شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


ضرورت طرح اندیشه اسلامی در روانشناسی


ضرورت طرح اندیشه اسلامی در روانشناسی
تأكید اصلی این مقاله این است كه نخست، طرح اندیشهٔ اسلامی در روانشناسی یكی از ضرورت‌های زمان ما می‌باشد، و دوم اینكه امكان نظریه پردازی از روانشناسی اسلامی با توجه به منابع موجود وجود دارد.
پس از بررسی شواهد موجود، پیشنهاد شده است كه ابتدا مبانی نظری تعیین و در مرحله بعد به مشكلات روش‌شناسی توجه شود.
● مقدمه
طرح اندیشه‌های اسلامی در قلمرو علم روانشناسی، به منظور دستیابی به الگوهای اسلامی در زمینهٔ شناخت و حل مشكلات روانی تنظیم شده است.منظور از اندیشه اسلامی، آرا و نظریاتی است كه از طریق آیات قرآن كریم و سنت رسول اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) به ما رسیده است. به نظر می‌رسد كه این امر مهم را می‌توان براساس منابع معتبر تفسیری، مانند تفسیرالمیزان علامه طباطبائی (۱۳۷۵) و با تبادل نظر با اندیشمندان حوزه و دانشگاه انجام داد.
علم روانشناسی، مجموعهٔ آرا، عقاید و یافته‌ها دربارهٔ احساسات، عواطف، افكار و حالات روانی انسان است. سرچشمهٔ اصلی علم روانشناسی دانشگاهها و مراكز تحقیقاتی در كشورهای اروپایی و آمریكایی بوده است. از آنجا كه این علم مانند سایر علوم انسانی تحت تأثیر عوامل فرهنگی بوده است، ممكن است در مواردی با ساختار فرهنگی جامعهٔ اسلامی ایران، ناهماهنگ باشد. در حال حاضر، این وجوه ناهماهنگی، روشن به نظر نمی‌رسد. لازم است ضمن استفاده از آخرین یافته‌های علم روانشناسی، به تناسب آن یافته‌ها، با نیازهای فرهنگی و اجتماعی جامعه اسلامی ایران، توجه شود و موارد ناهماهنگ بویژه از نظر جهان‌بینی و فلسفه‌های فكری زیربنای آنها روشن و مشخص گردد.
شواهد نشان می‌دهد كه مطالعات مذهبی در روانشناسی در سطح جهانی، موضوعی جدی و اساسی است (ولف[۱]،۱۹۹۱) و توجه به آن در بسیاری از كشورهای جهان در حال افزایش است. به عنوان مثال، یك شماره مخصوص از مجله بین‌المللی مقوله‌های اجتماعی، به موضوع مذهب و بهداشت روانی اختصاص یافته است (ماتون[۲] و ولز[۳]، ۱۹۹۵).
۱) Wulff
۲) Maton
۳) Wells
استفاده از دین به عنوان یك منبع فرهنگی و روانی، حداقل برای آن دسته از اولیا و مربیان و مراجعانی كه علاقه‌مندند مسائل روانی را از دیدگاه اسلامی بررسی كنند، یا انتظار دارند توصیه‌هایی منطبق بر دین اسلام به آنها بشود، لازم و ضروری به نظر می‌رسد. از آنجا كه اسلام آخرین و كاملترین، و جامعترین و گسترده‌ترین دین در جهان است و برای كلیه مراحل حیات انسان، توصیه‌های روشن و سازنده دارد، لازم می‌نماید كه این توصیه‌ها، از دیدگاه روانشناسی بررسی گردد.
علوم انسانی، در هر سرزمینی كه طلوع كند، از فرهنگ، مذهب و آداب و رسوم آن سرزمین متأثر می‌شود. استفاده از آن علوم در كشورهای دیگر، دقت و احتیاط بیشتری را می‌طلبد. روانشناسان، در كشورهای جهان سوم، نباید به ترجمه و تدریس كتابهای روانشناسی كه از كشورهای دیگر به دست آنها می‌رسد، بسنده كنند. نقد علمی مكتب‌های روانشناسی كاملاً ضروری به نظر می‌رسد. در صورت نقد مكاتب روانشناسی، ضرورت طرح اندیشه‌های اسلامی در قلمرو روانشناسی، بیشتر احساس خواهد شد. همان‌گونه كه عثمان (۱۳۶۱، ترجمه: حجتی) اشاره كرده است: وظیفهٔ دینی دانشمندان اسلامی و متخصصان روانشناسی ایجاب می‌كند كه آنان در دریای بیكران تعالیم اسلامی كاوش كنند و گوهرهای گرانبهایی را در روانشناسی اسلامی استخراج كنند و برای جهان نوین، پی و اساسی افكنند كه از بینش الهی الهام گیرد.
در مقدمهٔ ترجمهٔ كتاب گامی فراسوی روانشناسی اسلامی، آمده است كه: «متأسفانه از دورانی كه ما پیوند خود را از فرهنگ اسلامی بریدیم، در علوم مختلف دچار انحطاط شدیم (شرقاوی، ترجمه: حجتی، ۱۳۷۵، ص۷). ندای «روانشناسی اسلامی»، یا فرآیند اسلامی كردن روانشناسی، چندی است كه در كشورهای اسلامی طنین‌ انداز شده است (مؤسسه بین‌المللی اندیشهٔ اسلامی[۴]، ۱۹۹۵). جا دارد مطالعات اساسی گسترده و پیگیر در این زمینه انجام شود. در حال حاضر، مراكز اسلام‌شناسی در امریكا، اروپا و كانادا نیز در این زمینه، مشغول مطالعه و بررسی هستند ومجلات بین‌المللی متعددی در این زمینه منتشر می‌شود. با وجود این، هنوز موضوع در كشور ما جدی گرفته نشده است.
[۴] - The International Institute of Islamic Thought
بررسی رابطهٔ روانشناسی و دین مورد توجه روانشناسان معروفی مانند ویلیام جمیز[۵]، كارل یونگ[۶]، گوردون آلپورت[۷]، اریك فروم[۸]، اریك اریكسون[۹]و آبراهام مازلو[۱۰] قرار گرفته است(ولف، ۱۹۹۸). علاوه بر این، نظر منفی پیشین در مورد نقش دین بر سلامت روانی، در حال جایگزین شدن با نگرش‌های مثبت‌تر است (كامر[۱۱] ۱۹۹۸). در زمینهٔ رابطهٔ اسلام و روانشناسی، در كشور ما مطالعات انجام شده در مراحل اولیهٔ خود هستند و نشانه‌ای از مطالعات عمیق و گسترده، با توجه به هر دو بعد اسلام و روانشناسی به چشم نمی‌خورد، در حالی كه ضرورت اینگونه مطالعات بیش از گذشته است.
۵) W.James
۶) C.Jung
۷) G.Allport
۸) E. Fromm
۹) E.Erikson
۱۰) A. Maslow
[۱۱] - Comer
● طرح اندیشهٔ اسلامی در روانشناسی
طرح اندیشه‌های اسلامی در قلمرو روانشناسی، از جهتی به توجه روانشناسان به بعد معنوی انسان مربوط می‌شود. با آن كه بعد معنوی، نقش مهمی در سلامت و سازگاری انسان دارد با این حال به نظر می‌رسد كه تا حال حاضر، در روانشناسی نسبت به این جنبه از شخصیت انسان توجه كافی نشده است.
آیا انسان علاوه بر نیازهای جسمی و روانی نیازهای معنوی نیز دارد؟ آیا انسان نیازمند به یك تكیه گاه معنوی پایدار است تا به زندگی او معنا، جهت و هدف ببخشد؟ در حالی كه برخی از پیشگامان روانشناسی به این نیاز توجه كرده‌اند، برخی دیگر از روانشناسان به آن توجهی ننموده‌اند.
رابطهٔ انسان و خداوند، نقطهٔ مشترك همهٔ مذاهب الهی است. بررسی آثار روانی این ارتباط، یكی از نكات برجسته‌ای است كه در صورت توجه به آن، می‌تواند فواید فردی و اجتماعی متعددی برای روانشناسان و مراجعان آنان داشته باشد.
انسان، نیازمند نیایش، راز و نیاز و گفتگو با پروردگار خویش است. انسان، نیازمند خلوت كردن با خدای خویش است. غفلت از خداوند، غفلت از خویشتن است و این غفلت، سرچشمهٔ بسیاری از نابسامانیهای روانی رایج زمان ما، مانند اعتیاد، بی‌بند وباری جنسی، اضطراب، افسردگی، خودكشی و بزهكاری است. از طرف دیگر، ارتباط با خداوند، زندگی انسان را از پوچی نجات می‌دهد و اضطراب وجودی[۱۲] او را از بین می‌برد. (جعفری، ۱۳۷۸).[۱۲] - Existential Anxiety
نگرش رایج به انسان، در روانپزشكی و روانشناسی بالینی، به صورت موجودی زیستی ـ روانی ـ اجتماعی[۱۳] است (انجمن روانپزشكی آمریكا، ۱۹۹۴). در این نگرش به جنبهٔ معنوی انسان توجه نشده است، در حالی كه منابع اسلامی سرشار از اندیشه‌های روانشناختی و تأكید اسلام بر جنبهٔ معنوی انسان است.
[۱۳] - Bio- Psycho- Social
با پذیرش این موضوع كه توجه به نیازهای فرهنگی كشور، از جمله مهمترین رسالتهای دانشگاهی است، در روانشناسی توجه به این نیاز از مهمترین و اساسی‌ترین اموری است كه لازم است در اولین فرصت به آن پرداخته شود، و به صورت مستمر و پیوسته، بتواند دستاوردهای مفیدی را برای جامعهٔ علمی كشور در بر داشته باشد.
در حال حاضر، روانشناسان ما از چه الگوهای درمانی برای مراجعان خود استفاده می‌كنند؟ الگوهای درمانی رایج در كشور ما، عمدتاً برداشتی نسبی از رویكردهای روان پویایی، رفتاری، شناختی و انسان‌گرایی است. اگر الگوهای درمانی موجود، یعنی روانكاوی ، رفتاردرمانی و شناخت درمانی در زادگاه خود ـ كه عمدتاً كشورهای اروپای غربی و آمریكای شمالی است ـ دارای محدودیت باشند (كاپلان و سادوك، ۱۹۹۵)، این محدودیت در مورد كشورهایی مانند ایران، كه تفاوتهای فرهنگی عمیقی با كشورهای غربی دارد، بمراتب بیشتر خواهد بود. همین مسأله ضرورت جستجو و تدوین الگوهای جدیدی را در روانشناسی ایجاب می‌كند. الگوهایی كه كه متناسب با ساختار فرهنگی جامعه ایرانی باشد.
دین مبین اسلام، اقیانوس عظیمی است كه گوهرهای فراوانی در آن نهفته است و از آنها می‌توان به عنوان بسترهای فكری مناسب استفاده كرد. یكی از این زمینه‌ها، مفاهیم روانشناسی است. در صورتی كه بتوان این مفاهیم را روشن نمود و نظم و انسجام لازم را بین آنها به وجود آورد، می‌توانند زیربنای الگوهای روانشناختی قرار گیرند و در شناخت و حل برخی از اختلالات روانی مورد استفاده واقع گردند.
آثار موجود در زمینهٔ مفاهیم دینی و ارتباط آنها با روان‌شناسی، دارای مشكلات روش شناسی است. همین موضوع، ضرورت مطالعات منظم و پیگیر را ایجاب می‌كند.
▪ در زمینه مشكلات روش شناسی آثار موجود، می‌توان به موارد زیر اشاره كرد:
۱) برخی از آثار موجود، اصالت را به مكاتب روانشناسی داده و تلاش كرده‌اند تا اندیشه‌های اسلامی را با آنها تطبیق دهند. اینان به تفاوتهایی كه در مبانی علم روانشناسی و دیدگاه اسلامی است، توجه نكرده‌اند.
۲) برخی دیگر تلاش كرده‌اند استنباطهای اسلامی خود را محور قرار دهند و ارزش مطالعات روانشناختی را در شناخت انسان و مشكلات روانی او، نادیده بگیرند.
۳) برخی صرفاً به جنبه‌های نظری توجه كرده و راهبردهای مشخصی را ارائه نمی‌دهند، یا به كاربردی كردن نظریه‌ها نپرداخته‌اند.
۴) برخی از نویسندگان، عمدتاً به جنبه‌های كاربردی توجه كرده‌اند، بدون آنكه پشتوانه‌های نظری پیشنهادهای خود را مشخص كنند، در حالی كه نظریه و عمل باید هماهنگی و سنخیت لازم را داشته باشند.
بندرت آثاری را می‌توان یافت كه هم از نظر اسلامی و هم از نظر روانشناسی، اعتبار محتوایی لازم را داشته باشند. یكی از دلایل این امر، شاید این بوده است كه روانشناسان ما اسلام شناس نبوده‌اند و اسلام شناسان ما نیز به اندازه كافی به علوم روان‌شناسی توجه نكرده‌اند.
یكی از نكات اساسی این است كه مطالعات اسلامی در روان‌شناسی، با روش‌شناسی مناسب آغاز شود، و به این اصل توجه شود كه تنها با روشهای مناسب می‌توان در قلمرو مطالعات اسلامی در روانشناسی، به نتایج مطلوب دست یافت.
از نظر علمی، نه سختگیری و تعصب و طرد اندیشه‌های دیگران منطقی و جایز است، و نه پذیرش بدون چون و چرای آنها. به جای آن، راه مناسب، نقادی منصفانه روانشناسی معاصر، با توجه به هر دو جنبهٔ مثبت و منفی آن، و استفادهٔ بهینه از آن بخشهایی است كه می‌توانند برای شناخت و حل مشكلات رفتاری، مفید و مؤثر باشند و رها كردن جنبه‌های نامربوط یا نامناسبی است كه می‌توانند برای فرهنگ و جامعهٔ ما ناكارآمد، یا زیانبار باشند.
واقعیت این است كه كشورما دارای فرهنگ وتمدن عظیم اسلامی است، و در این زمینه سخنی برای گفتن دارد. بنا به گفتهٔ علامهٔ جعفری (۱۳۷۸)، لازم است باور كنیم كه فرهنگ اسلامی در قلمرو علوم انسانی، هیچ كمبودی ندارد و تلاش كنیم این كتاب ناگشوده را بازكنیم. برای تدوین و جمع‌بندی آرا و اندیشه‌های اسلامی در قلمرو روانشناسی، لازم است كه پویندگان، حركتی را با همگامی و همفكری اندیشمندان و صاحبنظران حوزه و دانشگاه آغاز كنند و برخی از بحث‌های بی‌حاصل، نظیر این كه :«روانشناسی، روانشناسی است و اسلامی و غربی ندارد» را رها كنند، تا شاید از این رهگذر، نتایجی برای ارتقای وضعیت روانشناسی در كشور ما حاصل شود.
● نتیجه
با توجه به افزایش مطالعات دینی در روانشناسی در سطح جهانی، طرح اندیشه‌های اسلامی در قلمرو علم روانشناسی، با توجه به پشتوانهٔ فرهنگ اسلامی كشورمان، یك ضرورت است. آغاز مطالعات گسترده و پیگیر اسلامی در قلمرو روانشناسی، می‌تواند زمینه را برای ارتقای علم روانشناسی فراهم كند.
دین اسلام، مكتبی است جامع كه با توجه به رهنمودهای روشن خود در زمینهٔ پیشگیری، شناخت و حل اختلالات روانی، می‌تواند الگوهایی را در روانشناسی ارائه دهد. در مطالعات اسلامی بعد معنوی شخصیت، یكی از ابعاد اساسی انسان است و در كنار سایر ابعاد، نقش مهمی را در سلامت و سازگاری انسان ایفا می‌كند. براین اساس، لازم است در مطالعات روانشناسی این بعد مورد توجه قرار گیرد.
افزایش بی‌رویهٔ بسیاری از مشكلات روانی ـ اجتماعی در سطح جهانی (كاپلان[۱۴] و سادوك[۱۵]،۱۹۹۵) و محدودیت كارایی الگوهای درمانی موجود، ضرورت جستجو و تدوین الگوهای جدید را بر اساس دیدگاههای جامع و مبتنی بر معنویت ایجاب می‌كند. تلاش در زمینهٔ احیای اندیشهٔ اسلامی در روانشناسی با در نظر گرفتن مقتضیات زمان، می‌تواند در این زمینه راهگشا باشد و افق‌های جدیدی را در روانشناسی بگشاید.در این زمینه، مشكلات روش شناختی متعددی وجود دارد كه بهتر است با توجه به آنها، از روش‌های مناسبتر و كارآمدتر استفاده شود.[۱۴] - Kaplan[۱۵] - Sadock
ـ برای دستیابی به الگوهای اسلامی در روانشناسی، توجه به نكات زیر پیشنهاد می‌شود:
▪ مبانی نظری مطالعات اسلامی در قلمرو روانشناسی تبیین شود مانند رابطهٔ علم و دین، رابطه دین و روانشناسی، رابطه اسلام و روانشناسی.
▪ روش شناسی مطالعات اسلامی در قلمرو روانشناسی، و نقات قوت و ضعف هر روش و موارد كاربرد آنها مشخص شود.
▪ شواهد موجود در زمینهٔ آیات، روایات و آثار اندیشمندان مسلمان جمع‌آوری شود و مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
▪ پژوهشگران، بر مبنای اندیشه‌های اسلامی، فرضیه‌هایی را جهت انجام مطالعات تجربی ارائه دهند.
▪ مطالعات اسلامی در قلمرو روانشناسی، به طور هماهنگ در دو زمینهٔ نظری و عملی گسترش یابد و برنامه‌ریزیهای كوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت در این زمینه تهیه شود و به مرحلهٔ اجرا درآید.
دكتر مهرداد كلانتری
عضو هیأت علمی دانشكده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان، استادیار گروه روانشناسی
دكتر سید احمد احمدی
عضو هیأت علمی دانشكده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان، دانشیار گروه مشاوره
دكترحسنعلی‌بختیارنصرآبادی
عضو هیأت علمی دانشكده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان، استادیار گروه علوم‌تربیتی
منابع
جعفری، محمدتقی. (۱۳۷۸). روانشناسی اسلامی. گردآوری، تنظیم و تلخیص محمدرضا جوادی، تهران: انتشارات پیام آزادی..
شرقاوی، حسن محمد. (۱۳۷۵). گامی فراسوی روانشناسی اسلامی، ترجمه سیدمحمد باقر حجتی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
طباطبائی، سیدمحمدحسین. (۱۳۷۵). ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمد باقر موسوی همدانی. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
عثمان، عبدالكریم. (۱۳۶۱). روانشناسی از دیدگاه غزالی و دانشمندان اسلامی، ترجمهٔ سیدمحمدباقر حجتی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
مطهری، مرتضی. (۱۳۷۴). اسلام و مقتضیات زمان. تهران: انتشارات صدرا.
American Psychiatric Association (۱۹۹۴). Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, Fourth edition: DSM-IV. Washington, DC: APA.
Comer R.J. (۱۹۹۸). Abnormal Psychology. New York: Freeman.
Kaplan, h.&, Sadock, B. (۱۹۹۵). Comprehensive Textbook of Psychiaty. Baltimore: Williams & Wilkins.
Maton, K.I., & Wells, E.A. (۱۹۹۵). Religion as a Community Resource for Well-Being. Pathways. Journal of Social lssues, ۵۱, ۲, ۱۷۷-۱۹۳.
Paloutzian, R.F., & Kirpatrick, L.A. (۱۹۹۵). Introduction: The scope of Religious Influences on Personal and Societal well- being. Journal of Social Issues, ۵۱,۲,۱-۱۱.
The International Institute of Islamic Thought (۱۹۹۵). Toward Islamization of Disciplines. The Herndon: International Institute of Islamic Thought.
Veroff, J., Douvan, E., & Kulka, R.A.(۱۹۸۱). The Inner American: A self – Portrait from ۱۹۵۷ to ۱۹۷۶. New York: Basic Books.
Wulff, D. (۱۹۹۸). Psychology of Religion, Classic and
contemporary views. New York: John Wiley.
منبع : مجله دانشکده علوم تربیتی معاونت پژوهشی دانشگاه اصفهان


همچنین مشاهده کنید