یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


مشکل ارتباط ، نقد داستان او و همزادش


مشکل ارتباط ، نقد داستان او و همزادش
در هفت دسامبر، وقتیکه « جان ماکسول کوئتزه» جایزه نوبل را در مراسم رسمی دریافت کرد، به جای ایراد سخنرانی، قصه رمز آمیزی به نام « او و همزادش » را خواند. در این قصه، مردی که بی نام و بی گذشته است ، شاهد ماجرا ها و اتفاقات شگفت آوری است که اغلب ناگوار ( دراماتیک ) هستند. این مردی که ازیک گوشه انگلستان به گوشه دیگرمی دود ، کیست؟
چرا به یک « او» ی غیر متعارف گزارش می فرستد؟ و این دیگری که تنها با طوطی خود زندگی می کند، چه کسی است؟ اینها سئوال هایی هستند که خواننده متن از خود می پرسد؛ متنی که هم از حیث سبک قدیمی است ؛ هم اینکه با ساختاری هوشمندانه ، هدفش، آشکارا، بر انگیختن کنجکاوی خواننده است.
رفته رفته، رموز متن، دست کم بخشی از آن، روشن می شود « او» با نگارش ماجراهایش، به نوشتن عادت می کند و این تا حدی نیز سرگرمش می کند. شب ها زیر نور شمع کاغذ هایش را بیرون می آورد، قلم هایش را می تراشد و یکی دو صفحه ای در باره « دیگری» می نویسد « تاجری که به علت سیل مهیبی ورشکسته است..... و همه اینها : سیل، ورشکستگی، فرار، فقر، تنهایی .. اینکه همه این ها تصویر غرق شدن و جزیره ای است که او، روبن بیچاره ( در حقیقت روبنسون ) تنها و به مدت بیست و شش سال در جزیره ماند و تا مرز جنون پیش رفت ..»
چند خط پائین تر، صحبت از می خواره ای است که در درشکه ای، میان جسد ها انداخته شده است؛ از خواب بیدار می شود وحشت زده می پرسد « کجا هستم؟» درشکه چی جواب می دهد : « توو مرده های دیگربه خاک سپرده می شوید» مست می گوید : « با این حساب من مرده ام؟» و این هم تصویر دیگری از او در جزیره اش می باشد.
با اینکه قصه ای که « کوئتزه » تصور کرده ،در ابتدا، خنده آور است اما پر از معانی تراژیک است . همه ماجراجویی های انسان، استعاره سرنوشت روبنسون است که در جزیره ای گم شده است . همه آدمها به نوعی روبن بیچاره هستند که از غرق شدن ، گرسنگی، تنهایی و نزدیک شدن مرگ رنج می برند. همه دچار مشکل ارتباط بر قرار کردن می باشند و دیر یا زود، روزی مجبور خواهند شد مثل دیوانه ای فریاد بزنند و بی آنکه کسی صدایشان را بشنود، حرکات عجیب و غریبی از خود نشان دهند.
(این بیچاره بد شانس ) از ورای آبهاو سال ها و از آتشی که در اعماقش می سوزد ، چه را صدا می زند؟
« او ودیگری » استعاره نوشتن است که شبیه کتابی از نویسنده به نام « فوئه » می باشد که به ویژه به راز مقوله الهام و رابطه بین نویسنده ( یا راقم ) و راوی اشاره می کند که رابطه ای پیچیده و متغیر است؛ زیرا گاهی راوی شبیه نویسنده می شود ولی می تواند در همان حال ، بسیار متفاوت باشد. چیزی که موضوع رادر « او و دیگری» پیچیده می کند این است که قصه « کوئتزه» پای داستان دیگری را به میان می کشد ، بعنی قصه « روبنسون کروزوئه » ؛ بدون فراموش کردن قصه « دانیل د فو» و به این نحو از ترفند قصه های تو در تو استفاده می کند.
اگر هر آدمی ، جزیره ای است که در بینهایت اقیانوس گم شده است ، نوشتن قصه ، شاید بهترین وسیله ارتباط برقرار کردن باشد . بطری در بسته ای است که به دریا انداخته شده است ، یا با نافهمی مواجه خواهد شد و یا می تواند توجه را جلب کند و حتی هم دردی به وجود آورد ؛ زیرا رمان ، بنا به طبیعتش که هم شخصی است و هم غیر مستقیم ، از هر نوع ساده نگری افراطی و یا دروغین ارتباط های رایج، عاری است .....
Laure-Elisabeth LORENT


همچنین مشاهده کنید