یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

لاریجانی در پی چیست؟


لاریجانی در پی چیست؟
انتخابات لاریجانی در میان جلسه منتخبین اصولگرای مجلس به عنوان ریاست مجلس هشتم در سطح مطبوعات و گرو های سیاسی یک سوال اساسی به جا گذاشت: چه کسی از میان اصولگرایانِ منتقد دولت نهم با محوریت لاریجانی، قالیباف و رضایی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری آماده می کند؟
ساده ترین جواب، قالیباف است؛ البته اگر که معتقد باشیم لاریجانی سکه ای بود که در مجلس خرج شد!
در ضمن این جواب از آنجا نشات می گیرد که رضایی کاریزما و جاذبه لازم برای پیروزی نه در انتخابات ریاست جمهوری که حتی در مجلس را ندارد و نیرویی است که بیشتر در پشت صحنه می تواند عمل کند.
● ارزیابی گذشته: لاریجانی چه کرد؟
لاریجانی تا پیش از انتخاب خود توسط مردم قم به عنوان وکیل آنها در مجلس این دوره و انتخابش در میان نامزدهای اصولگرای راه یافته به مجلس هشتم به عنوان ریاست این دور از مجلس، هیچ سمت انتخابی را تجربه نکرده است. وی پیش از این در سمت خود های از طرف مقام عالی رهبری منصوب شده بود و از این نظر با وجود توانایی ها بالا و تجربیات فراوان در مدیریت،از دو نقطه ضعف بزرگ رنج می برد.
۱) مدیریت انتصابی به سبب این مشروعیت خود را از جانب مقام منصوب کننده نمی گیرد نیازی به تعامل جدی و سازنده با دیگران( زیر دستان) نمی بیند. در این شکل از مدیریت، زیر دستانِ ،حتی کارشناسان، به جای اینکه نظر مشورتی برای مدیریت علمی سازمان بدهند و از این نظر عموما با نگاه انتقادی به مدیریت نگاه کنند، از منظر حفظ موقعیت خود وارد تعاملی غیر سازنده با چنین مدیریتی می شوند. بنابراین در نگاه بد بینانه ،در این حالت، مدیر انتصابی عموما هیچگاه در پی پاسخگویی هوشمندانه به دیگران به غیر از مقام منصوب کننده نیست . بنابراین مدیران اینچنینی ، حتی کارشناسان و دیگر خبرگان سیاسی همسطح خود را ابزار اثبات خود می دانند و نه راه گشای واقعی مشکلات سازمان تحت مدیریت خود. در حالت خوشبینانه، بعضی از مدیران با هوش انتصابی که می توان لاریجانی را هم جزو آنها دانست بعد از مدتی متوجه حصاری که بدین طریق دور آنها کشیده شده، می شوند و تلاش می کنند با بهره گیری از انواع مشاورین و تکنیکهای مدیریت علمی بر نگاه ابزاری در سازمان خود پایان دهند و به نگاهی انسانی در مدیریت برسند.
اما مهمترین راه برای خروج از حصار مذکور، تلاش برای کسب مقام های انتخابی است. در این حالت مدیر مرتبا و مستمرا به محک عناصر انتخاب کننده گذاشته می شود و با وجود اینکه ممکن است حجم انتقاد های رو در رو نسبت به وی بیشتر شود اما در فرآیندی سرشار از تعاملات بیشتر و گفت و گوهای انتقادی، آب دیده تر و به زبان عامیانه ساخته می شود.
این راه کار را قالیباف هم در پیش گرفته است. وی نیزکه تا پیش از انتخابش به عنوان شهردار توسط شورای شهر تماما سمت های انتصابی را تجربه کرده بود، همچون لاریجانی از هوش لازم برای فهم مشکل فراروی خود در ترقی کلاس مدیریتیش بهره برد و در سطحی محدود تر خود را به انتخاب اعضای شواری شهر سپرد. این اتفاقی است که نه تنها نیاز به درایت دارد، بلکه شهامتی فراتر از محافظه کاری غالب بر مدیران انتصابی می طلبد.
۲)لاریجانی به سبب در گیری های جناحی در اواخر دهه هفتاد تا اوایل دهه ی جاری ، از سرمایه شخصیتی خود به نفع اصولگرایان بیشتر از حد لازم خرج کرد. این باعث شد تا بخشی از نخبگان جناح مقابل حملات سختی را علیه وی ترتیب دهند و طبعا گرایشات عقل گرایانه در این میان را به طور کلی نادیده انگارند و بتوانند از طریق توپخانه مطبوعاتی خود تصویر منفی از وی در سطح اجتماع بسازند.
برایند این دو فاکتور را می توان در انتخابات نهم ریاست جمهوری دید که وی در میان نامزدهای ریاست جمهوری یکی مانده به آخر شد. با وجود این شکست، وی این شانس را داشت که همه مردان کسی که به ریاست جمهوری انتخاب شده بود در آن موقع شأن لازم برای همه پستهای بالای مملکتی را نداشتند و احمدی نژاد مجبور شد از اصولگرایانی نظیر لاریجانی در تیم اولیه برای اداره دولتش استفاده موقت کند تا هم از طریق جذب نیروهایی نظیر لاریجانی، دست منتقدینی که می توانستند بی تجربگی تیم وی را در مقامهای بالای سیاسی دست مایه خوبی برای انتقاد از او سازند خالی تر کند و هم نیرویهای خود را در فرصت کافی سازمان دهی کرده و توانمند سازد.
این بار لاریجانی تمام تلاش خود را به کار بست تا اولا از طریق مشاورین کار کشته رویه عقلگرایانه خود را بیشتر نمایان سازد و با تجربه ای که آموخته بود متوجه شد باید از خرج کردن بیشتر وجهه ی خود برای درگیریهای جناحی داخلی دست بکشد.وی کوشید با حفظ خود به عنوان یک مقام فراجناحی و با دیدی تخصصی-علمی در عرصه مدیریت پرونده هسته ای ، منافع ملی و نه منافع جناحی را لحاظ کند. این به او فرصت بیشتری برای تامل پیرامون منافع ملی را داد.
این تلاش و تامل وی ثمر بخش بود. او با ارائه چهره ای "اهل مذاکره" از خود، اگرچه هیچ باجی به غربی ها نداد، ازمواضع اصولی ایران در پرونده هسته ای دفاعی فنی ارائه داد. نگرانی غرب از رفتن لاریجانی از شواری عالی امنیت ملی نشان از این داشت که لاریجانی با مهارت توانسته بود چهر ه ای منطقی از جمهوری اسلامی ارائه دهد و این را باید از توفیقات مدیریتی وی به حساب آورد.
اما لاریجانی از پس دو سال مذاکره با غربی ها و در عین حال رصد جریانات داخلی ، این بار نه از منظر یک جناح بلکه از زوایه دید منافع ملی به زیرکی دریافت که مشکل اصلی در رابطه ما با آمریکا و غرب و حتی مسایل هسته ای ایران چیست. او دریافت که گذر از پیچیدگی های سیاسی درونی ایران با حرکت های اتوبوسی ممکن نیست. وی به خوبی از شیوه ی مدیریت احمدی نژاد دریافته بود که خطر بزرگ، مدیریت غیر منطقی دولت بر ملت است که دوگانه دولت-ملت می تواند به جای پیوند به عنوان شکافی خطرناک تعریف کند. در حقیقت او به شهود این مسئله نایل شد که مشکل از ماست که بر ماست. به همین سبب یکبار دیگر خود را برای یک جابجایی از مقامی انتصابی به مقامی انتخابی آماده کرد.
او این بار حساب شده تر عمل کرد و به جای اینکه تا انتخابات ریاست جمهوری بعدی صبر کند و آن وقت به عنوان شریک احمدی نژاد در اجرای سیاستهایش به عنوان رقیب ، مورد سرزنش وی و دیگران وارد عرصه انتخابات شود، با خروجی به موقع از شواری عالی امنیت ملی، به صحنه ی انتخابات مجلس روی آورد و با بیرون آمدن آنچنانی از آن شورای در مخالفت با احمدی نژاد ، چهره ی عقلگرای خود را بازسازی کرده و به عنوان قهرمان منتقدان اصولگرای دولت وارد میدان شد.
از سوی دیگر ، با انتخاب قم به عنوان حوزه نمایندگی و دوری از تهران به عنوان مرکز اصلی درگیری های سیاسی دو جناح ، اجازه نداد که در هیچ بازی سیاسی ، چنان بازی بخورد که تصویری تا حدودی باز سازی شده اش کوچکترین لطمه ای ببیند. وی تلاش فراوانی کرد که با چراغ خاموش حرکت کند و تنها باری که چراخ خود را روشن کرد، همان باری بود که جرقه ائتلاف سه جانبه با قالیباف و رضایی را زد که آن را نیز می توان در راستای همان بازسازی تصویر عقل گرا و منتقد دولت از خود تحلیل و ارزیابی کرد.
● ارزیابی آینده:لاریجانی چه خواهد کرد؟
لاریجانی احتمالا در ادامه سعی خواهد کرد با ارائه چهره ای معتدل، خردگرا و در عین حال منتقد دولت ، همچنان در ارائه یک تصویر مثبت و توانا از خود این بار در مقامی انتخابی بکوشد و تمرین مناسبی در تعامل با گروه های سیاسی مختلف انجام دهد.
هدف از این تمرین چیست؟ پر بیراه نیست اگر گمان بریم که وی خود را برای ریاست جمهوری آماده می کند؛ چراکه مطمئن نیست قالیباف با وجود توانایی های ذاتی خود در مدیریت علمی، از امکانات و برد رسانه ای لازم برای بازسازی تصویر خود برخوردار باشد. به خصوص از این نظر که ریس مجلس با شهردار تهران قابل مقایسه نیست.
بنابراین با وجود اینکه شاید لاریجانی ، قالیباف را به احمدی نژاد یا نامزدی اصلاح طلب بعدی در ریاست جمهوری بعدی ترجیح دهد، اما خواهد کوشید با نمایش چهره ای توانمند در مجلس تا هنگام انتخابات ریاست جمهوری -در صورتی که بر اساس گمانه زنی های و نظر سنجی ها، قالیباف توانایی های لازم برای شکست احمدی نژاد یا کاندیدای احتمالی اصلاح طلبان در ریاست جمهوری را به دست نیاورده باشد- چنان وجهه ای کسب کرده باشد که یا به حمایت از قالیباف وارد عرصه شده و به او کمک کند و یا مستقلا به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری بعدی مطرح شود. به خصوص اینکه احتمال می رود تا قالیباف هم به خاطر منافع ملی در صورتی که در خود توانایی شکست احمدی نژاد و یا اصلاح طلبان را نبیند، به لاریجانی نه به عنوان رقیب بلکه به عنوان متحدی که زمینه اتحادشان در ائتلاف سه گانه او، لاریجانی، رضایی پی ریزی شده، نگاه کند.
بدین ترتیب جوابی که به سوال مطرح در ابتدای این مطلب داده شده است ، اگرچه ساده ترین است اما این بار درسترین نیست. اندیشه اینکه لاریجانی تا چهار سال آینده فقط در مجلس می ماند خام و نسنجیده است. لاریجانی تمرینی را شروع کرده است که به نظر می رسد او را برای هرگونه مبازره انتخاباتی دیگری آماده می کند.
میکاییل جلالی
منبع : پایگاه خبری ـ تحلیلی فرارو


همچنین مشاهده کنید