرانی به عنوان یک ودیعه باستانی هنوز با دیدار از بزرگان، عیدی دادن و عیدی گرفتن، خانه تکانی و خرید بهترین البسه، محترم بلکه مقدس برگزار شود. مقدس از آن جهت که سال نو یکی از ساعات نیایش ایرانیان با خدای یکتا، قرائت کتاب آسمانی قرآن و دعاهای خیر برای عزیزان است.
این فرهنگی خوش ذوق در ادامه می گوید: «ایرانیان به نقل از بیرونی، در نوروز، بدن خود را با روغن های خوش یمن، بهداشتی چرب می کردند. هر طبقه بنا بر قانون عمومی بهترین لباس خود را می پوشید. از چند روز به جشن مانده خانه تکانی و نظافت کرده و به حمام می رفتند، لباس نو می پوشیدند و تا سه روز بعد از جشن با تشریفاتی ویژه گوسفند قربانی می کردند. به سرور و شادی و پایکوبی می پرداختند. در آن زمان نیز غذای روزهای جشن ویژه بود. قربانی را در تنور دربسته می پختند و باسه تکه کردن آن به کنایه از سه اصل اندیشه، گفتار و کردار نیک قربانی پخته شده را در سفره ای ویژه که انواع میوه های فصل و گل و ریحان و بوهای خوش، آیینه، سرمه دان، شربت و شیرینی، سیب و انار، کاسه ای پر آب، سکه و آویشن، آتشدان چوب های خوشبو، اسفند و سنجد و بادام و پسته قرار داشت، می گذاشتند. بعد تمام خانواده دور آن سفره جمع می شدند تا وقتی خورشید به میانه آسمان برسد تا عید نوروز را به یکدیگر تبریک بگویند. دستگیری از مستمندان، چراغانی معابر، طبل زدن و دادن هدیه به تازه عروسان و تازه دامادان، نام گذاری نوزادان متولد شده در این روز بنام مهریا اسمی که با کلمه مهر ترکیب شده باشد از دیگر مراسم رایج در نوروز بود.»
فرخی در تکمیل صحبت هایش می گوید: «در ایام نوروز و اولین ماه بهار ما به یاد می آوریم تنها ثانیه های در کنار هم بودن و شادی های عمیق- هرچند کوچک- قرن ها برای یک قوم به یادگار می مانند وگرنه مابقی زندگی جز رفتن و رفتن نیست تا نهایتاً به این حقیقت برسیم که باید گذاشت و گذشت.»
اسارت در آپارتمان را بشکنیم
پوشش گیاهی مرداب انزلی، جنگل های غرب ایران، علفزارهای البرز، درخت گز در نواحی بیابانی و نیمه بیابانی و بوته های کوچک در استان سیستان و بلوچستان همگی از تنوع پوشش گیاهی و جذابیت های گردشگری کشورمان ایران خبر می دهند.
متأسفانه تا بحث سفر پیش می آید همه هزینه های بالای مسافرت را بهانه کرده و می گویند: «سفر جیب چاق می خواهد که ما نداریم.» با این حال می توان با هر میزان بودجه برنامه های گردشی جالبی را برای خانواده تدارک دید.
سهیلا همت یار خانه دار توضیح می دهد: «من و همسرم هردو کارمندیم و دو فرزند هم داریم. شاید هرسال در ایام نوروز نتوانیم به نقاط دور سفر کنیم، اما لااقل با بررسی و جستجو از قبل سعی می کنیم نواحی خوش آب و هوای اطراف تهران را شناسایی کرده و به اصطلاح گردش های کوچک خوبی در کنار فرزندانمان داشته باشیم.»
وی در ادامه می گوید: «شرایط فعلی زندگی همه ما به گونه ای است که در مرکز تنش واسترس قرار داریم. یکی از راه های برگشت به آرامش و تصمیم گیری خوب برای آینده رفتن به دل طبیعت است. بچه ها چه گناهی دارند که باید بهترین سال های عمرشان را در آپارتمان سپری کنند.»
● برنامه ریزی برای باهم بودن
روی حصیر سیزده بدر هزار آدم مختلف را می توان دید. مثلاً این گوشه پارک خانواده ای نشسته اند که مادر مشغول پخت و پز است. دخترها والیبال بازی می کنند. پدر با آقای حصیر کناری دوست شده و شطرنج بازی می کنند، پسرهای خانواده نیز در SMSها و ملودی های گوشی شان غرق اند.
از هر نسل و از هر تفکری که باشی، در این روز خاص به بهانه طبیعت گردی گردهم می آییم و فارغ از همه دغدغه ها لذت می بریم.
مهدی ناظری جوان ۲۳ساله می گوید: «متأسفانه در زمینه چگونه شادی های سالم را تجربه کنیم؟ هنوز هم به الگوی مشخصی نرسیده ایم. جایگاه گردش های خانوادگی و انس با طبیعت در بین ما رقم ناچیزی دارد. شاید یکی از دلایل گسترش ناراحتی های اعصاب همین جدایی از طبیعت، خانواده و فردگرایی باشد.»
وی ا دامه می دهد: «خوشبختانه سنت های ما همگی بر با هم بودن و به دامن طبیعت پناه بردن تأکید دارند. روز طبیعت می آید که تا دوباره این سنت ها را به یاد آوریم.»
افشین صادقی دوست مهدی نیز در تکمیل صحبت های او می گوید: «جوان ها کمتر رغبت دارند در جمع های خانوادگی شرکت کنند. ما باید به آموزه های دینی خود توجه داشته باشیم و برای ثانیه هایی که در کنار هم هستیم برنامه های متعالی خوبی طرح ریزی کنیم وگرنه نحسی سیزده در همین نابهنجاری هاست.»
● حفاظت از نگین سبز یک وظیفه ملی
شکوفه های جوان در هر گوشه ای به صورتمان لبخند می زنند. درختان تنومند از نولباس سبز برتن کرده و نوید تغییر بزرگی می دهند. در این میان عده ای با بی ملاحظه گری در ردیف قاتل شکوفه ها و شاخه های سبز قرار می گیرند. اگرچه در سال های اخیر گام های مؤثری برای اطلاع رسانی اقشار مختلف جامعه پیرامون حفظ و حراست از نگین سبز طبیعت برداشته ایم، اما هنوز هم طمع سرمایه داران در قطع درختان و نیز بی توجهی برخی افراد در ایام گردش های نوروزی و تخریب طبیعت کاملاً مشهود است.
سینا براتی کارشناس جنگل داری می گوید: «باید به فرزندانمان بیاموزیم که هر شاخه سبز به منزله ریه های تنفسی برای کشورمان باارزش است. هیچ کس حق تخریب فضای سبز و درختان را ندارد، اگر چنین کند قاتل طبیعت خواهد بود.»
وی ادامه می دهد: «هروقت به شمال کشور سفر می کنم و می بینم ویلاهای آنچنانی به قیمت قطع هزاران درخت قدعلم کرده اند واقعاً دلم می گیرد. به نظر می رسد قوانین محکم تری باید اعمال شود و سود ملت بر سود اقتصادی چند سرمایه دار سودجو در ارجحیت قرار گیرد.»
براتی دلسوزانه می گوید: «نباید خیال کنیم که با توزیع پلاستیک زباله در روز طبیعت فرهنگ سازی عمیقی صورت گرفته، باید به فرزندانمان بیاموزیم هرجا که هستند شکرگزار نعمت های خداوند و پاسدار طبیعت باشند. جایگاه طبیعت باید در زندگی و افق های اندیشه نسل آینده ارتقا پیدا کند.»
وقتی درخت خرمالوی همسایه از لبه دیوار سیمانی به پنجره ما سرک می کشد و سلام می دهد، من حس می کنم زنده ام و هنوز فرصت هست.
من منتظرم! منتظر تولد یک شکاف، یک گسل عظیم که سرانجام بین بودن و نبودن فاصله می اندازد. آن وقت برای همیشه هستم. کنار دریچه ای که مرا به نور، اکسیژن، طبیعت، حقیقت و حق پیوند می زند. کنار دریچه ای که اصالت روشن بشری را به ذهن خسته زمین جاری می سازد. بهار! صفحه سیاه سکوت را بشکن و خوابهایم را تعبیر کن. مرا از برزخ میان ماندن و رهسپار شدن برهان. یخ های روحمان را با آفتاب شادی های جاودانه ذوب کن و از درونمان چشمه ای بجوشان. بهار! آیا تو هم بر این باوری که ماموریت فرزندان آدم رفتن و رسیدن است؟
بهار آمده! از نو متولد شد. بلند شد و دیگری را نیز برای برخاستن یاری کن.
نگو که عشق فقط برای پرنده هاست. عاشق بهار باش و عاشق باران های بی خبرش.
بگذار که بهار مونس تو باشد. برای یک بار هم که شده بی توجه به کار دنیا آرام بگیر.
رنگین شو و در کنار عزیزانت به طبیعت سبز سلامی دوباره بده. باور داشته باش که سال خوبی خواهی داشت اگر خدا بخواهد و اگر خودت بخواهی.
زیستن را از تک تک لحظه های بهار بیاموز و زندگی کن تا می توانی و نفس بکش تا عمری باقیست. تازه شو!
● در این روزهای زیبا به غم ها پشت پا بزنیم
روی زیرانداز خوش رنگی در سایه درخت پارک تنها نشسته و به زمین بازی بچه ها نگاه می کند. مجتبی فراهانی دانشجوی رشته زمین شناسی می گوید:«دوره عجیبی است. الان به راحتی می توان با صرف چند دقیقه وقت و seavch در سایت های مرجع به هر آن چه دل می خواهد، رسید.
در دوره ای که جوان ها در chatroom های فانتزی گفت و گو می کنند، در حالی که همدیگر را نه می بینند و نه می شناسند، انس با طبیعت و گردش و سفرهای جاده ای سرگرمی های مد روز به حساب نمی آیند.»
وی با اشاره ای گذرا به مشکلات روزمره زندگی و دغدغه های فکری جوانان معتقد است که باید در سال جدید تلاش ها را مضاعف کرد. حرکت کرد و از خدا یاری خواست.
به فراهانی می گویم: «حتی در این روز های آغازین کار و تلاش کمتر باید به مشکلات فکر کرد؟ این طور که خیلی سخت می گذرد. چرا از ثانیه هایت استفاده نمی کنیم؟» و او لبخند می زند و می گوید:«آب کتری جوش آمده، بفرمایید چای.»
● ترویج فرهنگ انس با طبیعت در کلان شهرها
دریغ که شهر تهران و قله دماوند اغلب روزهای زمستان در هاله ای از دود محصور می مانند. میترا خسرو بیگ کارشناس ادبیات با زبان شیرین اشعار فارسی می گوید:«آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود/ عاقبت در قدم باد بهار آخر شد.»
وی در ادامه می گوید:«اغلب ما بهار را با حس های لطیف شروع نمی کنیم. حرص و جوش خرید را داریم. در و دیوار شهر پر از پلاکاردهای تبلیغاتی می شود.
تعطیلات هم که شروع می شود، در دید و بازدیدها به دنبال گله گذاری و طرح مشکلات دلخوری هستیم. حالا که همه چیز بوی طراوت و تازگی می دهد، ای کاش دل هایمان بهاری باشد.»
خسرو بیگ که نهال سبز کوچکی خریداری کرده، می گوید:«این روزها بهترین فرصت برای آشتی دوباره با طبیعت است. زندگی آپارتمان نشینی لذت انس با طبیعت را از شهروندان گرفته است، با این حال می شود خوب فکر کرد و راه هایی هر چند کوچک برای ترمیم این ارتباط یافت.
هر وقت به فضای جلوی پنجره های آپارتمان چشم می دوزم، ردیفی از لباس ها را می بینم که بر دوش باد چرخ می خورند. این منظره ها چیزی جز بی سلیقگی آپارتمان نشین ها را نشان نمی دهد.
می توان روی طناب و ردیف لباس ها پارچه سفید رنگ و یک دستی کشید و فضای جلوی پنجره را با گلدان های کوچک تزئین کرد.»
این شهروند به باورهای غلط افرادی اشاره می کند که می پندارند فقط مسئول فضای دادن خانه خودشان هستند و به زیبایی های نمای بیرونی ساختمان کاری ندارند.
وی توضیح می دهد:«چنین تفکراتی گواه این است که هنوز پیرامون وظایف شهروندی فرهنگ سازی اصولی نداشته ایم و باید به شهرنشینان بیاموزیم پاکیزگی و زیبایی فضای بیرونی منزلشان نشان دهنده فرهنگ و شخصیت ایشان است.»
● آشنایی با جاذبه های گردشگری محل سکونتمان
اغلب ما شهرنشینان بی خبر از جاذبه های گردشگری اطراف محل سکونتمان هستیم. بر دامنه البرز مرکزی، آن جا که زمزمه پرخروش رودها عظمت خلقت را آواز برداشته اند وآبشارهای پرهیاهو، گیسوان بلورین خود را از بلندترین صخره ها آویخته اند، دهکده زیبای «پس قلعه» این پررهگذرترین ییلاق ایران، سربرآورده است.
«پس قلعه» در انتهای منطقه ییلاقی «سربند» و «دربند» در دو کیلومتری شمیران قرار گرفته و دارای ۴۰۰ نفر جمعیت است.
رضا محقق راهنمای تورهای گردشگری توضیح می دهد:«پس قلعه» با بیش از ۲۰۰ هکتار مساحت از شرق به کوه های امامزاده قاسم(ع) و از غرب به کوه های درکه، از شمال به قله توچال و از جنوب به سربند و دربند محدود می شود.
این منطقه چون در میان کوه ها قرار گرفته در فصل بهار و تابستان هوایی خنک و مطبوع دارد.
در اطراف دهکده دو چشمه معروف «شیرپلا» و «فرخلا» فراز دارند. آب این چشمه ها به حالت برخورد با سنگ و ماسه از گوارایی خاصی برخوردارند به گونه ای که از کشاورزی قابل توجهی برخوردارند.»
این راهنمای گردشگری در ادامه می گوید:«ازبازدیدکنندگان انتظار می رود که در نهایت دقت حافظ چنین زیبایی هایی طبیعی باشند.
در سال های اخیر اکثر مناطق طبیعی که تا یک دهه قبل پرتردد نبوده اند، به ویژه در ایام خاص سال مثل بهار مملو از توریست و بازدیدکننده می شوند. چه قدر بی مسئولیتی می خواهد که در کنار آبشار قوطی های نوشیدنی را رها کرده و یا با شکستن شاخه درختان آتش درست کنیم؟ کوهنوردان حرفه ای این گونه عمل نمی کنند. اغلب جوان ها از روی ناآگاهی در مسیر اتراق کرده و از روی ناآگاهی بی آن که متوجه باشند بر جسم زیبای طبیعت خراش هایی به یادگار می گذارند. تقاضای ما این است که خانواده ها و جوان ها نهایت دقت را داشته باشند.»
● احیای بازی های سنتی در دل طبیعت
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
و آن مواعید که کردی نرود از یادت
علی رمضانی پدربزرگ در کنار فرزندان و نوه هایش نشسته و فال حافظ باز می کند.
وی رو به دخترش می گوید:«عید در اصطلاح این طایفه علیه، مقام جمع سلامت را گویند و جمع سلامت، نزد این عده آن بود که حق تعالی در غلبه حال و قوت و جد و قلق شوق که بنده پدید آرد، حافظ بنده باشد و امر خود بر ظاهر خود می راند و وی را بر گذراندن فرمان مجاهده می آراید و نگاه می دارد.
امروز برای ما عید است و فردا نیز برای ما عید است. هر روز که خدا را عصیان نکنیم، برای ما عید است. عید برای کسی نیست که لباس نو می پوشد، عید برای کسی است که از گناه در امان باشد.»
این پدربزرگ مهربان از شادی های دوران کودکی اش و فصل بهار اینچنین می گوید: «زمان های دور، بچه های فامیل بازی های دسته جمعی انجام می دادیم.
توپ وسطی بازی می کردیم. الک دولک هم از بازی های مرسوم بود. بچه های امروزی به همان اندازه که از فضای سبز محروم مانده اند، به همان اندازه هم کم تحرک شده اند.
کاش مسئولان شهرداری نوجوانان را تشویق به ایفای بازی های سنتی در پارک ها و فضاهای سبز می کرد. مثلاً می توان از فرصت این ایام استفاده کرد و در گوشه و کنارش جشنواره بازی های سنتی به راه انداخت.»
دختر وی نیز از لا به لای دفتر نوشته هایش برایمان می خواند:« خداوند هنگام محاسبه کارنامه سال گذشته ات، هرگز از تو نخواهد پرسید که چه ماشینی سوار می شوی؟ بلکه می پرسد: چند نفر را که کنار خیابان منتظر ماشین بودند به مقصد رساندی؟
نمی پرسد خانه تو چند مترمربع است؟، بلکه می پرسد: در این خانه از چند نفر پذیرایی کرده ای؟
نخواهد پرسید: چه لباس های قشنگ و زیبایی را در کمد لباس گنجانده ای؟ بلکه می پرسد به چند نفر محتاج لباس بودند کمک کردی؟
هرگز نخواهد پرسید: چه موقعیتی در اجتماع داری؟ بلکه می پرسد: چه نقشی را بازی کردی؟ و نمی پرسد چند شاخه گل گرفته ای؟ بلکه می پرسد: چند گیاه و چند شاخه گل کاشته ای؟»
گالیا توانگر
هر وقت باران می بارد ، دلخوشیم که برای چند روزی آبی آسمان را می بینیم . حقیقت این است که تنها باران نمی تواند همه تیرگی ها را از دل آسمان شهر پاک کند ، همراهی شهروندان نیز ضروری است .
روزهای نه خیلی دور چتری از آسمان آبی بر فراز سرمان و فرشی از زمین سبز زیر قدم هایمان گسترده بود و اما امروز آسمان آبی، زمین سبز تنها یک شعار است. شعاری که مهمترین خواسته هر شهروند تهرانی را یادآور می شود. آنان می خواهند که با ریه هایی پر از اکسیژن و هوای پاک، به استقبال بهار بروند. اگر خوب دقت کنیم درمی یابیم که نبض تهران خیلی کندتر از آن چه به نظر می رسد، می زند!
تهران به دست های یاریگر من و تو نیاز دارد. پس باید از هم اکنون به فکر تحقق آرمان آسمان آبی، زمین سبز باشیم. آن چه که امروز می سازیم بی شک پایه های فرداست. فردایی که آرزو داریم در زیر چتر آسمان آبی قد راست کنیم.
هوای تهران آلوده است. از روزهای آسمان آبی و هوای پاک خیلی فاصله گرفته ایم و باید برای مرورشان به خاطره ها سری بزنیم. آن وقت ها چیزهای نابی داشتیم که حال حس می کنیم نداریم. شاید وقتی بیدار نبوده ایم، زمان آنها را با خودش برده است و یا شاید هم دلیل اصلی گذشتن از ریشه ها باشد. پنجره را که باز می کنم، می بینم دل آسمان هم از خودخواهی هایمان گرفته و لبریز سیاهی دود شده است. راستی چرا راحتی خود را به صلاح نسل های آینده ترجیح می دهیم؟ چرا هیچ کس به فکر آسمان شهر نیست؟
● به اندازه تلاشمان نتیجه نگرفته ایم
عصمت ایزدپناه یک شهروند در حالی که روی نیمکت پارک نشسته و عطسه های پشت سر هم او دیگران را متوجه کرده، می گوید: «من در فصل بهار و پاییز از آلرژی رنج می برم. جالب این جاست که در ایام نوروز هر وقت به شهرستان سفر می کنم، آلرژی ام کاهش پیدا می کند و هر وقت در هوای گرفته تهران تنفس دارم شدت آن بیشتر می شود.»
وی گله مندانه ادامه می دهد: «وقتی برنامه ریزی نمی شود که یک شهر چقدر گنجایش ماشین و افراد را دارد، خیلی دور از انتظار نیست که شاهد بروز فاجعه ای در محیط زیست تهران باشیم.»
هادی معصومی کارشناس محیط زیست نیز توضیح می دهد: «در سال۷۶-۱۳۷۲ یک سری مطالعات جامع در خصوص هوای تهران توسط کارشناسان داخلی و مؤسسات بین المللی صورت گرفت. پس از پایان کار کارشناسی حداقل ۷محور اساسی سرلوحه کار کمیته اجرایی مبارزه با آلودگی هوای تهران قرارگرفت. یکی از مهمترین مشکلات در مهار آلودگی هوای تهران مستهلک بودن دست کم ۲۰۰هزار دستگاه اتومبیل است. طرح تعویض قطعات فرسوده اتومبیل ها مدت ۷سال است که به اجرا درآمده اما هنوز هم به اندازه تلاشمان نتیجه نگرفته ایم. برای تایید قانون ها و برنامه های پیش بینی شده چند سال زمان می گذاریم در حالی که همه این کارها را می توان ظرف چندماه انجام داد.»
● بسیج عمومی برای حفاظت از محیط زیست
مسئله اساسی این است که مصرف بنزین به تنهایی تولید آلودگی می کند و ما باید به گونه ای زندگی کنیم و عملکردمان به گونه ای باشد که استفاده ما از وسایل نقلیه شخصی به حداقل برسد.»
احمد امینی دانشجو با اشاره به این گفته جبران خلیل جبران نویسنده مصری که گفته نپرسید کشورتان چه کاری برای شما می تواند بکند، بپرسید شما چه کاری می توانید برای کشورتان انجام دهید؟ می گوید: «رشد چشمگیر گروه های خودجوش جوانان در زمینه حفاظت از محیط زیست گواه این است که در حال حاضر جوانان ایرانی به این باور رسیده اند که باید در فعالیت های اینچنینی حضور مستمر داشته باشند. یکی از دلایل عضویت من در این قبیل گروه ها این بود که نمی خواستم تهران زادگاهم را در دود و سیاهی ببینم. من واقعا تهران را دوست دارم. ما باید درست بیاندیشیم و یک راه حل عملی مناسب برای حل آلودگی هوای تهران بیابیم.»
وی در ادامه می گوید: «نجات دادن خیلی مشکل است و با این کارهایی که ما کرده ایم، فکر نمی کنم آیندگان ما را ببخشند. اصطلاح آسمان آبی- زمین سبز بدون شک من را به یاد تهران نمی اندازد، ولی امیدوارم روزی برسد که با کمک همه، مشکلات برطرف شده و تهران را با آسمان آبی و زمین سبز بشناسیم. همه جوانانی که به محیط زیست خود عشق می ورزند می توانند با کارهای فرهنگی و تبلیغی حفاظت از نگین سبز را عهده دار باشند.»
● نگهداری از طبیعت را به جامعه آموزش دهیم
هیچ می دانید یکی از زیباترین مناظر طبیعی اطراف تهران و یکی از غارهای منحصر به فرد ایران در همین نزدیکی های شما واقع شده است. غار رودافشان در استان تهران و در ۱۰۳ کیلومتری فیروزکوه و در مجاورت روستایی به همین نام واقع شده است. سرتاسر تالار سوم از چکیده های مخروطی دانه انگوری با قطرهای ۴۰تا ۸۰ سانتی متر و حداکثر بلندی یک متر پوشیده شده است. سقف و دیوار این تالار پوشیده از چکنده های گل کلمی و نخودی است. در سمت راست تالار دهلیزی است که پس از ۱۰متر به اتاقی با ابعاد ۸*۶ متر و بلندی ۶متر وارد می شود. کف اتاق مسطح است و ورودی آن از چکیده های خوشه انگوری و دیواره ها و سقف آن از ستون و آبشار سنگ و چکنده های گل کلمی پوشیده شده است. متأسفانه به دلیل بی دقتی بازدیدکنندگان و رهگذرانی که در غار توقف داشته اند، بر اثر دود آتش اکثر دیواره های غار رنگ سیاه به خود گرفته اند.
سیما اردستانی کارشناس زمین شناسی توضیح می دهد: «نه تنها جاذبه های گردشگری اطراف محل سکونتمان را نمی شناسیم، بلکه وقتی هم که این مکان ها شناسایی می شوند، نحوه استفاده از این گونه مکان ها را آموزش نمی دهیم. الان به دیواره های این غار زیبا نگاه کنید. ببینید چطور بر اثر بی دقتی افرادی که شب را در این مکان اتراق داشته اند، دوده گرفته و تمام کلسیت های گل کلمی و چکنده ها و چکیده ها را تیره کرده است!»
وی در ادامه می گوید: «در سایر کشورها چنین مکان هایی جزء سرمایه های ملی محسوب می شوند. از همین غار می توان میلیاردها دلار ارز را وارد کشور کرد. اما با بی توجهی افراد و مسئولان می بینیم چنین غار زیبایی محل تردد چوپانان و پناه رهگذران شده که اطلاعی از نحوه نگهداری زیبایی های آن ندارند.»
سیما اردستانی در تکمیل صحبت هایش اشاره می کند که آموزش چگونگی حفاظت از آثار طبیعی برعهده مسئولان و نیز قشر دانشگاهی است. وی می گوید: حتی در بازدیدهای دانشجویی به بدنه غار لطماتی وارد می شود. این تأسف بار است. خودخواهی بشر بزرگترین ضربات را به پیکره طبیعت وارد می کند. یکی از دانشجویان با چکش به جان یک چکنده افتاده بود و می خواست هر طور که شده دور از چشم بقیه آن را از محیط جدا کند، این گونه حرکات واقعا دور از شأن قشر دانشجوست.»
در ادامه مسیر اصلی غاز یک پلکان آهنی محوطه را به دهلیزی می رساند که دخمه بزرگی به ابعاد ۴*۶ متر و ارتفاع ۳متر در انتهای آن واقع است. یک حوض آب در دخمه و ستونی در وسط آن وجود دارد. کوهنوردان، دخمه را دخمه آناهیتا (الهه آبیاری و باروری) نام گذاشته اند.
یاد ایام گذشته را زنده کنیم
گل های مصنوعی جای جای خانه مان را اشغال کرده اند، با این حال سبزی گلدان کوچک زنده کجا و رنگ و لعاب مصنوعی این گل ها کجا؟!
مریم همدانی مادربزرگ به همراه نوه هایش که در زمین بازی پارک مشغول شادی و بازی هستند، می گوید: «آن وقت ها که در دوران جوانی ام، تمام حیاط و دور حوض پر از گلدان های یاس و شمعدانی بود. صبح تا صبح علی رغم سن کم (۱۲، ۱۳سالگی) کل حیاط را جارو می کشیدم و همه گلدان ها را آب می دادم. به خدا که روحم تازه می شد.»
وی پس از کشیدن آه بلندی می گوید: «افسوس که این روزها بیشتر از هر چیز به دنبال تجملات هستیم و بچه ها را نیز اسیر آپارتمان و مبل و صندلی و گلدان مصنوعی کرده ایم. آخر روح این بچه ها بدون بازی و فضای سبز چطور تازه می شود؟»
گالیا توانگر
منبع : روزنامه کیهان