یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سوال محوری انتخابات


سوال محوری انتخابات
فضای نسبی رقابت در ایران امروز سبب شده است که در تحلیل گفتارهای اثربخش در عرصه سیاسی از نزدیک به عرصه تحولات نظر کنیم. رویکردهایی که به هر دلیل، به این نتیجه می رسند که تحولات روزآمد چندان ارزش تحلیل و موشکافی ندارند، عملا به حاشیه تعاملات پرتاب می شوند در فهم چند و چون ذهنیت جمعی دچار کج فهمی های عمیق می شوند.
در ایران امروز، باید ذره بینی در دست گرفت و تحولات روزآمد را مستمرا رصد کرد. این نکته در خصوص گفتارهای سیاسی از اهمیت شایانی بهره مند است. غفلت از تحولات روزآمد، یک باره کنشگران را با رخدادهای غیر قابل پیش بینی مواجه می کند.
تا جایی که به میدان رسمی رقابت ها در ایران امروز مربوط می شود، فضاهای انتخاباتی نقشی تعیین کننده در شکل گیری گفتارهای سیاسی ایفا می کند. این گفتارها، در حد و اندازه هایی از اهمیت هست که حتی گفتارهای غیر رسمی و خارج شده از سازمان رسمی رقابت ها نیز تحت تاثیر قرار گیرند.
در هر انتخابات، به حسب فضای انتخاباتی، یک سوال به منزله یک دال کانونی در محور ذهنیت جمعی قرار می گیرد و نتیجه انتخابات، پاسخی است به آن سوال و هر پاسخ، خود مولد انرژی تازه ای در عرصه سیاسی. به عبارتی دیگر، هر انتخابات، با فرایند و نتیجه خود معنایی تولید می کند و آن معنا، خود سرمایه ای تازه در کنش سیاسی می آفریند.
با این مقدمات، مساله محوری انتخابات آینده چیست؟ یا به عبارتی دیگر، این انتخابات با نتایج محتمل آن آبستن چه معانی خواهد بود؟
مساله محوری می تواند سنجش میزان وزن و محبوبیت اصلاح طلبان باشد. این در صورتی است که دایره رد صلاحیت ها چندان گسترده نباشد.
بخواهیم یا نخواهیم اصلاح طلبان به دو شاخه تقسیم شده اند: گروهی که همچنان با همان پیشینه و هویت شناخته شده قبلی، و با همان روایت ایدئولوژیک پیشین تصمیم دارند در انتخابات نقشی بازی کنند، و گروهی که تصمیم گرفته اند، از اصلاح طلبی به عنوان آن بسنده، و با هویت ایدئولوژیک، پیشینه، عملکرد، و حتی با تک تک چهره های مهم اصلاح طلب، مرزبندی کنند. حتی اگر این اقدام به عنوان قرابت یافتن با رقیب و جناح اصولگرا فهم و ترویج گردد.
به فرض آن که این هر دو در انتخابات بعدی نقش داشته باشند، هر حدی از توفیق و پیروزی به معنای توفیق سیاست ها و خط مشی های اصلاح طلبان نزد افکار عمومی است. اما اگر تنها کسانی فرصت مشارکت پیدا کنند که عنوان اصلاح طلبی را بدون حمل هویات و پیشینه آن حمل می کنند، توفیق اصلاح طلبان در انتخابات، به معنای شکست رقیب هست، اما معلوم نیست به معنای پیروزی چه چیزی است.
چنان که شکست اصلاح طلبان نیز در صورت اول، شکست کلی خط مشی و پیشینه و هویت و کل سرمایه سیاسی آنان است، اما در صورت دوم، تنها به معنای پیروزی رقیب در شرایطی است که اصلاح طلبان به نحو اصیل و تمام قد حاضر نبوده اند.
اگر دایره رد صلاحیت ها گسترده باشد، به این معناست که سنجش این وزن، به زمانی دیگر واگذار شده است. در چنان صورتی اصلاح طلبان می توانند این نکته را به حساب ضعف رقیب بگذارند و خود را برای صحنه ای دیگر آماده کنند.
در صورت رد گسترده صلاحیت ها، مساله اصلی انتخابات، به موضوعی دیگر انتقال خواهد یافت و آن سنجش وزن دولت در ایفای نقش هدایت و رهبری جناح اصولگراست.
اصولگرایان نیز بخواهیم یا نخواهیم بر مبنای نسبت با دولت به دو شاخه تقسیم شده اند: شاخه ای که تلاش دارند، همچنان با پذیرش رهبری دولت موجود هویت اصولگرایانه خود را تعریف کنند، و شاخه ای که حتی به بهای قرابت با اصلاح طلبان حاضر به پذیرش رهبری مذکور نیستند و در صدد بازتعریف هویت اصولگرایان هستند.
از نظر اصولگرایان، نزاع اصلی بر سر پذیرش یا عدم پذیرش رهبری دولت در این زمینه است.
اینک سیاست رد صلاحیت هاست که نشان خواهد داد میدان برای کدامیک از این دو الگو گشوده خواهد شد. الگوی نخست، انتخاباتی با مشروعیت بالا، و متضمن وحدت بیشتر جبهه اصولگرایان است اگر چه برای کل اصولگرایان مخاطره آمیز نیز هست. اما الگوی دوم، با مشروعیت اندک، کم مخاطره و در عین حال منتهی به گشوده شدن جبهه نزاع در میان جبهه اصولگرایان است.
اگر مساله انتخابات، سنجش وزن اصلاح طلبان باشد، و اصلاح طلبان در این زمینه ناکام باشند، به این معناست که دمکراسی خواهی در ذهنیت جمعی مردم جایگاه خود را به کلی از دست داده است. در این صورت مهم نیست که در درون یا بیرون از قدرت مستقر به سیاست ورزی اشتغال داریم. اصولا دموکراسی خواهی، افسانه ای بیش نبوده است. در چنان صورتی هیچ کس نمیتواند بیرون از عرصه قدرت مستقر، حساب خود را از اصلاح طلبان درون حکومت جدا کند. دموکراسی خواهی، به منزله یک گفتار سیاسی، شانس عمل خود را برای مدتی از دست داده است.
اما اگر اصلاح طلبان در این زمینه پیروز از میدان به درآیند، آنگاه به جد می توان بر این ایده پای فشرد که دموکراسی خواهی، یک گفتار هژمونیک در ایران امروز است. اگر چه چندی به حاشیه رفت، اما همچنان قدرت اجتماعی خود را حفظ کرده است.
اگر مساله انتخابات، به کلی از بازی سنجش وزن اصلاح طلبان بیرون باشد، و برون رفت اصلاح طلبان، منجر به شقاق درونی اصولگرایان برای تعیین رهبری این جناح باشد، شکست دولت در تثبیت رهبری خود بر جناح اصولگرا، امکان این ادعا را برای اصلاح طلبان خواهد گشود که در صورت مشارکت در انتخابات، به یک پیروزی بزرگ دست می یافتند و اینچنین سرمایه هنگفتی برای انباشت و تقویت گفتار دموکراسی خواهی فراهم سازند.
البته بدیهی است که توفیق دولت در تثبیت رهبری خود بر جناح اصولگرا نیز، جناح اصلاح طلب را در یک موقعیت دشوار قرار خواهد داد.
نویسنده : دکتر غلامرضا کاشی
منبع : وبلاگ نویسنده
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید