شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

بروید سر اصل مطلب!


بروید سر اصل مطلب!
روز ۲۹ مرداد ۸۶، آقای عباس عبدی در نوشتاری با عنوان "منطق بنی اسرائیل"، در صفحه ۱۶ روزنامه اعتماد ملی و در ستون "بی ویرایش"، به مواردی پیرامون مساله "رد صلاحیت های انتخاباتی" اشاره کرده بودند. بدنبال مطالعه نوشتار ایشان، سئوالاتی برای این حقیر ایجاد شد که سعی کردم آنها را به فراخور موضوعاتی که ایشان بدانها اشاره فرموده اند، در ۱۴ بخش و در خلال نوشتار ایشان ارائه نمایم. (موارد ۱ تا ۱۴ سئوالات این حقیر است)
▪ آغاز مقاله آقای عبدی
دو نفر پس از مدت‌ها که همدیگر را ندیده بودند به دیدار هم نائل شدند. نفر اول پس از احوالپرسی از اینکه نفر دوم پسرش را زن و دخترش را شوهر داده اظهار خوشحالی کرد و حال و احوال آنان را پرسید. نفر دوم گفت: دامادم خیلی آدم خوبیه، مثل یک دسته گل. هر ماه دخترم را به سفر می‌برد، خانه خوبی برای او خریده، ماشین آخرین سیستم دارد، یک خدمتکار هم آورده منزل که کارها را انجام دهد.
اما امان از عروس بد جنسم که روزگار را به پسرم سیاه کرده، همه‌اش می‌گوید چرا سفر نمی‌رویم، یا خانه و ماشین نمی‌خری، یا اینکه می‌گه من خسته می‌شم، خدمتکار باید بیاری!!
به این می‌گویند منطق بنی‌اسراییلی که دنیا را بر محور خود می‌بیند و هیچ قاعده‌ای را که بر خود و دیگری همزمان حاکم باشد نمی‌پذیرد. قاعده اخلا‌قی و رفتاری را مستقل از خود و منافع خود تعریف نمی‌کند. کاری را که برای خودش می‌پسندد، همزمان برای دیگری نمی‌پسندد، و کاری را که برای دیگری می‌پسندد، همزمان برای خودش جایز نمی‌داند. دروغ و تهمت و خیانت در امانت و نقض پیمان خوب است اگر وی انجام دهد و بد است اگر دیگری مرتکب شود و برعکس.
آن لطیفه‌ای که در ابتدا نوشتم نمونه‌ای از رفتار غالب در عرصه سیاسی ماست.
همه عالم و آدم باید آزادی‌های سیاسی را رعایت کنند و مانع حضور دیگران در انتخابات و ساخت قدرت نشوند و این وظیفه‌ای انکارناپذیر است، مگر برای خودمان، که رد صلا‌حیت و منع آزادی دیگران نه تنها از سوی ما بد نیست، که خوب و مشروع بلکه واجب هم هست.
ـ آغاز سئوالات
۱) آیا شورای محترم نگهبان به عنوان "بررسی کننده شرایط داوطلبان"، یکی از طرفین رقابت های انتخاباتی است که نوشته اید : "مگر برای خودمان"؟
۲) آیا میتوان فرض کرد که فردی صلاحیت انتخاب شدن را نداشته باشد؟ اگر میشود، با فرض "صلاحیت نداشتن یک فرد برای انتخاب شدن"، برابر کدام منطق "رد صلاحیت او"، "منع آزادی او" به حساب می آید؟
▪ ادامه مقاله آقای عبدی
وقتی ما کاری را می‌خواهیم انجام دهیم همه دنیا لا‌بد آن را انجام می‌دهند و اگر ما نمی‌خواهیم انجام دهیم حتما دیگران آن را انجام نمی‌دهند. رژیم گذشته محکوم است، که چرا مانع حضور و مشارکت انتخاباتی کسانی می‌شد که سلطنت، آن هم از نوع محمدرضا شاهی را قبول نداشتند و فقط سرسپرده‌ها را اجازه شرکت می‌داد، اما همان رد صلا‌حیتها و خصلت منفی، امروز به عنوان دستاورد و خدمتی عظیم!! معرفی می‌شود.
ـ ادامه سئوالات
۳) آیا بررسی صلاحیت داوطلبان انتخاب شدن – که در حکومت های بسیاری رایج است – بدین معناست که "فقط سرسپردگان نظام ها میتوانند انتخاب شوند"؟!
۴) آیا آنچه در نظام شاهنشاهی رخ میداد "رد صلاحیت" بود؟ یعنی آیا "صلاحیت هایی برگرفته از نظر و رای مردم" به رسمیت شناخته شده بود که رژیم موظف باشد آنها را مد نظر قرار دهد و افراد را رد یا تایید کند؟
۵) اگر فرض کنیم حکومتی "قانون اساسی" خود را مبنای همه امور قرار دهد و ضمنا آن قانون اساسی "منتخب مردم" بوده باشد، آیا اجرایی شدن آن لازم هست یا خیر؟ اگر لازم است، شرایط داوطلبان انتخابات گوناگون، آیا در قانون اساسی مذکور هست یا خیر؟ اگر هست، بر فرض اینکه شورای محترم نگهبان، در بررسی صلاحیت ها اقداماتی "بر اساس قانون" انجام دهد، چه قیاسی میتوان بین این رویه و استبداد ستمشاهی کرد؟
۶) دقت کنیم که اگر یکی از فرض های "مبنا بودن قانون اساسی در حکومت"، "مردمی بودن قانون اساسی"، "اعلام شرایط داوطلبان انتخابات گوناگون در قانون اساسی"، "التزام عملی شورای محترم نگهبان به قانون اساسی" را به هر دلیل قبول نداشته باشیم، راهش این نیست که نظرمان را اینگونه "غیر مستقیم" و "غیر منصفانه" با این قیاس های "نا عادلانه" مطرح کنیم.
▪ ادامه مقاله آقای عبدی
به این جمله توجه کنید که آن را یکی از اعضای مجلس حاضر که با استفاده از همین دستاورد عظیم بر صندلی مجلس تکیه زده است فرموده است: <به اعضای شورای محترم نگهبان هم می‌گویم که در تمام دنیا و انواع رژیم‌ها و حکومت‌ها، کسانی می‌توانند وکیل، وزیر، استاندار و فرماندار شوند که معتمد و سرسپرده به رژیم‌های حاکم بر کشورشان باشند، بنابراین مبادا همانند دوره ششم باز هم برخی افراد را تأیید صلا‌حیت کنید که اساس نظام مقدس جمهوری اسلا‌می‌ را قبول نداشتند...> این ادعا را درباره همه دنیا و انواع رژیم‌ها نمی‌توان پذیرفت، البته برخی از رژیم‌ها چنین‌اند، اما در مورد رژیم گذشته خودمان قطعا این ادعا صدق می‌کند، و اعتراض مردم و مبارزان هم وجود همین ویژگی در رژیم گذشته بود و بنیان فساد آن رژیم هم در تشکیل مجالس سرسپرده بود، زیرا اگر حتی اندکی نماینده واقعی به مجلس که اکثریت آن هم سرسپرده بودند، راه می‌یافتند، اجازه نمی‌دادند که آن رژیم به آن فلا‌کت بیفتد، چه رسد به اینکه تمامی ‌مجلسی‌ها، نماینده واقعی مردم می‌بودند.
ـ ادامه سئوالات
۷) آیا نماینده ای که از او نقل قول نموده اید، به هر حال پس از تایید صلاحیت، "رای مردم حوزه انتخابیه خود را" کسب کرده است یا خیر؟ اگر معتقدید که "کسب نکرده است" که هیچ، اما اگر پس از "رد صلاحیت نشدن"، رای آورده است، بر اساس چه منطقی "تکیه زدن او بر صندلی مجلس" را معلول "استفاده از نظارت استصوابی" میدانید؟ به عبارتی آیا "نظارت استصوابی" او را نماینده مجلس کرد، یا "رای مستقیم مردم حوزه انتخابیه اش"؟
میخواهم صریح بپرسم : آیا رد صلاحیت نشدن، همان "انتخاب شدن" است؟ البته این فرض هم قابل طرح است که حکومتی که شما مد نظر دارید، احتمالا آنقدر پلید و شیطانی هست که بتواند کسی را که از فیلتر گذشته را "با تقلب" وارد مجلس کند!! ... آقای عبدی! اگر معتقدید که افراد "رد صلاحیت نشده"، الزاما مد نظر حکومت بوده اند، "رای آوردن همین افراد" چه معنایی دارد؟ آیا حتی اگر فرض کنیم حکومت فقط طرفداران خود را "رد صلاحیت نمیکند"، مردم به چه دلیل به همین افراد رای میدهند؟ اگر مردم به آنها رای ندهند، آنها به مجلس خواهند رفت؟! آیا "رد صلاحیت نشدن"، "وارد مجلس شدن" است؟! حالا بیایید فرض کنید این افراد را حکومت به مردم معرفی کرده باشد. آیا با این فرض، همین که این افراد "رای آورده اند"، بر اساس آراء و عقاید خود شما برای "به رسمیت شمردن تکیه آنان بر صندلی های مجلس" کافی نیست؟ اگر کافی است، آیا خودتان گوهر "انصاف" را تنها شامل حال "خودی هایتان" نکرده اید؟
۸) با فرض "سر سپردگی مجلس شورای اسلامی کنونی به حکومت"، من یک سئوال بنیادی دارم : آیا "مجلس سرسپرده" مطلقا به معنای "حکومت فاسد" است؟ به عبارت دیگر، آیا این امکان عقلی وجود دارد که در یک حکومت "غیر فاسد و مردمی"، مجلسی تشکیل بشود که آن مجلس "سرسپرده حکومت" باشد؟ بگذارید دقیق تر بپرسم : اگر فرض کنیم یک حکومت "غیر فاسد و مردمی" باشد، سرسپردگی "مجلس به حکومت"، چه معنایی بیشتر از "سرسپردگی مجلس به مردم" خواهد داشت؟ اشکال "سرسپرده نظام بودن" چیست اگر فرض کنیم که نظام "غیر فاسد و مردمی" است؟ بدیهی است اگر به هر دلیل نپذیریم که نظامی "غیر فاسد و مردمی" است، سرسپردگی مجلس به آن نظام نیز دارای ارزش منفی خواهد بود اما آیا "سر سپردگی" ذاتا چه اشکالی میتواند داشته باشد؟
۹) گمان میکنم اشکال اصلی نظام شاهنشاهی را "مردمی نبودن" دانسته اید. این به نظر صحیح می آید. اما دقت کنید که این عامل "مردمی نبودن نظام شاهنشاهی" است که "هر گونه وابستگی به آن حکومت" را دارای ارزش منفی کرده است. اگر شاه فردی "ملتزم به رای مردم" بود و حاضر بود "آنچه برای مردم مهم است را مد نظر قرار دهد"، دیگر وابستگی به این نظام چه مشکلی میتوانست داشته باشد؟ به عبارتی اگر فرض کنیم مردم ایران در آن روزگارانسانهایی منطقی بوده اند، مشکلشان با حکومت "وابستگی و هماهنگی بخش های مختلف حکومت با هم" نبوده است بلکه "محور هماهنگی" – نظام - را "غیر مردمی و فاسد" میدیدند. دقت کنیم که "هماهنگی و یک دستی ارکان یک نظام"، تنها یک "ابزار" است که نمیتواند به تنهایی دارای ارزش منفی با مثبت باشد. اینکه "این هماهنگی و یک دستی در مسیر خواست مردم به کار گرفته میشود یا خیر"، عاملی است که ارزش مثبت یا منفی میسازد. لذا به این نتیجه میرسیم که "مشکل شما با مجلس سرسپرده حکومت"، منطقا از این ناشی میشود که معتقدید "حکومت، مردمی نیست". و اگر اینچنین است، باز من فکر میکنم راه چاره این نیست که عقیده تان را "غیر مستقیم" بگویید. ادعای "مردمی بودن یا نبودن حکومت جمهوری اسلامی"، با اقامه دلیل و سند و مدرک قابل قبول، موضوعی است که قابل بررسی مفصل است و پیشنهاد میکنم "مستقیما" به آنچه در ذهن دارید بپردازید.
▪ ادامه مقاله آقای عبدی
رد صلا‌حیت به دلیل عدم عقیده به هر نظامی ‌از چند جهت قابل نقد و نقض است. یک جهت ابتدایی آن مخالفت با سنت و خواست خداوندی است. خداوندی که بندگان خود را حیات و روزی می‌دهد، برخی از این بندگان نه تنها او را قبول ندارند، بلکه علیه او هم تبلیغ می‌کنند، اما خداوند بر اساس اراده و خواست خود این افراد و حتی شیطان را هم مهلت داده است که برنامه‌های خود را اجرا کند و در برابر آنها نیز، افراد خوب و پاک‌نهادی را قرار داده که برنامه هدایت‌گر ارائه کنند و مردم از میان این برنامه‌ها گزینش کنند. کاری را که خداوند علیه چنین بندگانی روا نداشته است، دیگران از مواضع خدایی به چه حقی علیه مردم روا می‌دارند؟
ـ ادامه سئوالات
۱۰) یک سئوال دارم : آیا خداوندی که "آزادی و اختیار" به بشر داده است و حتی شیطان را مهلت اغواگری داده است، به "مومنین به خدا" در برابر "غیر مومنین به خدا" دستوری داده است یا خیر؟ ساده تر میپرسم : "وظیفه مومنان" در برابر "غیر مومنان" از سوی خدای تعالی تعیین شده است یا خیر؟ مثلا آیا بر اساس قرآن، خداوند از مومنان خواسته است که از "عبادت شیطان" دوری کنند یا خیر؟ اگر خواسته است، آیا من و شما میتوانیم بگوییم چون خداوند دست شیطان را برای اغوای بندگانش باز گذاشته است، ما نیز دست او را در "گمراه کردنمان" باز میگذاریم؟! مثلا آیا بر اساس قرآن، خداوند اعلام فرموده اند که "حکومت تنها از آن خداست" یا خیر؟ اگر اعلام فرموده اند، آیا من و شما میتوانیم به این دلیل که خداوند به حکومت های کفار "فرصت و فرجه" داده اند، حکومتی را که مبنایی غیر خدایی دارد بپذیریم؟ آقای عبدی! واقعا از یک انسان مسلمان "عقل مدار" توقع دارید آنچه را در این بخش از نوشتار خود آورده اید، بپذیرد؟
▪ ادامه مقاله آقای عبدی
فرض کنیم که رد صلا‌حیت در همه نظام‌ها همان‌طور که این آقا خواهان آن است باشد، و به دلیل همگانی بودن این ارتکاب، آن رفتار حق هم باشد!! خوب آیا می‌پذیریم که با همفکران ما هم در همه دنیا همین‌طور برخورد شود؟
ـ ادامه سئوالات
۱۱) اولا ای کاش این "آقا"ی نماینده را معرفی میکردید. ثانیا یک سئوال از شما دارم : چرا از یک طرف "نظر همگانی" را ملاک مردمی بودن و اعتبار همه چیز میدانید ولی از طرف دیگر، وقتی فرض میکنید "ارتکاب همگانی حکومت های جهان، یک رفتار را موجه میکند"، انتهای جمله را به "!!" مزین میکنید؟ اگر "ارتکاب همگانی یک رویه در حکومت های جهان" برای موجه بودن آن رویه کافی نیست، به چه دلیل "نظر همگانی" میتواند تنها روش "موجه بودن یک حکومت" باشد؟ آیا این یعنی شما نیز مانند این حقیر معتقدید "همگانی بودن یک نظر"، به تنهایی نمیتواند "حق بودن" آنرا اثبات کند؟
▪ ادامه مقاله آقای عبدی
اما دلیل مهم‌تری برای نقد این منطق وجود دارد. اگر آدم رد صلا‌حیت شده از نظر رد صلا‌حیت‌کننده، صالح نباشد و حتی فاسد باشد، خوب این را به مردم اعلا‌م کنند تا مردم به او رأی ندهند، اما اگر مردم به همین افراد رد صلا‌حیت شده علا‌قه‌مند هستند و آنان هم رد صلا‌حیت را نقطه قوت و افتخار خود می‌دانند، در این صورت تعریف شما از نظام و رژیم چیزی غیر از مردم خواهد بود. و کم‌کم جدایی میان نظام و مردم به حدی خواهد رسید که اینگونه منطق‌ها هم کارایی خود را از دست خواهند داد. رژیم و نظام پایدار، یعنی مردم و خواست مردم. در چنین رژیمی‌ رد صلا‌حیت واقعی در پای صندوق‌های رأی است و نه پیش از آن.اگر افراد رد صلا‌حیت شده، تایید شوند از دو حال خارج نیست یا رای می‌آورند یا رای نمی‌آورند. اگر نمی‌آورند پس این همه مانع سازی و صدای اعتراض خریدن و ناخوش نامی ‌برای چیست؟ اما اگر رای می‌آورند (ولو هر عقیده‌ای داشته باشند) در این صورت این کار چیزی جز خالی کردن پایه‌های حکومت از حمایت مردم نیست.
ـ ادامه سئوالات
۱۲) آیا منطقا ممکن است که "رد صلاحیت" بر اساس "نظر رد صلاحیت کننده" نباشد؟ پس بر اساس نظر چه کسی باشد؟ به نظر میرسد مهم این است که نظر "رد صلاحیت کننده"، مبتنی بر "قانون" باشد. یعنی شما احتمالا معتقدید که "نظر رد صلاحیت کنندگان" لزوما منطبق بر "قانون" نیست و یا شاید "قانون را حاوی مشکلی میدانید". به هر حال باید بدانیم که فعل "رد صلاحیت" بدون "اعمال نظر" اصلا رخ نمیدهد که بخواهد قانونی باشد یا غیر قانونی.
۱۳) اگر نظر شما این است که منهای صلاحیت داشتن یا نداشتن افراد، نظر مردم در مورد آنان پرسیده شود، اصلا به چه دلیل قانون بررسی صلاحیت ها به یک گروه سپرده است؟ به عبارتی آیا مشکل شما "وجود نهاد بررسی کننده صلاحیت ها"ست؟ اگر چنین است، آیا اصلا ممکن نیست که نهادی بتواند "با مراعات قانون"، همان کاری را که میگویید "مردم انجام بدهند"، با موفقیت انجام دهد؟ اگر ممکن نیست، به چه دلیل؟ اگر ممکن است و مشکل شما با نفس وجود "نهاد بررسی کننده" نیست، آیا "تاکید بر قانونی عمل کردن نهاد مذکور" منطقی تر از "سپردن امر بررسی به مردم" نیست؟
آقای عبدی! آیا "مردمی بودن یک نظام" با "نهاد سازی و سپردن امور به بخش های گوناگون آن نظام" معارض است؟ و اگر فرض کنیم که "ممکن است نهادها از قانون تخلف کنند"، راه چاره این است که "علت تشکیل آن نهاد" را نادیده بگیریم و مستقیما به مردم مراجعه کنیم؟! به نظر شما به عنوان یک "اصلاح طلب"، روش "اصلاح گرایانه در برابر نهادهای حکومتی" بر "نادیده گرفتن آنها و رجوع مستقیم به مردم" رجحان ندارد؟
به نظر شما با فرض مردمی بودن قانون اساسی، این امکان عقلی وجود دارد که "شورای محترم نگهبان" بر اساس قانون اساسی عمل نماید؟ اگر وجود ندارد، به چه دلیل؟ اگر وجود دارد، چرا به جای طلب این امر ممکن، خواهان رجوع مستقیم به مردم هستید؟ به عبارت دیگر در "رجوع مستقیم به مردم" دنبال چه چیزی میگردید که در "قانونی عمل کردن شورای نگهبان" یافت نمیشود؟
▪ بخش پایانی مقاله آقای عبدی
البته ابتدا آثار آن چندان ملموس و خطرناک نمی‌نماید و حتی شیرین هم جلوه می‌کند، اما کم‌کم که آثار آن هویدا شد دیگر رد صلا‌حیت‌های محدود هم پاسخگو نخواهد بود و باید تا نهایت حذف پیش رفت همچنان که اکنون در حال پیشروی هستند. اما به کدام سو؟ همان سویی که ...
ـ بخش پایانی سئوالات
۱۴) به نظر شما، اگر قانون منشاء مردمی داشته باشد و ضمنا شورای نگهبان نیز صرفا بر اساس قانون عمل نماید، به چه دلیل باید منتظر آثار و عواقب بدی باشیم؟ آیا "مردمی بودن" عواقب بدی دارد و یا "پایبندی به قانون مردمی"؟
برای بار چندم تکرار میکنم ای بسا شما معتقد باشید که "قانون منشاء مردمی ندارد" و یا معتقد باشید که "شورای محترم نگهبان به قانون پایبند نیست"، اما اولا در این نوشتار به این موضوعات نپرداخته اید، ثانیا ما اخلاقا نمیتوانیم به هدف "پرداختن غیر مستقیم" به اعتقاداتمان، سخنان "غیر منطقی" و یا "غیر منصفانه" بر زبان و قلم جاری کنیم. لذا اکیدا توصیه میکنم "بروید سر اصل مطلب"!
محمد حسین امینی


همچنین مشاهده کنید