جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


قرار نبود اتفاقی بیفتد ولی افتاد


قرار نبود اتفاقی بیفتد ولی افتاد
امروز خانواده تئاتر ایران از پشت دیوار بی تفاوتی ها سر کشید، قد برکشید و گفت؛ رقم عیار تئاتر را تصحیح کنید، در معیارهایتان تجدیدنظر کنید. چرک نویس هایتان را بیرون بریزید، به کارپردازهایتان بگویید قلم هایی خوش رنگ و خوش رفتار بگیرند و برنامه هایتان را درباره تئاتر ایران پاکنویس کنید. بادقت هم پاکنویس کنید.
قبل از آنکه خطی بر کاغذ بنشانید، سوابق تئاتر ایران را بخوانید. هر چند که جنم زمان تغییر کرده است، اصطلاحات و عبارات و توصیفات از روح فرهنگی و هنری عاری شده اند، ولی درکشان زیاد هم مشکل نیست.
پیش از آنکه تصمیمی بگیرید به منشی هایتان بگویید پرونده مایملک تئاتر ایران را روی میزتان بگذارند تا بدانید زمین تئاتر سنگلج از آن دولت نیست، از طرف یک فرد هنردوست وقف تئاتر ایران شده است. تا بدانید که زمین تئاترشهر از آن شهرداری تهران نیست. اصلاً در سوابق ثبت املاک شهر تهران زمینی به نام پارک دانشجو وجود ندارد.
سرتاسر این زمین از طرف یک خانواده هنرپرور، وقف تئاتر ایران شده است. نام پارک دانشجو تحریف است، تصحیف است، غصب است. این زمین به نام فضای سبز مجموعه تئاتر شهر به ثبت رسیده است. چطور به خودتان اجازه می دهید که اموال تئاتر ایران را، املاک غیردولتی را به نام شهرداری غصب کنید؟ امروز خانواده تئاتر ایران ثابت کرد که قلم غصب، ناستوده است، چرک شده است، به پاکنویس نمی رسد.
بنیانی به نام دولت، بلافاصله پس از انقلاب مشروطه به خصوص بعد از کودتای ۲۸ مرداد تا امروز هیچ قدم و قلم ستایش انگیزی برای تئاتر ایران نزده است، هیچ نقطه کوری را روشن نکرده، هیچ خلئی را پر نکرده، هیج دردی را درمان نکرده است.
بعد از کودتای سال ۳۲ تا امروز، فقط پیکره تئاتر ایران را با مسکن هایی آنی، فصلی، دوره یی زنده نگاه داشته است. پیکره تئاتر باید زنده بماند تا بتواند در مواقع لزوم به ضرب و زور شلاق هایی که بر گرده اش می نشیند بار دولت را به مقصد برساند و عجبا که تئاتر ایران با همین حیات حداقل، با همین حیات رو به قبله، پای تعهدات اجتماعی و فرهنگی اش ایستاده است ولی دولت نمی ایستد.
جمعیت ایران از ۲۵ میلیون به ۷۰ میلیون رسید، آمار نفوس شهرنشین پنج برابر شد، رشد نمودار درصد جماعت خوانا و نویسا سر به فلک کشید، یگان دانشگاه ها و دانشکده ها از دهگان و صدگان هم گذشت اما یکتای تئاتر شهر تهران دو تا نشد.
جوان برنای تئاتر مملکت زال شد، قد الف تئاتر ایران دال شد، بودجه دولت دنگال شد ولی هیچ فکری در جهت وسعت تئاتر مملکت نکرد، هیچ، اخیراً آموخته است که مایملک تئاتر را، تکه تکه به نام خودش قباله منگوله دار کند.
اجتماع امروز خانواده تئاتر ایران در تمام ادوار از «اتحادیه هنرپیشگان» تا «شورای هنرمندان» و «خانه تئاتر» بی نظیر و بدون بدیل بود. خانواده تئاتر از پشت دیوار صبوری هایش سر کشید، قد برکشید و گفت معیارهایتان در ارزیابی عیار تئاتر مملکت اشتباه است. در معیارهایتان تجدیدنظر کنید.
یک روز یکی از مدیران کل تئاتر به من گفت؛ «جماعت اهل تئاتر هر کدام قیمت دارند، یکی یکی، تو نام ببر تا من قیمت شان را بگویم.» آن روز از شدت تحیر و تحقیر به آن مدیر نگفتم جماعت اهل تئاتر، پیش از اینها «قیمت نداشت»، تو بر این جماعت چوب حراج زدی، خیلی حرف های دیگر را هم که باید به او می گفتم، صرفاً به دلیل حیای چشم، نگفتم.
ولی امروز به او می گویم؛ رسم ما این است که پیش از نگاه کردن به ماه آسمان، دعای زیبایی می خوانیم که بدون آن دعا نمی توان زیبایی چهره ماه را درک کرد، تو آن دعا را نیاموخته یی، اگر آموخته بودی، اگر نگاهت را شسته بودی، اگر چرک چشم هایت را فرو ریخته بودی، زیبایی ماه را درک می کردی. تئاتر ایران، در طول زمان زیبایی هایش را ثابت کرده است.
امروز در فضای سبز تئاتر شهر، خورشید غروب کرد، ماه آسمان بالا آمد، کامل شد، سیمینه گون، زرینه وش، رنگ داد و رنگ گرفت، گل انداخت و همه دلدادگان وادی زیبایی را به «هفت الله اکبر» واداشت.
محمود استادمحمد
منبع : روزنامه اعتماد