سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


سیاست شهری یا مدیریت اداره شهر


سیاست شهری یا مدیریت اداره شهر
ژان گاتمن می گوید؛ «در حالی که تاریخ به ما نشان می دهد که واقعیت های روحانی تا چه اندازه پابرجا هستند، جغرافیا نمایان می سازد که تقسیمات اصلی که در فضاهای در دسترس بشر دیده می شود، آنهایی نیست که در پستی ها و بلندی های زمین یا در محیط گیاهی وجود دارد، بلکه آنهایی است که در اندیشه مردمان نقش بسته است.»
بر این اساس می توان پیوندی میان جغرافیای زیست بوم و مکانیسم آگاهی یابی افراد مشاهده کرد؛ جغرافیا به درونی ترین لایه های اندیشگی انسان رسوخ کرده و شهروند جهان را از میان این لایه های درونی نگاه می کند.
مواجهه شهروندان نقطه اتصال سیاست با جغرافیای شهری است؛ «هویت» از جغرافیای زیست سرچشمه گرفته و به کنش شهروندان سمت دهی می کند.
شهرها در کشورهای توسعه نیافته، آینه تمام نمای تبعیض اند از تبعیض سطوح دسترسی شهری گرفته تا فرسودگی فضاهای عمومی. این درست است که براساس یک تقسیم بندی دیرپا می توان مرغوبیت را به عنوان ملاک تقسیم بندی مناطق در تمام شهرهای دنیا - بدون توجه به سطح توسعه یافتگی آنها- پذیرفت اما نمی توان تمامی ناهماهنگی های موجود در شهرها را ناشی از این نوع نگاه ذاتی به چگونگی چینش مناطق در شهرها دانست.
«توسعه محلی» تمایزگذاری را در میان شهرها در کشورهای توسعه یافته به لحاظ توسعه یافتگی دشوار کرده است. نمی توان به سادگی گفت هامبورگ توسعه یافته تر است یا برلین، منچستر به لحاظ توسعه جلوتر است یا لیورپول زیرا توسعه محلی رسیدن به نقطه بهینه در بالفعل کردن ظرفیت های محلی موجود در مناطق جغرافیایی است که با توجه به شاخص های خاص شهر، کلان شهر و... خوانده می شوند.
ناهماهنگی در دسترسی به منابع نقطه عزیمت ورود به تحلیل سیاستگذاری های کلان در درون مناطق شهری است. سیاست هایی که مهم ترین وجه تمایزشان از سایرین تاثیر سریع و اغلب مستقیم آنها بر زندگی روزمره شهروندان است.
از این رو اولین و مهم ترین ابزار سنجش در این نوع سیاستگذاری ها میزان کارکرد آنها در بهبود پویش های درون شهری است و لذا بدیهی است تجمیع ناکارآمدی این سیاست ها در دوره هایی معین می تواند زمینه سازی مناسب برای بروز بحران مشروعیت دولت ها در سطح کلان شود. از آنجایی که مدیریت کلان شهری به ویژه در پایتخت و کلان شهرها در ارتباطی معنادار با ساختارهای مدیریت در سطوح ملی قرار دارد.
سیاستگذاری های ناکارآمد شهری غالباً ناشی از ناکارکردی های ملی دانسته می شوند؛ از این رو جایگاه ساختاری یک شهردار بیش از آنکه منطقه ای- کارکردی دانسته شود با ملاک های ملی- مشروعیتی سنجیده می شود.شهر اولین مکان مواجهه ساکنان ملت-دولت ها با سیاستگذاری های دولت هایشان است.
تفاوت میان نحوه زیست در شهر امری طبیعی است اما اینکه سرمنشاء این تفاوت ها تا چه اندازه ناشی از سیاستگذاری های شهری است موضوعی است که لازم است در مطالعات مربوط به ارتباط میان سیاست و شهر مورد توجه قرار گیرد. تقسیم بندی های دوگانه میان مرکز و پیرامون، متن و حاشیه، بالادست و پایین دست و... هرچند در نگاه اول می تواند ناشی از طبقه بندی هایی صرفاً جغرافیایی دانسته شود اما با نگاهی دقیق تر می تواند نتایج پسینی تری به همراه داشته باشد؛ به این معنا که برنامه ریزی متمرکز در اداره شهر هرچند که بخواهد نقطه پایانی بر رفع تبعیض های مذکور باشد از آن رو که صرفاً با تقسیم بندی های جغرافیایی (به مثابه مرزبندی های توسعه یافتگی) روبه رو نیست تبعاتی در عرصه های گوناگون کنش اجتماعی از قبیل فرهنگ، اقتصاد و سیاست برجای خواهد گذارد و این یعنی شکل گیری دوگانه «تاثیرگذاری بر زیست اجتماعی شهروندان» و «تاثیرپذیری نظام مدیریت شهری از واکنش آنها در برابر تغییر». اینکه نظام های مدیریت شهری در کشورهای کمتر توسعه یافته بیشتر بر سیاست های حفظ وضع موجود در صورت بندی شهرها توجه دارند صرفاً به این دلیل نیست که از توازن جغرافیایی موجود راضی هستند بلکه برهم زدن این توازن جغرافیایی تبعاتی در پی خواهد داشت که مهم ترین آنها امکان درگیر شدن در بحران های امنیتی است.
بحران هایی که از حاشیه ها سربرکشیده و به سرعت فراگیر می شوند و مهار آنها کار چندان آسانی نیست.مواردی که در بالا ذکر شد صرفاً نمودهایی از پیوند سیاست با نظام مدیریت شهری است. به نظر می رسد اینکه مدیریت شهری را صرفاً خلاصه شده در مدیریت ترافیک، پسماند، فضای سبز و... بدانیم تا حد زیادی تحلیل ها را مبتلا به «تقلیل گرایی» می کند. اداره شهر و مدیریت شهری دوروی یک سکه اند که برآیند برقراری تعامل میان آنها رسیدن به «توسعه محلی» است.
اولی راه حل بحران کارآمدی (با توجه به لوازم و ملزومات شهری) و دومی جلوگیری کننده از بحران مشروعیت (با اندیشیدن به پیوندهای ملی شهر با کشور به مثابه یک پیوستار توسعه ای) است. باید با اولی به هدف گذاری هایی برای رسیدن به «توازن» رسید و از دومی برای استقرار نظامی مبتنی بر «تعادل» استفاده کرد.
استفاده از ساختار «تکنوکراسی» استراتژی مناسب در اداره شهر و بهره برداری از «حکمرانی خوب» راهبردی مناسب برای مدیریت شهری است و لذاست که «افزارمندان» در اداره شهر کارآمدند و «سیاستمداران» در مدیریت شهر.
امید ملکی
پژوهشگر در زمینه سیاست های توسعه
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید