چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

دموکراسی از کمبوجیه بهتر است


اكثر ایرانی ها از كمبوجیه نامی می دانند و بس كه آن را هم از دبستان یا دوره راهنمایی یدك می كشند و حتی ملتفت نیستند كه كمبوجیه معّرب همان «كامبیز» است. ولی كورش (پدر كامبوجیه) را همه می شناسند و دلیلش هم معلوم است. وقتی از یك پدر عادل و عاقل پسر لات و چاقوكشی به عمل می آید كه ارثیه و آبروی پدر را بر باد می هد هیچ كس دل خوشی ندارد كه این پسر را خلف صالح آن پدر بداند. حالا می گویید ما خودمان مشكلات كم داشتیم كه معضلات عهد هخامنشی را به یادمان می آوری؟
بگذارید بگویم اصلاً چه شد كه به یاد كمبوجیه افتادم و بعد یك نتیجه شبه اخلاقی هم بگیرم و رفع زحمت كنم. در كنار دیوار بیرونی بزرگترین معبد دنیا كه «كارنَك» در حاشیه رود نیل باشد ایستاده بودیم. این مجموعه به قدری وسیع است كه همه تخت جمشید در یك گوشه اش جا می گیرد. ظاهراً فراعنه مصر (كه همه شان مغضوب و منفور نبوده اند و حتی یكی شان، آخناتون، سه هزار و سیصد سال قبل اولین منادی توحید بوده و غیره و ذلك) وظیفه داشته اند مرزهای روحانی كشور را هم مثل مرزهای فیزیكی اش توسعه بدهند و آن هم در همین معبد و مقبره سازی خلاصه می شده و البته از این بنا ها هم مثل قنات های حاج میرزا آقاسی برای خیلی ها نان درمی آمده (فرض بنای معابد و اهرام مصر به دست بردگان كه مورخین از هرودوت تا شریعتی آن را تكرار كرده اند با كشفیات باستان شناسی دهه های اخیر به كلی رد شده.) به هر حال، راهنمایمان داشت می گفت كه چطور شد بنای این معبد كه هزار و دویست سال در حال ساخت و توسعه بود متوقف شد. كامبیز از راه رسید و با قتل «نِكتانِبوی دوم» آخرین فرمانروای بومی مصر كه اضافات نیمه تمامش به معبد عبرت ناظرین است نه تنها كار ساختن كارنك متوقف شد بلكه حكومت مصریان بر مصر هم به پایان رسید. بعد از ایران دگنك به دست یونانیان و رومیان افتاد و ... چه دردسرتان بدهم دو هزار و چهارصد سال طول كشید تا حكومت مصر دوباره به دست مصریان بیفتد. حالا ما چقدر از اسكندر مقدونی برای آتش زدن تخت جمشید دلخوریم؟ ببینید مصری ها از دست كامبیز هخامنشی چه كشیده اند! با این حال اگر از این «كشورگشایی» سودی حاصل كسی می شد باز اینقدر جای گلایه نبود. كورش هر جا را می گرفت معابدش را می ساخت و دل مردمش را به دست می آورد ولی كامبیز اهل تخریب و غارت بود نه كفایت و كشورداری. (البته راوی یونانی بوده و احتمالاً روغن داغش را قدری زیاد هم كرده ولی سایر منابع هم اصل مطلب را تایید می كنند) و دیدیم كه آب خوش از گلوی خودش هم پایین نرفت و مثل اسكندر در جوانی و در غربت از دنیا رفت. و اما نتیجه اخلاقی- سیاسی: ارسطو یك جایی می گوید اگر همه شاهان مثل كوروش بودند ما هم این دموكراسی نیم بندمان را رها می كردیم و به ولایت عهد شاهان گردن می نهادیم. ولی دموكراسی با همه مسائلش، چون حتی فاسدش هم با همت مردم قابل اصلاح است به این حكومت خودكامه شرف دارد كه یك شبه از اوج كوروش به چال هرز كمبوجیه می افتد. نخواستیم.

محمود صدری
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید