شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


بازارهای پویای دانش؛ راهی در تحقق مدیریت دانایی


بازارهای پویای دانش؛ راهی در تحقق مدیریت دانایی
همانند هر بازار دیگر، بازار دانش نیز به بازاری اطلاق می‌شود كه در آن نوعی معامله صورت گیرد، با این تفاوت كه جنس مورد معامله در این بازار، از جنس دانش است. به عبارت دیگر بازار دانش، بازاری است كه در آن خرید و فروش دانش صورت می‌پذیرد.
بازار دانش می تواند درون سازمان یا خارج از سازمان شكل گرفته و در آن مبادلات دانش تسهیل شود. مدیران هوشمند سازمانها دریافته‌اند كه هر قدر بازارهای دانش (و بخصوص بازارهای دانش درون سازمانی) گرمتر شوند، مدیریت دانش در سازمان نیز تسهیل شده وتولیدات دانش در سازمان فزونی خواهد یافت. به عبارت بهتر تلقی كردن مدیریت دانش به عنوان تلاشی برای ارتقای كارآمدی بازار دانش، تفكری راهگشا خواهد بود. در این مقاله با رویكردی جامع بازارهای دانش مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و در انتها یك مدل مفهومی برای بازارهای دانش ارائه خواهد شد.
در سازمانها، بازاری واقعی و اصیل برای دانش وجود دارد و مشابه بازارهای كالا و خدمات، در بازار دانش نیز خریداران و فروشندگانی فعالیت‌ دارند كه در حال كشمكش دائمی برای رسیدن به توافق هستند. بازار دانش، دلالانی نیز دارد تا خریداران و عرضه كنندگان را به هم برساند و حتی كارآفرینانی كه از این بازار برای ایجاد نوعی قدرت داخلی استفاده می‌كنند. درك وجود بازارهایی فعال در زمینه دانش امری بسیار مهم برای موفقیت مدیریت دانش در سازمانهاست.
علت رونق بازار دانش این است كه حاضران در آن معتقدند از این معاملات و مبادلات در هر صورت سودی عایدشان خواهد شد. به زبان اقتصادی، آنها انتظار دارند كه این معاملات برایشان «نفع» آور باشد. هیچ‌كسی به معاملات یكطرفه در بازار اعتقادی ندارد، حتی در طول زندگی، براساس نظریه مبادلات در دروس جامعه شناسی، نوعی تبادل در معاملات جامعه وجود دارد. این مسئله كه كالای مورد داد و ستد غیرملموس است، از شدت تاثیر نیروهای بازار دانش نمی‌كاهد. طرحهای دانشی كه پویاییهای بازار (و صد البته طبیعت انسان) را مد نظر قرار نمی‌دهند، محكوم به شكست هستند.
لازم به ذكر است «انسانها هیچگاه حاضر به از دست دادن داراییهای ارزشمند خود (از جمله دانش) نیستند، مگر آنكه "ما به ازایی" در برای آنها دریافت كنند». این موضوع مهمی است كه در بازارهای دانش می‌بایست مورد توجه جدی قرار گیرد. برای كاركرد مطلوب این بازارها توجه به سه نكته لازم است. اول اینكه بازار نیروهایی ‌دارد. در درجه دوم می‌بایستی بفهمیم كه این نیروها چگونه عمل می‌كنند و در مرحله سوم نیز افزایش كارآیی بازار می‌بایستی مورد توجه قرار گیرد.
نظام هر بازاری را نهفته در متن و تحت تاثیر واقعیتهای سیاسی و اجتماعی به شمار آورند. ارزش كالای مورد معامله، بستگی شدیدی به محیط و شرایط معامله دارد. از این رو است كه می‌گویند. بازار «خالص» یا در واقع بازاری كه تنها برحسب تعاریف اقتصادی بتوان آن را درك كرد، وجود خارجی ندارد.
اعتقاد بر این است كه برای درك كامل بازارهای دانش می‌بایستی واقعیتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را مد نظر قرار داد. اگر واقعیات سیاسی سازمان به ترقی محتكران دانش منجر شود، خریداران بالقوه دانش منابع كافی نخواهند داشت تا به واسطه آن وسوسه تسهیم یا اشتراك دانش را در خود بیابند و مبادلات دانش به كمترین میزان خود خواهد رسید. اگر در فرهنگ سازمانی شما اعتراف به اینكه نمی‌توانید مشكلی را به تنهایی حل كنید نشانه ضعف و بی‌كفایتی تلقی شود، هزینه اجتماعی «خریداری» دانش در سازمان شما بسیار بالا خواهد بود. در این حالت هم بازار دانش به طور مطلوب عمل نخواهد كرد.
● نقش آفرینان بازارهای دانش
در این بخش به شناسایی بازیگران اصلی بازارهای دانش می‌پردازیم ، خریداران، عرضه كنندگان و دلالانی كه نقش فعالی در تحقق معاملات و تبادلات دانش ایفا می‌كنند. می‌توان طی یك روز هر سه نقش و حتی در یك زمان بیش از یكی از آنها را بازی كرد. معمولاً طی یك گفت و گو نیز می‌توان هم عرضه كننده، هم خریدار و هم دلال دانش بود. خریداران یا جستجوگران دانش، معمولاً باید مشكلات پیچیده‌ای را حل كنند كه پاسخهایی ساده ندارند. در واقع جویندگان دانش به دنبال بصیرتها، داوریها و درك مفاهیم می‌گردند. خریداران، دانش را به دلیل ارزش خاصی كه برای آنان دارد، دنبال می‌كنند. خلاصه آنكه به وسیله دانش موفقیتی را به دست می‌آورند كه بدون دانش برایشان دست نیافتنی است.
جستجوگری دانش، بخش مهم و اعظم فعالیتهای بسیاری از مدیران را تشكیل می‌دهد. براساس تحقیقی غیر رسمی كه به تازگی به وسیله «آرین وارد» در شركت هوافضایی هیوز انجام شد، ۱۵ تا ۲۰ درصد از كار مدیران، صرف جستجو برای كسب دانش و پاسخ به درخواست آن می‌شود.
فروشندگان دانش در سازمانها، افرادی با سابقه در بازار داخلی هستند كه حداقل در یك زمینه كاری از تخصصی ویژه برخوردارند. آنان ممكن است دانش خود را به ازای مبلغی تحت عنوان حقوق یا موارد غیر مادی دیگر كه شرح آن خواهد آمد، به صورت جزئی و یا كلی بفروشند . اگر چه در بسیاری مواقع همه متقاضی یا خریدار دانش هستند، ولی همه آنها لزوماً فروشنده دانش نیستند. بعضی‌ها دارای تخصص و مهارتند، ولی نمی‌توانند دانش نهفته خود را در چارچوبی مشخص ساماندهی كنند. دانش عده‌ای نیز آنقدر تخصصی، شخصی و یا از نظر ارزشی محدود است كه نمی‌توان آن را در بازار دانش عرضه كرد.
عده‌ای از دانشگران نیز خود را وارد بازار دانش نمی‌كنند. از نظر آنان، احتكار دانش سودآورتر از تسهیم آن است. متاسفانه این اعتقاد در بسیاری از سازمانها منطقی به نظر می‌رسد. اگر دانش را قدرت بدانیم، طبعاً صاحبان دانش را قدرتمند خواهیم دانست و اگر دیگران نیز به آن دانش دست پیدا كنند، قدرت بی‌گمان تحلیل خواهد رفت. این امر، واقعیتی در سیاست شناسی دانش است و مدیران طراح برنامه‌های دانش باید این امر را در نظر بگیرند. یكی از دشواریهای مدیریت دانش، القای این طرز تفكر است كه عرضه دانش بیش از احتكار آن ارزش دارد.
دلالان دانش كه «دربانها»، «مرزبانها» یا «واسطه‌ها» نیز نامیده می‌شوند، بین خریداران و عرضه كنندگان دانش ارتباط برقرار می‌كنند، با توجه به تحقیقات انجام شده، حدود ۱۰ درصد از مدیران صنایع به «مرزبانی» اشتغال داشته‌اند و در واقع «واسطه‌های بالقوه دانش» بوده‌اند. آنان علاقه مندند كه بدانند در سازمانشان چه كسی، چه كاری را انجام می‌دهد. و می‌خواهند بدانند برای كسب دانش، به ویژه در خارج از حوزه اداری یا اختیارات خود، به چه كسی باید مراجعه كنند.
كتابداران نیز غالباً نقش دلالان پنهان دانش را بازی می‌كنند. آنها به لحاظ ویژگی شخصی و یا مسئولیت كاری خود به عنوان راهنمایان اطلاعات، به برقراری ارتباط رو در رو میان افراد و متون می‌پردازند. مثلاً وقتی شخصی با فناوری بالا از كتابداران یك سازمان بخواهد كه در مورد تحقیق در زمینه نسل جدید پردازنده های سریع به وی كمك كند، كتابدار ممكن است از او بپرسد:«آیا می‌دانی شخص دیگری نیز در این مورد از من سوالاتی كرده است؟»
شركتها غالباً اهمیت كتابداران را به عنوان «واسطه‌های دانش» درك نمی‌كنند. حتی جایگاه و دریافتی آنان معمولاً نشانگر ارزش واقعی آنها برای مدیران شركت نیستند. در واقع، دلالان دانش در اكثر مواقع دست كم گرفته می‌شوند. هر چند كه در بازار دانش نقش مهمی بر عهده دارند. برخی واسطه‌های غیر رسمی دانش، در واقع كارآفرینان دانش بوده و به ویژه به متخصصانی در امر شناخت افراد دانشگر و چگونگی استفاده از دانش تبدیل می‌شوند. آنها مهارتهای یاد شده را نه با پول كه به ازای كسب توجه و شهرت آینده، مبادله می‌كنند و در نهایت كسب و كار داخلی دانش را راه‌اندازی می‌كنند.
● سیستم قیمت‌گذاری در بازارهای دانش
همه بازارها، سامانه‌ای برای قیمتها دارند تا به وسیله آن، مبادلات جاری با كارایی انجام شده و ضبط شوند. سامانه قیمت در بازار دانش چیست؟ افراد و سازمانهای دیگر از چه نوع پولی برای مبادله دانش استفاده می‌كنند؟ شرایط لازم برای بازار چیست؟ در این بخش به پاسخ این پرسشها می‌پردازیم.
شركتها، وجه دانشی را كه از بیرون سازمان خریداری می‌كنند، معمولاً به طور نقدی پرداخت می كنند. ولی در سازمانها معمولاً از پول به عنوان وسیله مبادلات استفاده نمی‌شود، ولی به اصطلاح نظریه مبادلات، «وسایلی» قراردادی برای تحرك بخشیدن به بازار دانش وجود دارد. همان‌گونه كه ذكر شد عرضه كنندگان نیز مانند خریداران با این اعتقاد كه انجام معامله برای آنان سودمند است، به مبادله دانش می‌پردازند. به این ترتیب برای فروش دانش خود انتظار«ما به ازایی» را دارند.
حداقل سه اصل در این مورد وجود دارد كه به ترتیب اولویت ارزش عبارتند از: ‌مقابله به مثل، شهرت و خیرخواهی. در اینجا هر یك از این اصول را به اختصار توضیح داده و سپس اهمیت حیاتی «اعتماد» را كه بدون آن هیچ بازاری رونق نخواهد داشت، بررسی خواهیم كرد.
در خصوص «مقابله به مثل» باید گفت فروشنده دانش، هنگامی از صرف وقت و تلاش برای فروش دانش خود دریغ نمی‌ورزد كه بداند در صورت نیاز به دانش خریداران، آنان نیز فروشندگان خوب و مطلوبی خواهند بود.
زمان، انرژی و دانش همه افراد محدود است. حتی امروزه این منابع برای بسیاری از مردم بسیار كمیابند. ما معمولاً این منابع را خرج نمی‌كنیم مگر آنكه مطمئن باشیم به ازای آنها چیزی ارزشمند به دست می‌آوریم. از این رو، مقابله به مثل، فاكتور مهمی در سیستم قیمت‌گذاری بازارهای دانش به شمار می‌رود.
عامل دوم در بحث قیمت‌گذاری «شهرت» است فروشنده یا عرضه كننده دانش كسی است كه می‌خواهد دیگران او را به عنوان دانشگری بشناسند كه دارای مهارتهایی ارزشمند است و دانش خود را در اختیار دیگران قرار می‌دهد. شهرت شاید غیرملموس به نظر برسد ولی نتایج ملموسی به بار می‌آورد. داشتن سابقه در امر انتقال دانش، مقابله به مثل فعالی را بین طرفین ایجاد می‌كند. در واقع داشتن شهرت به عنوان فروشنده دانش، شما را به خریداری خوب و موثر نیز تبدیل می‌كند.
در ضمن، شناخته شدن به عنوان منبع دانش ارزشمند، می‌تواند به مزیتهای شغلی مانند امنیت شغلی، ارتقا‌ و دیگر امكانات پرجاذبه برای یك متخصص در شركت منجر شود. فروشنده دانش گر چه به ازای دانشی كه در اختیار دیگران می‌گذارد، مستقیماً پولی دریافت نمی‌كند اما امكان دارد با تسهیم دانش، حقوق و سود بیشتری نصیبش شود. در شركتهای مشاوره‌ای، امتیازات مشاوران معمولاً به نمایش انتقال دانش آنان بستگی دارد.
عامل سوم در سیستم قیمت‌گذاری بازارهای دانش «نوع دوستی» است. دانشگر ممكن است انسانی خیر باشد و برای خدماتی كه عرضه می‌كند، چیزی بیش از یك تشكر نخواهد. این امكان نیز وجود دارد كه متخصصی پرشور در هر فرصتی كه به دست می‌آورد، سعی در انتقال دانش خود به دیگران كند. چنین افرادی كم و بیش وجود دارند. بسیاری از دانشگران، تنها برای «موفقیت شركت» و یا ارضای انگیزش درونی خود درباره كمك به دیگران، دانش خود را عرضه می ‌كنند. انگیزه عرضه دانش در آنان، ناشی از عشق به رشته علمی و درجاتی از نوع دوستی است. آموزش و تدریس، نوعی انتقال دانش بر پایه نوع دوستی است. نوع دوستی در دانش امری واقعی، ضروری و قابل تشویق و گسترش است. در سازمانهایی كه افراد خوب و درستكار را استخدام كرده و با آنها به خوبی رفتار می‌كنند خیرخواهی رونق می‌یابد. البته به هیچ وجه منطقی نیست كه رواج موضوع مهمی مثل تسهیم دانش را فقط به نیت پاك آدمها واگذار كنیم.● اعتماد در بازارهای دانش
اعتماد می‌تواند بر دیگر عواملی كه تاثیر مثبتی بر رونق بازار دانش دارند، سایه بیندازد. از این رو اعتماد می‌بایستی از طریق راههای زیر گسترش یابد تا بازار دانش در سازمان رونق بگیرد.
▪ اعتماد باید مشهود باشد: اعضای سازمان می‌بایستی ببینند كه با تسهیم دانش، كسب اعتبار می‌كنند. آنان باید موضوع مقابله به مثل را مستقیماً بیازمایند و شواهدی ملموس در اثبات این گونه ادعاها عرضه شود.
▪ اعتماد باید در همه جا احساس شود. اگر بی‌اعتمادی بر قسمتی از بازار دانش حاكم باشد، این بازار كم اثر و نامتقارن خواهد شد.
▪ قابلیت اعتماد باید از بالا به پایین سازمان جریان یابد. معمولاً مدیران ارشد، هنجارها و ارزشهای شركت را تعیین می كنند. اگر مدیران بالا قابل اعتماد باشند، حس اعتماد به سمت پایین نفوذ می‌كند و سراسر شركت را در برمی‌گیرد. اگر از دانش دیگران، ‌مزورانه برای اهداف شخصی استفاده شود، بی‌اعتمادی در شركت افزایش خواهد یافت. اعتماد یكی از شرایط لازم برای تبادل دانش است و خود می‌تواند حاصل مبادله دانش باشد.
بازار دانش،‌بدون هیچ‌گونه قرارداد مكتوب یا وجود مرجعی برای رسیدگیهای قانونی، به شدت وابسته به اعتبار است، نه به پول. اعتبار به معنی «باورداشتن» یا «اعتماد داشتن» است و اعتماد متقابل، در بطن معاملات و مبادلات دانش قرار دارد.
همه ما، نسبت به كیفیت دانشی كه رو در رو از دوستان خود و یا افراد معروف به دست می‌آوریم، بیش از دانشی كه از طریق ابزارها به دست ما می‌رسند،‌ اعتماد داریم.
● نشانه‌های رسمی و غیر رسمی بازار دانش
موقعیت و مقام یكی از پیامهای رسمی رایج برای نشان دادن مكان یا شخصی است كه می‌بایستی دارای دانشی ارزشمند باشد. به عنوان مثال، برای كسب اطلاعاتی در مورد طراحی تحقیقی، بهتر است به مدیر پروژه مراجعه كنیم، و اگر می خواهیم ببینیم در بازار چه می‌گذرد، مدیر بخش بازاریابی شاید بهترین پاسخ را برای ما داشته باشد. البته این روش منطقی كسب پاسخ برای سوالهای علمی، همیشه نتایج مطلوبی ندارد.
تحصیلات نیز یكی از نشانه‌های رسمی بازار بوده و ممكن است مفید باشد. اگر كسی در زمینه مورد نظر ما دارای مدرك دكترا باشد، قاعدتاً باید به او مراجعه كنیم، ‌او متخصص موضوعی خاص است و اعتبار نامه‌ای برای اثبات تخصص خود دارد. شاید او به راحتی بفهمد ما چه می‌خواهیم ولی این امكان هم وجود دارد كه او پس از دفاع از پایان نامه خود در چند سال گذشته، مطلب جدیدی در مورد موضوع مورد نظر ما مطالعه نكرده باشد. دانش او شاید آن قدر نظری باشد كه نتوان آن را برای كارهای اجرایی به كار برد. از اینها گذشته، ‌شاید او مایل به انتقال دانش خود به ما نباشد.
به طور كل باید گفت موقعیت و آموزش از نشانه‌های رسمی بازار دانش به شمار می‌روند، در حالی كه «شبكه‌های غیررسمی» و «گروه‌های كاری» از نشانه‌های غیررسمی بازار دانش به شمار می‌روند.
بهترین بازار دانش، شاید به وسیله شبكه‌های غیر رسمی یا فاقد نظامی مشخص كه در اثر فعالیتها و اقدامات روزمره سازمان به صورتی خودجوش شكل گرفته و به طور دائم نشانه‌هایی را از خود عبور می‌دهند، ایجاد شود. در این شبكه‌ها، همه از یكدیگر می‌پرسند كه چه كسی، چه كسی را می‌شناسد و چه كسی، چه چیزی می‌داند و قبل از این، چه كسی دانشی مفید و قابل اعتماد عرضه كرده است.
شبكه‌های نامنظم، دارای مزایا و معایب مربوط به بی‌نظمی هستند. از آنجا كه این شبكه ‌ها با برخورد رودر روی اشخاص و ارتباط كلامی آنها كار می‌كنند، ‌اعتمادی به وجود می‌آورند كه به عنوان نیروی محركه اصلی مبادلات موفقیت آمیز دانش، عمل می‌كند.
در واقع این شكل مبادله دانش به غیبت و شایعه پراكنی بیشتر شباهت دارد تا مبادله دانش. اكثر شایعه پراكنی‌های سازمانی، نوعی انتقال دانش در مورد رویه‌های داخلی است. «جمیز مارچ»‌ محقق برجسته علوم سازمانی، ادغان داشته كه شایعه و خبرپراكنی در كارگاه، كه گاهی نوعی اتلاف وقت تلقی می‌شود،‌ راهی برای به هنگام شدن شبكه دانش سازمانی است. مشكل اصلی این شبكه‌ها این است كه به علت بی‌نظمی و مدون و مكتوب نبودن، به طور دائم در اختیار اشخاص نیازمند به آنها قرار نمی‌گیرد.
ارزش شبكه‌ها به این است كه امكان گفت‌و گو و برقراری رابطه با دیگران را فراهم سازند، چرا كه در غیر این صورت هیچ ارزشی نخواهند داشت. "گروه‌های كاری" از دیگر نشانه‌های غیر رسمی بازار دانش است. گاهی اوقات، همكارانی كه دانستنی‌های مكمل یكدیگر را دارند، گروه و دسته‌ای واحد را تشكیل می‌د‌هند. این گروه‌های خودجوش كه «گروههای كاری»‌ نامیده می‌شوند،‌ بر مبنای هدفها، ‌علائق و كارهای مشترك با هم ارتباط برقرار می‌كنند. ارتباطات آنها اگر با گذشت زمان كارآمدی خود را ثابت كند، گروه كاری چارچوب و نظمی مشخص برای فعالیتهای خود به وجود می‌آورد و اعضای گروه برای آن نامی انتخاب كرده و سامانه‌ای كامل برای مبادلات خود به وجود می‌آورند.
مدیران، می‌بایستی این تشكل‌ها را سرمایه‌های شركت تلقی كرده و راههایی را برای نگهداری از آنها بیابند. تلاش برای اجرای مو به موی اصول مهندسی مجدد و تاكید برافزایش كارایی، باعث تضعیف بعضی از شبكه‌ها و گروههای غیر رسمی دانش شده است. بعضی شركتها، آزادی‌ لازم برای فعالیت گروههای كاری با كیفیت مطلوب را از آنها سلب كرده‌اند. بعید نیست كه سازمانی كه باز مهندسی شده است، كار بعضی دلالان دانش را برای شركت ضروری تلقی نكند و به رغم اینكه دلالان یاد شده شبكه‌های ارتباطی دانش را منسجم نگه می دارند، آنان را از دور خارج سازد. با تمركز بر كمیتها، كار قابل سنجش و كم ارزش تلقی كردن گفت و گوها،‌ «باز مهندسی» می‌تواند از شكل‌گیری گروههای خودجوش و جریان گفت‌ وگوهایی جلوگیری كند كه زمینه‌ ساز تحقق و انجام اكثر كارهای مربوط به دانش در شركت هستند.
● كاستی‌های بازار
در بازارهای خوب و كارآمد، خریداران و فروشندگان خیلی سریع یكدیگر را پیدا كرده و مبادلات را انجام می‌دهند. همچنین نظام قیمت‌گذاری روشن، زمینه پذیرش سریع ارزش كالای مورد نظر را با كمترین اصطكاك و ناراحتی به وجود می آورد. در این بازارها، خریداران و فروشندگان،‌ اطلاعات كم و بیش یكسانی را درباره ارزش پول مورد استفاده برای مبادلات،‌كسب می‌كنند. در عمل، بازارهای كارآمد، ‌بیشترین منافع را با كمترین هزینه ایجاد می‌كنند.
اما بازارهای دانش در اكثر سازمانها به طور محسوسی ناكارآمد هستند. شناسایی فروشنده مورد نظر مشكل بوده و دسترسی به او (حتی پس شناسایی) كاری مشكل‌تر است. همچنین،‌ قضاوت در مورد كیفیت دانش قبل از «خرید» آن بسیار دشوار بوده و ارزش دانش و احتمال دریافت ما به ازای آن،‌ نا معلوم است. عوامل بسیاری در نابسامانی بازارهای دانش دخالت دارند. در این بخش به توضیح پاره‌ای از این عوامل خواهیم پرداخت.
▪ ناكافی بودن اطلاعات: به یاد داشته باشید كه میل و رغبت به مدیریت دانش زمانی فزونی می‌گیرد كه شركتها متوجه شوند از موقعیت دانش موجود در سازمان خود بی‌اطلاع هستند. فقدان نقشه‌ها ، نبود اطلاعات واضح و آشكار درباره ساختار قیمت‌گذاری و نگرانی در مورد بازدهی مادی تسهیم دانش نیز از دیگر دلایل ناكارایی بازار دانش هستند.
▪ عدم تقارن دانش: گاهی در واحدی از سازمان، دانش فراوانی در زمینه‌ای خاص وجود دارد در حالی كه در واحدی دیگر و در همان زمینه، نیاز به آن دانش است. این عدم تقارن یكی دیگر از موارد نابسامانی بازارهای دانش است. زیرا ممكن است عدم تقارن شدید مانع از رسیدن دانش به جایی می‌شود كه در آن می‌بایستی به شكلی مورد استفاده قرار گیرد.
▪ محلی بودن دانش: معمولا افراد مایلند دانش را از همسایگان سازمانی خود دریافت ‌كنند. بازار دانش، معمولاً بر پایه صداقت بنا شده و خریداران در اكثر مواقع به كسانی كه می‌شناسند، اعتماد می‌كنند. ملاقاتهای رو در رو،‌ معمولاً بهترین راه دریافت دانش است. همان‌طور كه ذكر شد، اطلاعات قابل اعتماد در مورد منابع دانش دور از دسترس، در اختیار ما نیستند. اكثر افراد به جای به جان خریدن سختی‌ها و نامعلومی‌ها برای یافتن كس یا كسانی كه در سازمان بیشترین اطلاعات و دانش را در مورد موضوع مورد نظرشان در اختیار آنها قرار دهند، به دانش همكاری مراجعه می كنند كه در دفتر مجاورشان كار می‌كند. این موضوع با عنوان «محلی بودن دانش» شناخته می‌شود. «محلی و منطقه‌ای بودن» یكی دیگر از عوامل نابسامانی بازار دانش است. این ویژگی باعث می‌شود كه افراد به جای جستجوی دانش بهینه، كارها را با هر چه دم دستشان قرار می‌گیرد راه بیندازند. فاصله، همواره مانع از انجام مبادلات لازم میان خریداران و فروشندگان می‌شود.
● آسیب‌شناسی بازار دانش
بعضی بازارهای دانش، دارای اشكالاتی اساسی هستند كه آنها را «آسیب شناسی بازار دانش» می‌نامیم. این اشكالات به واقع، تحریفاتی هستند كه به شدت مانع از برقراری جریان دانش می‌شوند. آسیبهایی كه در این بخش توضیح خواهیم داد تا حدودی همپوشانی دارند، اما اشاره به تفاوتهای بازار دانش داخلی با دیگر بازارهای خارج از سازمان، كمك می‌كند تا مشكلات اصلی بازار دانش در داخل سازمان به صورتی مشخص جلوه كند.
▪ انحصارها: اگر شخص یا گروهی، دانش مورد نیاز دیگران را در اختیار داشته باشد، در واقع دانش مورد نظر را در انحصار خود دارد. این مقوله به انحصار كالا و خدمات در بازار شباهت دارد. در این وضعیت، دانش قیمت بالایی خواهد داشت چون رقابتی برای تعدیل قیمت آن وجود ندارد. تمام كسانی كه مدتی در سازمانی كار كرده‌اند، اشخاصی را كه كنترل كاملی بر دانش كلیدی شركت داشته و از این موضوع برای تثبیت موقعیت خود استفاده كرده‌اند، به خوبی می‌شناسند.
شخصی كه در چنین موقعیتی قرار می گیرد، تخصص خود را برای تكمیل طرح یا حل مشكلی خاص «ارائه» می‌دهد، اما دانش خود را هرگز حتی به قیمت بالا نمی‌فروشد، چرا كه وقتی دانش را به اشتراك بگذارد، انحصار آن را از دست خواهد داد (البته از این نظر، انحصار دانش با انحصار كالا و خدمات متفاوت است). انحصار دانش، از تضارب علمی نیز سودی نمی‌برد و نمی‌تواند مولد دانشی نو باشد. از دیدگاه «نوناكا» و «تاكه اوچی»، «تكرار»‌ یكی از شروط لازم برای تولید دانش است. آنان، تكرار را دانش به اشتراك گذاشته‌ای توصیف می‌كنند كه اجازه «ورود» به حریمهای علمی یكدیگر، ارائه نظرات اصلاحی و بیان دیدگاههای جدید را به افراد می‌دهد.
▪ كمیابی ساختگی: معمولاً‌ در شركتی كه فرهنگ آن احتكار دانش را امری طبیعی تلقی می‌كند، كمیابی به وجود می‌آید. در این شركتها، قیمت دانش نه به دلیل فقدان كه به دلیل دشواری كسب آن افزایش می‌یابد. گروهها و واحدهای سازمانی، ممكن است به دلیل حاكمیت فرهنگ احتكار بر سازمان نتوانند از دانش مورد نیاز برای ارتقای عملكردهای خود استفاده كنند. تعدیل نیروی انسانی و كوچك‌سازی سازمانی نیز می‌تواند از طریق حذف كسانی كه نبودشان بعدها نشانگر بروز خلاء‌های دانشی موثری خواهد بود، موجب كمبود دانش شود.
هزینه‌ای كه بابت جبران دانش از دست رفته بر سازمان تحمیل می‌شود،‌ بسیار بالاست، چرا كه‌: اولاً از دست دادن منبع دانش می‌تواند به شكست یا بروز وقفه در برنامه‌ای خاص منجر شود و ثانیاً بازگرداندن منبع از دست رفته دانش یا جایگزینی آن با منابع جدید، ممكن است بسیار گران تمام شود.
این ذهنیت كه «هرچه در اینجا و یا توسط من تولید یا عرضه نشده است،‌ بی‌فایده خواهد بود» تصویری معادل با موانعی است كه به وسیله احتكار در آیینه بازار سازمانی نقش می‌بندد. این سدها، عمدتاً به جای جلوگیری از فروش دانش، مانع خرید و دریافت آن می‌شوند.
▪ موانع طبقاتی: موانع طبقاتی شكل دیگری از احتكار و پدیده «هر چه از من نیست بیهوده است» به شمار می‌آید. تاكید بیش از حد بر رعایت سلسله مراتب و یا بی‌میلی نسبت به انتقال دانش یا كسب آن از كسانی كه در سلسله مراتب سازمانی پایین‌تری قرار دارند، مانع از انتقال دانش و گرمی بازار دانش می‌شود.● روشهای ایجاد بازارهای دانش كارآمد
شبكه‌های ارتباطی و فناوری اطلاعات‌، با فراهم آوری امكان برقراری ارتباط میان افراد و ذخیره‌سازی و بازخوانی مقادیر نامحدودی از اطلاعات، می‌توانند كارایی بازار دانش را به نحو چشمگیری افزایش دهند.
به عنوان مثال ، در شركت نفت انگلیس پروژه ای با هدف ایجاد ارتباط الكترونیك میان اعضای گروهها تعریف شده است كه درصدد گسترش مفهوم كلمه «محلی» است. دسترسی به یك همكار، اگر چه هزاران كیلومتر از ما دور باشد، می‌تواند با فشار یك كلید رایانه از طریق صفحه نمایشگر تحقق یابد. شاید آن همكار، محلی‌تر از همكاری باشد كه مثلاً در دفتری واقع در چند طبقه بالای سر ما نشسته است.
پذیرش مبادلات دانش به عنوان یك بازار، ‌به ظهور راهبردهایی منطقی منجر می‌شود كه می‌توانند قدرت بازار را افزایش دهند. گامی موثر در این زمینه، ایجاد مكانهایی واقعی و یا مجازی برای مبادله دانش است. بسیاری از شركتهای ژاپنی، از جمله شركت دارویی «دای ایچی» اتاقهایی به نام اتاق گفت و گو ایجاد كرده‌اند. هدف این است كه محققان در این مكانها، ضمن نوشیدن فنجانی چای ۲۰ تا ۳۰ دقیقه از وقت خود را صرف گفت وگو درباره كارها و ایده‌های خود با دیگران كنند. برای این همایشهای غیررسمی، هیچ دستور جلسه یا میز خطابه‌ای در نظر گرفته نشده و امید است كه بهره‌ گفت‌و گو با همكاران نصیب همگان و شركت شود.
این نوع اتاقهای گفت و گو، مكانهایی تایید شده و مخصوص صحبت متقابل هستند، در حالی كه همین نوع گفت وگوها در شركتهای آمریكایی، كنار آبسردكن‌ها، ماشینهای قهوه‌جوش یا در كافه تریاها صورت می‌پذیرد.
بسیاری از سازمانها، نمایشگاههای دانش دایر كرده‌اند. در این بازارها، عرضه كنندگان گوناگون، مهارتها و دانش خود را به نمایش می‌گذارند. خریداران نیز یا به جستجوی دانش مورد نیاز خود می‌پردازند و یا به طور تصادفی با دانش و اطلاعاتی رو به رو می‌شوند كه بیش از این نمی دانستند به آنها نیاز دارند. نمایشگاههای دانش نیز مانند نمایشگاههای تجاری همایشی موقتی از عرضه كنندگان برای جذب خریداران بالقوه است.
جایزه و پاداشهای مادی،‌ افزایش حقوق، ارتقای درجه و امثال آنها نیز می‌توانند نتایج قابل توجهی را به بار آورند. سرمایه‌گذاری شركت در بخش مبادله دانش، راه دیگری است كه تعهد علمی شركت را نسبت به ارتقای دانش نشان می‌دهد. انتساب افراد برجسته به سمتهایی كه امكان توسعه دانش از طریق آنها وجود دارد (به جای واگذاری آن كارها به كاركنان نیمه وقتی كه اصولاً كار قابل توجهی برای انجام دادن ندارند)، برگزاری همایشها و مجمع‌هایی با اعضای زیاد و دادن فرصت و زمان مناسب به افراد برای مطالعه و مبادله دانش، از جمله اقداماتی هستند كه بیش از صدور بیانیه‌های ماموریت، در بهبود جریان كسب و توزیع دانش تاثیر می‌گذارند. «دو صد گفته چون نیم كردار نیست»‌ پندی كارساز است كه ایجاد بازار سالم دانش با نصب العین قرار دادن آن امكان پذیر می‌شود.
● مزایای بازار دانش
هدف اصلی در بازارهای دانش دسترسی به دانش مورد نیاز است. علاوه بر آن نوآوریها از كار برد دانش موجود و خلق نظرات جدید در بازار دانش، ریشه می‌گیرند.
روحیه بالای نیروی كار از دیگر مزایای جنبی بازار دانش به شمار می‌رود. اگر كاركنان شاهد ارزش قائل شدن دیگران برای دانش خود باشند و بدانند كه آنها نیز به هنگام نیازشان به كمك تخصصی در سازمان همكاری موثر خواهند كرد، از كار خود راضی‌تر بوده و حتی سخت‌تر كار می‌كنند.
همبستگی بیشتر عناصر شركت نیز از دیگر مزایای جنبی بازار دانش است. مبادله فعال اطلاعات و عقاید در محیطی قابل اعتماد و باز، این توانایی را به كارمندان سطوح مختلف می‌دهد تا وقایع شركت را به درستی درك كنند.
آگاهی مشترك از هدفها و راهبردها، افراد را در هدایت به سوی نتایج مشترك راهنمایی كرده و این احساس را به آنان القا می‌كند كه كارشان به عنوان بخشی از هدفی بزرگتر، معنی‌دار است. مدیر شركت «كائو» بزرگترین تولید كننده مواد شیمیایی و لوازم خانگی،‌ آن قدر برای انسجام و هماهنگی شركت ارزش قائل است كه حضور تمامی سطوح سازمانی در نشستهای داخلی، حتی جلسات مدیران ارشد، را آزاد گذاشته است. در پرتو این سیاست، تمامی جلسات و مباحثات در «كائو» به صورت بالقوه به عنوان یك بازار كار‌آمد دانش،‌ عمل كرده‌اند.
همچنین در بازارهای دانش برخلاف بازارهای كالا، با هر مبادله‌ای كه صورت می‌گیرد بر سرمایه كلی دانش سازمان ‌افزوده می‌شود. فروشنده دانش با عرضه كالای خود، دانش خویش را از دست نمی‌دهد.او با عرضه دانش نه تنها بر اندوخته كلی دانش سازمان می‌افزاید، بلكه چه بسا برخی از كاستی‌های علمی خود را اصلاح كرده و در عین حال باعث دانش آفرینی نیز می‌شود.
از طرفی معامله دانش،‌ مخصوصاً مبادله رودررو،‌ اعتبار دانش عرضه شده را مورد ارزشیابی قرار می‌دهد. خریداران، ‌دانش را منفعلانه نمی‌پذیرند و از آنجا كه برای رفع نیازی مشخص دست به خرید دانش می‌زنند، در عمل آن را ارزیابی كرده و می‌آزمایند. بنابراین،‌ بازار فعال و پویای دانش،‌ به طور مستمر به ارزیابی و پالایش دانش سازمان می‌پردازد.
همچنین در یك بازار واقعاً باز دانش، عقاید صاحب منصبان در معرض تحلیل عموم قرار می‌گیرد و به همین دلیل، قبل از آنكه اشكالات احتمالی دانش به بروز مسائلی پیچیده برای سازمان منجر شود، امكان رفع آنها پدید می‌آید.
● ارائه مدل مفهومی بازار دانش
با توجه به توضیحاتی كه شرح آن گذشت در این بخش به طراحی یك مدل مفهومی برای بازارهای دانش می‌پردازیم. همان‌گونه كه ذكر شد بازار دانش بازاری است كه در آن خریداران و فروشندگان به مبادله دانش می‌پردازند. این امر در ابتدا با پدیداری یك مسئله برای یك فرد یا سازمان به وجود می‌آید كه خود قادر به پاسخگویی به آن نیست. نیاز به دانش برای حل مسئله، «خریدار دانش» را به‌وجود می‌آورد، یعنی فردی كه در جستجوی دانش مورد نیاز خود بوده و حاضر است در قبال آن «ما به ازایی» را بپردازد. معمولاً در بحث جستجوی دانش، دلالان یا واسطه‌های دانش حضور دارند. واسطه‌های دانش می‌توانند به خوبی در این مرحله‌ ایفای نقش كرده و به خریداران در جهت پیدا كردن منابع تامین دانش كمك كنند.
چنانچه منابع دانشی كه بتوانند نیاز خریدار را بر طرف سازند پیدا شود، گفت گو و تبادل نظر با این افراد آغاز می شود. این منابع، فروشندگان دانش نام دارند كه می‌توانند در داخل یا خارج از سازمان فعالیت داشته باشند. واسطه دانش در این مرحله نیز می‌تواند به كمك خریداران و فروشندگان دانش شتافته و نقطه نظرات آنها را به هم نزدیك كنند.
در نهایت چنانچه توافق در معامله صورت بگیرد، قیمت دانش مبادله شده پرداخت می‌شود.لازم به ذكر است پرداخت قیمت دانش از سامانه‌های قیمت متفاوتی در داخل و خارج سازمان پیروی می‌كند. چنانچه خریدار و فروشنده هر دو داخل یك سازمان مشغول به كار باشند، معمولاً پول نقد رد و بدل نمی‌شود. سیستم قیمت در داخل سازمان وابسته به عواملی چون شهرت، مقابله به مثل و خیرخواهی خواهد بود كه شرح آنها در بخشهای پیشین ارائه گشت.
چنانچه دانش از خارج سازمان خریداری شود، سیستم های مالی همچون خرید با پول نقد یا سیستم های مالی دیگر (همانند بیع متقابل)‌ كاركرد خواهند داشت. واسطه‌های دانش در اینجا نیز می‌توانند حضور داشته و نقش اثر بخشی را ایفا كنند. لازم به ذكر است موضوع خرید دانش هنگامی به منصه ظهور خواهد رسید كه توافق در معامله صورت گرفته باشد. چنانچه این توافق به هر دلیلی حاصل نشود، جستجو برای منابع دیگر دانش ادامه خواهد یافت تا نهایتاً‌ توافق با یك تامین كننده دانش صورت پذیرد. در این حالت نیاز دانش در سازمان رونق گرفته و به اصطلاح بازار دانش گرم می‌شود. این موضوع موجب تعالی و حركت رو به جلوی سازمان شده و مدیریت دانش در سازمان تسهیل خواهد گردید.
وجه دیگر بازارهای دانش هنگامی ظهور می‌كند كه توافق با هیچ یك از فروشندگان یا منابع تامین كننده دانش كه به صورت رسمی مشغول فعالیت هستند صورت نپذیرد. چنانچه منبع دیگری برای فروش دانش پیدا نشود، معمولاً خریدار برای تامین نیازهای خود به بازار سیاه دانش روی می‌آورد. بازار سیاه دانش به بازاری اطلاق می‌شود كه خرید و فروش دانش در آن از كانال های پنهانی و غیر شفاف صورت می‌گیرد. در این بازارها، واسطه‌های دانش نیز به صورت پنهانی مشغول به كار هستند و تبادلات دانشی به صورت آشكار صورت نمی‌پذیرد.
با توجه به ماهیت بازار سیاه، تورم قیمتها و به وجود آمدن قیمت كاذب از پیامدهای چنین بازاری خواهد بود. در چنین فضایی احتكار دانش صورت گرفته و به نوعی نیاز كاذب ایجاد می‌شود كه این عوامل در مجموع باعث به وجود آمدن آپارتاید و استثمار دانش خواهد شد. به عبارتی صاحبان دانش با احتكار دانش و ایجاد نیاز كاذب، مرتباً باعث افزایش و تورم قیمتها گردیده و به واسطه دانش خود‌‌، دیگران را استثمار می‌كند. در این حالت بازارهای دانش رونق خود را از دست داده و به واسطه كم شدن تبادلات دانش، بازار دانش در اصطلاح راكد می‌شود. با توجه به توضیحاتی كه شرح آن گذشت، مدل مفهومی بازار دانش در شكل شماره یك مشاهده می‌شود.
● نتیجه گیری
افراد دانشگر و صاحب تجربه در كلیه سطوح سازمانها حضور دارند. بازار دانش نیز دارای سلسله مراتب متغیر خود است. این سلسله مراتب بر پایه اینكه «چه كسی می‌داند و چقدر مفید است» بنا نهاده شده است. بازار سالم دانش،‌ تجسم سلسله مراتب شایستگی است. تلقی كردن مدیریت دانش به عنوان تلاشی برای ارتقای كارآمدی بازار دانش، ‌تفكری راهگشا خواهد بود. این مقاله ضمن نگاهی جامع به بازار دانش و ارتباط آن با مدیریت دانایی، به دنبال ارایه مدلی برای بازارهای دانش است.
مدل مفهومی بازار دانش با پدیدار شدن یك مسئله آغاز می‌شود. در این حالت شخصی كه به دانش نیاز دارد به عنوان خریدار دانش شناخته شده و جستجوی دانش آغاز می‌شود. همراهی واسطه‌های دانش و تلاش آنها برای نزدیك كردن دیدگاههای خریدار و فروشنده دانش در كلیه مراحل جستجو، گفت گو و تبادل نظر و توافق در معامله، و پرداخت «ما به ازای» دانش مبادله شده، از اهمیت خاصی برخوردار است. «ما به ازای» دانش مبادله شده از سیستم خاص قیمت‌گذاری بازار پیروی می‌كند.
این سیستم در خارج سازمان معمولاً با مبادله نقدی و در داخل سازمان با عواملی چون شهرت، مقابله به مثل و انگیزه‌های خیرخواهی شناخته می‌شود.
همچنین در این مقاله توضیحاتی درباره بازار سیاه دانش ارائه شد. با توجه به مختصات بازار سیاه، در مجموع می‌توان گفت چنین بازارهایی باعث ركود تبادلات دانش و در نهایت ركود بازار دانش می‌شوند. تورم قیمتها، ایجاد نیاز كاذب، احتكار دانش و آپارتاید دانش از پیامدهای بازار سیاه دانش خواهد بود. در چنین فضایی مدیریت دانش محكوم به شكست خواهد بود.
منابع و ماخذ
۱. داونپورت، تامس و لارنس پروساك، مدیریت دانش، ترجمه دكتر حسین رحمان سرشت، نشر ساپكو، ۱۳۷۹.
۲. Stewart, Tom, Intellectual Capital, Doubleday Currency, ۱۹۹۷.
۳. Nonaka, I. & Takeuchi, H, The Knowledge-Creating Company, How Japanese Companies Create the Dynamics of Innovation, Oxford University Press, ۱۹۹۵.
مصطفی جعفری: استادیار دانشكده صنایع دانشگاه علم و صنعت
پیمان اخوان: دانشجو دكتری صنایع دانشگاه علم وصنعت
منبع : ماهنامه تدبیر


همچنین مشاهده کنید